چه چیزی مانع از تعریف و تمجید از عزیزان شما می شود؟

فهرست مطالب:

تصویری: چه چیزی مانع از تعریف و تمجید از عزیزان شما می شود؟

تصویری: چه چیزی مانع از تعریف و تمجید از عزیزان شما می شود؟
تصویری: УЧАСТИЕ в рейтингах КРАСОТЫ: нужно это ДИМАШУ или нет? (SUB) 2024, آوریل
چه چیزی مانع از تعریف و تمجید از عزیزان شما می شود؟
چه چیزی مانع از تعریف و تمجید از عزیزان شما می شود؟
Anonim

وقتی بزرگ شدیم ، آنچه را که در دوران کودکی آموخته بودیم به جهان منتقل می کنیم. گفتن کلمات مهربان و دلپذیر به کسی اگر در کودکی نشنیده اید بسیار دشوار است. شما احساس لیاقت این کلمات را ندارید. و اگر چیزی را برای خود قبول ندارید ، چگونه می توانید آن را به دیگری منتقل کنید؟ ما فقط می توانیم آنچه را که خود داریم به اشتراک بگذاریم. فردی که به ارزش خود اطمینان دارد به راحتی این ارزش را به دیگری منتقل می کند. کلمات تحسین و قدردانی به آسانی و به طور طبیعی بیان می شوند وقتی ما آنچه را که واقعاً احساس می کنیم می گوییم ، حقیقت کلمات خود را می پذیریم ، متقاعد می شویم که "این ممکن است ، بنابراین درست است" ،

مثال عملی

در مشاوره ، یک مرد بالغ ، ما مدتهاست که یکدیگر را می شناسیم ، وادیم هر از گاهی "در صورت درخواست" به مشاوره می آید. - همسرم واقعاً می خواهد من به او کلمات شیرین و تعریف کنم. من همسرم را دوست دارم ، اما نمی توانم چیزی دلپذیر به او بگویم ، انگار زبانم بی حس شده است. - چه رقمی در حال حاضر است؟ - چهار. - در چهار سالگی خود را مجسمه سازی کنید. - این پسر چه احساسی دارد؟ - بدجور. او احساس تنهایی و ناخواسته می کند. او هرگز سخنان محبت آمیزی از والدینش نشنید. و من از دیگران هیچ خبری ندارم. - آیا من به درستی می فهمم که به همین دلیل وادیم حتی نمی تواند "کلمات مهربان" بگوید؟ - بله ، او به این کلمات اعتقادی ندارد. - بله ، باور آنچه که هرگز نشنیده اید و باور ندارید دشوار است. می بینم که سر پسر سفید است. رنگ سفید چه ارتباطاتی ایجاد می کند؟ - سفید - چیزی سبک ، خوب. او واقعاً می خواست خوب و دوست داشتنی باشد. - این یک خواسته بسیار قابل درک و طبیعی است. این سخت است که باور کنیم وقتی شما عشق والدین را احساس نمی کنید خوب هستید. عزت نفس کودک بستگی به نگرش بزرگسالان نسبت به او دارد. پسر صورت ندارد. این یعنی چی؟ - بدون چهره ، زیرا کودکی وجود ندارد. دوران کودکی او در مورد بقا است ، یک ترس دائمی که او آموخته است که با شجاعت سرپوش بگذارد. گاهی پرخاشگری. من به ورزش پرداختم تا همیشه فرصتی برای مخالفت با متخلفان وجود داشته باشد. بر خودش غلبه کرد. در کیف مدرسه همیشه گواهینامه شایستگی وجود داشت. من آن را به کسی نشان ندادم ، اما انگار این نامه ها به من اعتماد به نفس می داد. - رنگ فیروزه ای چه ارتباطاتی را ایجاد می کند؟ - دریا. پدرم شش ماه در دریا بود. این کار اوست. مادر در این زمان نوشید و راه رفت ، اما وقتی پدر برگشت ، آنها با هم مشروب خوردند. پدرم شک داشت که من پسر او هستم. من تنها زمانی که به مدرسه می رفتم ، پدری خود را پذیرفتم. هنگامی که نفی شباهت ظاهری آشکار ما غیرممکن بود. - بازوهای وادیک در جهات مختلف پهن شده است. دستان پسر چه می خواهند؟ - به طوری که والدین بغل می کنند ، در آغوش می گیرند. میل غیر واقعی - و پاها قرمز هستند. چه تداعی هایی بوجود می آید؟ - خون ، زخم. به خاطر آوردم که چگونه زمین خوردم و از ناحیه زانو آسیب دیدم. مسمومیت خون شروع شد. من در بیمارستان به پایان رسیدم ، شنیدم که جراح قصد دارد پای من را قطع کند. شب به خانه دویدم. من اغلب در شرایطی که به خصوص ناراحت کننده بود فرار می کردم. پاها مدتها پیش تصمیم گرفتند: "ما نباید اعتماد کنیم ، بلکه باید فرار کنیم." از مهدکودک فرار کردم. در آنجا اغلب مجازات می شدم. معلم فرنی بلغور را روی یقه من ریخت ، که نمی خواستم بخورم ، مرا به خاطر دعوا مجازات کرد. در وضعیت پا ، مادرم صدای من را شنید ، بیمارستان دیگری پیدا کرد. عمل کردم و پایم نجات یافت. - اگر وادیک کوچک صورت داشته باشد چه اتفاقی می افتد؟ وادیم صورت خود را با سرب مداد بیرون می آورد.

Image
Image

- لبخند می زند. خوشحالم که به دنیا آمدم. - عالی ، این بسیار مهم است. می بینم که پسر گردن ندارد. این یعنی چی؟ - سرم را کشیدم تا میخ نزنم. - بله ، برای او آسان نبود. به نظر شما وادیم ، چرا یک مرد به گردن نیاز دارد؟ - برای چرخاندن سر. و نمی خواهد به گذشته نگاه کند. - اما ، در گذشته فقط بد نبود ، درست است؟ - البته خوب بود. در گذشته ، من یاد گرفتم که برای خودم بایستم ، به اهدافم برسم و خیلی چیزهای دیگر آموختم. همانطور که معلوم شد ، لحظاتی بود که مادرم شنید. - به طور نمادین ، گردن یک هادی بین سر - ذهن و احساسات - بدن محسوب می شود. - بله ، انجام دادند.من می خواهم بین ذهن و احساسات ارتباط وجود داشته باشد. من یک گردن به او می دهم.

Image
Image

- وادیم با گردن خود چه احساسی دارد؟ - خیلی خوب. قد بلندتر و بالغ تر شدم. - وادیم بزرگسال اکنون چه چیزی می تواند به کوچولو بگوید؟ - شما فرد شادی هستید ، مهم نیست. شما با مشکلات زیادی در زندگی روبرو شده اید. حالا تو مرا داری و با هم برای ما بسیار ساده تر است. شما همیشه لبخند می زنید ، مهم نیست چقدر سخت بود. شما ماهر ، قوی هستید ، می دانید چگونه به اهداف خود برسید. دوستت دارم. - وادیم کوچک چه احساسی دارد؟ - آرام می شود. وای ، من هرگز فکر نمی کردم که با تجزیه و تحلیل یک مرد مجسمه شده ، می توانید خیلی چیزها درباره خود بیاموزید. به نظر می رسد که همه چیز مهم است: رنگ پلاستین ، آنچه او مجسمه کرده و آنچه "فراموش" کرده است. من به یاد نمی آورم که من تا به حال احساسات زیادی را هنگام صحبت با وادیک کوچک تجربه کرده ام. در حال حاضر من واقعاً احساس آرامش می کنم ، گویی این حق را دارم که همان باشم. دوست دارم این شادی را با دیگران شریک شوم ، چیزهای خوبی را به دیگران بگویم. علیرغم سادگی ظاهری کار انجام شده ، وادیم موفق شد کارهای زیادی انجام دهد ، یعنی نشان دادن احساسات خود و ملاقات با کودک آسیب دیده داخلی. او تجربه ای در زمینه درمان دریافت کرد که در دوران کودکی وجود نداشت ، زیرا آموخته بود که منابع لازم را برای مراقبت از خود فراهم کند به خودم ، عاشق بودن خودم … زمان می برد تا کلماتی که او به کودک داخلی گفت برای وادیم تجربه درونی او شود. تا بتواند آنها را به راحتی به شخص دیگری تلفظ کند. وقتی کودک داخلی کلمات حمایت و تحسین را می شنود و آنها را می پذیرد ، بزرگسال این فرصت را دارد که منابع دریافتی را با افراد دیگر به اشتراک بگذارد. وقتی محبت زیادی در درون وجود دارد ، می توان آن را سخاوتمندانه به همه اطرافیان تقسیم کرد: زن ، فرزندان ، بستگان ، دوستان و دیگران. "حیف نیست. بگیر!"

توصیه شده: