2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
ارزشهای شجاعانه زندگی کنید
آنیا صبح با یک ساعت زنگ دار از خواب بیدار شد. روحیه خیلی خوبی نیست. پس از گذراندن پنج دقیقه قانونی در رختخواب ، او به حمام رفت. افکار در سرم همینطور می چرخیدند و خود را در رقص های غم انگیز گرد سرگرم می کردند. چیزی شبیه به این: "دوباره بیست و پنج … ماه آینده من قطعاً ترک می کنم … باید هزینه آپارتمان را پرداخت کنم … پس انداز می کنم و می روم. راستش من می روم. شاید در نیم سال یا یک سال … امروز شما باید غذا بخرید و گربه باید به توالت برود … کمرم درد می کند … دو نخ سیگار باقی مانده است ، می توانم طاقت بیاورم …"
آنیا در جایی کار می کرد که والدینش می خواستند. کسی که بسیاری از کارهای مهم را انجام می دهد ، اما اهمیت آنها چیست ، او قادر به درک کامل آن بود. به همین دلیل است که یک خلأ خمیازه در روح من رخنه کرد ، که هر روز صبح و هر عصر هنگام تنها بودن با خود روی آنیا می افتاد.
آنیا 26 ساله است ، زیبا ، باهوش و تحصیل کرده است. یک ماه پیش ، او به یک عاشقانه طولانی پایان داد و روحش از احساسات دوسویه عذاب می کشید. از یک سو ، او ناراحت و مضطرب بود که نتوانسته خانواده ای بسازد. به هر حال ، او در حال حاضر 26 ساله است! دوستان مدرسه و دانشگاه یکی پس از دیگری ازدواج کردند ، فرزندان قبلاً زایمان کرده اند. والدین روغن را به آتش اضافه کردند: "ما نوه می خواهیم!" از سوی دیگر ، به دلایلی این کار برای او بسیار آسان و رایگان شد. گویی بعد از برداشتن کرست تنگ دوباره نفس عمیق می کشد. اما او با دلهره نفس می کشد: اگر کسی متوجه شود که او به طور کامل توسط داماد شکست خورده کشته شده است ، چه فکر می کند؟
آنیا سر کار آمد. سپس نه ساعت از زندگی او در جایی ناپدید شد. او همه کارها را به طور خودکار انجام داد - خوب ، واضح ، گویی که خود یک اتومات بود. هنگام ناهار ، با کارکنان صحبت کردم. در مورد هیچی. در راه بازگشت به خانه ، دختر ناگهان فکر کرد که تمام زندگی او "در مورد هیچ" است. هیچ کس هرگز خطی در مورد او نمی نویسد ، فیلم نمی سازد یا تولیدی را در تئاتر روی صحنه نمی برد. زندگیش خیلی بی رمق است! آنیا فقط از نظر جسمی این طراوت را در دهان خود احساس کرد و بنابراین به سرعت به فروشگاه رفت و یک کیسه ماهی شور خرید. و سپس روی نیمکت نه چندان دور از خانه نشست و سعی کرد تمام چشایی خود را با نمک پر کند. "دیگر چیزی احساس نکن. فقط نمک … فقط نمک …"
آنیا واقعاً باهوش بود. و حتی اگر در آن لحظه از زندگی خود ناراضی بود ، می دانست که این می تواند تغییر کند. اما چرا او نتوانست آنطور که می خواهد زندگی کند ، متوجه نشد. و دختر به یک روان درمانگر مراجعه کرد. او کمی شرمنده بود که از یک غریبه کمک بخواهد. علاوه بر این ، هیچ یک از اطرافیان او در مورد رواندرمانگران چیزی نمی دانستند جز این که آنها در مطب ها می نشینند ، گوش می دهند ، سرشان را تکان می دهند و پول زیادی برای آن می گیرند. اما او از فرصت استفاده کرد.
آنیا صبح با یک ساعت زنگ دار از خواب بیدار شد. خلق و خوی از اعماق ناخودآگاه با دلهره بیرون آمد و هنوز تصمیم نگرفته بود که چگونه به جهان بیاید. این ترس وجود داشت که اگر او دوباره خود را با لباس خاکستری معمولی خود نشان داد ، آنیا با جارو شروع به تعقیب او کرد و برنامه های مختلفی را برای بهبود همین روحیه پرتاب کرد. افکار کسل کننده معمول در سرم سعی می کرد با سرعت خودش بچرخد. اما آنیا به دلایلی آنها را نادیده گرفت. افکار منفی از چرخیدن دور شدند و رفتند. پس از گذراندن پنج دقیقه قانونی در رختخواب ، او به حمام رفت. نیمه راه را متوقف کردم و کمی ورزش کردم. روحیه تصمیم گرفت به چیزی تازه تبدیل شود. دختر در آینه از خود خداحافظی کرد و به سر کار رفت. پس از کار ، آنیا قصد داشت به تئاتر برود ، و آخر هفته - سفری به خارج از شهر با دوستان. در وقت آزاد ، آنیا شروع به خواندن کتاب و پخت کیک کرد.
آنیا 31 ساله است. او هنوز زیبا و باهوش است. او در یک شهر کوچک دنج زندگی می کند و مدرسه آشپزی کودکان خود را دارد. و همچنین شوهر و نوزاد در شکم. او می داند چرا صبح بیدار می شود. او سیگار نمی کشد و در صورت درد ناگهانی کمرش بلافاصله برای ماساژ می رود. آنیا به جادو اعتقاد دارد. جادوی روان درمانی. به هر حال ، یک بار او شهامت پیدا کرد و درخواست کمک کرد.او می خواست زندگی خود را با معنی ، شاد و ثمربخش بگذراند.
در طول روان درمانی چه اتفاقی افتاد؟ نمی توان آن را به طور خلاصه توصیف کرد. اما در اینجا یک نکته وجود دارد: با شجاعت و ارزشها زندگی کنید.
اولگا کارپنکو ، روانشناس ، روان درمانگر.
توصیه شده:
زندگی چه کسی را زندگی می کنید؟
"سناریوهای زندگی چیزی است که ما انتخاب می کنیم ، اما نمی توانیم انتخاب کنیم!" کلود اشتاینر. مدرسه اریک برن در این مقاله ، من می خواهم در مورد یکی از ابزارهایی که در کار با مشتریان خود استفاده می کنم صحبت کنم. این روش به شما امکان می دهد سناریوها و نقشهایی را که مردم زندگی می کنند کشف و کشف کنید ، درک کنید که سناریو چه تاثیری بر زندگی آنها دارد و همچنین دریابید که چرا در یک زمان معین فرد نمی تواند سطح کارآیی و موفقیت را افزایش دهد.
صفر کردن به عنوان راهی برای ادامه زندگی یا چگونه از صفر زندگی خود عبور کنید
عبور از صفر به معنای تغییر است ، به این معنی که دوباره متولد شوید ، با دیدگاه ها ، تفکر ، افکار و به طور کلی با شخصیت جدید ، اگرچه بیشتر مردم متقاعد شده اند که تغییر نمی کند. عبور از صفر به این معنی است که برنامه های قدیمی که از آنها استفاده می کردید دیگر کار نمی کنند و برنامه های جدید هنوز در مرحله اتصال هستند.
چگونه می توان زندگی خود را زندگی کرد و نه یک زندگی دیگر یا درباره ارزشهای واقعی و اعمال شده
در جامعه ما ، الگوها و قواعدی به وضوح تعریف شده است که شما برای زندگی "نیاز" و رعایت آنها "نیاز" دارید. از کودکی به ما می گویند وقتی بزرگ شدیم باید چگونه باشیم ، آنها اغلب تصمیم می گیرند که باید چه کار کنیم ، در کدام دانشگاه وارد شویم ، چه نوع منتخبی را در کنار ما می بینند ، به طور کلی سنی پذیرفته شده است حق داشتن فرزندان و این نیز تا حدی وظیفه است - مشاغل ایجاد کنید ، خانواده و فرزندان داشته باشید.
هر روز همانطور که در "تعطیلات" زندگی می کنید زندگی کنید: آرام و شاد
انجام کارهایی که به شما کمک می کند تا روز به روز پیشرفت کنید و احساس بهتری داشته باشید و انجام ندهید و وقت و انرژی خود را برای چیزهایی که روحیه و رفاه شما را "مسموم" می کنند هدر ندهید. به نظر می رسد بسیار آسان و قابل درک است ، اما همه نمی توانند این کار را انجام دهند.
چگونه رابطه جنسی خود را ایجاد کنید تا با خود هماهنگ زندگی کنید
رابطه جنسی نقش مهمی در زندگی ما دارد. این بر تصمیمات و انتخاب شرکای ما ، شرایط و رفاه ما تأثیر می گذارد. رابطه جنسی با انرژی حیاتی ما ارتباط دارد ، هم به فرد کمک می کند تا توانایی های خود را آشکار کند و هم او را با انواع خواسته ها مسموم می کند ، انگیزه هایی که فرد نمی تواند بر آنها تأثیر بگذارد.