هیچ مردی جزیره نیست

فهرست مطالب:

تصویری: هیچ مردی جزیره نیست

تصویری: هیچ مردی جزیره نیست
تصویری: فیلم سینمایی " جزیره اسرار آمیز" 2005 - دوبله فارسی - Mysterious Island 2024, مارس
هیچ مردی جزیره نیست
هیچ مردی جزیره نیست
Anonim

"به ما بپیوندید ، آقای بارون"! "پیوستن!"

مرد تصمیم گرفت تغییر کند … من به درمان فردی رفتم. شروع به حضور در گروه درمانی کردم …

در نتیجه ، او نسبت به نیازهای خود حساس تر شد و از احساسات ، خواسته ها ، فرصت های خود آگاه شد. من با واقعیت من آشنا شدم ، بهتر درک کردم که کجا هستم و کجا در خودم ، به واقعیت مرزهای خود پی بردم و شروع به یادگیری دفاع از آنها کردم …

تصمیم گرفتم به قلبم گوش کنم … راه خودم را دنبال کنم … زندگی کنم …

راه حل عالی

اما در اینجا او با مقدار زیادی مقاومت داخلی و خارجی روبرو است که مانع حرکت او در مسیر تصمیم خود می شود. به طور فزاینده ای شک و تردید ایجاد می شود: "آیا ارزشش را دارد؟" ، "چقدر بیشتر راه رفتن؟" … و واکنش های مردم از محیط نزدیک ، به بیان خفیف ، حمایتی نیست: "شما متفاوت شده اید ، ناراحت شده اید …" ، "من از درمان شما خوشم نمی آید." همه اینها به میل به رفتن به یک گروه ، درمان شخصی نمی افزاید ، افکار به سراغ همه چیز می روند و طبق معمول زندگی می کنند ، مانند قبل.

استعاره: مردی که تمام عمر با عصا راه می رفت ناگهان متوجه شد ، فهمید که بدون آنها می تواند کار کند و تصمیم گرفت آنها را دور بیندازد و با پای خود برود …

آیا فکر می کنید انجام این کار به این راحتی است؟ من سعی خواهم کرد سیر افکار و تجربیات او را پیشنهاد کنم: "من قبلاً بسیار راحت شده ام. من ممکن است به سرعت حرکت نکنم ، البته ناخوشایند ، اما طبق معمول … و سپس - آنها را دور بیندازید و … ترس! و ناگهان نمی توانم ، ناگهان سقوط می کنم! ". ترس از برداشتن اولین قدمها بدون حمایت معمول ، نیاز به یادگیری راه رفتن بدون حمایت خارجی ، تلاش ، تلاش و تمرین مهارتهای جدید ، تغییر الگوی حرکات و الگوی بدن ، تصویر خود ، تغییر شیوه زندگی ، معانی و ارزشهای زندگی را تنظیم کنید. در کل چند تا!

علاوه بر این ، "زندگی معلول" معمول او قبلاً پاداش های خاصی را به دست آورده است که به او اجازه می دهد تعدادی از نیازها را با استفاده از "وضعیت معلول" برآورده کند: توجه ، مراقبت ، پشتیبانی و غیره.

به اینها واکنشهای حلقه داخلی او را نیز اضافه کنید. آنها نیز به تصویر او از "مردی با عصا" عادت کرده اند ، با شیوه حرکت او ، سرعت ، سرعت او هماهنگ شده اند … آنها از قبل می دانند از او چه انتظاری دارند. "طاقچه اکولوژیکی" خاصی در اطراف آن قبلاً شکل گرفته است. کسی به او کمک می کند ، کسی حمایت می کند ، کسی پشیمان است - این افراد در ارتباط با این وضعیت و این شخص دارای معانی خاصی هستند.

بیایید نگاهی دقیق تر به آنچه معمولاً باعث تغییر در مقاومت می کند ، الگوهای عادی قدیمی زندگی را حفظ کرده و مانع توسعه می شود ، بیندازیم.

چه چیزی شما را از تغییر باز می دارد؟

مفاهیم قبلی

اینها یک بار ایده های انسان در مورد جهان ، افراد دیگر ، خودش پذیرفته شده است. اینها مفاهیم اساسی آگاهی هستند - نتیجه تجربیات خود و (تا حد زیادی) شخص دیگری ، که در جهان بینی خاصی (تصویر جهان) شکل گرفته و شامل سه جزء اصلی این تصویر است: تصویر جهان ، تصویر دیگری ، تصویر من

از نظر ذهنی ، این در قالب بازنمایی ها-نگرش ها ارائه می شود: جهان چنین و چنان است … سایر مردم چنین هستند ، من فلان هستم … این نگرش ها بسیار پایدار هستند. و هم ادراک یک فرد از جهان ، دیگری و خود او ، و هم رفتار-رفتارهای او در این جهان را تعیین می کنند. فقط برخی از رویدادهای زندگی - بحران ها و درمان - می توانند این مفاهیم اساسی را تغییر داده یا تصحیح کنند.

الگوهای رفتاری

الگوهای عادی رفتار ، یا به بیان ساده تر ، بازتاب های مشروط ، که محکم در ساختار شخصیت ریشه دارند ، به ویژگی های شخصیت تبدیل شده اند. روزی روزگاری ، چنین مهارت هایی برای فرد مفید بود ، به او کمک کرد تا با موقعیت منحصر به فرد خاصی سازگار شود. اما از آن به بعد وضعیت تغییر کرده است: افراد تغییر کرده اند (کسی پیر شده است ، کسی به کلی مرده است) ، نقش ها تغییر کرده است (در کودکی ، او خود پدر و مادر شد ، بزرگسال) ، خود شخص تغییر کرده است (حداقل از نظر ظاهری) … اما بازتاب ها باقی ماندند. و شما به طور معمول ، مانند یک سگ آموزش دیده ، روی پای عقب خود می رقصید ، موسیقی آشنا می شنوید ، نمی فهمید که سیرک مدت ها است از بین رفته است.

بنابراین ، شما باید بر خود غلبه کنید - بر خود قدیمی خود.حریف شایسته! این حریف دارای مزایای زیادی است - روشهای ارتباطی سازگار ، اعتماد به نفس بر اساس تجربه "من این کار را کردم ، می توانم آن را انجام دهم! بگذارید بی اثر باشد ، بگذارید خلاق نباشد ، اما به نحوی چنین باشد … طبق معمول ، با اطمینان."

ترس

ترس یکی از بزرگترین موانع تغییر است. در اینجا این است که چقدر زیبا و متقاعد کننده کاستاندا در مورد آن می نویسد و در مورد مشکلات در راه دانش صحبت می کند:

- وقتی شخصی شروع به یادگیری می کند ، هرگز تصور روشنی از موانع ندارد.

به تدریج ، او شروع به یادگیری می کند - در ابتدا ، کم کم ، و سپس با موفقیت بیشتر. و به زودی گیج می شود. آنچه می آموزد هرگز با آنچه برای خود کشیده است منطبق نیست و ترس او را فرا می گیرد. تدریس همیشه آن چیزی نیست که از آن انتظار می رود. هر مرحله یک چالش جدید است و ترسی که فرد تجربه می کند بی رحمانه و بی امان رشد می کند. به نظر می رسد هدف او میدان نبرد است. و بدین ترتیب اولین دشمن ابدی او در برابر او ظاهر می شود: ترس! یک دشمن وحشتناک ، حیله گر و بی بخشش. در اطراف هر پیچ و خم کمین می کند ، به آرامی بالا می آید و منتظر می ماند. و اگر مردی که جلوی صورت خود را به هم می زند ، به پرواز بپردازد ، دشمنش به جستجوی او پایان می دهد.

- برای غلبه بر ترس چه باید کرد؟

- پاسخ بسیار ساده است: فرار نکنید. شخص باید بر ترس خود غلبه کند و علیرغم آن ، گام بعدی را در یادگیری بردارد ، و گامی دیگر ، و گامی دیگر. او باید کاملاً بترسد و در عین حال نباید متوقف شود. این قانون است. و روزی خواهد رسید که اولین دشمن او عقب نشینی می کند. فرد احساس اعتماد به نفس خواهد کرد. آرزوی او قوی تر می شود. یادگیری دیگر کار سختی نخواهد بود.

افزودن چیز دیگری به آنچه گفته شد دشوار است.

عدم حمایت عزیزان

غم انگیزترین چیز این است که تغییرات توسط کسانی که از آنها بیشترین انتظار چنین حمایتی را دارید - کسانی که نزدیک شما هستند ، پشتیبانی نمی شود. و نه به این دلیل که آنها خوشبختی و خوشبختی را برای شما نمی خواهند ، آنها مانند گذشته به شما عادت کرده اند ، شما بخشی از تصویر معمول آنها از جهان هستید. و اگر معمولی ، آشنا هستید - همه چیز خوب است! با شما راحت است ، قابل پیش بینی هستید و نیازی به صرف انرژی اضافی برای شنیدن ، دیدن و درک شما ندارید. شما مانند همیشه "صدا" می کنید ، به طور معمول "نقش خود را در ارکستر زندگی اجرا می کنید". و اگر ناگهان "صدایی" متفاوت داشتید؟ شما باید به حرفهای خود گوش دهید ، خودتان را تنظیم کنید ، خودتان را تنظیم کنید. به تلاش ، تنش نیاز دارد. بسیاری از افراد قادر به چنین تغییراتی نیستند ، و حتی بیشتر به صورت ناگهانی …

بنابراین در زندگی واقعی ، افراد نزدیک به طور مداوم مفهوم زندگی خود را به شما منتقل می کنند: این سناریو را در نظر بگیرید! همه چیز آنجا نوشته شده است. چگونه زندگی می کنید ، چه باید بکنید … چه کسی باشید. با چه کسی زندگی کنیم. و حتی چقدر.

و اگر نافرمانی کنید ، "در مورد مسیر منحصر به فرد زندگی خود" فکر خواهید کرد و بلافاصله با یک مانع بیرونی (محکومیت عزیزان) و داخلی (ترس از دست دادن وفاداری) روبرو خواهید شد - برای آنها غریبه ، غیرقابل قبول. این یک ملاقات با تنهایی است - درک اینکه انتخاب شما فقط انتخاب شما است!

یک قسمت از فیلم "همان مونچائوزن" را به خاطر دارم. "به ما بپیوندید ، آقای بارون"! "پیوستن!"

منابع تغییرات را از کجا تهیه کنیم؟

برخی از آنها را شرح خواهم داد. ممکن است دیگران وجود داشته باشند. تجربه خود را به اشتراک بگذارید)

علاقه به زندگی شما

تمام زندگی ما ، همه رفتارها بین بردارهای ترس-شرم (از یک سو) و علاقه-کنجکاوی (از سوی دیگر) قرار دارد. بردار اول برنده می شود - ما یخ می زنیم ، یخ می زنیم و متوقف می شویم ، دومی برنده می شود - ما ادامه می دهیم. توانایی ریسک کردن مهمترین ویژگی است که امکان تغییر را می دهد. توانایی پیگیری کنجکاوی ، ریسک پذیری ، غلبه بر ترس و تغییر بدون ترس.

لذت تجربه های جدید

درمان در حال حاضر اولین نتایج مثبت را به اندازه کافی سریع می دهد. مهم است که ارزش آنها را کاهش ندهید ، آنها را در زمان احساس کنید ل برای پذیرش آنها ، "چشیدن" آنها ، آنها را در زرادخانه زندگی خود قرار دهید. سپس می توانید برای تغییرات بیشتر به آنها تکیه کنید ، از آنها به عنوان منبع استفاده کنید. بله ، و اگر بتوانید طعم زندگی جدید را احساس کنید ، بازگشت به زندگی قدیمی دشوار است.

هرکسی که حداقل یکبار پشت شناورها شنا کرده باشد ، هرگز احساس دیدار با اقیانوس را فراموش نخواهد کرد!

مسئوليت

ممکن است ظاهری تظاهرآمیز به نظر برسد ، اما من "آگاهی و انجام ماموریت خود در زندگی" را به عنوان یک عامل انگیزشی دیگر می نامم. این به این معنی است که شما این شانس را دارید که نه تنها برنامه زندگی خود را که توسط شما نوشته نشده است تغییر دهید ، بلکه خط کلی را که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، قطع کرده و کتاب خود را برای زندگی خود شروع کنید ، و نه برای بازنشر قدیمی و در نتیجه نه تنها برای خود ، بلکه برای فرزندان خود نیز خدمات خوبی انجام دهید.

خودت را دوست داشته باش!

توصیه شده: