2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک بچه 2-3 ساله یک بادکنک بنفش می خواست. من همین الان می خواستم و تسلیم انگیزه درونی ام شدم. او پرسید و مادرم موافقت کرد. شادی ساده ، چرا که نه؟ کودک خوشبختی زیادی دارد ، او همه در انتظار است ، انرژی زیادی احساس می کند ، شاید او با سرعت کامل می پرید یا حتی به مغازه می دوید - به زودی آرزوی او محقق می شود. دنیا زیباست.
به مغازه آمدند. توپ هایی با رنگ های مختلف در انبار وجود داشت ، اما هیچ گلی بنفش وجود نداشت. برای چند دقیقه دیگر ، چهره پسر حالت شادی را حفظ می کند ، او منتظر بادکنک خود است. اما بعد از یک لحظه دیگر به او داده می شود که بفهمد امروز توپ بنفش نخواهد داشت. احساسات زیادی بر چهره کودک می تازد - غم ، عصبانیت ، کینه ، سرسختی ، ناامیدی … تمام انرژی شادی و انتظار ناگهان به موجی از احساسات پیچیده که به سرعت در حال تغییر هستند تبدیل شد. تحمل آن دشوار است ، غیرقابل درک و ترسناک است ، کودک شروع به گریه می کند.
مامان به پسرش پیشنهاد می دهد که یک توپ دیگر بخرد (آبی / قرمز / آبی روشن / نارنجی) یا به مغازه دیگری برود یا یک روز دیگر بیاید. او ، به عنوان یک بزرگسال ، این را به عنوان یک مشکل نمی بیند و به دنبال راه حل هایی است تا پسر را آرام کند. گاهی اوقات کار می کرد ، اما احساسات بیش از حد وجود دارد. این میل بسیار قوی و دست یافتنی بود ، اما ناگهان با عدم امکان تحقق روبرو شد. کودک نمی تواند با این مسئله کنار بیاید. اشک ها شدیدتر می شوند ، به گریه تبدیل می شوند ، پسر تقریباً سخنان مادر را نمی شنود ، در احساسات جذب می شود و نمی تواند با آنها کنار بیاید. او حتی ممکن است روی زمین دراز بکشد ، گریه کند و با دستانش روی زمین بکوبد.
مادر در چنین مواردی چه می کند؟ او اغلب گیج می شود و نمی داند چه کار کند. مامان عصبانی است زیرا این غیرقابل درک ، ناخوشایند ، زشت ، یک دلیل بی اهمیت ، شرمنده در برابر مردم و غیره است. اولین انگیزه این است که بلافاصله خشم را پایان دهید. از گزینه های مختلفی استفاده می شود:
- توقف - تقاضای آرامش فوری ، با تلاش اراده. در واقع ، حوزه غیرممکن ، حسی-ارادی کودک هنوز به اندازه کافی برای پردازش مستقل احساسات مخلوط توسعه نیافته است ، تنش بسیار زیاد است ، کودک به کمک نیاز دارد. غیرفعال کردن سوییچ غیرممکن غیرممکن است ، این فرآیندی است که به زمان نیاز دارد.
- مناقصه - پیشنهاد جایگزینی ، رشوه (اسباب بازی دیگر یا شیرین ، یا همه در یک زمان). به احتمال زیاد ، کودک از هر گزینه ای خودداری می کند. شما می توانید سعی کنید "پیشنهادات خود را بالا ببرید" و رضایت غیرمنتظره ای را برای خرید به اندازه کافی بزرگ دریافت کنید. اما در اوج تجربه ، کودک به چیز دیگری نیاز ندارد. بین WANT در رابطه با توپ بنفش (او قبلاً آن را در تصور خود در دستان خود داشت) و NO از بیرون (گویی ناگهان آن را از دست داده است) درگیری ایجاد می شود. اگر هیستری مدتی ادامه داشته است - کلمات بی تاثیر هستند ، سعی کنید از طریق بدن تماس بگیرید.
- من می روم - تهدید به ترک خود بچه برای ناله در فروشگاه. دستکاری وحشتناک توسط بزرگسالان. آیا ترس از رها شدن باید بر همه این احساسات غلبه کند؟ نوزاد را در مقابل چه انتخابی قرار می دهیم؟ "آیا شما من را انتخاب می کنید یا خواسته های خود را؟ راحت باش ، من تو را برای دیگران نمی پذیرم؟ احساسات خود را کنار بگذارید یا مادر خود را از دست خواهید داد؟ " (بخوانید - خواهید مرد ، زیرا بقای کودک بستگی مستقیم به والدین دارد). هرچه بیشتر به این وضعیت فکر کنید ، وحشتناک تر می شود.
- ما می رویم - مادر با وجود مقاومت و گریه کودک را در آغوش می گیرد و از مغازه بیرون می آورد. تلاش برای خروج از فضای مشکل برای از بین بردن تنش. در صورت ادامه عاطفی فعال والدین و فراهم آوردن فضا-زمان برای خروج از تجربه ، می تواند کار کند. اگر از طرف مادر ، کودک را به طور کامل نادیده بگیرید و او را به خانه منتقل کنید ، مانند برخی وسایل جیغ کشیدن ، اگر مادر خود را ترک کند ، تقریباً یکسان است. کودک بدون حمایت و توجه ، در تجربیات دشوار و نامفهوم رها می شود.
- سیلی زدن به باسن ، خشونت به طور کلی غیرقابل قبول است. و آنها قطعاً در اینجا کمکی نخواهند کرد - آنها بخش بیشتری از احساسات را در لحظه ای که کودک در حال حاضر قادر به کنار آمدن نیست ، اضافه می کنند.
چکار باید کرد؟
مهمترین فکری که باید در ذهن داشته باشید: "من یک بزرگسال هستم و می توانم با احساساتم کنار بیایم و کودک هنوز تجربه نکرده است ، او در شرایط سختی قرار دارد و به کمک من نیاز دارد." بچه گریه نمی کند تا شما را شرمنده کند یا به شما آسیب برساند. او فقط خود را در شرایط غیرقابل تحمل عاطفی قرار داده و به حمایت شما نیاز دارد.
مهم است که به فرزند خود اطلاع دهید که احساسات او را درک کرده اید و این طبیعی است. با تمام ظاهر و حالت خود ، ما آرامش و پذیرش ، آمادگی برای کمک و پشتیبانی را نشان می دهیم. بنابراین ، ما عمیق و یکنواخت نفس می کشیم ، صبر را به دست می آوریم ، به آرامی و با صدای آرام صحبت می کنیم. ما جایی نمی رویم ، نزدیک می مانیم ، آنچه را که اتفاق می افتد صدا می کنیم ، احساسات کودک را نام می بریم.
ممکن است مجبور باشید چندین بار عبارات حمایتی را بگویید تا حالت عاطفی کودک یکدست شود. سعی کنید این نوع مراقبه را وارد کنید و فقط با نوزاد خود در تماس باشید ، و ارزیابی ها و نظرات خارجی را فراموش کنید. اگر کودک روی زمین دراز کشیده است ، کنارش بنشینید. می توانید با صدای بلند بگویید که آنجا هستید و آماده حمایت از او هستید. به آرامی او را لمس کنید - آیا او آماده تعامل با شما است؟ در ابتدا ممکن است هیستریک درک نشود ، بنابراین سعی می کنیم از طریق بدن در تماس باشیم.
وقتی احساسات نوزاد خود را صدا می زنید و او را در این حالت همراهی می کنید ، او آرام می شود و به حالت متصل تری می رود. درد و احساسات او را جدی بگیرید و صادقانه به کودک دلداری دهید. اگر او آماده بغل کردن است - بغل کنید ، بلند شوید ، با هم نفس عمیق بکشید.
وقتی احساسات فروکش کرد ، راه حل جدیدی پیدا می شود و می توان به توافق رسید. این یک تجربه سخت برای والدین است. اما هر یک از این قسمت ها تجربه کودک را غنی می کند ، به او می آموزد که احساسات خود را تشخیص دهد و درک کند ، تجربه حمایت و پذیرش را ارائه می دهد ، پایه و اساس ثبات عاطفی در آینده را ایجاد می کند و همچنین ارتباط شما را به طرز باورنکردنی تقویت می کند.
توصیه شده:
مامان عاشق نیست ، پدر تعریف نمی کند. سناریوهای اجتماعی
سناریوهای اجتماعی - اینها روشهای تعامل با سایر افراد و جامعه به طور کلی ، راههایی است که ما از طریق آنها ارتباطات خود را برقرار کرده و حفظ می کنیم (یا قطع می کنیم) - هر گونه ارتباط و ارتباط ، چه در تجارت و چه در روابط شخصی و حتی در دنیای درونی خودمان (به عنوان مثال ، روابط بین شخصیت بخش ها ، بین شخصیت های داخلی).
ازدواج مامان؟
پسرهایی که دنبال همسر مثل مادر هستند؟ آره. ما با این بحث نمی کنیم. دختران به دنبال شوهرهایی مانند پدر هستند. دیوانه. دختران به دنبال شوهرهایی مانند مادران خود هستند . کسی که آنها را بهتر از خود بفهمد ، حالات و خواسته های آنها را حدس بزند ، مراقبت کند ، پشت را نوازش کند و نوشیدنی گرم را به رختخواب بیاورد.
"مامان به من نمی گوید زیبا باش." یا آنچه حرکت را در زندگی متوقف می کند
باور کنید یا نه ، همه مربیگری بر اساس این ایده است که فرد آنچه را که می خواهد می فهمد و می تواند به آن برسد. با کمال تعجب - و روان درمانی - این علم بزرگ و جدی تیز شده است به طوری که فرد یاد می گیرد خواسته های خود را بفهمد و آنها را برآورده کند.
مامان سوختن. درسهای بقا
امروز می خواهم در مورد فرسودگی احساسی صحبت کنم. گفتگو آسان نخواهد بود. من پیشنهاد می کنم پدیده فرسودگی احساسی را در زمینه وضعیت مادران جوان در نظر بگیرم (اتفاقاً در این زمینه بود که روز دیگر این موضوع را در نظر گرفتم). اما من به شما اطمینان می دهم که تعدادی از تکنیک ها و تکنیک هایی که امروز توضیح داده شد نه تنها در امور فرزندپروری و نه تنها برای مادران مرتبط خواهد بود.
گریه مامان ، بابا ، من!؟ به مهد کودک می رویم
بله ، روان والدین ما گاهی اوقات آنقدر ظریف است که نه تنها کودک ، بلکه اغلب مادر نیز هنگام جدایی در مهد کودک نیاز به کمک اشک دارد. و به تازگی ، همچنین پدران لمس کننده ای نیز وجود دارند. اما اگر پدربزرگ و مادربزرگ دلسوز هم به این تیم بپیوندند چه؟ اخیراً ، مسئله سازگاری با مهد کودک به یکی از سخت ترین و اگر نه عجیب و غریب بحث برانگیز تبدیل شده است.