عذاب دهنده خودش درگیری داخلی به عنوان "واکسن" علیه صمیمیت

فهرست مطالب:

تصویری: عذاب دهنده خودش درگیری داخلی به عنوان "واکسن" علیه صمیمیت

تصویری: عذاب دهنده خودش درگیری داخلی به عنوان
تصویری: مایا گلدنبرگ - جنگ علیه علم؟ مرگ کارشناسی؟ بازاندیشی درباره تردید واکسن | سخنرانی PERITIA 2024, آوریل
عذاب دهنده خودش درگیری داخلی به عنوان "واکسن" علیه صمیمیت
عذاب دهنده خودش درگیری داخلی به عنوان "واکسن" علیه صمیمیت
Anonim

اگر با مشکلات رابطه ای روبرو هستید ، وقت خود را برای جستجوی تمام وقت تلف نکنید. به دنبال کشمکش درونی خود باشید. این راه برای تغییر کوتاهتر است.

ماهیت همه درگیری های خارجی بین مردم ، قبل از هر چیز ، در تضادهای درونی یک شخص با خود نهفته است. اگر در مورد من در مورد من تضادی وجود نداشت ، اگر "آرامش و لطف در روحم بود" ، مجبور نبودم آن را در بیرون آشکار کنم و آن را به ویژگی روابط تبدیل کنم.

این بدان معنا نیست که شما باید سکوت کنید و احساسات ، نیازها ، معانی مهم را روشن نکنید. البته این مهم است.

من در مورد آن درگیری ها صحبت می کنم وقتی زمان زیادی برای روشن شدن توضیحات صرف می شود ، مردم "دور هم می گردند" ، و همه چیز ، همانطور که می گویند ، هنوز وجود دارد. یعنی هیچ چیز از اساس تغییر نمی کند.

شکاف روانی در مرحله میانی رشد

رویدادهای خارجی تا حد زیادی به نحوه سازماندهی داخلی ما بستگی دارد. و نگرش اطرافیان ما ، و "انتخاب" اطرافیان ما ، و به طور کلی همه چیزهایی که در زندگی داریم و نداریم ، تا حد زیادی به این بستگی دارد که ما از درون چقدر یکپارچه هستیم. دوگانگی های ما چقدر یکپارچه هستند ، چقدر روان ما می تواند همزمان آن معانی را که در واقع یکدیگر را حذف می کنند ، در خود جای دهد.

البته ، این توانایی برای احساس و آگاهی از خود به عنوان یک ارگانیسم جدایی ناپذیر متعلق به فردی با روان بالغ است. یعنی شخصیتی بالغ از نظر روانشناسی. این برای کودکان کار نمی کند ؛ در هر مرحله از رشد ، کودک طیف وسیعی از امکانات خود را می آموزد و محدود است.

تناقضات داخلی در واقع همان شکاف است. وقتی چیزی به دو نیم تقسیم می شود ، برای سهولت پذیرش ، درک ، سازماندهی. در سنین خاصی ، درک اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است ، برای جهان آسان تر می شود ، جهان را به خوب و بد تقسیم می کند ، و ویژگی های جهان ، مردم - همچنین به این دو دسته تجزیه می شود. بنابراین حداقل به نحوی می توانید جهت اطمینان از ایمنی و اطمینان خاطر خود حرکت کنید. اما اگر این برای یک کودک کافی باشد ، زیرا یک بزرگسال در این نزدیکی هست ، با یک سازمان ذهنی پیچیده تر ، پس برای خود بزرگسال چنین تصوری از جهان کافی نخواهد بود.

هرچه روان بیشتر شکسته شود ، ایجاد زندگی با کیفیت بالا ، لذت بردن از آن دشوارتر است. در تمام مدت زمان لازم است با کسی یا چیزی بجنگید ، تمام وقت احساس می کنید که برنده یا قربانی هستید و به محافظت نیاز دارید.

بسیاری از بزرگسالان از نظر جسمی در مراحل خاصی از رشد در روح خود باقی می مانند. البته ، این بدان معنا نیست که آنها حتی با زندگی روزمره سازگار نیستند. از این گذشته ، بازی اصلی کودک دستکاری بزرگسالان است و بسیاری از بزرگسالان می توانند در طول زندگی خود به این شیوه زنده بمانند و محیط را دستکاری کنند.

اما هرگونه دستکاری یک تماس بسیار مخدوش با شخص دیگر است. در اصل ، این غیر تماسی است. به هر حال ، دستکاری برای دور زدن اراده و آگاهی دیگران طراحی شده است.

بنابراین ، چنین افرادی می توانند سازگار شوند - برای داشتن شغل ، خانواده ، روابط اجتماعی برقرار شده. همه ویژگی های یک فرد بالغ و موفق اجتماعی. اما در روح خود می توانند کاملاً متفاوت احساس کنند - رنج را بدون یافتن دلایلی تجربه کنند.

جلوه های درگیری داخلی
جلوه های درگیری داخلی

جلوه های درگیری داخلی در روابط

هنگامی که تناقضات حل نشده زیادی در روح وجود دارد ، که حداکثر متوجه نمی شوند ، اما فقط در حالات یا احساسات خاصی ظاهر می شوند ، تمایل به انجام فوری یا گفتن چیزی. به عنوان مثال ، در برخی از مواقع می توانید ناراحتی یا احساسات بدنی شدید را احساس کنید - احساس گناه ، شرم ، نارضایتی. یا تمایل به بحث ، برای اثبات دیدگاه خود. یا کاری بکنید که با کسی کینه داشته باشید ، با کسی دعوا کنید ، ثابت کنید.

یک مثال ، بازی بدنام "بله ، اما …" است. وقتی شخصی برخی از مشکلات خود را برای دیگران باز می کند ، و آنها شروع به توصیه هایی به او می کنند ، اغلب اتفاقاً بسیار مناسب است ، اما او به همه اینها پاسخ می دهد: "بله ، این خوب است ، اما …". و سپس توضیحی در مورد دلیل "اما" وجود دارد. و همیشه این دلیل وجود دارد.مغز آن را در چند ثانیه تولید می کند.

اما در واقع ، بازی "بله ، اما" قبل از یک درگیری عمیقاً ناخودآگاه و علاوه بر آن ، نه یک گفتار داخلی گفتاری ، پیش می رود. و این درگیری در یک سر یک نفر است. و با خودش ارتباط برقرار می کند. زیرا در این سر شکاف وجود دارد: یک قسمت وجود دارد که می گوید: "ما باید این کار را انجام دهیم!" و بخش دیگری وجود دارد که می گوید: "نه ، همین!". و در هر ثانیه سر بیچاره را به دو نیم تقسیم می کند.

درگیری های داخلی
درگیری های داخلی

منازعات داخلی از کجا نشأت می گیرد؟

البته ، آنها در ابتدا بیرونی بودند ، مانند هر چیزی که بعداً به واقعیت روانی ما تبدیل شد. آنها صداها ، اعمال و اعمال کسی بودند. یا شاید حتی شانه هایش را بالا انداخته و پوزخند می زند. و همه این تجلیات دیگران در تضاد با یکدیگر بودند. بنابراین ، همان مادر یا همان پدر می توانند بگویند که شما همیشه باید با دوستان خود به اشتراک بگذارید ، و هنگامی که پسر آنها از مدرسه بدون دفترچه جبر به مدرسه می آمد ، که باید در آن تکالیف خود را انجام می داد ، و با آنها "به اشتراک می گذاشت" دوست ، یک پسر ، البته ، سرزنش کرد. "چرا وسایل خود را هدر می دهید!" - آنها گفتند.

در اینجا ، متأسفانه ، والدین به ندرت تفاوت های ظریف و عواقب آن را توضیح می دهند - اگر این کار را بکنید ، اگر این اتفاق بیفتد چه اتفاقی می افتد … در چنین موقعیتی یا در چنین موقعیتی. معمولاً زمان کافی برای این کار وجود ندارد ، و آموزش محدود به عبارات کوتاه و بزرگ است. و سرانجام ما به چه چیزی می رسیم؟ دو پیام: "همیشه به اشتراک بگذارید" و "هرگز ندهید" ، به عنوان مثال. و در اینجا نحوه زندگی با آن چیست؟ چه چیزی و چه زمانی استفاده شود؟ در کدام موارد؟ غیر واضح. در اینجا روان وجود دارد و به نحوی از بین می رود - همیشه در تضاد با خود است. و اغلب انرژی و تلاش زیادی صرف این کار می شود.

کشمکش داخلی بیرونی می شود
کشمکش داخلی بیرونی می شود

تعارض داخلی چگونه خارجی می شود

فردی با شکاف درونی ناخودآگاه مجبور است او را در ارتباط با افراد دیگر قرار دهد. خوب ، در اینجا یک مثال است. یک نفر دیگری را فریب داد ، پول سرقت کرد. و سپس ، وقتی معلوم شد ، او شروع به سرزنش او کرد: آنها می گویند ، این شما بودید که من را آوردید ، من مجبور شدم آنها را بگیرم! چرا این اتفاق می افتد؟ در داخل کسی که دزدی کرده است ، دو قسمت با هم درگیر هستند: یکی که معتقد است به پول احتیاج دارد و به راحتی می توان آن را بدست آورد و دیگری که معتقد است سرقت بد است ، شرم آور است.

اما در یک رابطه ، او یکی از طرفین را به طرف مقابل نشان می دهد. و او دیگری را برای خود می گذارد ، و سپس به نوعی آسان تر می شود - تنها از یک دیدگاه دفاع کند ، و نه فقط از دو دیدگاه در درون خود.

یا ، به عنوان مثال ، اغلب این اتفاق می افتد: یک مرد ازدواج کرده است ، اما زن دیگری می خواهد. و به عنوان مثال ، نگرش های داخلی اجازه نمی دهد که بخواهیم. اما هنگامی که او با این وجود به خود اجازه می دهد خواسته خود را به نوعی محکوم کند ، پس به منظور رهایی از "دسته" احساسات دشوار - گناه ، شرم و غیره ، سعی می کند مسئولیت کارهایی را که انجام داده است محول کند. به شیء خواسته های خود: آنها می گویند ، همه اینها را روی دامن کوتاه می پوشید ، بنابراین من نمی توانم تحمل کنم! سپس یکی از مخالفان داخلی به این زن نشان داده می شود (که به عنوان مثال می گوید: "در لذت زندگی کنید") ، و حریف دیگر برای خود باقی می ماند - "برای مثال نمی توانید به همسر خود خیانت کنید".

و بنابراین می توانید بسیاری از درگیری ها و سوء تفاهم ها را برطرف کنید.

نحوه برخورد با تعارضات داخلی

همه چیز خوب خواهد بود ، اما تضادهای ما مانع ایجاد روابط با دیگران می شود. سناریوهای چنین روابطی یا وقفه یا فاصله (جدایی) ، یا مبارزه ابدی ، کینه ، درد (در یک دایره) است.

بنابراین ، کار اصلی کشف ، آگاهی و ادغام عناصر تقسیم شده است. یعنی کار را به اتمام برسانیم که یک بار والدین یا معلمان یا کسانی که ما را بزرگ کردند زمان و مهارت کافی نداشتند. و ما می دانیم که 100٪ برای تمام وقت و مهارت ها هرگز کافی نخواهد بود و قطعاً چیزی برای "بازنگری خود" باقی می ماند.

الگوریتم کار به شرح زیر است: لازم است همه تناقضات را باز کنید و برای خود "بازی کنید". یعنی ، در حال حاضر با عقل بالغ ، یک نگاه بزرگسالانه برای درمان آن نگرش های ساده ای که مناسب است ، انجام می شود. در مورد همه "موضوعات متناقض" بیشتر تفکر کنید. واقعا چه چیزی برای من "خوب" است و کی ، کجا و چگونه. و آنچه برای من "بد" است - کی ، کجا و چگونه. این یک کار نسبتاً بزرگ و دشوار است.

غالباً این امر به یک متخصص ، روانشناس یا روان درمانگر آموزش دیده نیاز دارد که به تشخیص و گسترش شکاف داخلی کمک کند. این امر به "موافقت" قطعات آن کمک می کند. هنگامی که تناقض در بیرون متوقف می شود ، فرد معمولاً آرامش و اعتماد به نفس را تجربه می کند ، دیگر نیازی به بیرون رفتن ندارد و چیزی را از خود و دیگران پنهان می کند. او روشن و آرام است. او هم نقص خود را می پذیرد و هم نقص جهان را ، که در اصل ، همه چیز متناقض است و هرج و مرج حاکم است. او - مانند موج سوار - فقط "موج را می گیرد".

توصیه شده: