فرار از سرقت از یک معتاد پورنو

تصویری: فرار از سرقت از یک معتاد پورنو

تصویری: فرار از سرقت از یک معتاد پورنو
تصویری: دکتر سارا:مضرات نگاه کردن به فیلم های پورنو 2024, آوریل
فرار از سرقت از یک معتاد پورنو
فرار از سرقت از یک معتاد پورنو
Anonim

داستان رومن و زوریانا با رضایت آنها از زندگی گرفته شده است. تجزیه و تحلیل ، که این دو نفر از من درخواست نکرده اند ، عملاً در داستان گفته شده وجود ندارد.

با قدردانی و همدردی برای تک تک این داستانها

صبح.

رومن یک تاجر موفق است که علی رغم سن کمی که داشت به موفقیت مالی قابل توجهی دست یافت. رومن معتقد بود که او شایسته بهترین ها در زندگی است. به دوران کودکی رومان می توان حسادت کرد - بدون توهین ، بدون سختی ، بدون کلمه بد ، هیچ چیز - به جز عشق. رومن ، بدون شک ، پسر خوبی بود - او خوب درس می خواند ، ورزش می کرد ، با همکلاسی ها و معلمان درگیری نداشت.

همه چیز روی یک بشقاب نقره ای به رومن آورده شد ، و هنگامی که او تصمیم گرفت به تجارت بپردازد ، همه بستگانش تمام تلاش خود را کردند تا رومن مبلغ لازم برای شروع تجارت را داشته باشد. خوش بینی ، جذابیت ، ظاهر خوب ، بدن ورزشی او زوریانا را به خود جذب کرد.

زوریانا با وجود این که والدینش سالم و سلامت بودند ، یک کودک رها شده است ، اما دختر را در سن پنج سالگی ترک کرد تا توسط مادربزرگش بزرگ شود و به کار در کشورهای مختلف بپردازد.

نیازهای زوریانا در زمان ملاقات با رومن پشتیبانی ، توجه ، دلداری ، پذیرش ، تحسین و محافظت است. اما او به طور معمول طوری رفتار می کرد که انگار به چیزی احتیاج نداشت. زوریانا عادت دارد تا آسیب پذیری خود را در پشت پرده بی تفاوتی و آرایش جذاب پنهان کند. با این حال ، رومن نیازی به پیام های خاص و مستقیم نداشت تا بتواند بفهمد زوریانا به چه چیزی نیاز دارد.

رومن و زوریانا یک زوج زیبا بودند ، رابطه آنها خوب و آسان بود. نیازهای زوریانا ، که سالها برآورده نشده بود ، سرانجام برآورده شد ، رومن زیبایی او را تحسین کرد ، توانایی او را در جلب توجه اطرافیانش ، دمدمی مزاج زنانه اش ، که همیشه قبل از عقل سلیم متوقف می شد و فقط شادابی دلپذیری به روابط آنها می داد.. این رمان همیشه می تواند دلداری دهد ، روحیه بدهد و محافظت کند.

رومن هیچ تردیدی نداشت که وضعیت مالی او در دستان خوبی است - زوریانا می داند چگونه با پول کار کند ، معقول ، معقول ، عملی است. در عین حال ، زوریانا هرگز این حقیقت را پنهان نکرد که پول او را خوشحال تر می کند ، این فقط رومن را برانگیخت تا بیشتر کار کند و همیشه در جستجوی ایده های جدید در مورد چگونگی دستیابی به موفقیت مادی بیشتر باشد.

رومن با خوشحالی و قاطعیت به زوریانا پیشنهاد داد ، خوشحال بود که زوریانا قبول کرد همسرش شود. سفرهای مشترک ، برنامه های آینده ، افتخار متقابل به شریک باعث شد اتحاد آنها واقعاً قوی باشد. زندگی جنسی آنها مملو از اشتیاق و هماهنگی بود ، آنها با خوشحالی یکدیگر را شناختند و از زندگی صمیمی خود لذت بردند.

اختلاف در روابط آنها برای اولین بار به دلایلی غیر منتظره برای هر دو اتفاق افتاد.

رومن چند روز را در یک سفر کاری ترک کرد ، و هیچ چیز در مورد چیزی که برای زوریانا غیرمنتظره بود پیش نمی آمد ، رومن اغلب چندین روز را برای کار ترک می کرد. با این حال ، در اولین عصر یک جدایی کوتاه ، رومن از زوریانا خواست تا چند عکس صمیمی به عنوان "دلداری قبل از خواب" برای او ارسال کند. این زوج قبلاً هرگز از چنین روشی استفاده نکرده بودند و این درخواست باعث ایجاد تنش در زوریانا نسبتاً رایگان شد. پس از فکر کردن در مورد درخواست شوهرش ، زوریانا تصمیم گرفت برای همسرش یک عکس برهنه ارسال کند. واکنش رومن فوری بود - این چیزی نیست که من به آن نیاز دارم ، من به طور خاص برای شما نوشتم که چه عکس هایی می خواهم. زوریانا از چنین ارتباطی به طرز ناخوشایندی شگفت زده شد ، با رومن تماس گرفت و سعی کرد توضیح دهد که چنین درخواستی برای او غیر منتظره است و او آماده نیست آن را در نسخه هایی که رومن درخواست می کند ، برآورده کند. این رمان آماده هیچ گونه سازش نبود ، با عصبانیت صحبت کرد و از چنین سختی زوریانا شگفت زده شد. مکالمه رومن به پایان رسید و با عصبانیت گفت که او به چیزی بیشتر از زوریانا نیاز ندارد.

زوریانا اولین ناسازگاری را در روابط خود با خود داشت ، نمی توانست مدت طولانی بخوابد و شروع به شک درستی رفتار خود کرد. صبح ، زوریانا پیامی سرشار از عشق به رومن نوشت که در آن از ناراحتی رومن عذرخواهی کرد. رومن تا عصر سکوت کرد و به همسرش جواب نداد. زوریانا سرخورده شروع به نوشتن پیامی یکی پس از دیگری کرد و با هر پیام جدید او بیشتر ناامید می شد و التماس می کرد که رحم کند و سکوت ظالمانه را متوقف کند. عصر همان روز ، رومن موفق شد به هدف خود برسد - او تمام عکس هایی را که درخواست کرده بود دریافت کرد.

با گذشت زمان ، رومن به طور فزاینده ای سعی کرد تنوع بیشتری در زندگی جنسی خود با زوریانا ایجاد کند. زوریانا برخی از پیشنهادات را آشکارا و با کنجکاوی ملاقات کرد ، برخی دیگر او را کمی جذب کردند ، اما هیچ اعتراضی و رد نکردند ، حتی اگر آنها واقعاً آنها را دوست نداشتند: گسترش دامنه پذیرش به خاطر یک مرد عزیز یک قربانی خوشحال کننده است.

با این حال ، با گذشت زمان ، "محدوده" رومن پیچیده تر شد ، طعم های جنسی و طبقه بندی بیشتری را طلب کرد که رومن به سرعت ایجاد کرد ، زندگی جنسی زوریانا را به شغلی ناخوشایند تبدیل کرد. با توسعه اعتیادات جنسی جدید و غیرمعمول و تمایل مداوم به آزمایش ، صبر زوریانا به پایان رسید. در ابتدا ، تلاشهای ملایم برای مقاومت در برابر خواسته های رومن در عوض مورد تمسخر قرار گرفت. شوهر در مورد محدودیت های خود صحبت کرد ، نه تمایل به داشتن "زندگی جنسی واقعاً بزرگسال" و دائماً زوریانا را با زنان مفید ، سازگار و پیچیده جنسی دوستانش مقایسه کرد. مقایسه با سایر همسران دوستان رومن ، که از نظر جنسی بیشتر برای آزمایشات آماده بودند ، زوریانا را در شوک واقعی فرو برد: "رومن ، شما درباره زندگی جنسی خود با همسران خود با دوستان خود صحبت می کنید ، من نمی خواهم که دوستان شما از زندگی صمیمی ما مطلع شوند. "، زوریانا گفت. این فقط رومن را تحریک کرد و دلیل دیگری برای سرزنش زوریانا با مشکلات غیر ضروری و غیر ضروری شد ، که به گفته وی ، همسرش او را "آویزان" کرد.

با گذشت زمان ، زوریانا شروع به یادآوری کرد که آزمایشاتی که رومن انجام می داد نه تنها برای او عذاب آور و دردناک بود ، بلکه نمی توانست خود رومن را نیز خوشحال کند. زوریانا قبل از شروع آزمایشات جنسی رومن ، از لذت رهایی جنسی از همسرش ، که می توانست در طول زندگی جنسی آنها مشاهده کند ، توجه نکرد. زوریانا به یاد می آورد که رومن دائماً برانگیخته شده بود ، اما عملاً توانایی ارضای میل جنسی خود را از دست داده بود.

زوریانا دید که چگونه رومن از یک مرد جذاب ، که در یک زمان او را مجذوب خود کرده بود ، به یک غریبه سرد و ظالم تبدیل شد. درد ناشی از فشار عاطفی از طریق کشف این نکته حاصل شد که شخصی که او را دوست دارد و به گمان او او را دوست دارد ، متوقف نمی شود تا بارها و بارها برای تحقق اهداف خود به او درد روحی و جسمی وارد کند.

این رمان کاملاً بر نیازها و خواسته های او تمرکز داشت. او کاملاً نسبت به نیازها و خواسته های زوریانا بی تفاوت بود. گاهی زوریانا از رومن می پرسید که آیا او همچنان به او عشق می ورزد؟ رمان همیشه پاسخ مثبت می داد ، اما زوریان دیگر با کلماتش گرم نمی شد - اگر او را دوست دارد ، این عشق کور است ، حداقل برای احساسات و نیازهای او.

این رمان هرگز برای رد و ناامیدی آماده نشد. چنین زندگی موفقی اشکالاتی دارد. رمان مردی است که انتظارات غیرواقعی ایجاد کرد ، معتقد بود اگر فقط بخواهد ، هر آنچه را که می خواهد به دست می آورد. علاوه بر این ، او کاملاً فاقد توانایی مقابله با نارضایتی بود ، تلاش های زوریانا برای دفاع از نیازها و مرزهایش او را تحریک می کرد ، او سوالات خود را در مورد عشق به او به عنوان سرزنش درک می کرد.این رمان همچنان تصور می کرد که او عاشق زوریانا است ، و برای تأیید احساسات خود ، از این استدلال استفاده کرد که به خیانت با زن دیگری فکر نمی کرد و تمام نوآوری های جنسی که از سایت های پورنو آورده بود برای خوابیدن با همسرش در نظر گرفته شده بود.

رومن متوجه نشد که چگونه بیش از حد بازی می کند و به پورنوگرافی معتاد می شود ، هر روز چندین ساعت صحنه های جنسی زیادی را که توسط بازیگران پورن اجرا می شود تماشا می کند ، رومن هر آنچه را که می دید وارد زندگی واقعی خود می کرد. این رمان از همسرش خواستار تبدیل شدن به یک ستاره پورنو شد ، که برای آن اصلا آمادگی نداشت. او مانند یک کودک رفتار می کرد ، نمی توانست عواقب رفتار خود را تصور کند و هر بار که همسرش را می شکست ، به این فکر نمی کرد که چه چیزی برایش باقی می ماند. او که آزرده خاطر شده بود و سعی می کرد زوریانا را کودکانه جلوه دهد ، واقعاً معتقد بود که به او درس خوبی می دهد.

اگر از بدن خود محافظت نکنیم ، این نشانه درد است که نشان دهنده خطر است. برای زوریانا ، استرس و درد ناشی از ضربه به این معنی بود که امتیازات بیشتر می تواند نتیجه معکوس داشته باشد. من این نظر را ندارم که هرگونه بیماری یا اختلال جسمانی به دلایل روان تنی است. اما شواهد زیادی وجود دارد که به طور قانع کننده ای نشان می دهد که روان ، حوزه عاطفی و بدن فیزیکی با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند. استرس و خیانت مداوم به خود ، استرس عاطفی در علائم جسمی خود را نشان می دهد ، زیرا هرگونه مجاری برای نشان دادن احساسات مسدود شده است.

تسلیم شدن در برابر باج گیری و فشار مداوم ، زوریانا را مجبور کرد هر بار به خود و تمامیت خود خیانت کند. قابلیت اطمینان رابطه از بین رفت ، که زوریانا سعی کرد به طرق مختلف با آن ارتباط برقرار کند ، و وقتی رومن معنی پیام را فهمید ، چیزی شبیه به این گفت: "من فکر کردم شما به افکار و احساسات مخفی من احترام می گذارید." از یک درک باز و دوست داشتنی ، او به یک باج خواه تبدیل شد که فقط در یک چیز وسواس دارد - کدام یک از صحنه های پورنو را که در اینترنت مشاهده کرده است باید با همسرش اجرا کند.

زوریانا از نظر احساسی صادق نبوده است ، همانطور که در واقع بود. بر این اساس ، با کاهش سطح اعتماد ، زوریانا محتاط شد و بیش از پیش احساسات ، برنامه ها و افکار خود را از رومن پنهان کرد. این رمان به تقویت اعتیاد او به پورنو ادامه داد و سعی کرد مرزهای زوریانا را از آزمایش جنسی به آزمایش بشکند.

زوریانا بی گناهی خشمگین خود را به سخره می گیرد ، زیرا او از گرفتن عکس از مناطق صمیمی بدن خود امتناع کرد. بیش از دو سال از آن زمان می گذرد و این فقط شوخی های کودکانه بود ، شوخی های کودکانه ، که یک بار رابطه ای سرشار از صداقت و عشق به سمت پایین رفت.

کودک رها شده زوریانا یاد گرفت که زندگی مردم را مشاهده کند ، همیشه در سایه رویدادهای خانوادگی باقی می ماند ، او بهتر از دیگران می فهمید که در روح هر یک از شرکت کنندگان در درام های خاموش چه می گذرد. مامان ، که هر از گاهی به خانه می آید ، سکوت می کند ، زیرا او هیچ حرفی برای گفتن نه به مادرش ، که دخترش را برای تربیت به او واگذار کرده ، و نه به خود دخترش ، ندارد. مادر زندگی خود را می گذراند و مدت هاست که به کشور دیگری بازگشته است نه به دلیل فرصت کسب درآمد ، بلکه به این دلیل که نمی داند چگونه برای زوریانا مادر شود ، چگونه برای همسرش همسر باشد. پدر ساکت است ، زیرا او هیچ حرفی برای گفتن ندارد ، چطور شد که نتوانست خانواده خود را تأمین کند ، روابط خود را با همسرش حفظ کند ، برای زوریانا پدر شود. زوریانا از کودکی می داند که سکوت پناهگاه خوبی برای امور مخفی است ، برای پنهان کردن برنامه ها ، مقاصد ، افکار و احساسات واقعی آنها. مادربزرگ زوریانا نیز ساکت است و سکوت را به زوریانا می آموزد ، مادربزرگش می داند که وظیفه اصلی او این است که تا آنجا که ممکن است از والدین زوریانا پول زیادی بگیرد به دلیل ناتوانی آنها در والدین بودن.

ظاهر در زندگی زوریانا رومن باعث شد او صحبت کند ، در مورد آنچه در روحش است ، آنچه می خواهد ، آنچه نمی خواهد ، آنچه برای او مهم است و آنچه نیست صحبت کند. حالا دوباره زمان سکوت فرا رسید. زوریانا وقتی فهمید که نمی تواند با رومن زندگی کند در این سکوت فرو رفت.سخنرانی مستقیم زوریانا: "این شگفت انگیز است ، اما وقتی این تصمیم خونسرد را گرفتم ، احساس بلوغ کردم ، از جمله جنسی. نه ، اینطور نیست که آزمایشات او باعث لذت من شود. من هر کاری را که انجام داد ، واقعی ترین خشونت می دانم. نکته متفاوت است ، من ناگهان شروع به احساس شگفت آور خوبی کردم ، بدون ارتباط آرام با او ، به ویژه وقتی به خودم در آینه نگاه کردم ، خودم را دوست داشتم ، کمی وزن کم کردم ، انگار با وجود این واقعیت است که من همچنان شکنجه او را تحمل می کنم. می دانستم که به زودی همه چیز را به پایان می رسانم ، این به من قدرت می داد."

به گفته رومن ، این رمان واقعاً به یک هیولا تبدیل شد ، اما لحظه ای که متوجه شد زوریانا رفته و رفته است و مقدار قابل توجهی پول را با خود برده است ، که او چندین ماه مخفیانه برای نگهداری به مادربزرگ خود منتقل کرده بود ، مانند گریه کرد. کودک. اما رومن یک کودک بود ، کودکی که توسط اسباب بازی های "بزرگسال" با خود حمل می شد ، کودکی که متوجه نمی شد که بر اساس طرحی معین ، معتاد به پورنوگرافی ، انتخابهایی را انجام می دهد که توسط او انجام نشده است.

"خروج زوریانا با سرقت" رومن را مجبور کرد که وضعیت خود را به طور انتقادی ارزیابی کند ، به دنبال روان درمانی (که مدت زیادی طول نکشید ، اما بسیار م effectiveثر بود) بود و به دنیای نیازهای جنسی سالم بازگشت. رومن چندین بار موفق نشد زوریانا را برگرداند ، او سرقت او را عادلانه می داند و هرگز همسر سابق خود را به این دلیل سرزنش نکرد.

زوریان "غارت" ، دستمزد و کمکی را که از مرد جدید دریافت می کند دریافت می کند.

آنها خود داستان رومن و زوریانا را به پایان می رسانند. زوریانا می گوید: "متاسفم. نه نفرت ، نه تحقیر ، نه چیزی باقی مانده است. فقط حیف است. امروز می توانیم صاحب فرزند شویم ، از چندین کشور دیگر دیدن می کنیم ، برای خانه ای در کنار دریا پول پس انداز می کنیم. او می خواست برای خلبانی تحصیل کند. یک پسر جوان ، یک تجارت راه اندازی کرد ، پول خوبی داشت ، دوستان معمولی ، والدین محبت آمیز ، یک همسر معمولی ، من یک همسر معمولی ، یک معشوق خوب ، یک فرد سالم بودم. من در این ایده که برای خلبانی تحصیل می کرد از او حمایت کردم. خیلی زیباست ، خیلی مردونه اما او معتاد به پورنو بود! پس از رفتن من ، او قبلاً با من صادق بود. او هرگز این تخیلات را نداشت ، برخی دیگر نیز وجود داشت ، قابل درک ، قابل درک از نظر انسانی ، آنها شبیه به من بودند ، چیزی شبیه به آن من نیز تصور می کردم. اما نه ، این احمق می خواست پورنو بازی کند. چیزی که من را بیشتر عصبانی کرد وقتی فهمیدم که دلیل اینها تخیلات منحرف او نیست. اگر آنها رویاهای مخفی او بودند ، که او در پی تبدیل آنها به واقعیت بود ، می توان فهمید ، بخشید ، نمی دانم ، می توانم آن را بپذیرم ، اما می توانم درک کنم. او همیشه می خواست در صدر باشد ، پول ، یک همسر زیبا ، دوستان موفق … این سیری ، او رنج می برد ، او تصمیم گرفت که باید مانند یک فیلم رابطه جنسی داشته باشد. و این یک اعتیاد نیست ، مهم نیست که آنها به من چه می گویند ، اعتیاد به این سرعت از بین نمی رود. کسی باور نمی کند که این در گذشته با او بوده است ، من معتقدم ، می بینم ، این دوباره آن فرد عادی است که من می شناختم. من او را می شناسم. می دانم که این هوس از بین رفته است. این دقیقاً همان چیزی است که توهین آمیز است. او تقریباً روان من را فلج کرد - یکی از دوستانش گفت شوهرش فرزند سوم می خواهد و این من را منفجر کرد ، من شروع کردم به فریاد زدن که این خشونت محض است و هیچ کس حق ندارد چیزی از بدن یک زن بخواهد. دوست من بدیهی است که شگفت زده شد ، وقتی عصبانیت من فرو رفت ، متوجه شدم که رفتار نامناسبی دارم."

رومن می گوید: "زوریانا مهماندار فوق العاده ای بود ، زنی زیبا و باهوش ، که تعداد کمی از آنها وجود دارد. حالا همه شما با من شوخی می کنید. خواهرم س askedال کرد که من عصر چه می کنم ، من گفتم که قرار ملاقات دارم ، او با طعنه پرسید که دوست من چند فرزند دارد ، من پاسخ دادم که هیچکدام ، که او به طعنه حتی بیشتر گفت: "این بد شما به مادری با فرزندان متعدد نیاز دارید که مردان متفاوتی را به دنیا آورده است ، شاید او در خواسته های جنسی شما شما را راضی کند ، به طوری که به فرزندان بدبخت او غذا دهید. حتی ایگور (دوست رومن) باهوش طبیعی می گوید که من یک احمق هستم.من احساس می کنم یک احمق هستم ، همه در حال تماشای پورنو هستند ، و من مطمئن هستم که همه سعی می کنند چیزی را در زندگی خود پیاده کنند. اما آیا همه به این دلیل همسر خود را از دست دادند ، چشم انداز یک زندگی خوب در عشق؟ اگر زوریانا این را می شنید ، می دانستم که می گفت: "نه ، همه ، همچنین مطمئن هستم که شما تنها قهرمان پورنو با حساسیت آلت تناسلی از دست رفته نیستید. بله ، روما ، زنانی هستند که آماده تحمل همه چیز در جهان هستند ، همه رومی ها. به دنبال آنها رم باشید. ببین ، روما ، من با شخصی زندگی خواهم کرد که بتواند قدر داشته هایش را بداند."

توصیه شده: