پیدا کردن مطابقت کامل

فهرست مطالب:

تصویری: پیدا کردن مطابقت کامل

تصویری: پیدا کردن مطابقت کامل
تصویری: DRONE CATCHES HUGGY WUGGY AT HAUNTED TOYS R US!! (HE CAME AFTER US!!) 2024, آوریل
پیدا کردن مطابقت کامل
پیدا کردن مطابقت کامل
Anonim

در جایی از جهان ، همسر ایده آل من راه می رود و سرگردان است …

آیا می دانید که افراد دندانپزشک بزرگسال می توانند زندگی خود را در جستجوی "نصف" این گونه زندگی کنند؟ در عین حال ، اصلا مهم نیست که چه کسی تعظیم کرده یا او را در این جهان ناقص قرار داده است ، چرا او را مجبور به راه رفتن بر روی آن کرده است و چرا همیشه در فاصله افق است. نه ، همه چیز منطقی است: تصویر ایده آل مبهم است و تحمل توضیحات را ندارد ، زیرا سالک موقعیت ایده آلیست را برای خود انتخاب کرده است. اگر نه عوارض جانبی عالی به نظر می رسد: وقتی سعی می کنید لمس کنید ، ایده آل ها مانند حباب صابون می ترکند. یا مثل سراب آب می شود. چه چیزی به شما نزدیک تر است؟ من هیچ کدام از گزینه ها را دوست ندارم. در یکی - صابون در چشم ، در دیگری - بسیار تشنه است. تجربه دیر یا زود مسیر سراب فوق العاده زیبا را جذاب نمی کند

اما در غیر این صورت نیز اتفاق می افتد. در واقع ، چه کسی می داند که چیست ، در واقع. در عین حال ، ما آن را از طریق خود درک می کنیم و تصاویری از آن را در ذهن خود ایجاد می کنیم. اگر تصویر کامل باشد اشکال ندارد؟ به هر حال ، او به فرد دیگر فرصت می دهد تا بهتر شود. در چشم ما ، یعنی چشم ما. اما او ما نیست ، او متفاوت است. دیر یا زود ، او نمی تواند نقش یک سراب تجسم یافته را بازی کند. و به احتمال زیاد ، او حتی زودتر نخواهد. او زندگی شخصی خود را دارد ، که برای بازی با آرمان های ما باید از آن عبور کرد. و هیچ مورد جدیدی وجود نخواهد داشت … بله ، و ما در کنار چنین آرمانی پیشرفت نخواهیم کرد ، ما همچنین خشمگین خواهیم بود. بنابراین افراد واقعی برای ما مفیدتر و جالب تر هستند. اما وقتی نگرشی نسبت به ایده آل سازی وجود دارد ، ارتباط با آنها ضعیف است. به هر حال ، ایده آلیست عادت دارد با تخیلات خود برخورد کند. چه نوع نزدیکی با دیگری وجود دارد ، چه برسد به صمیمیت. تنهایی دردناک رشد می کند …

علیرغم زودگذری ایده آل ها ، گرایش به ایجاد آنها را می توان با نشانه های بسیار واقعی تشخیص داد. در اینجا برخی از آنها آمده است

جهان به سیاه و سفید ، مردم - به خوب و بد تقسیم شده است. معیار ارزیابی ساده است: کاری که آنها با ما کردند ، هستند. و خود ارزیابی اغلب کوتاه ، تک هجایی است

اخلاق حاکم است. هر کس چیزی را بدهکار است ، زیرا ضروری است ، در غیر این صورت خوب نیست. جهان ، به طور معمول ، خود را از جنبه بد نشان می دهد و عاشق می شود. آرام ، بنشین

نمی توانید دانش آموزی را با نمره پایین رها کنید. نیاز به بازسازی دارد. شخص مورد علاقه - برای آموزش اینکه چگونه باید باشد. به جهان - توضیح دهید که چه چیزی آن را بهتر می کند. وقتی هر دو - هم شخص و هم جهان - خود را برای آموزش مجدد وام نمی دهند ، معمولاً آزرده می شوند

همه باید. به کی؟ البته ایده آلیست. گاهی اوقات این یک الزام است ، اما ممکن است انتظار مثبت از شگفتی های بزرگ و دلپذیر نیز وجود داشته باشد. با این حال ، جهان جهان بدی است ، بنابراین هر از گاهی ناامیدی قطب انتظارات را به منفی تغییر می دهد. در این زمان ، همه مردم حرامزاده هستند ، به ویژه عزیزان (به تنهایی)

بنابراین ، در مورد عزیزان.

ایده آل سازی شریک نیز برای تعدادی از علائم قابل توجه است. از موارد خاص - به عنوان مثال ،

یکی از شرکا خواسته های "کودکانه" را با صدای بلند یا بی صدا مطرح می کند: عشق بی قید و شرط ، مراقبت ، تشخیص-توجه. (بیایید در نظر بگیریم که آنها به تنهایی ممکن است نشان دهنده بلوغ یا عدم بلوغ یک رابطه نباشند - فقط در ترکیب با دیگران)

روابط در یک زن و شوهر عمودی است ، کسی نقش "مادر" یا "پدر" را بازی می کند ، دومی - یک کودک

یکی از شرکا به طور قابل توجهی تحت سلطه "برداشتن" است. گاهی اوقات با تمایل به "دادن" پوشانده می شود ، اما فقط در قالب انتخاب شده ، صرف نظر از نیازهای شریک دیگر

در یک زن و شوهر ، مشکلاتی در زمینه تحقق نیازهای "بزرگسالان" وجود دارد که جنسیت بیشتر از همه قابل توجه است. (اما این یک شاخص بسیار دقیق است)

در روابط ، احساساتی مانند کینه ، تحریک ، عصبانیت ، شرم و گناه جایگاه مهمی دارند

برای من اتفاق می افتد که رعایت کنم و حتی حکومت کنم.

اینجا لنا است (بیایید او را آنطور صدا کنیم). همسرش را یک تاجر موفق ، باهوش ، باهوش ، خوش تیپ و جالب توصیف می کند. او از تلاش برای توصیف دقیق تر دور می شود - آنها او را اذیت می کنند. در عین حال ، او نمی تواند شوهرش را ببخشد که او زمان بسیار کمی را صرف مراقبت از او و فرزندان می کند ، پول بسیار کمی می دهد ، وقتی لنا بیمار است - و او اغلب بیمار است ، مراقبت کافی نشان نمی دهد.این زوج رابطه قابل اعتماد ندارند ، گفتگوها عمدتا در لیست ادعاهای اعلام شده توسط لنا و وعده های ضعیف شوهر برای "تغییر" است. در داستان لنا بسیاری از "او باید بفهمد …" ، "من نمی فهمم چگونه او نمی تواند …" ، "واضح است که …"

صمیمیت جنسی معمولی است ، بیشتر زمانی که شوهر مشروب می خورد. در حالت هوشیار ، علی رغم درخواست لنین برای عادی سازی وضعیت ، از رابطه جنسی اجتناب می کند. او همچنین نمی تواند الکل را به او ببخشد. در ارزیابی های جهان پیرامون و افراد نزدیک ، همین دوقطبی با غالب نارضایتی قابل توجه است - در رابطه با والدین ، بستگان شوهر ، مدیریت و کارکنان … سهم شخصی شما در روابط با شوهر یا رد می شود یا تأیید می شود به طور رسمی ، بدون اشاره به اقدامات و موقعیت های خاص … لنا یک پرسش مبهم را فرمول بندی کرد: "من می خواهم خودم را بهتر بشناسم" ، در حالی که تمام فعالیت های او به این می انجامد که سعی می کند از من دستور بگیرد که چه کاری باید انجام دهم تا شوهر ، دوستان و بستگانم تغییر کنند. لنا هنوز هیچ یک از توصیه های مربوط به رفتار خود را در خارج از مشاوره انجام نداده است و علاقه ای به نحوه تغییر زندگی خود ندارد.

چرا این اتفاق می افتد؟

بیهوده نیست که من در مورد ایده آلیست ها اینقدر باهوش هستم. من زمانی یکی از آنها بودم. این کاملاً طبیعی است که ما والدین و دیگر بزرگان خود را در دوران کودکی ایده آل کنیم. این برای ما کاملاً ضروری است ، در حالی که ما کوچک و بی دفاع هستیم. اما با افزایش سن و بلوغ ، واقعیت بیش از پیش به خود می آید. به نظر می رسد که مادر و پدر جادوگران همه کاره نیستند ، آنها همچنین در روند تربیت ما به خوبی خراب شده اند. دوستان گاهی شکست می خورند ، اولین عشق فرو می پاشد. والدینی که ایده آل نیستند ، اما عاقل هستند ، معمولاً مانع از این نمی شوند که فرزندان خود در مسیر ناامیدی قدم بگذارند. و خود آنها با دقت از تخت در حال حاضر غیر ضروری خارج می شوند. اما گاهی همه چیز اشتباه پیش می رود و راه آرمان زدایی بسته می شود.

در اینجا دلایلی وجود دارد که ممکن است این اتفاق بیفتد

والدین خیلی خوب هستند. آنها واقعاً بی نقص ماندند. لانه بومی بسیار گرم است و کوچکترین تمایلی برای خروج از آن در بزرگسالی وجود ندارد. احساس گناه یا وظیفه ، بند را تقویت می کند. این امر به ویژه هنگامی دشوار است (و اغلب اوقات اینطور است) والدین جنس مخالف به ویژه ایده آل هستند. یک کودک بالغ ممکن است با شریکی ملاقات نکند که در نظر او مانند مادر یا پدر خود زیبا باشد

پدر و مادر مرده اند. کودک به سادگی وقت نداشت که آنها را از تخت کنار بکشد ، و اکنون آنها می توانند برای همیشه در آنجا بمانند. در این مورد ، شریک ممکن است ملزم به مطابقت با نقش یک فرشته یا قدیس باشد. این گزینه نیز وحشتناک است زیرا جهان ، با خروج والدین ، می تواند توسط کودک بی رحمانه تلقی شود - و شریک نیز باید بی عدالتی جهان را جبران کند

والدین به طرز چشمگیری تغییر کرده اند. آیا نوزاد تازه متولد شد ، آیا از دست دادن ، طلاق دشوار وجود داشت - و اکنون چنگک به یک انفجار هسته ای تبدیل شد. همه قادر به زنده ماندن در زمان رشد نیستند. تصاویر والدین به جدید و قدیمی ، "بد" و "خوب" تقسیم می شود. همه دنیا پشت آنها است. و فرصتی برای گذراندن عمر در جستجوی آن "خوب" وجود دارد که احساس امنیت کودک را برمی گرداند

والدین کودک را از تماس با جهان محافظت می کردند و در اطراف او نوعی "قفس طلایی" از توجه ، مراقبت ، شادی خود ایجاد می کردند. در این مورد ، تصویر جهان (و شریک آینده) شکل گرفته از آنها بسیار دور از واقعیت است تا کودک بتواند بدون مشکل رابطه خود را ایجاد کند

خروجی کجاست؟

بلوغ خود را بپذیرید.

در این مسیر ، شما باید در برخی از نگرشهایی که در دوران کودکی ثابت شده بود تجدید نظر کنید (این به طور غیر منتظره ای خوشایند است) ، این ایده را کنار بگذارید که کسی می آید و حرف درست را می گوید و همه کارها را برای ما انجام می دهد (این به نظر می رسد بهتر است از آنچه در ابتدا به نظر می رسید) و طعم صلح ناقص ، برای شروع - یک درمانگر (هیچ چیز خوشایند نیست ، اما نتیجه دلپذیر است).

خیر

راههای دیگری وجود ندارد.

فقط بزرگ شوید ، مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید و سرانجام به اطرافیان خود اجازه دهید همان چیزی باشند که هستند.

توصیه شده: