ما را در رابطه "DEAD" چگونه نگه می دارد؟

فهرست مطالب:

تصویری: ما را در رابطه "DEAD" چگونه نگه می دارد؟

تصویری: ما را در رابطه
تصویری: Did the Book of Sirach Find the Rivers From Eden? 2024, ممکن است
ما را در رابطه "DEAD" چگونه نگه می دارد؟
ما را در رابطه "DEAD" چگونه نگه می دارد؟
Anonim

ما در حالی که دور هستیم

شبها طولانی است

بی مهری با بی مهری

اغلب ، در یک موقعیت درمانی ، فرد باید با درخواست مشتری برای کمک در انتخاب تصمیم گیری کند. و این ساده ترین درخواست در کار روان درمانگر نیست.

در مقاله من ، من فقط بر وضعیت انتخابی در یک رابطه تمرکز می کنم. در این صورت ، برای مراجعه کننده ، چنین انتخابی ، که پذیرش آن را در زندگی دشوار می داند ، انتخاب بین "ترک یا ماندن؟" و در اینجا مهم است که هر دو انتخاب و انگیزه های احتمالی آنها را با دقت مورد بررسی قرار دهیم.

هر رابطه ای بر اساس چیزی استوار است. این یک بدیهیات است. تنها س isال این است که "چسب" این رابطه چیست؟

به نظر من ، این "چسب" می تواند چیزی باشد که از درون می آید - میل ، جاذبه ، جاذبه ، علاقه. در این مورد ، در چنین رابطه ای جایی برای خشونت وجود ندارد ، یا بهتر بگویم خشونت با خود: من چون می خواهم با شریک زندگی خود می مانم! با این حال ، از هر نظر ما نمی توانیم چنین تصویری را مشاهده کنیم. گاهی اوقات افراد با چیزی بیرونی ، فاقد این انگیزه درونی ، کنار هم نگه داشته می شوند. و سپس چیز دیگری یک نفر را با شخص دیگر جدا از میل و علاقه اش نگه می دارد …

اما چه فرقی می کند؟ این چه نوع رابطه ای است؟ این همان چیزی است که مقاله من در مورد آن است.

ما در مورد چنین روابطی صحبت می کنیم که از نظر روانی خود را خسته کرده اند. آنها ممکن است یک بار احساس شریک نسبت به یکدیگر داشته باشند ، اما در حال حاضر جایی برای احساسات ، جاذبه یا جاذبه در آنها باقی نمی ماند. من این رابطه را "مرده" می نامم. واضح است که این فقط یک استعاره است. این رابطه ای است که چشم اندازی ندارد ، در توسعه خود منجمد شده است ، رابطه ای که برای یک و (یا) هر دو طرف شادی ایجاد نمی کند. هیچ انرژی در آنها وجود ندارد ، زیرا "ضروری است" مدتهاست که بر "من می خواهم" غلبه کرده است.

در اینجا من آن روابطی را در نظر نمی گیرم که همه موارد فوق (میل ، علاقه ، جاذبه- جاذبه) یا حداقل یکی از این لیست وجود داشته باشد ، اما شریک ها می توانند در توافق ، درک یکدیگر و اغلب با یکدیگر در تعارض باشند.. معیار - "تعارض" به مراتب مهمترین در اینجا نیست. در حالی که افراد در حال نزاع هستند ، هنوز انرژی در رابطه وجود دارد ، چیز دیگری به یکدیگر چسبیده است ، آنها هنوز می خواهند چیزی را تغییر دهند ، و چنین رابطه ای هنوز چشم انداز دارد. حتی عدم اعتماد به یک رابطه نمی تواند معیاری برای "مرده بودن" باشد. روابط مرده اغلب در ظاهر بدون تعارض است ، اما هیچ احساسی ، زندگی در آنها وجود ندارد. اما شرکا ، به طور متناقض ، هنوز در آنها باقی می مانند.

معیارهای رابطه مرده:

در اینجا معمولی ترین نشانه های چنین رابطه ای وجود دارد:

  • بی تفاوتی ، عدم تمایل به اثبات چیزی به دیگری ؛
  • تنهایی با هم شرکا با یکدیگر به عنوان همسایه ، بدون نزدیکی احساسی زندگی می کنند: "هم بستری" ؛
  • زندگی موازی. هر یک از شرکا زندگی خود را انجام می دهند.
  • عدم تمایل به تغییر هر چیزی در یک رابطه ، با وجود این واقعیت که آنها مناسب نیستند:
  • عدم حمایت عاطفی از طرف شریک ؛
  • عدم برنامه ریزی برای زندگی مشترک آینده ؛
  • عدم جذابیت جنسی به یکدیگر

این و سایر علائم روابط مرده را می توان در نشریات روانشناسانی که در این زمینه نوشته اند یافت. من بیشتر به دلایلی که مردم در چنین روابطی به زندگی خود ادامه می دهند علاقه دارم.

"چسب" چنین رابطه ای که شادی را برای شریک زندگی به ارمغان نمی آورد چیست؟

من لیست دلایل-عوامل خود را ارائه می دهم:

عادت داشتن. موردی که شرکا به مدت طولانی با یکدیگر زندگی می کنند, آنها یکدیگر را خوب می شناسند و برای راحتی و ثبات بسیار ارزش قائل هستند. جدایی به معنای تغییر ناگزیر چیزی در زندگی شماست. و تغییر چیزی در زندگی شما به این معنی است که منطقه راحتی خود را ترک کرده ، دوباره آرام می شوید ، در محل خود قرار می گیرید …

امیدهای برآورده نشده ، توهمات ، انتظارات. گاهی اوقات (که ممکن است عجیب به نظر برسد) ، افراد از این واقعیت جدا نمی شوند که حتی قبل از خود یک تصویر زیبا از یک رابطه ایجاد کرده اند: "چگونه باید باشد." و اگرچه همه انتظارات زیبا مدتهاست از واقعیت غیرقابل تحمل شکسته شده است ، حیف است که از آنها جدا شوم. قسمت با توهمات چندان آسان نیست جدایی از آنچه نیست آسان نیست ، اما می تواند باشد (عشق ، لطافت ، مراقبت ، حمایت …). نیز وجود دارد پشیمان شدن. پشیمانی: "همانطور که تصور می کردم ، انتظار داشتم موفق نشدم" و امید: "من هنوز هم می توانم این کار را انجام دهم ، شما فقط باید بیشتر تلاش کنید!" و ترس: "اگر این تنها شانس من باشد و فرصتی دیگر نباشد چه؟" همه اینها به فرد اجازه نمی دهد با واقعیت و ناامیدی اجتناب ناپذیر از این دیدار ملاقات کرده و با توهمات کنار بیاید.

سناریو. فیلمنامه را می توان به عنوان برنامه زندگی یک فرد تصور کرد ، که توسط او در دوران کودکی ، تحت تأثیر قابل توجه والدین یا افراد نزدیک او ایجاد شده است. با توجه به این سناریو ، به عنوان یک قاعده ، مردم از آن آگاه نیستند. شرکای خود را در چارچوب سناریوی نگرش های زیر در رابطه ای مرده نگه می دارد: "رنج ببر - عاشق شو!" یکبار برای همیشه در زندگی من "،" این صلیب من است و باید آن را حمل کنم "و غیره.

ضد نسخه همان سناریو ، اما با راه حل معکوس. بیشتر در روابط والدین و فرزندان رخ می دهد که در آن ارقام والدین توسط کودک مستهلک می شود. عمومی ترین شکل نسخه پیش نویس به شرح زیر است: "مادربزرگ و مادرم در ایجاد رابطه خوب موفق نشدند ، اما من می توانم!" یکی از ویژگیهای خاص سناریو و پیش سناریو این است که فرد توانایی انتخاب در شرایط ظاهری خارجی دلخواه را ندارد. این انتخاب مدتها پیش تحت تأثیر شدید شخص دیگری انجام شده بود و شخص چاره ای ندارد جز اینكه بدون در نظر گرفتن شرایط متغیر این انتخاب را دنبال كند.

احساسات داشتن برخی احساسات قوی در شرکا می تواند کشنده ترین روابط را به هم بچسباند. آن ها اینجا هستند:

ترس یکی از قوی ترین احساسات ترس متوقف می شود ، متصل می شود ، یخ می زند ، اجازه حرکت نمی دهد. ترس های زیر می توانند در یک رابطه منجمد باقی بمانند: چگونه زندگی کنیم؟ چگونه زندگی جدیدی را آغاز کنیم؟ آیا می توانم؟ اگر چیزی درست نشد چی؟ آیا زندگی جدید ادامه زندگی قبلی نخواهد بود؟ آیا از این تصمیم پشیمان می شوم؟ دیگران چه خواهند گفت؟ و غیره. نوع دیگری از ترس از جدایی می تواند انتظار واکنش های منفی احتمالی از طرف شریک باشد: خشم ، پرخاشگری ، اتهام ، انتقام.

گناه در یک رابطه ، نتیجه این می شود که شریک نسبت به شریک خود بدهی دارد. شریک دیگر می تواند احساس گناه را فعالانه حفظ کند تا همسر سابق را در رابطه حفظ کند. پیام اصلی به شریک در اینجا این است: "اگر نه برای شما …". شریکی که در موقعیت "ترک یا اقامت" قرار دارد می تواند به عنوان یک خیانت سطح گناه سمی را تجربه کند. اگر ترس از جدایی از همسر در مردان و زنان ذاتی است ، به نظر من احساس گناه یک احساس "مردانه" است.

دستکاری شریک شریک زندگی پیامهای زیر را می دهد: "من نمی توانم بدون تو زندگی کنم" ، "تو زندگی من هستی ، معنی من!" ، "من نمی توانم بدون تو زندگی کنم!" ، "اگر مرا ترک کنی ، کاری می کنم با خودم!". پیام هایی از این دست می تواند شریک را در یک رابطه "مرده" نگه دارد ، زیرا احساسات خود از اهمیت و مسئولیت در قبال زندگی شریک زندگی خود را تحقق می بخشد.

شریک کامل. شریک - فقط مزایای جامد. هر دو گزینه مرد (مثبت مرد) و زن (زن مقدس) وجود دارد. تصویر شریک زندگی آنقدر بی عیب و نقص است که ترک او غیرممکن است - هیچ کس نمی فهمد!

اقامت با شریک نیازهای والدین. ما در مورد ازدواج های به اصطلاح مکمل (گونه ای از روابط وابسته به هم) صحبت می کنیم ، روابطی که بر اساس اصل والدین و فرزندان ایجاد شده است.در چنین رابطه ای ، شرکا تلاش می کنند تا نیازهایی را که در یک زمان امکان پذیر نبود از والدین خود "به دست آورند". از جمله این نیازها ، نیازهای اصلی نیاز به عشق بی قید و شرط و پذیرش بی قید و شرط است. با توجه به اهمیت این نیازها برای یک فرد ، نیازهای بیشتر "بزرگسالان" نمی توانند با نیازهای فوق الذکر رقابت کنند و چنین ازدواج هایی اغلب بسیار پایدار هستند.

خروج از روابط مرده به تنهایی آسان نیست

گاهی اوقات بحران های زندگی ، که در آن عوامل وجودی تحقق می یابند ، می توانند محرکی برای تصمیم گیری باشند: ترس از زندگی اشتباه و با فرد اشتباه. این ترس همراه اجتناب ناپذیر بحران های سنی بزرگسالان است. با این حال ، تنها زمانی می تواند یک عامل انگیزشی برای تغییر باشد که توسط یک شخص درک و تجربه شود. و گاهی اوقات ، متأسفانه ، دیگر زمانی برای آن باقی نمی ماند.

در همه عوامل ذکر شده در بالا ، با چسباندن روابط "مرده" ، می توان "ردیابی" وابستگی متقابل را پیدا کرد: سطح بالایی از همجوشی احساسی ، سطح پایین تمایز و استقلال ناکافی شرکا ، مشکلات با مرزهای روانی. این واقعیت راه مستقل خروج از این وضعیت را بسیار پیچیده می کند. بنابراین ، بهترین گزینه هنوز این است که تصمیم بگیرید منتظر بحران بعدی نباشید ، بلکه به دنبال کمک حرفه ای باشید و به همراه درمانگر ، تمام جوانب مثبت و منفی انتخابهای احتمالی را در نظر بگیرید.

برای افراد غیر مقیم ، مشاوره اسکایپ امکان پذیر است

توصیه شده: