تنهایی: معنای جدیدی

فهرست مطالب:

تصویری: تنهایی: معنای جدیدی

تصویری: تنهایی: معنای جدیدی
تصویری: INNA - Maza | Official Video 2024, آوریل
تنهایی: معنای جدیدی
تنهایی: معنای جدیدی
Anonim

آیا این احساس جادویی را می شناسید وقتی که برای هر چیزی که می گیرید و هر کجا که نگاه می کنید - همه چیز در درزها می ترکد؟ به تازگی ، معنای غیر منتظره جدیدی در ذهن من پیدا کرده است. تنهایی. و این همان تنهایی نیست وقتی فیلم غم انگیزی را می بینید که تحت آن بسیار رنج می برید زیرا بدون آن نمی توانید زندگی کنید. و نه آن تنهایی وقتی در خانه به تنهایی شراب می نوشید بدون حمایت دوستان پر سر و صدا در بار. این تنهایی چیزی عمیق تر است. صحبت نشده است. بی شکل. و از آن - درک آن بسیار دشوار است

من در مورد احساسی صحبت نمی کنم که شما صاحب خوشحال پانزده رستوران و چهار هتل هستید و باید تمام لحظات کاری را خودتان کنترل کنید ، زیرا تفویض اختیار شما نیست. و به سادگی کسی نیست که به او واگذار شود. و نکته این نیست که شما فردی سازگار با جامعه نیستید که نتوانسته اید دوستان یا شخصیتهای نزدیک به این وضعیت را پیدا کنید ، یا از از دست دادن چنین کنترل مشتاقانه ای بر هر چیزی بسیار می ترسید. و این واقعیت که این اتفاق افتاده است و این تقصیر خاص کسی نیست.

به عنوان مثال ، شما نمی توانید به دوستان نزدیک خود بگویید که نه تنها در مراسم تشییع جنازه پدر خود ناراحت نبودید ، بلکه حتی احساس کردید زمانی که اولین زمین در پراکندگی خاطرات دوران کودکی به سمت پایین پرواز کرد ، چیزی شبیه به تسکین احساس کرد. و نه به این دلیل که شما یک هیولا بی روح هستید که نمی دانید چگونه به خاطر والدین خود از پدر و مادر خود قدردانی کنید. و از آنجا که شما در تمام زندگی خود چیز خوبی از او ندیده اید (به جز در واقع خود زندگی ، که به لطف مشارکت مستقیم او همیشه هموار توسعه نیافته است). شما نمی توانید این را به آنها بگویید ، زیرا هر دوی آنها پدران سرسختی دارند که از کودکی آنها را برای ماهیگیری می بردند ، به همه مسابقات کشتی یا فوتبال می رفتند ، زندگی جنسی را توضیح می دادند و درباره همه چیزهایی که دانستن آنها بسیار مهم بود ، صحبت می کردند. در حال حاضر پدران آنها دوستان بالغی هستند که می توانید ویسکی بنوشید و از آنها راهنمایی بخواهید. و شما … چه چیزی می توانید به آنها بگویید؟ یا حتی مانند این: چه چیزی می توانید از آنها بشنوید ، به جز: "اوه ، فراموشش کن پیرمرد! او به طور خاص اینطور نبود" ، "راحت تر برو" یا "این پدرت است ، او را ببخش". بله ، اینها نکات بسیار خوبی هستند و شما دوست دارید آنها را رعایت کنید ، اما نمی توانید. و با وجود دوستی شما در 30 سالگی ، آنها نیز نمی توانند - این احساس تنهایی نامفهوم را با شما در میان بگذارند.

یا حتی اینطور. خواهر بزرگتر شما با شما تماس می گیرد و با اشتیاق به شما توصیه می کند که به دیدن "یولکی -18" بروید ، زیرا طرح هیجان انگیز است و بازیگری حداقل یک اسکار می گیرد و شما ، به عنوان یک متخصص ، چیزی برای یادگیری خواهید داشت. و کمی گیج کننده گوش می دهید ، زیرا او کار کارگردان را به پایان رساند ، شما تارکوفسکی را به خاطر نمادگرایی و آلمودوار را به خاطر اوباشگری زیبا دوست دارید. و حتی تنظیم می کنید و می روید ، زیرا خواهرتان تنها فرد عزیزی است که شما در تمام زندگی خود داشته اید و او بهترین ها را می خواهد. اما هرچه چنین توصیه هایی بیشتر دریافت کنید ، بیشتر متقاعد می شوید که او حرفه ای گری شخصی شما را زیر سوال می برد. مانند سبک لباس پوشیدن خود ، وقتی یکبار دیگر می گویید که این کفش ها / لباس / شلوار جین مناسب شما نیست / نه به سبک شما / نحوه پوشیدن آن را نمی دانید. رابطه شما با شریک دیگری که مناسب شما نیست نیز همینطور است. البته ، او این کار را از روی بدخواهی انجام نمی دهد ، او فقط چیزهای خوب برای شما می خواهد و صادقانه شما را دوست دارد. و سپس تماس و توصیف لذت یک جفت کفش جدید سخت تر و سخت تر می شود ، زیرا در 80 of موارد خواهید شنید که "آنها مناسب شما نیستند" یا "این سبک شما نیست". و این عدم امکان صحبت به یک زبان ، پذیرش بدون شک و تردید دائمی در تردید - خسته کننده و ویران کننده است ، و همین احساس تنهایی را به معنای جدید بر جای می گذارد.

و همینطور حتی دوست داشتنی ترین افراد نیز شما را نجات نخواهند داد. و این اتفاق می افتد که وقتی در همه جبهه ها نفوذ کرد ، فقط می توانید به خودتان تکیه کنید. و از این درک (واقعی ، همه جانبه ، عمیقا در پشت نما و حتی دیوارهای باربر پنهان) گاهی اوقات غیرقابل تحمل می شود-تنها.

توصیه شده: