انتخاب ماندن رایگان نیست

فهرست مطالب:

تصویری: انتخاب ماندن رایگان نیست

تصویری: انتخاب ماندن رایگان نیست
تصویری: چطور میشه از انتخاب درست برای ازدواج اطمینان داشت؟ با رابطه جنسی یا هم خانه شدن؟ 2024, آوریل
انتخاب ماندن رایگان نیست
انتخاب ماندن رایگان نیست
Anonim

او روبرو نشسته بود و در مورد آزادی صحبت می کرد. با اشتیاق. با امید. با چشمهای باز او رویای رهایی از یک کرست کسل کننده و تنگ را داشت ، چیزی که نزدیک به سی و چهار سال او را خوشحال نکرده بود. او صحبت می کرد و می ترسید که به خودش اعتراف کند که این رویا فراتر از کلمات نمی رود

در ابتدا ، او از مدرسه ابتدایی راضی نبود ، زیرا هیچ چیز خوب و مهربانی در آن وجود نداشت ، به جز یک چشم انداز افسانه ای با یک خانه شیرینی زنجفیلی در سراسر دیوار در سالن اجتماعات. وقتی یک جامعه کوچک آن را خواستار شد ، دوستان یک روزه جایگزین دوستی با مسخره یا سکوت خیانت آمیز شدند.

سپس او از دانشگاه راضی نبود ، که در آن به سختی وارد تخصصی شد که قرار بود در پنجره ناامیدی های روزانه چراغ شود ، اما هرگز این کار را نکرد. تقریباً بی رحمانه کسل کننده بودند سفرهای کاری ، که از آنها مدام می خواستم در شبهای طولانی تنهایی زوزه بکشم.

او مادری شکننده و فریبنده داشت که عاشق خندیدن از صمیم قلب بود و به محض چرخاندن کلید در ، سکوت کرد و شوهر مستبد با چشمانی سرد در آستانه ظاهر شد. او به آنها اجازه هیچ چیز اضافی را نمی داد ، گاهی اوقات حتی موارد ضروری را نیز رد می کرد ، زیرا آن را هوس می دانست.

و سپس او یک شوهر داشت ، در اتحادی که با او با همان انتظار نگران کننده ای که برای اولین بار در یک صخره مرجانی غواصی کردند ، غواصی کرد. او به یک نفس تازه تبدیل نشد ، زیرا به جای ماهی و مرجان ، در زیر آب زندگی روزمره ، قایق های غرق شده زنگ زده و به دلایلی آوار وجود داشت.

او هنوز در آرزوی شکستن کرست خفه کننده اش ، بیرون آوردن همه گیره موهای معمولی از موهایش ، تنفس در هوای سرسخت آزادی و حرکت به سمت دنیایی عاری از گذشته ، حال و خودش بود.

او این آزادی را دوست داشت ، اما نمی توانست برای مدت طولانی در آن بماند ، درگیر روابط سخت شود یا کار دلسرد کننده ای انجام دهد. گاهی اوقات با افزایش قدرت باور نکردنی و آمادگی برای هر کاری بیدار می شد. او در دوران گذار راه می رفت ، می رقصید و آشنایان جدیدی پیدا کرد و سرانجام احساس آزادی کرد. اما در شب ، فیوز در حال از بین رفتن بود و این آزادی به اندازه میلان کوندرا در اثری تقریباً نامعلوم غیرقابل تحمل شد. او عصر خود را بر روی یک کاناپه افتاده و تماشای فوتبال کسل کننده در کنار همسرش به پایان رساند ، زیرا برای او چیزی جز خالی احساس نمی کرد.

اما او نمی دانست که واقعاً آزاد است - نمی تواند. زیرا چنین نمونه ای در مقابل چشم من وجود نداشت. زیرا او نمی داند چگونه در خارج از این چهار دیوار داخلی حبس زندگی کند. او نمی داند چگونه به طوری که به نظر می رسد او حتی فراتر از مرزهای مشخص آنها وجود ندارد. و همچنین به این دلیل که این تنها راهی است که می تواند بدون کمک پیش برود. و او آمادگی آزاد شدن را ندارد ، همانطور که آماده شنیدن آن نیست. زیرا آزاد بودن انتخابی است که او هرگز انجام نداده است. او منتظر بود کسی این کار را برای او انجام دهد ، اما معجزه رخ نداد.

توصیه شده: