مهاجرت بیش از یک چالش است ، یا چگونه یاد بگیریم که به سرآشپز خود "فاک" بگوییم

فهرست مطالب:

مهاجرت بیش از یک چالش است ، یا چگونه یاد بگیریم که به سرآشپز خود "فاک" بگوییم
مهاجرت بیش از یک چالش است ، یا چگونه یاد بگیریم که به سرآشپز خود "فاک" بگوییم
Anonim

شاید دردناک ترین جزء زندگی جدید من ، که با یک برگ خالی آلمانی ، مانند خون آریایی آغاز شد ، وضعیت "دیک ها" بود. در حال حاضر باورش سخت است ، اما در ابتدا ، در آلمان ، فقط مراجعه به کسی یک عذاب واقعی بود. نه اسامی معمول و نام خانوادگی و نه آشنایی سبک طنزآمیز "مریوانا" را ندارید. از این به بعد ، درخواستهای منحصراً رسمی - مثلاً "خانم پوپوویچ" یا ، خدای نکرده ، "آقای گرونبرگ". و این نصف مشکل است. برای افزودن تراژدی ، کلمه آلمانی برای "Herr" "Herr" است ، و بله ، دقیقاً به نظر می رسد. بنابراین ، تصور کنید: شما برای مصاحبه می آیید ، دو مرد خوب منتظر شما هستند. با تلفن ، سه بار نام آنها را روشن کردید ، مستقیماً به تلفظ منشی به دقت گوش دادید و آخرین ، بانوی جوان عزیز ، حتی داده ها را برای شما روی کاغذ نوشت. آقایان وارد شوند (و شما قبلاً آموخته اید که چقدر تشریفات و آداب مهم وجود دارد ، بنابراین واقعاً نمی توانید منتظر احترام باشید) و سکوت می کنید ، زیرا گفتن "دیک یوهیه و دیک گروففرچ" تقریباً غیرممکن است. این مقدار از "x" و "f" در حال حاضر به اندازه کافی برای گیج شدن و تسخیر ناخوشایند است ، نه به ذکر "dicks" است که باید هنگام اشاره به هر دو تلفظ شود. خوب ، من درخواست ندادم زبان نمی چرخید. او فقط دستانش را نیش زد ، سر تکان داد و لبخند زد.

به نظر می رسد یک اشتباه دو ثانیه ای وجود دارد ، اما به طور متوسط ، به عنوان یک مهاجر تازه وارد ، 2-3 ساعت در روز آن را تجربه می کنید. عصرها ، از خستگی پاهای خود را کنار بگذارید و از نظر جسمی نحوه حرکت مغز را احساس کنید ، و اتصالات عصبی در آنها ایجاد می شود. با هر تعامل اجتماعی ، تسلط بر استراتژی های جدید رفتار ضروری است. دیگر فیلمنامه و نقشه های آشنا وجود ندارد. همه چیز یا تقریباً هر چیزی که می دانید کار نمی کند. این سخت است - از نظر احساسی ، ذهنی و جسمی. گاهی اوقات به نظر می رسد که تنها نقطه قوت این است که بلافاصله چمدان را به خانه برسانید.

در این پست می خواهم تجربه سازگاری خود را در محیط جدید به اشتراک بگذارم و توصیه های مشروطی در مورد آنچه که به نظر من می تواند این روند را تسهیل کند ، ارائه دهم. برای مثال آلمان ، به نظر می رسد:

شما به تازگی نقل مکان کرده اید اگر

  • به نظر می رسد قسمتی از زندگی خود را که این تصمیم در آن گرفته شده بود از دست داده اید. گاهی اوقات شما به طور جدی فکر می کنید که توسط بیگانگان ربوده شده و با چیزی کاشته شده به زمین بازگشتید ، تصمیم گرفتید ، برنامه ریزی کرده و این طرح حرکت شیطانی را انجام دهید.

  • همه چیز شما را عصبانی می کند ، همه شما را آزار می دهند. به نظر شما افراد فوق العاده ای در اطراف هستند که عمدتا به راحتی و ایمنی خود اهمیت می دهند و ارزش اصلی آنها کار و همین عملکرد است. حتی در اداره پست با شما مودبانه و آهسته صحبت می کنند تا همه چیز را بفهمید و کار درست را انجام دهید. در طول اقامت خود در اینجا ، هیچ سرویس بهداشتی عمومی بدون کاغذ توالت و صابون پیدا نکرده اید. و تو دنبالش بودی
  • شما در آرزوی گندم سیاه و پنیر دلپذیر هستید. متوجه می شوید که جشن های تولد آنقدرها هم که فکر می کردید بد نیستند. نان تست یک سنت فوق العاده است. و چه چیزی بهتر از قارچ نمک زده برای ودکا در لحظه ای که اعتراف قلبی را در حساس ترین احساسات به مادربزرگ خود در میز جشن بیان می کنید؟
  • به نظر شما زبانی که همه این افراد دردناک مودبانه و به طرز مشمئزکننده ای خوشایند صحبت می کنند ، ساختاریافته و سفت و سخت است و نیاز به استفاده مداوم از همه منابع مغزی دارد. به عنوان مثال ، شما باید همیشه به یاد داشته باشید که فعل اینجا در مکان دوم جمله قرار گرفته است. در حالی که در خانه است ، این فعل تجسم آزادی است ، نحوی جهانی.

  • تقریباً هر شب خواب خیابان لنین ، خیابان گوروخوایا ، خیابان بولشوی ، خیابان کوروگراسترویتلی و شاید نوعی خط را می بینید.در این رویاها ، شما دائماً در هواپیما به خانه دیر می آیید ، بسیار ناراحت می شوید و برای همسرتان توضیح می دهید که چرا باید او را بگیرید.
  • شما بیشتر از حد معمول با دوستان خود تماس می گیرید ، و همه کسانی که اینجا به شما می گویند ، می گویند ، شما باید دوستان جدید را تهیه کنید ، شما آماده هستید بدون توصیه بی رحمانه به جایی که از آنجا آمده اند با توصیه های خود بازگردانید. با این وجود ، در برخی مواقع احساس می کنید که دوستان شما را درک نمی کنند ، و صحبت درباره آنچه برای شما اتفاق می افتد دشوار است ، زیرا نمی توانید آن را با کلمات توصیف کنید ، و روز به روز می توانید از اصطلاح "تنهایی" استفاده کنید. و "انزوا"- به نظر می رسد comme il faut نیست.
  • به دلایلی ، شما از تعطیلات به "خانه" نمی روید ، اما یک بار در فرودگاه به آلمان می روید ، صادقانه تعجب می کنید که چگونه این زبان را می دانید و می توانید همه چیز را بخوانید.
  • گاهی اوقات در دوران کودکی ، بیشتر اوقات در تابستان ، فلاش بک دارید. شما ناگهان منتظر هستید که کسی بیاید و شما را از اینجا ببرد. چنین لحظه ای از امید کودکانه فقط برای تابستان است ، و اکنون مادر شما از گوشه ای ظاهر می شود و شما با سرعت سرسام آوری به سوی او می دوید ، زیرا می دانید ، او برای شما آمده است.

حالا بیایید در مورد مرحله دوم صحبت کنیم. شما قبلاً عادت کرده اید و اگر فعال هستید در حال ادغام شدن هستید

  • شما تعجب نمی کنید که چرا همه در همه جا به همه سلام می کنند و به طور کلی بسیار دوستانه هستند. نیاگاراس قدردانی برای خریدهای شما و نوجوانان مودبی که در مسیرهای یکسان در کنار رودخانه قدم می زنند به امری عادی تبدیل شده است.
  • ناگهان متوجه شدید که دیگر نمی خواهید به دوره های آلمانی بروید ، به نوعی خودتان یاد می گیرید ، این سطح نه تنها برای بیان خود ، صحبت خود به خود در خیابان ، صحبت در مورد موضوعات مورد علاقه شما ، و احساس راحتی کافی است طرفین ، و مهمتر از همه - از دیدگاه خود دفاع کنید.
  • پنیر فقط پنیر شد ، و استولن استولد شد. ذهن خود را از دست ندهید و از این شیرینی های کریسمس با میوه های آب نبات و مارزیپان استفاده کنید.

  • وقتی گله ای از گوسفند یا گاو را می بینید ، از خوشحالی فریاد نمی زنید. و تصور این که صاحب بز خود هستید ، چندان فوق العاده به نظر نمی رسد.
  • دیگر از این ناراحت شده اید که باید همه چیز را با همه در میان بگذارید. وضوح را وارد کنید ، مرزها را مشخص کنید ، بحث کنید ، ارتباط برقرار کنید ، روشن کنید و غیره. به عنوان مثال ، چه کسی ، کی ، با چه ترتیبی پله ها را از کدام لبه و به کدام می شویند.
  • شما تعجب نمی کنید که کلمات "مادر" و "پدر" در استفاده رسمی اکنون با "والدین -1" و "والدین -2" جایگزین شده اند. شما انگیزه قانونگذار - احترام به حقوق زوج های همجنسگرا را درک می کنید.

من 8 قانونی را که شخصاً استنباط کردم به شما توجه می کنم که به شما کمک می کند تا این فرآیند را تا آنجا که ممکن است آسان کنید

شما باید یک برنامه اجتماعی سازی داشته باشید

اجتماعی شدن در آلمان از طریق تحصیل یا کار انجام می شود. اشتغال یا مشاغل شخصی شما در اینجا ارزش زیادی دارد. جامعه آلمان یک جامعه مصرف کننده است. ایجاد کالاها و خدمات برای مصرف. یا به برنامه ادغام و گزینه های مختلف برای کسب درآمد فکر کنید.

به خودتان اجازه دهید از آنچه اتفاق می افتد شوکه شوید

شما به احتمال زیاد چند ماه در آن خواهید ماند ، مهم نیست که چقدر برای حرکت آماده شده اید. خوب ، بمان. به خودتان زمان بدهید. قدم های کوچکی بردارید و خواسته های بیش از حد از خود نکنید. زندگی خود را تجهیز کنید - دریابید که داروخانه ، فروشگاه مواد غذایی ، قهوه خوشمزه با کوکی های جدید مورد علاقه ، کتابخانه کجا هستند. نقشه خود را از چیزهای کوچکی که برای راحتی زندگی روزمره خود نیاز دارید تهیه کنید.

احساسات خود را درباره نظم جدید جهانی خود تصدیق کنید

عصبانیت ، کینه ، غم ، دلخوری ، ناراحتی - همه آن چیزی که احساس می کنید. اشکالی ندارد شک داشته باشید ، ناراضی باشید یا اشتیاق داشته باشید.

تصدیق کنید که در صورت نیاز واقعاً به کمک درمانگر یا روانشناس نیاز دارید

اجازه دهید حداقل گاهی اوقات. از درخواست او نترسید. مهاجرت به کشوری دیگر استرس زا و آسیب زا است. این باعث تعدادی از تجربه های ناخوشایند می شود - تجربه از دست دادن ، احساس ناتوانی ، نیاز به اجتماعی شدن ، شناسایی خود در گروه های جدید ، شرمندگی ، جستجوی راه ها و معانی جدید. مراقب خود باشید و مراقب خود باشید.اگر احساس می کنید کاملاً ناتوان هستید و این احساسات موقعیتی نیستند ، اما ماه ها ادامه دارد ، باید فوراً به متخصص مراجعه کنید.

عاشق آلمان شوید

هر کاری را که به طور معمول به شما انگیزه می دهد انجام دهید. نکته اصلی در اینجا نتیجه نیست - یک کتاب خوانده شده یا شرکت در یک رویداد خاص - بلکه لذت بردن از این روند است. شاید روزی چند خط بخوانید ، اما ناگهان به شما دسترسی به زبان و فرهنگ را می دهد. شاید سرگرمی جدیدی داشته باشید - آواز خواندن در گروه کر ، تغذیه گوزن های شمالی ، دوچرخه سواری ، رقصیدن ، آموزش زبان روسی به دیگران؟ چیزی را بیابید که شما را زنده و پرشور کند. یک سرگرمی به شما امکان می دهد خودتان را پیدا کنید. با این افراد جدید روبرو شوید و بگذارید زندگی شما را به رقص خود ببرد!

خودت را نشان بده

به لذت خودانگیختگی باز شوید. آیا می خواهید در خیابان با کسی صحبت کنید؟ انجام دهید. تکانه ها و سیگنال هایی که بدن شما برای شما ارسال می کند را از دست ندهید. با پاسخ دادن به آنها ، احساس آزادی بیشتر و اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت. از موانع زبانی دست نکشید. با کمک گفتار ، ما فقط 30 درصد از محتوای پیام را به مخاطب منتقل می کنیم. 70 درصد باقی مانده هنوز در دسترس شماست - لبخند ، بدن و احساسات با شما ، کاملاً آشنا - از آن شماست. خود را نشان دهید و آنچه را که می خواهید بگویید ، به اشتراک بگذارید.

به شانس توجه کنید

شانس به همه داده می شود ، در همه جا و همیشه! یک سرگرمی جدید شما را با افراد مناسب مرتبط می کند و همکاران کار اطلاعات مورد علاقه شما را در اختیار شما قرار می دهند. شاید اینجاست که در حرفه جدیدی قرار می گیرید. در زندگی موضع فعالی بگیرید و شانس خود را احساس خواهید کرد. مطمئناً این فرصت را خواهید داشت که تغییراتی را پیش بینی کنید که به احتمال زیاد در روسیه جرات دیدن آنها را نداشتید.

مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید

اگر بر اساس این اصل زندگی می کنید یا برای شروع آماده هستید ، می توانید از همه نکات دیگر غفلت کنید! با تماس با دیگران عادت کنید ، در صورت امکان به ملاقات بروید. وظیفه شما این است که هر روز از خانه خارج شوید و با واقعیت اطراف خود در ارتباط باشید. مهم نیست کجا - در دوره ها ، در نانوایی ، در تراموا ، در سالن بدنسازی - با مردم صحبت کنید و برای همه چیز جدید باز باشید. بعداً ، این مهارت در مطالعات شما یا هنگام درخواست کار مفید خواهد بود. حتی اگر برای شما سخت باشد و از این واقعیت جدید اجتناب کنید - تسلیم نشوید ، فقط تا جایی که می توانید ادامه دهید.

من به شما اطمینان می دهم ، لحظه ای فرا می رسد و شما خجالت استفاده از کلمه "دیک" را در جمع فراموش می کنید. علاوه بر این ، در هیجان جذب و "مال خود" شدن ، با شادی و غرور پنهان به صاحب آپارتمان خود رجوع خواهید کرد: "آقای گرونرمایر ، گرمایش چیزی ناخواسته است ، لطفاً بررسی کنید!"

هنگام تصمیم گیری برای مهاجرت ، باید توجه داشته باشید که این امر مستلزم یک فرایند بزرگ و زمانبر برای به دست آوردن هویت فرهنگی جدید است. ممکن است به نظر برسد که شبیه لباس های جدید است که روی بدن آشنا انداخته شده است ، اما در واقع ما در مورد عمیق ترین تغییر صحبت می کنیم و من این دوره را "رشد بیش از حد با پوست جدید" می نامم.

با تغییر کامل محیط فرهنگی و روزمره ، پیش بینی همه شگفتی ها ، چالش ها ، س questionsالات و پاسخ های بعدی غیرممکن است. در زبان آلمانی چنین عبارتی وجود دارد: "Erstens kommt es anders، zweitens als du denkst." این بدان معناست که همه چیز متفاوت از آنچه فکر می کنید اتفاق می افتد و نمی توان از پیش تجربه کرد. اما این تجربه قطعاً دانش شما را در مورد جهان غنی می کند. ، در مورد دیگران ، در مورد خود و در مورد روح خود.

توصیه شده: