معانی پنهان پیام ها

تصویری: معانی پنهان پیام ها

تصویری: معانی پنهان پیام ها
تصویری: "معانی پنهان" وحشتناک پشت لوگوهای شرکت! 2024, آوریل
معانی پنهان پیام ها
معانی پنهان پیام ها
Anonim

یک روانشناس خانواده اغلب از یک یا یک شریک دیگر در مشاوره زوجی می پرسد: "فکر می کنید همسر (شوهر) شما وقتی این کار را می کنید (می گویید) چه احساسی دارد؟" اما دیگری احساس می کند ، کسی که شما برای او هستید خطاب به؟ واقعیت این است که حتی در سن 7 سالگی ، در روند رشد خود ، شما باید در تماس با مادر و پدر ، نه تنها آگاهی داشته باشید و احساسات خود را بیان کنید ، بلکه یاد بگیرید که چگونه احساسات دیگران را با یکدیگر متمایز کنید. علائم کلامی و غیر کلامی ، برای درک و نه بیان نیازهای آنها ، بلکه حساسیت به نیازهای یک عزیز. اما افسوس! از آنجایی که ارزش احساسات در جامعه ما اندک است و برعکس ، والدین ما به آنها توجه می کنند که نیازهای ما را نادیده می گیرند ، بسیاری از سوء تفاهم ها در برقراری ارتباط با عزیزان ناشی از این است و در بدترین نتیجه این ناتوانی است که منجر می شود به سرنوشت ها و خانواده های ویران شده

آنچه من می خواهم در اینجا در مورد آن بحث کنم این است که چگونه همه ما یاد می گیریم که نیازهای شخص دیگری را تشخیص دهیم و در صورت امکان سعی کنیم آنها را برآورده کنیم. در اینجا ، ما البته از یک پیوند عبور می کنیم: قبل از اینکه یاد بگیرید که دیگران را بشناسید ، باید اطلاعات زیادی در مورد خودتان بفهمید. اما قبلاً مطالب زیادی در این مورد نوشته شده است. بنابراین ، بیایید با هم سعی کنیم رمزگشایی پیامهای پنهان دیگران باشیم.

اما ابتدا ، من 7 احساس اساسی را بیان می کنم که شما باید در 7 سالگی به خوبی آنها را مطالعه کرده باشید و بتوانید آنها را در آن مکان ، در آن لحظه به موقع و برای شخصی که به او ، کجا و چه زمانی به وجود آمده بیان کنید. اگر اینطور بود ، مردم با اختلالات روان تنی بیمار نمی شدند. بنابراین ، 7 حس اساسی. به گفته کارل ایزارد: شادی ، عصبانیت ، غم ، ترس ، شرم ، گناه ، تعجب (علاقه). فرض کنید ما در مورد والدین خود بسیار خوش شانس بودیم و آنها نحوه سرکوب احساسات را به ما یاد ندادند و در این صورت ما می توانیم مستقیماً به شخص بگوییم: "من از دست تو عصبانی هستم" ، "من احساس گناه می کنم" ، "من شرمنده هستم ، خجالت می کشم "،" اکنون می ترسم "،" خوشحالم "،" ناراحت هستم "و" تعجب می کنم ". فرض کنید ما در درک نیازها و برآورده ساختن به موقع آنها نیز بسیار خوب عمل می کنیم ، بدون اینکه خودمان را نادیده بگیریم. برای انجام این کار ، اجازه دهید هرم مزلو را به یاد بیاوریم: نیازهای فیزیولوژیکی (غذا ، خواب ، ایمنی و غیره) ، نیاز به عشق و توجه ، نیاز به تشخیص احترام ، نیاز به قدرت و در نهایت ، خودآگاهی. در اینجا الفبای ما وجود دارد که از آن برای رمزگشایی پیامها بیشتر استفاده خواهیم کرد …

اغلب ما اصلا نمی توانیم طرف مقابل را درک کنیم. ما درک می کنیم که او چیزی از ما می خواهد ، اما مستقیماً آن را نمی گوید ، اما به طور روشمندی اعصاب ما را تکان می دهد ، ما را با سرزنش ها ، هوی و هوس ها ، انتقادات و اظهارات خود خسته می کند. یا شخصی ، بدون دلیل ، بدون دلیل ، ناگهان شروع به گفتن یا نوشتن چیزی برای ما می کند و عصبانیت در درون ما جوش می آورد و ما دلیل آن را نمی فهمیم. زیرا ما معنی پیام او را درک نمی کنیم و می توانیم بر اساس پیش بینی های خود آن را تفسیر کنیم. و خود حریف به سختی معنی پیام خود را درک می کند. مانند یک کودک کوچک: "من چیزی از شما می خواهم ، اما آنچه را که نمی توانم بگویم ، خودم نمی فهمم." در اینجا ، البته ، شما می توانید بر اساس بینش ما ، تفکرات و تخیلات خود را در مورد آنچه وجود دارد ، در سر شخص دیگری ، غرق کنید. اما برای اینکه بیشتر اوضاع را اشتباه نگیریم ، باید در چارچوب احساسات اساسی و نیازهای اساسی بمانیم. و اگر حدس بزنیم که چه احساسی پشت پیام کلامی یک معشوق قرار دارد و چه نیازی به او برآورده نشده است ، یک فرض می کنیم و مطمئن هستیم که آن را با یک سوال بررسی می کنیم.

در اصل ، این همان کاری است که روان درمانگر در طول کار خود انجام می دهد ، او به دنبال چیزی است که بیمار فوراً آن را فاش نمی کند ، او زیر گوش ها را می شنود و می شنود ، معماهای احساسات و نیازهای بیمار را حل می کند ، به او در درک آنها و ایجاد این موارد کمک می کند. پیامهای مستقیم ، و البته ، و اگر در حد توان درمانگر باشد و اگر مناسب باشد ، او نیاز بیمار را برآورده می کند.

اکنون من نمونه هایی از چنین پیام های پنهان را ارائه می دهم.

  1. به عنوان مثال ، شریک زندگی شما دوست دارد از خود تعریف کند ، مبالغه کند … یا دوست دارد ارزش شما را پایین بیاورد ، سرزنش کند ، از اقدامات و تعهدات شما انتقاد کند.به نظر شما پیام پنهان در اینجا با شریک چیست؟ چه نیازی برآورده نمی شود؟ کدام یک از 7 احساس اساسی او نسبت به شما دارد؟ پاسخ: او دارای نقص در شناخت و عزت نفس است ، نیاز او به شما برای تحسین ، تحسین ، افتخار به او ، و احساسی که او تجربه می کند شرم آور است که از نظر دیگران به اندازه کافی خوب نیست. شرم آور است که باعث می شود شما او را بی ارزش و کوچک جلوه دهید ، تا بتوانید این شناخت و احترام به خود را به شیوه ای مخرب بدست آورید. و اگر آنچه را که در اعماق رفتار و سخنان یک معشوق نهفته است بخوانید و کم کم کسری های او را برطرف کنید ، آن وقت او از ارزش گذاری شما دست بر می دارد یا دائماً به آن افتخار می کند و شما را آزار می دهد.
  2. زنی همین خواب را برای دوست و شوهرش تعریف می کند. متن یکی است ، اما پیام های دو فرد مختلف متفاوت است: "می دانید ، من امروز با چنین ماشویی خواب اروتیک دیدم ، او در خواب این کار را با من کرد." پیامی به یک دوست: "من چنین ستاره باحالی هستم ، بسیار سکسی و مدرن"؛ نیاز به شناخت و تحسین ، احساس شرمندگی که باعث می شود او با دوستش لاف بزند. پیام به شوهرم: "من دلم برای عشق تو تنگ شده است ، به من نگاه کن مردان دیگر در خواب هستند و من می خواهم تو را حسادت کنم تا به نوعی توجهت را به خودم جلب کنم." احساس در اینجا عصبانیت (کینه) است.

یک بار من خودم یک وضعیت کنجکاو داشتم. من به خانه می آیم و به شوهرم می گویم: "اوه ، من با دامن جدیدم در خیابان قدم می زنم و همه مردان به من نگاه می کنند." شوهرم به طرز عجیبی به من نگاه کرد (ظاهراً طبیعتاً او در خواندن پیام های پنهان استاد است) و می گوید: "چرا الان این را به من می گویی؟" وای … من می گویم: اوه ، متأسفم ، لغزش کرد ، در واقع می خواستم از شما بخواهم که به من توجه کنید ، به دامن جدیدم ، برای تمجید و بغل کردن. "شوهر:" اوف.. بنابراین من چنین می گویم ")) مثالی از این که چگونه گاهی اوقات طرح پیامهای خود را پیچ می دهیم و اگر سرعت خود را به موقع کاهش ندهیم ، به نیاز خود پی نبریم ، درگیری بزرگی می تواند به وجود آید. از آن زمان ، قبل از اینکه چیزی بگویم ، همیشه از خود می پرسم سوال: "چرا؟ من الان واقعاً چه می خواهم؟ در حال حاضر نیاز من به کسری بودجه چیست؟ چه حسی دارم و به چه کسی احساس می کنم؟ وقتی همه پاسخ این س questionsالات را دارم ، در حال حاضر انتخابی برای صحبت کردن یا صحبت نکردن ، انجام دادن یا انجام ندادن دارم.

اما گاهی اوقات شما باید با افراد مختلف ، در موقعیت های مختلف ارتباط برقرار کنید ، و گاهی اوقات همه ما در یک لحظه بیهوشی کامل قرار می گیریم. بنابراین ، من به شما پیشنهاد می کنم که 7 احساس اساسی و نیازهای اساسی را پشت سر بگذارید و از خود بپرسید ، و سپس از یک عزیز: "چرا او این را به شما می گوید و واقعاً از شما چه می خواهد؟ چه انگیزه ای او را وادار می کند تا این را بگوید؟" و اگر پاسخی از طرف شریک وجود ندارد ، ما نبوغ را روشن می کنیم! احساسات و نیازهای اساسی را پشت سر بگذارید و یک فرض را مطرح کنید.

  • مثال دیگر: یکی از عزیزان دائماً شما را سرزنش می کند و شما دائماً در احساس گناه قرار می گیرید ، و البته شما مقصر هستید ، البته از نظر کنترل شما برای کسانی که آزرده شده اند بسیار راحت است. نارضایتی ، خشم و نیاز به قدرت در سرزنش زیاد است. اما ، دوباره ، شما باید این را بررسی کنید. همچنین اتفاق می افتد که شریک زندگی شما دائماً از ریزه کاری ها آزرده می شود و شما در حال حاضر از انجام یک حرکت اضافی می ترسید. بر شما قدرت می دهد تا از او محو نشوید و احساس در اینجا ممکن است تحت عصبانیت و کینه باشد ، یک ترس پنهان از دست دادن شما. و همه اینها باید آشکارا با شریک مورد بحث قرار گیرد. اگرچه اتهامات مداوم می تواند نشانه ای از دوست نداشتن و فقدان عظیم عشق در شریک زندگی باشد. ما همه چیز را با سالات روشن می کنیم.
  • اغلب در اینترنت ، متوجه می شویم که چگونه افراد به صفحه شما می آیند و زیر پست شما بحث می کنند. و آنها آنقدر سخت بحث می کنند و از عقیده خود دفاع می کنند که به نظر می رسد این یک مسئله مرگ و زندگی است. به نظر شما پیام پنهان چیست؟ چه نیازی هست؟ چه احساسی فرد را به این رقابت سوق می دهد که از همه باهوش تر است؟ البته ، نیاز به تشخیص و احساس شرمندگی.زیرا در درون هیچ یقینی وجود ندارد که من خوب هستم. یا چنین افرادی به شدت تجاوز می کنند - همه چیز در مورد تشخیص و شرمندگی و همچنین توجه به خود است. و سپس ، اگر نیاز را درک کردید ، می توانید انتخاب کنید که آن را به شخصی بدهید یا او را گرسنه بگذارید. بیشتر اوقات من می خواهم گرسنه بمانم ، زیرا او سعی می کند نیاز خود را به طور غیرقانونی برآورده کند ، از طریق معنای پنهان پیام به جهان.
  • مثالی دیگر. یک بار در گروهی از روانشناسان حرفه ای ، یک روان درمانگر فرانسوی کریستینا گاریوت با من همکاری کرد. او متوجه عصبانیت و عصبانیت من شد و پیام پنهان را خواند: "من می ترسم." اغلب مردم وقتی می ترسند ، پرخاشگر می شوند (یا فرار می کنند). او به من صداقت ارائه داد. و او گفت: "دیگر جاسوس نباش ، فقط کمی ترسیده زندگی کن." من ترس خود را قانونی کردم و وقتی ترسیدم شروع به انتقال آن به همه کردم. به جای عصبانی شدن ، به ترس دسترسی پیدا کردم. به این ترتیب ، عصبانیت و ترس خود را کاهش دادم. اما هنوز لازم بود حدس بزنم که نیاز من برآورده نشده است. به این ترتیب افراد در تماس می توانند به یکدیگر کمک کنند تا بیشتر آگاه شوند و مخاطب را از مه پیام های پنهان پاک کنند.

ساده است: ما 7 احساس اساسی و نیازهای اساسی را در ذهن خود مرور می کنیم و آنچه را که به نظر شما نزدیک تر است انتخاب می کنیم. در عین حال ، ما تفسیر نمی کنیم ، خیال پردازی نمی کنیم ، اما می پرسیم: شاید اکنون از چیزی می ترسید ، یا شاید عصبانی هستید ، یا خودتان را سرزنش می کنید ، یا خجالت می کشید …؟ فقط یک سوال مهم مطرح کنید و.. "آیا می توانم در کاری به شما کمک کنم؟" به عنوان مثال ، آنها شما را سرزنش می کنند و به جای بهانه گیری شما می گویند: "عزیزم ، آیا می توانم در حال حاضر به شما کمک کنم ، شاید اخیراً از عشق و توجه من کم شده اید؟ اجازه دهید شما را در آغوش بگیرم")) اما اگر شما هنوز وقت نکرده اید در پاسخ عصبانی شوید.)) به طور کلی ، در لیست احساسات و نیازها به دنبال معانی پنهان پیامها باشید.

برای همه شفافیت آرزو می کنم.

توصیه شده: