3 اشتباه رایج هنگام برخورد با احساسات

تصویری: 3 اشتباه رایج هنگام برخورد با احساسات

تصویری: 3 اشتباه رایج هنگام برخورد با احساسات
تصویری: ۵ راز داشتن نفوذ کلام و قدرت تاثیر گذاری در حرف زدن 2024, آوریل
3 اشتباه رایج هنگام برخورد با احساسات
3 اشتباه رایج هنگام برخورد با احساسات
Anonim

به تازگی ، در سایت ، من و همکارانم به طور فعال در مورد ذهن آگاهی بحث کرده ایم. برای برخی ، درک ذهن آگاهی در ظاهر مدیتیشن ظاهر می شود ، در حالی که دیگران ذهن آگاهی را بخشی از درمان شناختی-رفتاری می دانند. افرادی هستند که تکنیک آگاهی را از منشور روانکاوی و رشد شخصی عبور می دهند.

در این مقاله ، من پیشنهاد می کنم رایج ترین اشتباهاتی را که در کمین فرد در راه کار با احساسات خود قرار دارند ، تجزیه و تحلیل کنید. همه این اشتباهات تأثیر مخربی بر شخصیت دارند و با استفاده مکرر ، می توانند روان را بیشتر فلج کنند تا شفا دهند.

1. انکار احساسات. وقتی خودمان را متقاعد می کنیم که این یا آن را احساس نکنیم ، گفتگوی ذهنی در روند نفی نقش دارد. گاهی اوقات عقلانی شدن بیش از حد احساس مورد نظر وجود دارد: آنها می گویند ، من از یک مرد ناامید می شوم ، اما نه ، نه ، نه ، این مرد همیشه رفتار بدی داشته است ، بنابراین او شایسته عشق من نیست و منطقی نیست احساس ناامیدی

مشکل در این واقعیت نهفته است که ناامیدی اتفاق می افتد. در طول انکار ، فرد نمی داند یا فراموش می کند که احساسات نه تنها به شکل "جغجغه سر" خود را نشان می دهند ، بلکه به عنوان یک واکنش فیزیولوژیکی نیز به وضوح در بدن ما ظاهر می شوند. مبانی روانشناسی زیستی می گوید که تجلیات احساسات در مناطق خاصی از بدن ما متمرکز است - بنابراین در یوگا دلبستگی هایی از نوع خاصی از احساسات به چاکراهای واقع در یک خط عمودی در بدن انسان وجود دارد.

2. تجزیه و تحلیل بیش از حد. اگر با روانشناسی آشنا هستید و با شناسایی منبع ضربه ("همه ما از دوران کودکی آمده ایم") روی مشکلات کار کرده اید ، طبیعی است که شما تا زمانی که احساسات برای اولین بار به شما مراجعه کرده اند ، وضعیتهای احساسی را ردیابی کنید. پارادوکس این است که احساسات یک مکانیسم باستانی است که برای اطمینان از بقای با کیفیت در انسان تکامل یافته است.

ردیابی احساسات به منبع احتمالی آن در تاریخچه زندگی افراد از ظهور این احساس در آینده جلوگیری نمی کند!

اغلب اوقات ، درک آسیب به معنای رهایی از احساسات ناخوشایند نیست. یک فرد می تواند به دلایل مختلف در طول زندگی خود این احساس را ادامه دهد و سعی کند هر بار در افکار خود تجزیه و تحلیل کند.

جنبه منفی آن است که تجزیه و تحلیل ذهنی یک موقعیت انرژی زیادی را از فرد می گیرد. احتمالاً شنیده اید که در صومعه های بودایی راهبان فقط چهار ساعت در روز می خوابند؟ این به این دلیل نیست که آنها به زور از خواب بیدار می شوند ، و سپس آنها خواب آلود هستند و برای دوش گرفتن و دویدن راه می روند. دلیل آن این است که راهبان بیشتر عمر خود را در حالت بی فکری سپری می کنند. آنها یاد می گیرند فقط برای کارهای ضروری ذهن خود را روشن کنند و انرژی ذهنی خود را در اضطراب و نگرانی هدر نمی دهند.

ساکنان یک کلان شهر احساس کمبود شدید خواب می کنند زیرا سهم شیر از انرژی حیاتی ما به منظور خرد کردن آب در هاون بسته شده است: به عبارت دیگر ، یک فرآیند فکری غیرمولد ، پراکنده و غیر متمرکز ما را بدتر از حمل آجر در ساعت فرسوده نمی کند. یک سایت ساختمانی تجزیه و تحلیل بیش از حد فقط به آتش صدای درونی ما سوخت می افزاید و باعث می شود که آن را بریزیم ، چت کنیم و انرژی خلاقانه را هدر دهیم.

3. تلاش برای جایگزینی احساسات منفی با احساسات مثبت. این موذی ترین اشتباه این سه نفر است. با توسعه روانشناسی مثبت ، ما بیشتر و بیشتر در مورد مزایای احساسات مثبت ، در مورد نقش آنها در انگیزه های خلاق ما ، در مورد مشارکت باورنکردنی آنها در فرایند تصمیم گیری های خوب می آموزیم.بدون درک مکانیسم کار و تجلی احساسات انسانی ، ما تصمیم می گیریم که ساده ترین راه برای رهایی از اضطراب ، تحریک ، حسادت ، اضطراب و همراهان منفی آنها این است که در خود احساس خوبی ایجاد کنیم در حالی که ذهن و بدن چیز دیگری را دیکته می کنند.

راه برای آنها دردناک است این احساس منفی از بین نمی رود ، بلکه در کمد ذخیره می شود. او سالها در گنجه نشسته است ، ماهیچه های خود را تقویت می کند ، شجاعت خود را جمع می کند ، قدرت خود را برای حمله به ما افزایش می دهد و در لحظه ای که ما بیشترین آسیب را داریم ، بمباران می کند.

یک روش خوب برای کار با احساسات منفی توسط محققان NLP ابداع شد: یک فرد روزانه 20 دقیقه را به گوش دادن به موسیقی خاص یا تماشای صحنه خاصی اختصاص می دهد و عمدا باعث ایجاد آرامش و شادی در ارتباط با موسیقی یا صحنه می شود. پس از چند ماه ، فردی که این تکنیک را تمرین می کند ، با شنیدن این آهنگ یا تصور صحنه ای که در تمام این مدت با آن کار کرده است ، توانایی ایجاد حالت آرامش را پیدا می کند. بنابراین ، فرد یاد می گیرد که احساسات خاصی را در خود با تلاش ارادی برانگیزد ، از منطقی شدن مصرف کننده انرژی یا گفتگوی تجزیه و تحلیل که منجر به بن بست می شود ، اجتناب می کند.

در نظرات بنویسید که هنگام کار با احساسات در کار با مشتریان متوجه چه اشتباهاتی شده اید. اگر می خواهید با احساسات خود کنار بیایید ، آنچه را برای شما دشوار است بنویسید. بیایید از یکدیگر حمایت کنیم و همه چیز را با هم مرتب کنیم!

با عشق و دقت ،

لیلیا کاردناس

توصیه شده: