مرزها ، بی خوابی زنان و حسادت مردان

تصویری: مرزها ، بی خوابی زنان و حسادت مردان

تصویری: مرزها ، بی خوابی زنان و حسادت مردان
تصویری: مادر کنترل کننده که حتی دکتر هلاکویی رو هم میخواست کنترل کنه 2024, آوریل
مرزها ، بی خوابی زنان و حسادت مردان
مرزها ، بی خوابی زنان و حسادت مردان
Anonim

مرزها بخش مهمی از زندگی ما هستند. مرزها در صورتی شکل می گیرد که فرد به وضوح از خواسته های خود آگاه باشد ، بداند چه کار کند ، چه بخورد ، چگونه لباس بپوشد و غیره. اگر بتواند از خواسته های خود یعنی "نه" گفتن دفاع کند ، برای دیگران ناراحت کننده باشد و نارضایتی دیگران را تحمل کند. اگر منافع دیگران را بالاتر از منافع خود قرار دهیم ، مرزها نقض می شوند و به خود اجازه می دهیم بی احترامی نکنیم. و حتی اگر در سطح آگاهانه خودمان را متقاعد کنیم که همه چیز عادی است ، بدن با علائم نشان می دهد که چیزی "اشتباه" است. اختلال خواب یکی از علائم نقض امنیت در زندگی افراد است. مثال عملی. رضایت مشتری برای انتشار دریافت شده است ، نام تغییر کرده است. در زندگی لیزا - قهرمان مقاله چرا یک زن به سینه نیاز دارد؟ برای اغوا کردن مرد یا تغذیه کودک؟ یک رویداد مهم رخ داد ، او به کار در دفتر رفت. زن جوان فقط سه روز در هفته کار می کند. ولی، رفتن به محل کار با اختلالات خواب در یک زن همراه است. قبل از روز کاری ، لیزا "در نیمه شب" بیدار می شود و دیگر نمی تواند بخوابد. اضطرابی که مانع خواب راحت لیزا می شود ، مشابه جیوه خاکستری تیره است. او در سینه اش است. به درخواست من ، لیزا "تصویر" را خارج از بدن خود گرفت. این احساس اضطراب برای اولین بار زمانی ظاهر شد که یک کودک پنج ساله شاهد رسوایی بین والدینش بود. پدر نسبت به همکارش به مادرش حسادت می کرد - مردی که او "خیلی آشکارا لبخند زد". پدر مست به مادرم توهین کرد و "دستهایش را باز کرد". لیزا حدس زد "تظاهر" کند که بیهوش شده است تا توجه والدینش را به خودش معطوف کند. - فهمیدم. می ترسم شوهرم رفتار پدرش را تکرار کند. او در حال حاضر "برای هر ستون" به من حسادت می کند ، بدون کوچکترین دلیلی. اکنون ، وقتی به سر کار رفتم ، طبیعی است که با افراد مختلف ارتباط برقرار کردم. و همچنین در مورد مردان شوهرم دوست ندارد وقتی با مردان صحبت می کنم. او مدام به من دیکته می کند که چگونه لباس بپوشم ، خوشحال می شود که برقع بر من بگذارد. اخیراً او لباسی را بر تنم کرد که برایش بسیار گویا به نظر می رسید. - جیوه چه می خواهد؟ - او می خواهد من از مرزهایم دفاع کنم. - "مرز" شما چگونه است؟ - این یک حصار ساخته شده از تخته است که بین آن شکاف های بزرگی وجود دارد. ویکت بسته نمی شود.

Image
Image

- چگونه مادر شما در رابطه خود با پدر خود حد و مرز تعیین کرد؟ - من هرگز ندیده ام که مادرم در روابط با پدرم مرزبندی کند ، از چیزی امتناع کند. و من نمی دانم چگونه نه بگویم. اتفاق افتاد که شوهرم بازوهایم را به معنای واقعی کلمه ، نه به صورت مجازی ، پیچاند و من به خودم اطمینان دادم: "من چیزی را نشکسته ام." - چه چیزی مانع از تعیین مرزهای مادر شد؟ - ترس دخالت کرد: "ناگهان شوهر می رود." و او تنها خواهد ماند. - چرا تنهایی ترسناک است؟ - به تنهایی ، باید به درون خود نگاه کنید و دریایی از درد را ببینید. "بگذار مادرت تمام احساسات خود را نشان دهد. پس از دریافت تصویر مادر برای ابراز احساسات ، "مادر" شروع به تخریب همه چیز در اطراف کرد. آنقدر عصبانیت در او جمع شده است. سپس او نشست و گریه کرد: "من فکر کردم که همه اطرافیان مقصر مشکلات من هستند. معلوم می شود که من خودم … "لیزا اجازه داد تصویر مادرش با پدرش مرزبندی کند و عادت فراموش شده" نه "را که مدتهاست فراموش شده است به مادرش بازگشت. - من به خودم اجازه می دهم که با افراد مختلف ارتباط برقرار کنم. و فکر می کنم شما دلیلی ندارید که به من اعتماد نکنید. من به شما اجازه نمی دهم صدای خود را برای من بلند کنید ، - مادرم گفت. پدرم از تعجب "قدرت گفتار" خود را از دست داد.

Image
Image

اما برای همسرش احترام قائل بود. و حتی تمایل به عذرخواهی از او. معلوم شد که وقتی زن نزدیکی وجود دارد که از خود قدردانی می کند و می تواند از مرزهای خود دفاع کند ، خوشایند است. با مشاهده روابط والدین "جدید" ، لیزا اجازه و الگویی برای رفتار جدید برای خود به دست آورد.

Image
Image

با تغییر حالت لیزا ، تصویر جیوه خاکستری تیره به یک ابر تبدیل شد. لیزا ابر را به بدن خود بازگرداند ، جایی که قبلاً جیوه بود. لیزا پنج ساله روی ابر است.دختر واقعاً از تغییراتی که شاهد آن بود خوشش آمد.

Image
Image

وقتی یاد می گیریم که چگونه مرزها را تعیین کنیم ، در ابتدا بسیار دشوار به نظر می رسد. اما ، با توسعه مهارت ها ، هر بار گفتن "نه" کمی آسان تر می شود. البته ، ما می توانیم با این واقعیت ملاقات کنیم که شریک نمی خواهد فردی در کنار خود داشته باشد که نظر خود را داشته باشد ، ارزش خود را داشته باشد. اما آیا ما به چنین شریکی نیاز داریم؟

توصیه شده: