سطوح مشکل در دفاع از مرزهای خود

فهرست مطالب:

تصویری: سطوح مشکل در دفاع از مرزهای خود

تصویری: سطوح مشکل در دفاع از مرزهای خود
تصویری: گزارش بی بی سی آذربایجان(جعلی) از مشکلات رانندگان ایرانی / ما را به زیر پرچم خود ببریید 2024, آوریل
سطوح مشکل در دفاع از مرزهای خود
سطوح مشکل در دفاع از مرزهای خود
Anonim

سرگئی اسمیرنوف

روانشناس ، درمانگر گشتالت

در برخی موارد ، دفاع از منافع خود دشوارتر از موارد دیگر است. در این مقاله ، من در مورد تفاوت این موقعیت ها صحبت می کنم. و همچنین چه عوامل پیچیده ای شما را از دفع بدخواهان باز می دارد.

سطح 1: بگویید "شما یک احمق هستید" و از ترس نمیرید

اصولاً برخی نمی توانند خود را در برابر فشار خارجی مقابله کنند. یا چیزی برای مخالفت ندارند ، یا آنقدر از درگیری می ترسند که به محض ظهور در افق تسلیم می شوند.

چنین افرادی با توسعه خودمختاری خود ، رفع انسداد تجاوزگری خود و به دست آوردن ایمان به خود ، و شاید حمایت ، قادر به غلبه بر فشار مستقیم خارجی می شوند. گاهی اوقات می توانند درگیری ها را تحمل کنند. بیشتر و بیشتر. تا زمانی که آنها احساس عادی (البته با طوفان احساسات) در هر درگیری نداشته باشند. حتی در موارد پیچیده (به پایین مراجعه کنید)

سطح 2: حتی وقتی شخص مقاومت نمی کند ، اما در سکوت رنجیده و آزرده می شود ، "خود احمق" را بگویید. یا حتی موافق است: "بله ، من یک احمق هستم."

وقتی یک درگیری مستقیم وجود دارد ، همه چیز ساده است. تو بد هستی ، من خوبم. مبارزه کردن!

اما اگر دعوا را شروع کنید و حریف فوراً پنجه های خود را به بالا پرتاب کرده و وانمود کند که به او حمله می کنید و او را کتک می زنید ، چطور؟

بعد بد میشی! زندگی برای این کار آماده نشده است.

معلوم می شود که اگر به مبارزه ادامه دهید ، به نظر می رسد امضا می کنید که فرد بدی هستید (و او نمی تواند درست بگوید ، همانطور که از افسانه ها و فیلم ها به خاطر می آوریم). و به طور کلی ، خودخواه و بی روح. عاری از همدلی.

در نتیجه ، یک فرد با یک انتخاب روبرو می شود: یا از خود و مرزهای خود در معرض خطر "مرد بد" دفاع کند. یا اجازه دهید دیگران این مرزها را زیر پا بگذارند ، این همه چیز را تحمل کنید ، اما خوب باشید.

اگر فردی این موضوع را زیر نظر داشته باشد ، صلاحیت روانی لازم را کسب کند ، آنچه را که اتفاق می افتد درک کند ، نگرش خود را تغییر دهد و به خود اجازه بد بودن بدهد ، در این صورت قادر خواهد بود این تجاوزها را با تجاوز منفعل انجام ندهد.

سطح 3: هنگامی که هیچکس نگفت "تو یک احمق" بگو "تو یک احمق هستی" ، اما نگفت "تو یک فرد بسیار خوب هستی. این کار را ادامه بده. و در اینجا شما باهوش تر خواهید بود و واقعا عالی خواهد بود. ! از صمیم قلب توصیه می کنم!"

استهلاک محجبه سخت ترین تشخیص است. وقتی حریف فوراً در موقعیت "بالا" می ایستد و از آنجا به آرامی و با دقت نگاه می کند. حتی در جایی عاقلانه. و به طور حمایتی به شما توصیه می کند که چگونه معایب خود را اصلاح کنید.

در پشت هرگونه توصیه "خوب" ناخواسته نهفته است ، اولا ، این نشان می دهد که در حال حاضر به نحوی خیلی خوب نیستید ، و ثانیاً ، نشان می دهد که چگونه باید رفتار کنید و چه باید باشید. یعنی نقض مستقیم مرزها.

مقاومت در برابر این نیز دشوار است. زیرا چنین شخصی از نظر ظاهری کار بدی انجام نمی دهد. او به شما اهمیت می دهد. بدترین چیز این است که برای حریف آسان است که ثبات عاطفی را حفظ کند و وارد دعوا نشود. برعکس ، با لبخند بودای الاغ باهوش ، می توانید رفتار نامعقول این مرد کوچک بامزه را در نزدیکی مشاهده کنید. بنابراین ، تأیید برتری و ترحم و توسعه نیافتگی این مرد کوچک.

به نظر می رسد که تجاوز متقابل (کاملاً کافی) وضعیت مهاجم روشن فکر "نیکخواه" را تأیید می کند. او همیشه می تواند چیزی مانند "چرا اینقدر نگران بودی؟ من به شما حمله نمی کنم ، از ته قلب به شما اهمیت می دهم. شما می خواهید. اما شما کجا هستید ، درست است؟ ما اینجا چه کسی را دوست داشتیم -pusya؟ Tyu-tu-tu!"

نکته اصلی در اینجا این است که می توانید فرار از مرزهای خود را تشخیص دهید و با وجود همه این پیچیدگی ها حق واکنشی مناسب را برای خود محفوظ نگه دارید. عدم موافقت با نقش تعیین شده از پایین. به طور خلاصه ، اگر شخصی خود مطمئن نیست که کافی و خوب است ، مخالفت با این متجاوز برای او بسیار دشوار خواهد بود. مخالفت با چیزی سخت است.

برای رویارویی ، شما باید از استقلال بالایی برخوردار باشید و منبع کنترل داخلی توسعه یافته ای داشته باشید. یعنی توانایی تکیه بر خود و نظر و احساسات خود. توانایی تصمیم گیری مستقل که هستید و آنچه می توانید و نمی توانید. و پذیرش قسمت سایه: نقاط ضعف و جنبه های ناخواسته آنها. از جمله ، برای مثال ، "بی منطقی" و "ناسپاسی". بالاخره ، رفتار بسیار احمقانه وقتی چنین فرد عاقلی توصیه می کند احمقانه و ناسپاسانه است ، درست است؟:)

عوامل پیچیده

هرگونه سطح دشواری را می توان با افزودن عوامل پیچیده به آنها دشوارتر کرد. آنها در عین حفظ ساختار داخلی درگیری ، پیچیدگی را افزایش می دهند.

عمومی. وقتی همه تماشا می کنند

این اولین عامل پیچیده کننده است. مقابله یک به یک یک چیز است. کار دیگر این است که وقتی جمعیت تماشاچی وجود دارد این کار را انجام دهید. به عنوان مثال ، در یک شرکت ، در عموم یا در اینترنت.

ترس از شرم یکی از بزرگترین عوامل ایجاد کننده رفتارهای ناامن و ناتوانی در دفاع از خود است. و شرم یک احساس اجتماعی است.

اگر حریف فکر می کند که من "خوک ناسپاس و بد اخلاقی هستم و فقط به خود فکر می کنم" ، پس بگذارید فکر کند. او یک سرخ گنگ احمق است و اصلا برای من معنی ندارد. اما اگر مخاطب به همان شیوه تصمیم بگیرد ، این در حال حاضر یک فاجعه است. و آزادی انتخاب در وسایل جنگ در حال حاضر کمتر است.

همه اینها با چند نکته حل می شود.

اول ، کناره گیری از این واقعیت که شما نمی توانید نظرات دیگران را مدیریت کنید. مردم هنوز به آنچه می خواهند فکر می کنند و تنها چیزی که باقی می ماند این است که به این واقعیت اعتراف کنند که به هر حال درباره هر چیزی درباره شما تصمیم می گیرند. و شما نمی توانید آن را تغییر دهید. بگذارید خودشان تصمیم بگیرند. شما باید به ناتوانی خود در این زمینه اعتراف کنید.

ثانیاً ، شما باید شجاعت لازم را داشته باشید تا با آنها نیز درگیر شوید و در صورت لزوم آنها را با حریف خود رد کنید. شما باید آماده باشید که این رابطه را از دست بدهید یا به نحوی خراب کنید. در اینجا ، البته ، زمینه رابطه ای که فرد در آن پذیرفته شده است ، فرصت (به ویژه با تجربه ثابت شده) برای یافتن افراد جدید و غیره کمک می کند. به این معنا که اگر نور مانند یک گوه روی این گروه همگرا نشده باشد ، می توانید به راحتی نظر آنها را نادیده بگیرید.

اما باید بدانید که رهایی کامل از افکار عمومی غیرممکن است. هنوز برای ما مهم است که مردم در مورد ما چه فکری می کنند. به خصوص از حلقه داخلی. مخصوصاً برای ما ، افراد معتبر ، مهم است.

وقتی در مورد چیز مهمی صحبت می کنید

همه ما به نوعی خود را توصیف می کنیم ، خود را در گروه های اجتماعی طبقه بندی می کنیم ، نقش های خاصی را برای خود بر عهده می گیریم. این خوبه.

برخی از نقشها مهمتر از بقیه هستند. به عنوان مثال ، یکی از نقش های اصلی شناسایی جنسیت است. زن بودن زن و مرد بودن مرد مهم است.

بنابراین ، کاهش ارزش و توهین در این مناطق دردناک تر درک خواهد شد. بنابراین ، توهین مورد علاقه زن "شما مرد نیستید" است. به هر حال ، من نمی دانم چرا در بین مردان "کدام یک از شما زن است" اصلاً رایج نیست. نه اینکه من طرفدار گسترش این پرونده هستم. فقط یک مشاهده بعد از واقعیت

به عنوان مثال ، اگر مادر بودن بخش مهمی از زندگی یک زن است ، پس استهلاک بدتری از "شما نمی دانید چگونه از یک کودک مراقبت کنید ، شما مادر بدی هستید" وجود ندارد.

همین امر در حوزه حرفه ای نیز صدق می کند. اگر بخش مهمی از زندگی یک زن ، خودآموزی حرفه ای است ، پس "شما یک حرفه ای کثیف هستید و نمی توانید کاری انجام دهید" بسیار دردناک است.

بر این اساس ، دفاع از خود در این مناطق به ویژه دشوار است. احساسات وحشی می شوند.

با حل این مشکل به خود اجازه می دهید که فردی ایده آل نباشید ، این مشکل حل می شود. و همچنین تصویب قسمت سایه. یعنی برخی از کاستی ها و ویژگی های خودتان که در واقع نمی خواهید آنها را در خود بپذیرید. به عنوان مثال ، "گاهی اوقات من واقعاً مانند یک مادر بد رفتار می کنم."

یعنی وفاداری به خود ، پذیرش خود ، کلید غلبه موفقیت آمیز است.

قدرت

اگر "شما یک گدای بازنده هستید" به شما یک گوپنیک واسیا در شش تکه شکسته و در لباس کل 1500 روبل به شما می گوید ، پس نظر او به راحتی قابل کاهش است.

اما اگر این را فردی بگوید که واقعاً دستاوردهای زندگی به مراتب بالاتری دارد؟

اگر فردی واقعاً بسیار باهوش که شواهدی عینی در این باره دارد شما را به دلیل عدم هوش شما سرزنش کند ، چه می کنید؟ و او فقط از احترام شما لذت می برد؟

یک استراتژی ساده این است که بگویید "شما هیچکس نیستید. و نظر شما یکسان است. آن را برای خودتان نگه دارید ، اما عمیق تر."

اما این امر در مورد مرجعی که خود شما آن را به رسمیت می شناسید کار نخواهد کرد. چنین شخصی را نمی توان بر صفر تقسیم کرد. و نمی توانید فقط نظر او را رد کنید.

در این مورد چه کمکی می کند؟ البته حذف تاج از اقتدار و پایان ایده آل سازی. اگر فردی باهوش است ، این بدان معنا نیست که به طور کلی در همه چیز درست است ، به عنوان مثال. و اگر درآمد زیادی دارد ، این تضمین نمی کند که او در عین حال بز نیست.

بهترین تاکتیک این است که نظر را بشنوید و آن را به بیرون واگذار کنید. "شما اینطور فکر می کنید. من با شما مخالفم. ما در مورد آن تصمیم می گیریم." و این حق را برای خود محفوظ می دانند که هرگونه تلاش برای پیشبرد و تحمیل نظر خود را رد می کند.

به نظر می رسد که سخت ترین کار این است که از مرزهای خود دفاع کنید در صورتی که افراد از بالا به شما وصلت کرده و در ملاء عام به طور خیرخواهانه در ارتباط با مهم ترین حوزه های زندگی تحقیر می شوند. و هنگامی که توسط مقامات انجام می شود ، که به صورت دوره ای شروع به بازی قربانی می کند.

توصیه شده: