مشکلات رشد و تربیت شخصی

فهرست مطالب:

تصویری: مشکلات رشد و تربیت شخصی

تصویری: مشکلات رشد و تربیت شخصی
تصویری: طریقه صحیح بحث که منجر به دعوا و عذاب وجدان و ناراحتی نشود 2024, آوریل
مشکلات رشد و تربیت شخصی
مشکلات رشد و تربیت شخصی
Anonim

مثل همیشه ، من تجربه شخصی خود را توصیف می کنم و آنچه را مشاهده کردم که افرادی را که با من "در یک جهت حرکت کردند" و وانمود نمی کنند عینی هستند ، مشاهده کردم. مقاله من کاملاً ذهنی است ، اما تجربیات انباشته و "سگ های خورده شده" اکنون به من این امکان را می دهد تا مانند ماهی در آب به این موضوع بپردازم.

ما در مورد توسعه شخصی به معنای وسیع کلمه صحبت می کنیم: خواندن ادبیات مربوطه ، شرکت در آموزشهای مربوط به رشد شخصی و موضوعات مرتبط با کسب و کار ، ارتباط با کارشناسی ارشد (گوروها).

در زیر چندین جنبه مهم را آورده ام که باید در طول رشد خود به آنها توجه شود. و س yourselfالات خاصی را از خود بپرسید تا توسعه خود به منفی تبدیل نشود یا به سادگی به مبارزه با آسیاب های بادی تبدیل نشود.

دانش یا اطلاعات؟

به نظر شما تفاوت دانش با اطلاعات چگونه است؟ دانش چیزی است که جویده ، هضم (درک) شده و برای اجرا در زندگی پذیرفته می شود. اطلاعات چیزی است که فرد در هر دقیقه با هر پنج حس آن را لمس می کند.

به عنوان مثال ، اگر کتابی در زمینه روانشناسی خوانده اید ، به یک آموزش رفته اید ، با گورو صحبت کرده اید - هر چیزی که از آنجا بیرون آورده اید اطلاعات است ، در واقع ، یک وزن مرده … پیشرفت در یک سطح یا دیگر. اطلاعات مرده است. دانش زنده است.

به اعتقاد من ، هر فردی که با رشد شخصی مشارکت داشته است ، قبل از هر چیز باید بفهمد چه چیزی در او جمع می شود: دانش یا اطلاعات و آیا از این طریق هیچ حس عملی وجود دارد.

آیا منطقی است که مجموعه ای از اطلاعات درون خود را جمع آوری کنید ، مورد استفاده قرار نگیرید و زندگی را به سمت بهتر تغییر ندهید؟ برای شخص من ، نه. من نمی فهمم چرا سرم (مثل خانه اش پلوشکین) را با انواع زباله ها پر کنم.

بلافاصله آموزش های مختلف انگیزشی را به یاد می آورم (که در آنها شرکت نکردم ، اما سایر آشنایانم را بعد از آنها دیدم). مملو از اطلاعات و مثبت ، سرشار از امید ، با چشمانی درخشان ، ابر مردها و زنان فوق العاده برای جابجایی کوهها … … و پس از سه ماه آنها منفجر شدند و همه چیز را فراموش کردند. باز هم فاقد انگیزه؟

بعید می دانم ، فقط اطلاعات موجود در ذهن من و اطلاعات باقی مانده باشد. او در رده آگاهانه و پذیرفته شده در زندگی قرار نگرفت. یک فیوز کافی نیست ، لازم است کسی مدام لگد بزند ، این نیز اتفاق می افتد. اما هیچ کس به جز شما به شما لگد نمی زند ، بله ، زیرا هر کس مشکلات و نیازهای خود را دارد ، هرکسی زندگی خود را انجام می دهد ، که برای او جالب ترین است. همچنین می توانید به آموزش توسعه اراده بروید:)) برای یادگیری نحوه ضربه زدن به خود. پس از این آموزش متوجه شوید که در مدیریت زمان دچار مشکل هستید…. و برو آنجا…. سپس دوباره به سراغ چیز دیگری بروید تا بفهمید که هنوز باید کار کنید و روی خودتان کار کنید و با ناامیدی دیوانه شوید. در این مورد ، فقط آن متخصصانی که به آنها پول می دهید خوشحال می شوند.

چگونه بودن؟

شما می توانید بخوانید ، پیشرفت کنید ، برای همیشه به آموزش بروید ، اما هنوز نمی توانید مشکل را حل کنید (اگرچه این اعتقاد مقدس است که همیشه حل می شود ، پیوندهای کارمی بسیار زیادی وجود دارد ، طبیعتاً مجاز نیست ، یا ممنوعیت می ایستد ، یا گربه از جاده عبور می کند ، یا باید آن را ببخشید -و بیشتر -تا همه چیز خوب باشد). و کی باید زندگی کرد ؟؟؟؟ کی ، اکنون ، فقط برای زندگی؟ نفس بکشید ، لبخند بزنید ، گریه کنید ، عصبانی شوید ، بخندید ، احساس کنید ، بیاموزید و تعجب کنید….

بنابراین ، شما باید بتوانید اطلاعات را فیلتر کنید: از میان انبوه اطلاعات ، آنچه را که مناسب شماست ، آنچه شما هستید و هر کاری که انجام می دهید ، برای شما بیگانه (از نظر جهان بینی ، ارزشها ، سلیقه ها و غیره) را انتخاب کنید. یا شاید هنوز زمان آن فرا نرسیده است.

این عصاره از اطلاعات را می توان به دانش تبدیل کرد. شروع به اعمال در زندگی کنید و ببینید آیا چیزی به سمت بهتر تغییر می کند یا خیر. اما با همه اینها ، مانند یک صفحه خالی باشید و بتوانید همه چیز را در اطراف خود بشنوید و بشنوید تا از استخوان بندی ذهن جلوگیری کنید.هنگامی که دومی سفت می شود ، فرد شروع به پیر شدن می کند.

همیشه می توان چنین دانشی را به دست آورد که در هر لحظه می تواند زندگی شما را به سمت بهتر تغییر دهد! حتی اگر فکر می کنید همه چیز را می دانید.

در هر صورت ، ما به اینجا نیامده ایم تا کامل باشیم یا زندگی خود را کامل کنیم. ایده آل وجود ندارد ، زیرا هر کس مفهوم خاص خود را از ایده آل دارد.

شرایط و موقعیت های بسیار زیادی در جهان وجود دارد که بر ما تأثیر می گذارد ، ما را به این طریق و یا واکنش نشان می دهد ، و فقط خدا می داند که این "نحوه واکنش" چقدر با قوانین جهان همخوانی دارد ، اخلاق و انجیر می دانند چه چیزی دیگری و مطمئناً هیچ کس بر روی زمین حق قضاوت در مورد هماهنگی ، اخلاق ، درستی عمل شما را ندارد ، زیرا دانش و درک هر شخص ذهنی و به دور از عینیت است. مال منم همینطور.

به هر حال ، افراد بد وجود ندارند ، افرادی هستند که ما برای آنها به سادگی قدرت روحی کافی نداریم.

به اعتقاد من ، حفظ تعادل ظریف بین دسته ای از اطلاعات ، اعتماد به همه چیز ، توانایی فیلتر کردن و "مانند یک صفحه خالی" با همه اینها ، بسیار مهم است

سقراط: "می دانم که چیزی نمی دانم."

آیا من در حقیقت خود هستم؟

هر شخص به طریقی در حقیقت خود (سوبژکتیویته) زندگی می کند. و جهان را از طریق او می بیند. بنابراین ، جمله "چند نفر ، این همه نظر" واقعیت ما را بسیار دقیق نشان می دهد. این خوب است و خوب نیست ، اما فقط همینطور است.

بنابراین ، پس از هر دوره آموزشی یا خواندن کتابی در مورد رشد خود ، شخص چیزی را برای خود می سازد و اطلاعات دریافت شده را به روش خود درک می کند. یعنی این یک واقعیت نیست که نویسنده قصد داشته اطلاعات را دقیقاً همانطور که شما درک کرده اید منتقل کند. فقط او را آنطور که دوست دارید بفهمید درک کرده اید(یا اینکه چگونه منابع ذهنی اجازه می دهد ، یا نیازهای فعلی در زندگی ، یا خرد ، و غیره).

و سپس یک مثال به ذهن می رسد. تمرینات معمول زنان. پس از آنها ، دختری بیرون می آید و خود را ملکه می داند ، به دنبال شاهزاده ثروتمند است و فکر می کند که مردان باید پای او جمع شوند. اما او هیچ اطلاعات دیگری از آموزش نشنید که در ابتدا باید خود را نه تنها در خارج ، بلکه در داخل نیز مرتب کند. دومی بیرون می آید و فکر می کند که او حتی قبل از چنین ملکه ای رشد کرده و رشد می کند و شروع به کاوش در خود می کند تا چیزی را تغییر دهد. نفر سوم در مورد ملکه چیزی نشنید ، اما او درباره "همسر ودایی" شنید و تمام تلاش خود را می کند تا به جای "خدمت" ، "خدمت" کند (همانطور که چاتسکی گفت ، این خوب نیست). چهارم به طور کلی چیزی از خودش شنید ، که قابل توصیف نیست.

نتیجه نهایی: همه خانمها به لانه خود رفتند و خیلی زود آنها اطلاعات آموزش را برای خود بازسازی می کنند به گونه ای که نویسنده آموزش نیز وحشت زده می شود و می گوید که او این را نگفته است و به طور کلی او گفته است هیچ ربطی به آن ندارد

چگونه بودن؟

من فکر نمی کنم شما بتوانید به نحوی از حقیقت خود خلاص شوید و آیا ارزش انجام آن را دارد؟ من نمی توانم تصور کنم که چگونه در شرایط زندگی ما می توان پاکی ذهن و قلب را در همه زمینه های وجودی خود حفظ کرد. فقط اگر به حرمسرا بروید. من فقط درک می کنم که در اختیار هر شخصی است که هر کاری را که می تواند برای خوشبختی خودش انجام دهد و با او خواهد بود انجام دهد. "خود را نجات دهید و بسیاری در اطراف نجات خواهند یافت." تنها س isال این است که چگونه می توان برای خوشبختی خود کاری کرد ، وقتی همه چیز را از طریق حقیقت نگاه می کنید.

احتمالاً بهترین تمرین در اینجا عملی است که پدران مقدس معمولاً از آن استفاده می کردند: برای پاکسازی مداوم ذهن و قلب از "جذابیت" ، زیر چمن و ساکت تر از آب و یادگیری شنیدن دنیای اطراف خود: به علائم توجه کنید ، باز باشید برای گفتگو و واکنش سریع به تغییرات.

هیچ کس از اشتباهات مصون نیست ، نکته اصلی این است که به موقع از آنها درس بگیرید و سعی کنید روی همان چنگک قدم نگذارید. ایده آل منجر به شادی نمی شود. خوشبختانه ، من فکر می کنم میل و توانایی برای زندگی به دلخواه شما منجر می شود

رویکرد فردی نسبت به من چقدر گسترده است؟

چگونه زندگی خود را تغییر داده و مشکلات را حل می کنید؟ آیا فقط کتابهای مربوط به رشد شخصی را می خوانید و به آموزش های مورد علاقه خود می روید یا از مشاوره خصوصی استفاده می کنید؟

با اطمینان می توانم بگویم که هر کتابی برای عموم مردم و مشکلات عمومی طراحی شده است. دقیقاً مانند هر آموزش گروهی.هیچ کس آموزش را برای شما محاسبه نکرده و برای مشکلات شما کتابی ننوشته است ، با توجه به:

1. دوران کودکی شما

2. زندگی بزرگسالان

3. روابط با مردم

4. پیچیدگی ها ، ترس ها ، ضعف ها و همچنین خواسته ها و آرزوها.

5. و سپس لیستی از موارد زیر وجود دارد.

به این معنا که یک آموزش یا کتاب می تواند درد مشترک را برطرف کند: "چگونه ازدواج کنیم؟" ، "چگونه می توان یک میلیون درآمد داشت؟" ، "چگونه یک خانواده را نگه داریم؟" ، "چگونه برای رسیدن به یک هدف یاد بگیریم؟"

و اجزای خصوصی در اینجا به طور خاص مورد توجه قرار نمی گیرند. به عنوان مثال ، ابزارهایی که در آموزش یا کتاب نحوه چگونگی درآمدزایی به شما داده می شود ممکن است برای شما مناسب نباشد ، زیرا روانگردان ها و نگرش های دوران کودکی شما ، برنامه عمومی شما ، کارما ، خلق و خو و شیوه شما را در نظر نمی گیرد. انگیزه ای که برای شما مناسب است گویی ابزار آرایشگری به شما داده شده است و نمی توانید از آنها استفاده کنید زیرا نجار هستید. به هر حال ، شما ممکن است برای یک میلیون آمادگی نداشته باشید (اگرچه مغز شما فکر می کند آماده است). و فقط یک روانشناس در یک مشاوره بیستم خصوصی می تواند در این مورد به شما بگوید. با دیدن این که تمایل شما به داشتن یک میلیون کاذب است شگفت زده خواهید شد و از روانشناس بخاطر زمانی که صرفه جویی کرده اید (که می توانستید یک میلیون را برای تعقیب آن صرف کنید) تشکر خواهید کرد.

"کدام یک از شما پدر است ، وقتی پسری از او نان بخواهد ، آیا به او سنگ می دهد؟ یا وقتی ماهی می خواهد به جای ماهی به او مار می دهد؟"

منطقی است که "پدر" خوب اگر از پسرش نان بخواهد نان می دهد ؛).

بله ، بخش کوچکی از زندگی را می توان با کتاب یا آموزش کمی وصله کرد. می توانید اطلاعات مفیدی را از این منابع بدست آورید. اما باید بدانید که این یا آن ابزار دقیقاً مناسب شما است و قطعاً سودمند خواهد بود و عملی است. آیا می توانید این را با اطمینان به خودتان تضمین کنید؟ باز هم ، هر شخص به این س fromال از حقیقت خودش پاسخ می دهد.

با این کار می خواهم چه بگویم و چگونه باشم؟

این که هر شخصی منحصر به فرد است و هیچ تکنیک یا تکنیکی وجود ندارد که بتواند برای همه در یک ردیف مناسب باشد. باید یک برنامه منحصر به فرد برای شما تهیه شود تا بتوانید مشکل خود را در سریع ترین زمان و به طور موثر حل کنید.در غیر این صورت ، زندگی شما در معرض خطر تبدیل شدن به چیزی است که یک گردشگر روسی معمولاً در ترکیه روی بشقاب خود قرار می دهد =). از بین این همه تنوع غذایی ، خوب است از مشکلات معده اجتناب کنید.

لذت خدمات شخصی ممکن است گران باشد…. خوب ، اما درست روی هدف خواهد بود! سوال اینجا نیست که چقدر پول باید باشد ، بلکه نحوه یافتن یک متخصص واقعاً خوب و صادق است.

آیا سازگاری با واقعیت زندگی وجود دارد؟

البته کتابها و آموزشهای رشد شخصی ، اطلاعات الهام بخش ، لذت بخش و جادویی ارائه می دهند…. اوه ، هنوز هم درست خواهد بود! و هنوز هم صد در صد وعده داده شده کار خواهد کرد. که به ما قول داده شده بود و اکنون لطفاً ارائه دهید.

البته ، من واقعاً فرهنگ اسلاوی و دیگر خردهای باستانی را دوست دارم. اما "زن اسلاوی" یا "همسر ودایی" به سختی با واقعیتهای زندگی مدرن ما مطابقت دارد ، هر چه که می توان گفت. این نه خوب است و نه بد ، بلکه همینطور است.

زندگی ادامه دارد ، همه چیز تغییر می کند (برای بهتر یا بدتر) - همانطور که هست ، همینطور است. چرا به جهان و خود تجاوز می کنید ، سعی می کنید مانند یک دختر مدرن ، خود را در تصویر یک همسر ایده آل اسلاو یا ودایی قرار دهید؟ در خالص ترین شکل خود در جهان مدرن دوام نخواهد آورد.

چرا به شخص یاد می دهیم مانند بودایی ها با یک لبخند پربرکت راه برود و همه دنیا را بدون استثنا دوست داشته باشد؟ یک فرد عادی باید زندگی را به طور کامل انجام دهد! و در آن ، هیچ کس احساسات خوب یا بد را لغو نکرد. اگر ناراحت هستید باید گریه کنید. اگر روی شخصیت خود قدم بگذارید ، می توانید ضربه محکم و ناگهانی بزنید. لازم است از گستاخی و بی ادبی جلوگیری شود ، اگر خطاب به شما باشد. شما می توانید این کار را از نظر اخلاقی و با دقت انجام دهید ، اما قطعاً خود را حفظ نکنید و از احساسات و افکار بد انباشته متورم نشوید و نتوانید کود را به گل تبدیل کنید.یک زندگی کامل برای آن کامل است ، که شامل تمام اجزای احساسی و توانایی زندگی است تا خود را برای هیچ چیزی سرزنش نکنید و خود را مجبور نکنید ، سعی کنید این یا آن تصویر را از روش ها ، فرهنگ ها ، باورها و ذهنیت های مختلف امتحان کنید..

اگر زنی حرفه ای است ، بگذارید او سر کار برود ، اگر این کار او را خوشحال و خوب می کند. چه اشکالی دارد؟

اگر مردی احساس می کند که در خانه می نشیند و بچه ها را بزرگ می کند و این کار را به بهترین نحو انجام می دهد ، پس چرا نه؟

اگر زن بخواهد می تواند از زبان ناپسند استفاده کند و نمی تواند در همان لحظه احساسات خود را به شکل دیگری بیان کند. و در همین لحظه ، با گفتن چیزی ناپسند ، ممکن است احساس کند که چگونه بار بزرگی از قلبش بیرون آمده است.

سیستم های تجاری ایده آل و روش هایی که نظریه پردازان مربیان تجاری سعی در تثبیت آن به یک شرکت دارند ، همیشه نمی توانند با موفقیت کار کنند ، زیرا هیچ کس عامل انسانی و "روح" تجارت را لغو نکرده است.

لیست همچنان ادامه دارد….

چگونه بودن؟

من شخصاً از کتابها و آموزشهایی که آزادی شخصیت افراد نقض نمی شود و در نظر گرفته می شود که این شخص زنده است و احساسات ، سوسک ها ، دیدگاه ها ، افکار ، خواسته ها و دسته اعصاب عصبی او وجود دارد ، بسیار قدردانی می کنم. در کجا روش عدم خشونت علیه شخص با در نظر گرفتن واقعیتهای مدرن ترویج می شود. و اطلاعات نویسنده آموزش زنده و متحرک است که می تواند با واقعیت یک شخص خاص سازگار باشد.

در هر صورت ، هدف اصلی زندگی ما یافتن شادی به طریقی است. اگر فردی کمربند را محکم می کند ، چند ماسک می زند و به همان جایی می رود که در آموزش یا کتاب به او گفته شده بود و همانطور که به او گفته شده بود … آیا او خوشحال خواهد شد؟ آیا می توان این را یک زندگی کامل نامید؟ و آیا او حتی به رویاهای واقعی خود می رود؟ این یک سوال بسیار بزرگ است.

برای شما خوانندگان عزیز آرزو می کنم که بیش از حد در مورد توسعه خود زحمت ندهید و به یاد داشته باشید که زندگی وجود دارد و آماده است شما را همانطور که هستید بپذیرد ؛). نکته اصلی این است که هر چیزی را که انتخاب می کنید ، در نهایت باید خوشحال باشید. لیاشاتوش (ج)

توصیه شده: