2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
این مقاله در مورد احساسات درمانگر در درمان است. در مورد تجلی احساسات توسط درمانگر. و فکر می کنم هیچ پاسخ قطعی برای س questionsالات مطرح شده در این مقاله وجود ندارد. این مقاله درباره پاسخهای من به آنها است.
من در حال تکمیل درمان کوتاه مدت با یک پسر بچه پنج ساله بودم که نمی دانست چگونه دوست شود. در مجموع 10 جلسه برگزار شد و پسر می دانست که پس از آن کار به پایان می رسد. در نهمین ملاقات ، او همه حیواناتی را که قبلاً بازی کرده بودیم ، پراکنده کرد و آنها "تازه یاد گرفتند که دوست باشند". گفت و گفت: "همه حیوانات مرده اند." و نشست و پشت به من کرد و رو به دیوار بود. در این جلسه غم و اندوه زیادی وجود داشت. می خواستم بی اختیار گریه کنم. مدتی در درون من کشمکش وجود داشت: آیا می توانم جلوی اشک هایم را بگیرم یا به آنها اجازه دهم؟ من اصالت را انتخاب کردم و در بیشتر جلسات گریه کردم. جالب است که کودک آن را کاملاً آرام گرفت. گریه کردم و به کارم ادامه دادم.
آن روز تصمیمی گرفتم. از آن زمان ، من به خودم اجازه می دهم تا در مواقعی که احساس می کنم با مشتریان در هر سنی کار می کنم ، گریه کنم.
وقتی داستان او غم انگیز و پر از درد است ، با مشتری گریه می کنم.
من گاهی اوقات برای مشتری گریه می کنم وقتی برای شخص غیرقابل تحمل است که فردی با این احساسات در خود تماس پیدا کند. بنابراین ، تأیید کردن: بله ، واقعاً درد دارد ، اما می توانید تحمل کنید.
وقتی در ارتباط با مشتری زخم ها و ضررهای خودم شروع به درد می کند ، برای خودم گریه می کنم ، درد من طنین انداز می شود.
پس از مدتی ، خود را در مشورت آشکار با یک همکار با تجربه تر دیدم و دیدم او نه تنها در حضور مشتریان ، بلکه در حضور گروه بزرگی از متخصصان ناظر گریه می کند.
شاید بسیاری از ما اینطور کار کنیم.
اما درمان فقط درد و اندوه نیست.
جلساتی وجود دارد که می خواهید بی اختیار بخندید. گاهی اوقات برای هر دو خنده دار می شود: برای من و مشتری. سپس هیچ شک و تردیدی درونی وجود ندارد - خنده با هم ، شادی در آن وجود دارد ، انرژی وجود دارد ، منبع وجود دارد. احتمالاً ، من توانایی خندیدن به مشورت با مشتری را به عنوان ویژگی کار من حتی زودتر از توانایی گریه کردن متوجه شده ام.
با این حال ، در جلسات لحظاتی وجود دارد که برای من خنده دار می شود و مشتری در این زمان احساسات دیگری دارد. و در اینجا همین س insideال در من ایجاد شد: آیا باید جلوی خنده را بگیرم یا به خودم اجازه دهم بخندم؟ و باز هم من به نفع اصالت انتخاب کردم و وقتی به نظرم خنده دار می آمد به مشاوره ها می خندیدم.
من با مشتری می خندم.
گاهی اوقات من از خوشحالی برای مشتری می خندم ، هنگامی که او ناگهان در یک جلسه کاری معنی دار انجام می دهد یا بینش می دهد.
من می خندم ، این اتفاق می افتد و می فهمم که این یک واکنش دفاعی از مواد سنگینی است که در جلسه در جریان است (من معمولاً این خنده را با صدای بلند برای مشتری توضیح می دهم).
من هم وقتی اتفاق خنده داری در جلسه برایم می افتد می خندم.
این ویژگی ها (گریه و خنده) حتی زمانی که من در قالب باز ، در حضور همکاران کار می کنم ، پابرجاست. من متوجه شدم که وقتی همکاران پس از اتمام کار بازخورد می دهند ، اشک ها خنثی یا حتی مثبت می شوند ، در حالی که خنده بیشتر باعث انتقاد می شود ، نگرانی هایی در مورد اینکه چگونه ممکن است توسط مشتری درک شود بیان می شود.
خود مراجعین ، در طول جلسه ، معمولاً با آرامش به اشک های من و خنده های من واکنش نشان می دهند. چندی پیش ، در پایان جلسه ، از مشتری این کلمات را شنیدم: "متشکرم برای گریه کردن" ، و برای من این در مورد این واقعیت است که ارزش احساسات آشکار ، گاهی اوقات ، برای مشتری بیشتر است از بینش ها و اکتشافات
توصیه شده:
افسردگی از مادربزرگ مادر به ارث رسیده است. برای چه کسی اشک می ریزی؟
آیا می توانید افسردگی را به ارث ببرید؟ شخصی نقره خانوادگی و خانه ای در نزدیکی سن پترزبورگ به ارث می برد ، و شخصی غم را به ارث می برد. این است که به افسردگی علت تبدیل می شود. وراثت چیزی است که در ابتدا به من تعلق نداشت ، متعلق به شخص دیگری بود ، متعلق به کسی قبل از من ، نسب و جد من بود.
احساسات قفل شده ، اشک های ناگهانی
اشک هایی وجود دارد که اصلا انتظارش را ندارید. نه ، وقتی فیلم عاشقانه ای را تماشا می کنید ، آنها را به تازگی می فهمید ، زیرا اخیراً از محبوب خود جدا شده اید. وقتی آنها را به یک ملودی غم انگیز پس از یک باخت کاملاً تازه تبدیل می کنید ، متوجه می شوید.
اشک های احساسی به عنوان یک ضرورت و مکاشفه
او در دنیا سه چیز را دوست داشت: در طول شب آواز خواندن ، طاووس سفید و نقشه های پاک شده آمریکا. وقتی بچه ها گریه می کنند دوست نداشتم چای تمشک دوست نداشتم و هیستری زنانه … و من همسرش بودم. A.A. آخماتووا. 1910 گریه کردن به تنهایی یا در کنار عزیزان فرایندهای کیفی متفاوتی است.
شخصیت شیدایی یک دلقک تا کی می تواند خنده دار باشد؟
Maniacal در پیوستگی از شخصیت مرزی تا روان پریشی قرار دارد. یک فرد شیدایی اغلب شیطانی ، اجتماعی ، شاد ، با شوخ طبعی خوب به نظر می رسد ، اگرچه ، در واقع ، او دارای شخصیت افسردگی است. در مرحله شیدایی ، چنین فردی غرق در انرژی است ، بسیار مولد ، علاقه مند به کار ، سرگرمی ، معاشرت ، شوخی زیاد ، به راحتی روح شرکت می شود ، در نتیجه او بسیار اجتماعی تلقی می شود.
تولد یک کودک - شادی و اشک
بارداری و زایمان. اتفاقی که مدتها در انتظار آن بود و شادی آور. انتظارات و تصورات زیادی در این باره وجود دارد. این که بگوییم یک زن با به دنیا آوردن فرزندش با اضطراب و ترس روبرو می شود ، چیزی نیست. اضطراب ، ترس … چقدر راحت می توان گفت ، اما چقدر سخت است که تحمل کنیم