فیلترهای ما

فهرست مطالب:

تصویری: فیلترهای ما

تصویری: فیلترهای ما
تصویری: برای عکاسی فقط در این شرایط فیلتر یووی بخر | UV Filter 2024, آوریل
فیلترهای ما
فیلترهای ما
Anonim

فیلترهای ما

ما مسئول آنچه می شنویم نیستیم ، اما مسئول تفسیر آنچه می شنویم هستیم.

CBT چیزی مانند فیلترها وجود دارد. بیایید تصور کنیم که فیلترها عینک هایی با لنزهای چند رنگ هستند. هر جفت عینک واقعیت محیط را به روش خود تحریف می کند.

ما افکار خود را با توجه به فیلترهای داخلی خود تفسیر می کنیم.

در این مقاله ، برخی از فیلترها را به صورت جداگانه شرح خواهم داد. و شما ، خواننده عزیز ، سعی کنید بفهمید چه فیلترهایی در ذات شما وجود دارد.

تفکر دوگانه "همه یا هیچ" فردی با چنین فیلتری همیشه فرصت ها را در طیف بین دو حد ، موفقیت یا شکست ارزیابی می کند. حتی در مورد این موضوع یک قصور پیش از انقلاب وجود دارد: "هر صندوقچه ای در صلیب ، یا سر در بوته ها". در چنین فیلتر فکری ، هیچ حد وسطی وجود ندارد و به عنوان یک قاعده ، قضاوت های منفی به راحتی پشتیبانی می شوند. مثال: من هرگز موفق نخواهم شد. من نمی توانم به کسی اعتماد کنم.

فاجعه بار شدن بدترین سناریو پیش بینی می شود ، حتی اگر شروع خوب باشد. پرش از یک فکر منفی به یک فکر حتی منفی تر با سرعت برق اتفاق می افتد. مثال: من در صورتهای مالی اشتباه کردم ، رئیس من از من عصبانی است ، به احتمال زیاد من را اخراج می کند ، من نمی توانم وام مسکن خود را بپردازم ، خانه ام را از دست می دهم ، همسرم می رود و من تنها می مانم.

تعمیم بیش از حد نگاه کردن به یک موقعیت منفی به عنوان نشانه ای از بد بودن اوضاع. مثال: این رابطه ناموفق است ، من هرگز نمی توانم یک همسر روح پیدا کنم. من در مصاحبه ام شکست خوردم ، هرگز نمی توانم کار پیدا کنم.

کاهش ارزش مثبت کوچک شمردن یا نادیده گرفتن هرگونه پیشرفت مثبت یا موفقیت های شخصی. مثال: این تنها یک دستاورد کوچک است ، دیگران این کار را بهتر انجام می دهند. بله ، من موفق به شروع رانندگی شدم ، اما این فقط یک قطره در سطل است.

به نتیجه گیری بروید … تفسیر رویدادها بدون اتکا به حقایق. دو تنوع دارد. گزینه A. خواندن ذهن. به احتمال زیاد ، مشتری در حال ترک من است. گزینه B. پیش بینی آینده. وقتی او مرا می بیند ، من را دوست نخواهد داشت.

تفکر احساسی. تصور اینکه احساسات ما حقیقت را به طور قطع بیان می کند. مثال: احساس می کنم کامپیوترها متعلق به من نیستند ، بنابراین حتی به دنبال دوره های کامپیوتر نیز نمی گردم. احساس می کنم هر چقدر هم که تلاش کنم ، هیچ نتیجه ای نخواهد داشت ، پس چرا شروع کنم.

استانداردهای فوق العاده بالا استفاده از خواسته های بیش از حد از خود. کلمات استفاده می شود: باید ، باید ، نیاز. مثال: من فقط باید بالاترین نمرات را کسب کنم. من باید همه را حدس بزنم.

انتقاد از خود یا سرزنش خود … شخصی در خود علت همه بدترین ها را می بیند ، بدون دلیل از خود انتقاد می کند. مثال: من نمی توانم این کار را انجام دهم زیرا احمق و تنبل هستم. من خیلی احساس بدی دارم ، ظاهراً من این بدبختی را برای خودم به ارمغان آورده ام.

خود محکوم کردن … آویختن برچسب ها ، با استفاده از القاب تحقیرآمیز نسبت به خود. من یک احمق هستم ، من یک احمق مقوایی هستم ، یک بازنده هستم و غیره.

این یا آن فیلترها در همه افراد ذاتی است. کسی بیشتر دارد ، کسی کمتر. درک آنها بسیار مهم است و این می تواند بسیار دشوار باشد. به همین دلیل است که کار با فیلترها یکی از عوامل مهم در طول درمان است.