نامه هایی به مادر

تصویری: نامه هایی به مادر

تصویری: نامه هایی به مادر
تصویری: نامه مادر استاد محمد علی طاهری 2024, آوریل
نامه هایی به مادر
نامه هایی به مادر
Anonim

آیا نامه هایی روی کاغذ می نویسید؟ به نظر من در عصر فناوری های دیجیتالی ما ، آنها به آرامی به یک ناهنجاری تبدیل می شوند. چند وقت یکبار نامه هایی از خانواده خود دریافت می کنید؟ ایرینا زن میانسال. این اولین بار من نیست. او چند سال پیش وقتی نگران طلاق قریب الوقوع از شوهرش بود آمد. او نگران نفقه ، نگهداری پسرش بود (پسر در آن زمان 12 ساله بود) ، تغییراتی که باعث از هم پاشیدگی خانواده می شود. دلیل طلاق کاملاً پیش پا افتاده بود: شخص دیگری دائما در کنار همسرش حضور داشت. زنان تغییر کردند ، اما مثلث باقی ماند. یک بار ایرینا مکاتبات صریح پیامکی را در تلفن شوهرش و ایمیل او کشف کرد. او که اصلاً خجالت نمی کشید ، اعلام کرد که از هیچ چیز دست نمی کشد و آماده است که به او پیشنهاد طلاق دهد. زن تصمیم گرفت برای مدتی اصلاً اقدامی نکند. اما شوهرش همچنان بر طلاق اصرار داشت. ایرینا به دام افتاده بود - یا برای زندگی با همسرش تحت شرایط وی ، یا تصمیم گیری در مورد یک زندگی مستقل ترسناک. ایرینا دو سال بعد برای مشاوره برگشت. جدا از هم زندگی می کنند. شوهر آپارتمان را برای او و پسرش ترک کرد ، خانه ای اجاره کرد. بنابراین او با زنانی که می آیند و می روند ، وقت می گذارد. علاوه بر این ، طلاق هرگز رسمی نشده است. به نظر می رسد که اکنون شوهر می خواهد برگردد. اما حالا او نمی خواهد! ایرینا که از بحران جان سالم به در برد ، شغلی پیدا کرد و تنظیم زندگی شخصی خود را آغاز کرد. من در شبکه های اجتماعی مختلف حساب ایجاد کردم. وقتی او به ملاقات من آمد ، ایرینا قصد داشت ایتالیا را هدف قرار دهد. یک استاد ایتالیایی در دوستانش ظاهر شد و مرتباً پیامهای ملایم به او می فرستاد. ایرینا موفق به ثبت نام در سایت های مختلف دوستیابی شد و مشکل دوست پسرها نیز برای او حل شد. او شکوفا شد ، عالی به نظر می رسید. ایرینا متعلق به زنانی بود که با آن زیبایی عصبی زیبا که همیشه مورد تقاضای مردان روشنفکر بود ، زیبا بودند. - ایرینا ، آیا آمده ای تا بتوانم به تو کمک کنم کدام یک از طرفداران را بیشتر به تو می رساند؟ - من خیلی دوست دارم. اما ، در واقع ، من با دیگری آمدم … مدتی است که پسرم برای من نامه می نویسد. او چهارده سال دارد. او یک پسر معمولی و خانگی است ، دوستان زیادی ندارد ، دوست دارد از مدرسه دور شود ، اما دو نفر وجود ندارد. او تمام روز در صفحه Vkontakte می نشیند. من به او فشار نمی آورم. بلکه شوهر که آخر هفته ها به ما سر می زند ، خرد می کند. او برای جلب توجه من ، آلیوشا را به صورت نمایشی مطرح می کند. و پسر در همه جا کوچک می شود ، نمی داند چگونه به او واکنش نشان دهد. بسیار عصبی و حتی بیشتر به خودش کشیده شده است. مدتی است که من و پسرم به سختی شب می خوابیم. من تا دو یا سه صبح در فیس بوک هستم. با سر سنگین از خواب بیدار می شوم … و روی میز کنار تخت نامه ای از پسرم است … ایرینا یک دسته نامه به من می دهد. در آنها ، پسر در مورد وضعیت غیرقابل تحملی که اکنون در آن است صحبت می کند: "من خیلی احساس بدی دارم" ، "آیا واقعاً متوجه نمی شوید که چقدر درد دارد؟" ، "من نمی دانم چگونه زندگی کنم. مامان بالاخره جوابمو بده! " تقریباً همه حروف یکسان هستند. - آیا شما و پسرتان در مورد این نامه ها صحبت کرده اید؟ آیا درباره آنها بحث کرده اید؟ - می بینید ، تصور این است که هر دوی ما خجالت می کشیم. وقتی ملاقات می کنیم ، فقط به دور نگاه می کنیم. و ما به ندرت ملاقات می کنیم من دیرتر از آلیوشا بلند می شوم. او خودش می رود مدرسه ، صبحانه می خورد ، که من عصر برایش آماده کرده ام. و عصر از محل کار به خانه برمی گردم و تنها شام می خورم. همراه با پسرش - به ندرت. او معمولاً غذا را روی سینی به اتاق خود می برد. و هریک از ما در تبلت یا لپ تاپ خود مدفون هستیم. ما اینطور زندگی می کنیم. من شغلی دارم ، فیس بوک با صدها دوست ، عاشق ، رویایی در مورد ایتالیا. او دارای مدرسه ، "Vkontakte" و چنین اشتیاق است. نمی دانم چه کنم … - آیا سعی کرده اید به نامه های او پاسخ دهید؟ - چگونه؟ من حتی نمی دانم چگونه نامه بنویسم … - اما شما برای استاد ایتالیایی نامه می نویسید؟ - من از اینترنت یک "کثیف توری" معمولی برای سایتهای دوستیابی بارگیری می کنم. و ایرینا و من شروع به نوشتن نامه هایی برای پسرش کردیم. در اینجا گزیده ای از آنها آمده است. از حرف اول:

"سلام پسر! از دریافت نامه شما بسیار خوشحالم. من مدتها جواب ندادم چون نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم.از اینکه به من یادآوری کردید که می توان به چیزهای بسیار ظریف روی کاغذ اعتماد کرد ، متشکرم. اکنون می دانم که احساس می کنید چقدر برای شما سخت است. من مادر شما هستم. و باور کنید ، من همه چیز را می بینم و اکنون فکر می کنم چگونه به شما کمک کنم."

در مشاوره بعدی ، ایرینا از قبل شادتر بود. او گفت که نامه بعدی را شخصاً پسرش به او داده است: "برنامه خود را ارائه دهید."

از نامه دوم: "من در حال حاضر منتظر نامه بودم و طرحی در ذهن من در حال رسیدن است. من و شما باید یاد بگیریم که دوباره با هم صحبت کنیم. و برای این ما نیاز به یک مراسم داریم. بیایید در آشپزخانه ملاقات کنیم. بگذارید یک مراسم شام بخوریم. " ما با ایرینا بحث کردیم که پسر واقعاً به حمایت پدرش نیاز دارد. و برای این کار او باید با شوهرش صحبت جدی داشته باشد. به او توضیح دهید که او نه بیشتر از "تربیت" عمدی آلیوشا بلکه از فرصتی که پسرش برای گذراندن وقت با پدرش می گذراند ، قدردانی می کند. و توصیه می شود با آلیوشا نه تنها در مورد درس ها یا نظافت اتاق خود صحبت کنید. ایرینا برنامه ای برای آخر هفته به پدر ارائه داد: یک روز آنها با هم جایی می روند ، پیاده روی می کنند ، به سینما می روند و غیره. و روز دوم را آلیوشا در آپارتمان پدرش می گذراند: در آنجا آنها می توانند "با کامپیوتر بازی کنند" ، صحبت کنند - هر چی … زندگی ایرینا و آلیوشا به آرامی شروع به بهبود کرد. ایرینا متوجه شد که پسرش شروع به مذاکره با پدرش کرده است ، او خودش با او تماس گرفت. مادر و پسر شام را در آشپزخانه شروع کردند. اما در عین حال آنها ظریف بودند. صراحت فقط در نامه های دلخراش آلیوشا رخنه کرد: "آیا نمی بینی چقدر بد هستم ، چگونه رنج می برم؟"

از نامه ای دیگر: "پسر ، بله ، ما در حال طلاق هستیم. درست است. درد دارد ، اما ترسناک نیست. من و بابا هم دوستت داریم و ما تمام تلاش خود را می کنیم تا به تنها فرزندمان آسیب نرسانیم. " پس از چند هفته ، ایرینا و آلیوشا در آشپزخانه شروع به صحبت کردند. ایرینا در جلسه والدین در مدرسه شرکت کرد ، جایی که معلم با ظرافت به او گفت که او پسر خوبی دارد ، فقط کمی در خودش گم شده است و مهم است که او را از دست ندهید. سپس او تصمیم گرفت با پسرش صحبت کند و به چشمان او نگاه کند: - البته ، آلیوشا ، من احساس گناه می کنم. داستان طلاق روز به روز بیشتر می شود و وقت آن است که من و پدرم بالاخره درباره همه چیز تصمیم بگیریم. اما این سوالات به شما مربوط نمی شود. لطفاً مسئولیت بخشی از زندگی خود را بر عهده بگیرید: مدرسه ، نمرات ، پیدا کردن دوستان جدید. سعی کنید راحت تر ، آزادتر و بدون فشار با من ارتباط برقرار کنید … حروف روی در یخچال به یادداشت تبدیل شدند. ایرینا متوجه شد که عصرها اکنون زمان بیشتری را به پسرش اختصاص می دهد تا به فیس بوک. با این حال ، تجارت با استاد ایتالیایی به هر حال خوب پیش نمی رفت … در یکی از یادداشت های خود ، آلیوشا از او یک سوال مستقیم پرسید: "مامان ، آیا من را دوست داری؟ " ایرینا مشاوره بعدی خود را به این سوال اختصاص داد ، صادقانه اعتراف کرد که نمی داند چگونه به او پاسخ دهد. آن شب ، در چشمان پسر نگاه کرد ، گفت: - پسر ، تو مهمترین قسمت زندگی من هستی. شما همیشه پسر من خواهید بود ، من برای همیشه مادر شما هستم. نامه های شما باعث شد من بفهمم که علاوه بر مراقبت از شما ، خرید هدیه برای شما و مراقبت از مدرسه شما ، باید به شادی که باید بین ما باشد نیز فکر کنم. درباره سهولت ، در مورد آزادی ، در مورد اعتماد به نفس. و من و شما آن را ایجاد خواهیم کرد. من به شما قول می دهم که بسیار تلاش خواهم کرد. و تو به من قول می دهی که حقیقت را بگویم. و لطفاً فراموش نکنید که گاهی برای من نامه بنویسید. من یک مادر شاد هستم زیرا یک پسر بی نظیر دارم که زمان زیادی را به من اختصاص می دهد. ممنون از نامه ها! بله ، در مورد استاد! ایرینا برایش نامه نوشت. و او پاسخی بسیار صریح دریافت کرد ، جایی که ایتالیایی نوشت که او مدتهاست ازدواج کرده است ، قصد طلاق ندارد و دوست دارد چنین نامه های ملایم و عاشقانه ای را از زنان روسی دریافت کند. و اینکه او ، به عنوان یک جامعه شناس ، متعجب است که چگونه این زنان یکسان فکر می کنند..

توصیه شده: