یک تکنیک سریع برای مقابله با خاطرات منفی

فهرست مطالب:

تصویری: یک تکنیک سریع برای مقابله با خاطرات منفی

تصویری: یک تکنیک سریع برای مقابله با خاطرات منفی
تصویری: آموزش هیپنوتیزم واقعی و آرامش ذهن-حتی اسم خودتون رو هم فراموش میکنید. 2024, آوریل
یک تکنیک سریع برای مقابله با خاطرات منفی
یک تکنیک سریع برای مقابله با خاطرات منفی
Anonim

این مقاله به افشای تکنیک نویسنده در کار سریع با خاطرات منفی اختصاص دارد (از این پس MBRV ، و به عنوان گزینه ای دلپذیرتر ، می توانید از اختصار در انگلیسی - MTM (روش حافظه درمانی)) استفاده کنید.

هدف از این تکنیک: خلاص شدن از واکنش منفی احساسی به یک حافظه (آسیب زا).

این تکنیک شامل یک الگوریتم ساده است که هم برای کار مستقل و هم برای کار با شخص دیگر (در صورت کار روان درمانی) قابل استفاده است.

منطقی است که ابتدا الگوریتم عملیات را در نظر بگیریم و تنها پس از آن به توجیه آن بپردازیم. بنابراین ، MBRV شامل مراحل زیر است:

  1. القای حالت هیپنوتیزم (اختیاری). این مرحله به این دلیل است که حالت هیپنوتیزمی می تواند کار را با این تکنیک ساده کند ، زیرا به معنی شکل گیری سریعتر بازتابهای شرطی جدید و قالب بندی مجدد رفلکسهای موجود است. از سوی دیگر ، همانطور که تمرین نشان داده است ، این مرحله اساسی نیست و MBRM بدون آن کاملاً خوب کار می کند.
  2. ایجاد خط حافظه. به طور کلی ، ما به سادگی از مشتری می خواهیم (از اینجا به بعد وضعیت مشاوره را در نظر می گیریم ، با این حال ، به جای مراجعه کننده ، شخصی که تکنیک را به تنهایی انجام می دهد نیز می تواند عمل کند) موقعیتی را که باعث منفی می شود به خاطر بیاورد. در عین حال ، ما سعی می کنیم خود حافظه را تحریف نکنیم ، یعنی برای ما مهم است که لحظه شروع حافظه را بگیریم و از مشتری نخواهیم که به یاد بیاورد که چگونه موقعیت در واقع آغاز شد. این شرایط به این دلیل است که هنگام ایجاد خط یادآوری ، قبل از هر چیز ما به دنبال محرک / محرکی هستیم که فرایند به خاطر آوردن را آغاز می کند و سعی نمی کنیم به نحوی بر وضعیت واقعی رخ داده در گذشته تأثیر بگذاریم.

جنبه مهم دیگر این است که چگونه مشتری از رویداد یاد می کند. در بیشتر موارد ، این یک فیلم داخلی است که در حالت بصری ارائه می شود. اما این گزینه زمانی امکان پذیر است که سرویس گیرنده وضعیت را نشان دهد ، به عنوان مثال ، در چارچوب یک تصویر ثابت. در مورد دوم ، بر اساس فرض نویسنده ، می توانید از مشتری بخواهید که تصویر را به فیلم تبدیل کند. با این حال ، تأثیر این تحول هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است.

تجزیه خط حافظه به بخش ها برای کارهای بیشتر ، باید تعدادی از بخشهای خط حافظه را انتخاب کنیم:

  • نقطه شروع حافظه یا ماشه ای که از آن شروع می شود.
  • دوره پایدار (از نقطه شروع تا بحرانی) لحظه ای است که در آن همه چیز به طور عادی پیش می رود (همانطور که مشتری تصور می کند) ، و رویدادهای موجود در حافظه پاسخ احساسی منفی ایجاد نمی کنند.
  • نقطه بحرانی نقطه قبل از نقطه عطف در رویداد در حال پخش است ، اما تا آنجا که ممکن است به آن نزدیک باشد.
  • دوره بحران بخشی از حافظه است که مستقیماً منفی را تداعی می کند.
  • نقطه پایانی رویداد.
  • نقطه بوم شناسی یا زندگی بعدی نقطه وضعیت واقعی است (اینجا و اکنون). در اینجا ما نحوه تأثیر این حافظه بر وضعیت فعلی مشتری را بررسی می کنیم.

2. ایجاد یک پایان غنی از نظر احساسی مثبت.

در این مرحله ، ما یک بخش جایگزین از حافظه ایجاد می کنیم که بعداً با دوره بحران جایگزین می شود. این پایان می تواند کاملاً هر چیزی باشد ، تا فوق العاده ترین ، اما ارزش رعایت چند قانون را دارد:

  • پایان جایگزین باید یک واکنش احساسی مثبت قوی را ایجاد کند (قدرت پاسخ مثبت در پایان جایگزین باید از قدرت پاسخ منفی به دوره بحران حافظه بیشتر باشد (باز هم ، طبق تصورات ذهنی مشتری)).
  • سازگاری با محیط زیست (یا تعبیه ، در زندگی بعدی).این نکته فرض می کند که پایان جایگزین بر وضعیت فعلی مشتری تأثیر مهمی نمی گذارد (به عنوان مثال ، اگر شخصی تصور کند که یک میلیون دلار برنده شده است ، بدیهی است که چنین بردی بر کل زندگی مشتری و فعلی وی تأثیر می گذارد. حالت). بنابراین ، پایان می تواند مطلقاً هر چیزی باشد ، اما باید "در گذشته" باقی بماند (در مورد یک میلیون دلار ، می توان تصور کرد که این پول بلافاصله پس از برد هزینه شده است ، و به گونه ای که هیچ تاثیری نداشته باشد. در وضعیت فعلی) با این حال ، به نظر نویسنده ، این قانون اساسی نیست ، اگر دوستدار محیط زیست در نظر گرفته شود ، پذیرش یک خاطره جدید برای روان ما آسان تر خواهد بود ، زیرا با وضعیت فعلی در تضاد نخواهد بود.
  • واقعیت با وجود فرصتی برای ارائه پایان های کاملاً فوق العاده ، به نظر می رسد بهترین انتها را به واقعیت نزدیک کنیم. این به این دلیل است که این تکنیک نه تنها باعث تغییر واکنش احساسی به حافظه می شود ، بلکه تجربه ای مثبت (هر چند تخیلی) را نیز به دست می آورد. بر این اساس ، بهتر است این تجربه مربوط به زندگی واقعی باشد (به عنوان مثال ، تجربه موفقیت با جنس مخالف در زندگی بیشتر از تجربه ملاقات با بیگانگان کاربرد دارد).

3. زنده نگه داشتن یک خاطره جدید.

در این مرحله ، مشتری باید حافظه خود را از ابتدا تا انتها زنده کند و دوره بحرانی را با یک پایان جایگزین جایگزین کند. در اینجا شما همچنین باید به تعدادی از قوانین پایبند باشید:

  • پایان جایگزین نباید از خود حافظه جدا شود. از نظر مشتری ، یک حافظه جدید (به عنوان مثال ، یک حافظه با پایان جایگزین تغییر یافته) باید به صورت یک تکه زندگی شود. در بیشتر موارد ، این به طور خودکار اتفاق می افتد ، اما از آنجا که این تکنیک هنوز به طور گسترده آزمایش نشده است ، نویسنده تصمیم گرفت عوارض احتمالی را پیش بینی کند. بازنمایی های مختلف انتقال از یک حافظه واقعی به یک پایان جایگزین ممکن است (برای مثال ، یک انتقال بصری به شکل سرریز و غیره). چنین گزینه هایی کاملاً قابل قبول هستند ، نکته اصلی این است که بین حافظه و پایان جایگزین فاصله مطلق وجود ندارد و هیچ چیز بین آنها "گود" نمی شود.
  • در فرایند زندگی با یک خاطره جدید ، پایان جایگزین باید احساسات را برانگیزد. این نکته فرض می کند که پایان جایگزین خود لزوماً منجر به بروز احساسات مثبت نمی شود ، بلکه تنها به عنوان یک انگیزه اضافی عمل می کند. خود مشتری باید سعی کند موقعیت جدید را احساس کند و احساسات لازم را بازتولید کند.
  • یک خاطره جدید باید در ارتباط باشد. این نکته علاوه بر مورد قبلی است ، زیرا شرط مهمی برای بروز واکنشهای احساسی لازم است.
  1. نکته قبلی را چندین بار تکرار کنید. تعداد تکرارها در اینجا به صورت جداگانه تعیین می شود. در بیشتر موارد ، 3 تا 10 تکرار کافی است.
  2. زنده نگه داشتن یک حافظه جدید با استفاده از شتاب ها. بنابراین ، مشتری می تواند تعداد زیادی بار از ابتدا تا انتها در حافظه حرکت کند ، در حالی که سرعت "پیمایش" حافظه جدید را افزایش می دهد.
  3. یک حافظه جدید را 1000 بار در یک لحظه در ذهن ما پخش کنید. بدیهی است ، این نکته به معنای انجام 1000 تکرار واقعی از روش فوق نیست. درمانگر ، با مراجعه به بیمار تصور می کند که او حافظه را با یک پایان جدید 1000 بار در یک لحظه تکرار می کند ، به سادگی یک نصب برای او ایجاد نمی کند ، که به عنوان یک عامل اضافی در عملکرد این تکنیک عمل می کند.
  4. بیایید نتیجه را بیابیم (بهتر است از عبارت "سعی کنید یک حافظه قدیمی را به خاطر بسپارید ، اکنون چه احساساتی برانگیخته است؟" استفاده کنید ، زیرا این عبارت قبلاً حاوی یک فرض در مورد تغییرات است). ممکن است چندین گزینه برای پاسخ وجود داشته باشد:
  • پس از اتمام موفقیت آمیز این تکنیک ، به یاد آوردن موقعیت قدیمی به هیچ وجه نباید باعث هیچ احساسی شود.
  • ممکن است پاسخ احساسی منفی به حافظه ضعیف شده باشد ، در این صورت این تکنیک باید تکرار شود تا پاسخ احساسی منفی به طور کامل از بین برود.
  • اوضاع تغییر نکرده است. چنین نتیجه ای ممکن است با موارد زیر مرتبط باشد: عدم اعتماد به درمانگر ؛ عدم اعتماد به فناوری ؛ ناتوانی در بکارگیری تکنیک در این مشتری خاص.

در بیشتر موارد ، بلافاصله می توان به یک اثر خاص توجه کرد. اما ، نویسنده به شدت توصیه می کند که روز بعد از پردازش اولیه ، خاطرات منفی را دوباره کار کنید و سپس فاصله زمانی بین جلسات را افزایش دهید. با هر جلسه می توانید زمان صرف شده برای خاطرات فردی را نیز کاهش دهید. خود معیار زمان در اینجا ذهنی است ، یعنی بستگی به احساسات مشتری دارد طبق تجربه نویسندگان ، یک جلسه برای به دست آوردن نتیجه کافی است. بنابراین ، معلوم می شود که از فرایندهای یادگیری بیشتر استفاده می شود.

پس از کار با یک حافظه ، می توانید به سراغ دیگران بروید: توصیه می شود از خاطرات جدیدتر به خاطرات قبلی بروید.

با توجه به خود این تکنیک ، باید در مورد توجیه علمی آن صحبت کرد و همچنین آن را با تکنیک های مختلف مقایسه کرد. اثبات این تکنیک شامل تعدادی از قوانین روان شناختی و فیزیولوژیکی کار روان ما است.

جلوه نصب. اولین راه برای توضیح عمل MBRV اشاره ای به تأثیر نگرش خواهد بود (مفهوم عمومی نگرش که در حال حاضر به عنوان روانشناسی نگرش در نظر گرفته می شود ، توسعه یافته توسط اوزنادزه [7]). بلافاصله باید توجه داشت که نگرش مراجع در هر جهت روان درمانی و در استفاده از هر روش روان درمانی نقش دارد. کاملاً محتمل است که تأثیر این روش دقیقاً با نصب ارتباط داشته باشد. با این حال ، تجربه نویسنده چیز دیگری را نشان می دهد. در تعدادی از وبینارها ، از بینندگان خواسته شد که این تکنیک را انجام دهند ، اما هیچ سرنخی در مورد نتیجه مورد انتظار ارائه نشد. خود تماشاگران فرض های متفاوتی در مورد اثر مورد انتظار داشتند (تا حدی که یک خاطره جدید حافظه قبلی را پاک می کند و اجرای تکنیک خود به خود فریبی تبدیل می شود). با این حال ، نتایج برای همه شرکت کنندگان (در منطقه 20 نفر در کل) دقیقاً یکسان بود: حافظه قدیمی دیگر پاسخ منفی ایجاد نمی کرد ، همانطور که قبلاً بود ، به سادگی خنثی تلقی می شد.

در مورد تأثیر نصب ، باید توجه داشت که در این تکنیک نیز به طور هدفمند استفاده می شود ، به عنوان مثال ، هنگامی که ما می خواهیم یک موقعیت جدید را 1000 بار تکرار کنیم ، یا هنگامی که مشاور در پایان می پرسد "چه چیزی تغییر کرده است؟".

یادگیری عملیاتی آموزش عملیاتی توسط B. F. اسکینر [6]. فرض بر این است که تقویت یک واکنش خاص به تقویت بستگی دارد. اسکینر در رفتار خود به طور مکرر در مورد رفتار صحبت می کند. در مقابل ، MBRM همچنین به دنبال تغییر عادات شناختی ما است. مشاور به مراجع کمک می کند تا پاسخ شناختی خاصی را که از تعدادی عنصر تشکیل شده است تغییر دهد. با جایگزینی برخی از این عناصر ، دنباله خود ثابت می ماند ، یعنی ماشه یکسان واکنش متفاوتی را ایجاد می کند. توضیح بیشتر با جزئیات بیشتر: تحت تأثیر یک محرک خاص ، یک خاطره قدیمی در مراجعه کننده ظاهر می شود ، که به نوبه خود نیز با یک محرک / ماشه شروع می شود و در یک واکنش متوالی تحقق می یابد. علیرغم تغییر قسمتی از دنباله ، ماشه یکسان باقی می ماند ؛ بر این اساس ، هنگامی که محرکی از حافظه فعال کننده رخ می دهد ، محرک اولیه آغاز می شود ، که قبلاً با توالی دیگری از عناصر مرتبط است. در نتیجه ، به جای حالت منفی ، فرد حالت خنثی پیدا می کند. تجمیع عناصر جدید حافظه به دلیل تقویت احساسات مثبت رخ می دهد. اثبات عصبی فیزیولوژیکی چنین طرحی را می توان در آثار پرایبرام یافت ، و به ویژه مدل TOE که توسط او به همراه نویسندگان دیگر توسعه داده شده است [5]

اکثر روش های درمان شناختی-رفتاری بر اساس همان اصل کار می کنند (برای مثال ، می توانید با آنها آشنا شوید ، طبق راهنمای S. V. Kharitonov [8]).

حساسیت زدایی مکانیسم یادگیری دیگر ، که شامل کاهش حساسیت به یک محرک خاص است. این مکانیزم در MBRV نیز کار می کند: اولاً ، ما منفی های زیادی را بارها تکرار می کنیم ، که باعث کاهش حساسیت نسبت به آن می شود ، و ثانیاً ، احساسات مثبت را در تجربیات موقعیت می بافیم و از موارد منفی جدا می شویم. همانطور که قبلاً ذکر شد ، MBRV نه برای جایگزینی یک حافظه با حافظه دیگر ، بلکه برای از بین بردن بار احساسی منفی مربوط به یک یا یک حافظه دیگر است. بر این اساس ، هنگام پخش پایان جایگزین ، مشتری کاملاً می فهمد که کدام حافظه "واقعی" است. در نتیجه ، این دو ایده روی یکدیگر قرار می گیرند ، ادغام دو حالت احساسی وجود دارد و در نهایت به یک حالت خنثی تبدیل می شود. اگر از جهات دیگر مثالی بزنیم ، قبل از هر چیز باید به تکنیک حساسیت زدایی مطابق وولپ [2] ، تکنیک حساسیت زدایی با واکنش های حرکتی طبق شاپیرو [9] و همچنین تعداد زیادی از تکنیک ها اشاره کرد. از NLP مربوط به ادغام لنگرها (می توانید با آنها ، به عنوان مثال ، توسط کتاب SA Gorin [4] آشنا شوید) (با این حال ، نویسنده می خواهد تردیدهای خود را در مورد اثبات این تکنیک های NLP ، که ذکر شده است ، یادآوری کند. توسط خود نمایندگان NLP).

خیالی ، واقعی و مغزی. این اثر دیگری است که این تکنیک بر آن استوار است. برای مغز چندان آسان نیست که بین رویدادهای خیالی و آنهایی که واقعاً اتفاق افتاده اند تمایز قائل شود. به ویژه ، یک متخصص در دانشگاه نورث وسترن ، کنت پالر ، با موفقیت آزمایشی را برای جایگزینی خاطرات خیالی با خاطرات واقعی انجام داد. در اینجا ما می توانیم پدیده های مرتبط با حافظه مشاهده شده در فرایند هیپنوتیزم را اضافه کنیم ، اول از همه ، هیپرمنیزی (این و سایر پدیده های مرتبط با کار حافظه در هیپنوتیزم ، به عنوان مثال ، در کتاب MN Gordeev یافت می شود [3]) ارزش این را دارد که دژاوو را به این موارد اضافه کنیم ، وقتی فردی تحت تأثیر هر شرایطی آنچه را که در حال حاضر اتفاق می افتد ، برای آنچه قبلاً اتفاق افتاده است ، بپذیرد. اما یک مثال نسبتاً روزمره برای جایگزینی خاطرات وجود دارد ، زمانی که در دوران شکوفایی روانکاوی در خارج از کشور ، همزمان با دوره تنظیم تعداد زیادی از دعاوی مربوط به اقدامات جنسی والدین نسبت به فرزندان بود. ثابت شده است که رویدادهای اخیر با کار غیر مسئولانه روانکاوان همراه است ، هنگامی که آنها ، با تفسیرهای استاندارد روانکاوی ، همه چیز را به روابط جنسی در خانواده تقلیل دادند. در نتیجه ، این تفاسیر برای بیماران به پیشنهاداتی تبدیل شد که آنها به راحتی باور کردند.

بدون شک ، مغز ما حتی با توجه به ساختار آن ، واقعی را از خیالی متمایز می کند ، که در مطالعات جداگانه تأیید شده است. با این حال ، حقایق فوق به طور مستقیم نشان دهنده امکان دور زدن محافظت از مغز ما و معرفی یک حافظه جدید است.

ماهیت در اینجا روشن است: هیچ تضادی بین تجربه خیالی و واقعی وجود ندارد و بر این اساس ، هیچ چیز مانع از جایگزینی یکی با دیگری نمی شود. تنظیم دقیق Submodality همچنین به جایگزینی حافظه با یک رویداد خیالی کمک می کند (ویلیام جیمز اولین کسی بود که توجه خود را به پدیده submodalities جلب کرد [1] ، و اشاره کرد که تجربیات بشری به این شکل رمزگذاری شده است ؛ در حال حاضر پدیده submodalities به طور گسترده ای در NLP) با ایجاد موقعیتی که در آن یک حافظه واقعی به یک رویداد خیالی سرازیر می شود ، فرعیات فرعی رویداد خیالی به طور خودکار با زیرگونه های واقعی تطبیق می یابد (در غیر این صورت ، در طول MBRM ، هنگام تغییر به پایان جایگزین ، تغییر شدید در نمایش مشاهده می شود.)

این پدیده یک نتیجه مفید دیگر از استفاده از IWBR را از پیش تعیین می کند: مشتری نه تنها از تجربیات منفی خلاص می شود ، بلکه از یک تجربه مثبت نیز برخوردار می شود. بنابراین ، با گذراندن تعدادی از خاطرات ، مشتری ممکن است از یک فرد ناامن به فردی پر از منابع تبدیل شود.

لازم است به طور جداگانه در مورد ارتباط این تکنیک با حوزه های خاصی از روان درمانی صحبت شود. بسیاری از خوانندگان می توانند شباهت این تکنیک را با تعدادی از تکنیک های برنامه نویسی عصبی (فروپاشی لنگرها ، تغییر در سابقه شخصی ، تکنیکی برای درمان سریع هراس ها ، تغییر سبک های فرعی) بیابند. نویسنده اصرار دارد که این روش را به دلایل متعددی به جهت شناختی ارجاع دهد: MBVR در درجه اول متکی بر فرایندهای یادگیری است. این تکنیک شامل تعداد کافی تکرار است. هدف این تکنیک تغییر عادات شناختی است.

در همان NLP ، بر نگرش مشتری تأکید بیشتری می شود و تکنیک ها عمدتا با کمک پیشنهاد اجرا می شوند (به همین دلیل است که هر مربی NLP به شما می گوید که برای هر تکنیکی لازم است که به رابطه برسید ، که در در واقع به دست آوردن حالت هیپنوتیزمی خاصی در صورت استفاده از کار میلتون اریکسون ، که تکنیک رابطه از آن در NLP مدل شده است). پاراگراف آخر نظر شخصی نویسنده را بیان می کند ، که ادعا نمی شود حقیقت نهایی باشد.

در هر صورت ، MBVR می تواند توسط هر درمانگر ، مشاور یا فقط فردی که می خواهد چیزی را در زندگی خود تغییر دهد استفاده شود. علاوه بر این ، نویسنده چشم اندازهای گسترده ای را برای کاربرد IEEE می بیند: کاربرد نه تنها برای خاطرات ، بلکه برای عادات فعلی. کاربرد برای تجربه آسیب زا ؛ کاربرد در ارتباط با سایر تکنیک های کار با گذشته (به عنوان مثال ، در هیپنوتیزم رگرسیون).

متأسفانه ، نویسنده فرصتی برای آزمایش علمی گسترده این تکنیک نداشت. آنچه در اینجا قابل ذکر است تجربه شخصی نویسنده است ، که سالها پیش این تکنیک را بر روی خود اعمال کرد ، اما هنوز به نتایج مثبت آن اطمینان دارد. در اینجا می توانید افرادی را که دعوت شده اند از این تکنیک در وبینارهای آنلاین و جلسات زنده استفاده کنند ، همانطور که در بالا ذکر شد. بیش از 20 نفر از این تکنیک روی خود استفاده کرده اند و همه آنها هنگام تلاش برای به خاطر آوردن یک خاطره ناخوشایند به تغییرات مثبتی دست یافته اند. البته نمی توان این داده ها را تجربی دانست. بنابراین ، نویسنده و چاپ این مقاله به منظور ایجاد انگیزه برای تحقیقات جدید در زمینه MBRV. در این زمینه ، حداقل لازم است که بررسی شود: تغییر پارامترهای فیزیولوژیکی پس از استفاده از MBRV ، محدودیت های استفاده از MBRV (با استفاده از این تکنیک با چه احساساتی و چگونه می توان استفاده کرد ؛ آیا می توان از این تکنیک برای افراد دارای معلولیت سایکوتیک استفاده کنید).

من این مقاله را منتشر می کنم ، نویسنده یک هدف دیگر دارد. از آنجا که این روش بیش از یک بار شخصاً به او کمک کرده است ، او دوست دارد افراد دیگر بتوانند با کمک یک ابزار ساده مانند MBRV به خود و دیگران کمک کنند.

فهرست کتابشناسی:

1. جیمز. W. روانشناسی: دوره کوتاه. - نیویورک: H. Holt & Co ، 1893 - 553 p.

2. وولپه ج. ، لازاروس A. A. ، تکنیک های رفتار درمانی: راهنمای درمان بیماری های عصبی. - نیویورک: انتشارات پرگامون ، 1966.

3. گوردیف M. N. هیپنوتیزم: راهنمای عملی ویرایش سوم - م.: انتشارات موسسه روان درمانی ، 2005. - 240 ص.

4. Gorin S. A. NLP: تکنیک های انبوه. - م.: انتشارات "KSP +" ، 2004. - 560 ص.

5. Miller D. برنامه ها و ساختار رفتار / Miller D.، Galanter Y.، Pribram K. - M.: Book on Demand، 2013. - 239 p.

6. اسلاتر ، L. جعبه اسکینر باز - M: ACT: ACT MOSCOW: KEEPER، 2007. - 317 ص.

7. اوزنادزه D. N. روانشناسی نصب و راه اندازی - SPb.: پیتر ، 2001.- 416 ص.

8. خاریتونوف S. V. راهنمای روان درمانی شناختی رفتاری. - M: روان درمانی ، 2009.- 176 ص.

9. شاپیرو اف. روان درمانی آسیب های احساسی با استفاده از حرکات چشم: اصول اولیه ، پروتکل ها و روش ها. - م.: شرکت مستقل "کلاس" ، 1998. - 496 ص.

توصیه شده: