دختر "خوب" بودن را کنار بگذارید

تصویری: دختر "خوب" بودن را کنار بگذارید

تصویری: دختر
تصویری: کتاب صوتی دختر خوب اثر ماری کوبیکا 2024, آوریل
دختر "خوب" بودن را کنار بگذارید
دختر "خوب" بودن را کنار بگذارید
Anonim

به یکی از ما با زنی که همیشه در همه چیز خوب است آشنا نیست. او سعی می کند با همه خوب و خوب باشد. گاهی اوقات این منجر به نتایج فاجعه بار می شود. و همه به این دلیل که خوب بودن برای همه به معنای مخالفت با خود ، خواسته های شما ، پا گذاشتن بر گلو برای برآوردن منافع دیگران است. اما اگر زنی بزرگ شود ، روزی پایان یک دختر خوب فرا می رسد. او شروع به دوست داشتن خود می کند و ارزش خود را درک می کند.

روزی این زمان فرا می رسد.

وقتی به وضوح می بینید: مطمئن نیستید دختر خوبی باشید …

و همچنین - نفرت انگیز و مضر.

بله ، بسیار خوب - کسی که با همه چیز در جهان دوستانه ، شیرین و خوشحال است.

و همچنین مهربان ، سپاسگزار ، خوش بین.

که نمونه و الگو است و همیشه آماده کمک است.

یک مادر دلسوز با فرزندان در پیش زمینه.

زنی عاقل که می داند چگونه شوهرش را راضی کند.

ما می دانیم چگونه خوب باشیم: این را به ما آموخته اند.

اما دیر یا زود زمان آن فرا می رسد

وقتی پوشیدن این ظاهر بسیار پرهزینه و دشوار می شود ،

که می خواهم زوزه بکشم.

مراقبت از دیگران ، تنظیم ، صاف کردن گوشه ها چه فایده ای دارد؟

این که من همیشه مراقب هستم ، حتی به تنهایی نمی توانم آرامش داشته باشم چه فایده ای دارد؟

حتی برای تنها ماندن با خود نیز باید خوب باشید - برای بیرون راندن افکار بد ، مشغول کردن کارهای ضروری و مفید؟

اگر با سرمایه گذاری روی خودم ، خرده ای در عوض دریافت کنم ، چه فایده ای دارد؟

اگر کینه من - که مجبورم دائماً خود را مجبور کنم - بزرگ و زیاد شود ، چه فایده ای دارد؟

و چه فایده دارد اگر انتظار داشته باشم کسی از من مراقبت کند ، تقریباً هرگز به خواسته ام نرسیدم؟

… این قانون است.

اگر من نیازهای خود را نفی کنم ، منتظر می مانم که شخص دیگری به آنها رسیدگی کند.

اگر به خودم اجازه ندهم که نارضایتی خود را ابراز کند یا به آنچه دوست ندارم "نه" بگویم و با آن موافق نیستم ، منتظر پاداش خشونت علیه خود خواهم ماند.

من منتظر می مانم تا دیگران نیز همین کار را انجام دهند.

و من عصبانی و خشمگین خواهم شد - اگر دیگران مایل به انجام این کار نباشند.

وقتی من اینقدر انرژی می گذارم تا خوب باشم ، چطور جرات می کند بد باشد!

دختر خوب بودن خیلی سخت است….

دشوار است که مدام وانمود کنید شخص دیگری هستید ، به ویژه هنگامی که دیگر قدرت انجام این کار را ندارید.

وقتی دلت می خواهد گریه کنی خوب بودن سخت است.

امتناع از کمک دشوار و ترسناک است - حتی اگر به هیچ وجه نمی خواهید کمک کنید.

و - خدای من! - همیشه با تجربیات دیگران همدردی ایجاد نمی کند.

اما اعتراف به آن شرم آور است ، زیرا همدردی نیز درست است.

دختران خوب نیز بسیار مسئولیت پذیر هستند.

آنها به راحتی مسئول تجربیات دیگران هستند و در پاسخ به اتهامات احساس گناه می کنند.

… من هرگز از پدر و مادرم کلمات محبت آمیز نشنیده ام.

من هرگز نشنیده ام که آنها به من افتخار می کنند.

اما آنها اغلب از من انتقاد می کردند.

ظاهراً به همین دلیل من غمگین و نسبتاً غم انگیز به نظر می رسیدم …

مادر آن را دوست نداشت ، او گفت: "هیچ کس نمی خواهد با چنین راشهایی دوست شود."

این مرا وحشت زده کرد ، من بلافاصله برخلاف میل خود لبخند زدم."

… «پدرم می دانست چگونه با یک نگاه آموزش ببیند.

به نظر می رسید که او می گوید: "شما من را ناامید کردید ، و شما بد هستید."

برای من هیچ چیز بدتر وجود نداشت ، من با پشتکار سعی کردم هر چیزی را که او را ناامید کرده بود از خودم حذف کنم ، اما نتوانستم مورد لطف او قرار بگیرم."

…”مادرم با وسواس زیادی از من مراقبت می کرد ، و سپس او نیز از مراقبت خود تقدیر کرد.

من نمی توانم بی نهایت سپاسگزار کارهایی که او انجام می دهد ، در نهایت ، برای خودش ، و نه برای من …

سپس او ناراحت شد و مرا بی احساس خواند و من به شدت احساس گناه کردم."

… اینگونه تصویر یک دختر خوب ظاهر می شود.

این تلاشی برای برآوردن انتظارات والدین (یا مراقب) است - به این امید که یک قطره پذیرش دریافت شود یا حداقل از سرزنش فرار کند.

به نظر می رسد که راه رسیدن به خواسته های شخصی رها شده است - همه نیروها برای سازگاری صرف می شوند.

اما دیر یا زود ، اعتراض همچنان ادامه دارد.

… در اعتراض خود ، شما از راحت بودن ، قابل پیش بینی بودن خودداری می کنید.

شما سعی می کنید در پاسخ به انتظارات مسخره نه بگویید ، سعی می کنید با ادعاهای نامناسب مخالفت کنید.

و سپس با یک اضطراب وحشتناک روبرو می شوید - هرچه بیشتر ، حمایت کمتری داشته باشید …

وقتی چیزی را برای خود می خواهید ، به جایی منتقل می شوید که از این حق محروم شده اید. اضطراب به شما یادآوری می کند: "منطقه خطرناک! با پیامدهای وحشتناکی همراه است! طرد می شوید و می میرید!"

سپس ستمگر داخلی کلمه سنگین خود را وارد می کند: "" آیا از ذهن خود خارج شده اید؟! بی درنگ به "دختر خوب" برگرد! این رفتار ناامن است!

به نفع خودت ، من تو را از گناه و شرمساری می سوزانم!"

هنگامی که از تصویر ایمن اما غیرقابل تحمل یک دختر خوب دست می کشید ، خشم زیادی می تواند ایجاد شود.

و این بخش "ناخوشایند" دیگری از این روند است.

برطرف کردن عصبانیت دشوار است ، به ویژه برای یک فرد "خوب" سابق.

خشم بار دیگر ستمگر را با اتهام و شرم خود به وجد می آورد

و کودک وحشت زده با اضطراب خود.

زیرا کودک هنوز باور ندارد که در احساساتش پذیرفته شود.

عصبانیت در چیزهای کوچک "می خزد" ، شما را با قدرت و نامتناسب بودن شرایط می ترساند.

"او حتی نمی خواست به حرف من گوش دهد"

"او نپرسید - من چه احساسی دارم؟"

"آنها همه چیز را برای من تصمیم گرفتند …"

کینه های قدیمی با انرژی عصبانیت در شرایط جدید و با افراد دیگر شعله ور می شود.

کسانی که خوش شانس نبودند که وارد زخمی قدیمی شوند و زیر بازو بیفتند.

خشم راه خود را باز می کند - جایی که قبلاً ممنوع بود.

در شرایط و شرایطی که ضربه اولیه را بازتولید می کند-بدون احترام ، بدون تشخیص ، بدون حمایت.

به طور کلی ، این حالت را می توان به شرح زیر بیان کرد:

چگونه آنها می توانند این کار را با من انجام دهند؟

کی این همه کار کردم و این همه کمک مالی کردم؟

چرا آنها به من احترام نمی گذارند و با من حساب نمی کنند؟"

… این زمان سختی است که به نظر می رسد به خاطر واکنش های بیش از حد خود ، که دیگر نمی توانید آنها را کنترل کنید ، برای خود ناکافی هستید.

به دلیل تعادل دردناک روی تیغ تیغ بین خیانت غیرقابل تحمل به خود و وحشت رها شدن و طرد شدن …

تنها پذیرفتن خود ، اجازه دادن به خود برای گذراندن دوره ای دردناک از عصبانیت و موافقت با "بد" بودن ، آزادی را به ارمغان می آورد.

درمان مطمئناً مفید است ، اما در کل مهمترین شانه ای که باید به آن تکیه کنید شانه خود شماست.

خوب ، علاوه بر اینکه به خود اجازه می دهید هر از گاهی "بد" باشید ، بسیاری از چیزها به عنوان غیر ضروری از بین می روند.

به عنوان مثال ، انتظار اعطای حق.

حقی که ما قبلاً از والدین خود انتظار داشتیم - این که آنها ما را در احساسات و حالات مختلف بپذیرند - به عنوان مثال در عصبانیت یا ناتوانی.

اما آنها نتوانستند …

"اجازه" معلق باقی مانده است.

اکنون ، از سوی سایر افراد ، ما منتظر تأیید رفتار "ناسازگار" هستیم.

و البته ما منتظر نخواهیم ماند.

شما باید این حق را به خود اختصاص دهید.

با این حال ، کلمه "باید" در اینجا کاملاً مناسب نیست.

من به خودم حق هر نوع احساس و عمل را می دهم!

من این حق را دارم که عصبانی باشم ، ناراحت باشم ، شکایت کنم ، وقتی "دلسوز نیستم" همدردی نکنم و هر زمان که بخواهم بیرون بروم!

هورا!

جهان واکنش های متفاوتی نسبت به این امر نشان خواهد داد.

کسی می گوید: "و شما ، معلوم می شود ، تربچه هستید!"

یکی می گوید: "خوب ، من در جای دیگری به دنبال کمک می گردم."

تجربه جدید احساسات جدیدی را به همراه خواهد داشت:

من می توانم نارضایتی دیگران را کنترل کنم و هنوز زنده باشم!

و بیشتر:

کنار تو بودن چه حالت لذت بخشی است.

توصیه شده: