با یکی از عزیزان جدا شد. تصحیح اشتباهاتمان

فهرست مطالب:

تصویری: با یکی از عزیزان جدا شد. تصحیح اشتباهاتمان

تصویری: با یکی از عزیزان جدا شد. تصحیح اشتباهاتمان
تصویری: Удивите своих гостей! Приготовьте Торт «МОНАСТЫРСКАЯ ИЗБА» с вишней и сметанным кремом | Хочу ТОРТ! 2024, آوریل
با یکی از عزیزان جدا شد. تصحیح اشتباهاتمان
با یکی از عزیزان جدا شد. تصحیح اشتباهاتمان
Anonim

احتمالاً هر فردی یک تراژدی عاشقانه مانند "جدایی از یک عزیز" داشته است. اگر رابطه عشقی شما برای همیشه به پایان رسیده باشد ، این بدان معناست که یا انتظارات شریک خود را برآورده نکرده اید ، یا شریک خود - انتظارات خود را. اما در هر صورت ، در وقوع این وضعیت تقصیر مستقیم شما وجود دارد: یا نتوانسته اید به سمت بهتر تغییر کنید ، یا خود را شریکی عمداً ناموفق یافته اید. بر اساس تجربه ای که به عنوان روانشناس عملی خانواده دارم ، معمولاً در شروع یک رابطه عاشقانه اشتباهات زیر را می بینم.

اشتباهات معمول در شروع رابطه عاشقانه:

اکثر مردان و زنان ، با شروع یک رابطه عاشقانه ، می خواهند از آنها چیزی بگیرند ، آنها قطعاً انتظار دارند زندگی خود را بهبود بخشند و بدتر نکنند. با این حال ، با این:

- عاشقان سعی نمی کنند وضعیت تحصیلی ، اجتماعی و مادی فعلی و احتمالی آینده شریک خود را با احتیاط ارزیابی کنند ، ویژگی های او به عنوان استاد ، شریک جنسی ، والدین آینده ، در مورد عادات بد او (اطلاعات) انتقادی نیست. برخی مشکلات در گذشته شریک

- عاشقان کاملاً بر عشق خود تکیه می کنند ، گویی کوپید نوعی راهنمای هرگز اشتباه برای خوشبختی شخصی نیست. آنها معتقدند که با شروع به ایجاد دوستی ، به نظر می رسد که شرکا از نوعی قطار جادویی سوار می شوند ، که تضمین می شود آنها را مستقیماً به اداره ثبت برسانند.

- عاشقان به خوبی درک نمی کنند که روابطی که در طی سه سال منجر به تشکیل خانواده نمی شود ، معمولاً پایان می یابد. و بیشتر اوقات با اشک و نارضایتی متقابل. گاهی اوقات ، نفرت پنهان شده بد …

- عاشقان برای برنامه ریزی رابطه خود زحمت نمی کشند. برای مدت طولانی آنها وظایف و اهداف خاصی را تعیین نمی کنند ، آنها "فقط ارتباط برقرار می کنند".

- عاشقان اغلب این تصور را قبول نمی کنند که یک رابطه معین می تواند منجر به رنجش مداوم کینه ، نزاع جدی ، خیانت ، خرابی روابط و کینه مادام العمر از یکدیگر شود.

- عاشقان یا تاریخ خاصی را برای تبدیل روابط عاشقانه خود به روابط خانوادگی مشخص نمی کنند ، یا این کار را "بی سر و صدا" انجام می دهند ، بدون اینکه شریک زندگی خود را از رویاها و امیدهای خود مطلع کنند. در عین حال ، بیشتر خطوط زمان بسیار مبهم هستند: "روزی بعداً ما قطعاً ازدواج خواهیم کرد …".

- عاشقان ساده لوحانه تصور می کنند که شریک زندگی آنها همانطور که خودشان جهان را می بینند ، به او تفکر مشابهی ، به ویژه خانواده عشق ، می دهند. در نتیجه ، بسیاری از افراد تصمیمات شخصی خود را با تصمیمات مشترک اشتباه می گیرند. وقتی معلوم می شود که شریک زندگی نظرات متفاوتی در مورد زندگی دارد ، نارضایتی ها ایجاد می شود: "چگونه او (الف) می تواند این کار را انجام دهد؟! من امیدوار بودم ، اما معلوم شد … ".

- اگر شریک بزرگتر است (اوه) ، عاشقان در همه چیز به تجربه زندگی او تکیه می کنند. در نتیجه ، جوانترها ابتدا داوطلبانه "گروگان" شرکای خود می شوند ، سپس (با جمع شدن ناامیدی) شروع به ادعا می کنند که آنها را "برتری داده" و دیگر از سطح عقلانیت رفتار خود راضی نیستند.

- عاشقان تمایل دارند در بسیاری از اقدامات شریک زندگی خود نوعی معنای پنهان و نکات شفافی از آنچه که خود در مورد آن خواب می بینند را ببینند. یک سفر ساده تعطیلات مشترک به دعوت ازدواج تبدیل می شود و ملاقات با والدین شما به تأیید رسمی شما به عنوان یک داماد بالقوه تبدیل می شود. سپس شکایات برای درک نکات کاملاً شفاف یک عروسی طولانی مدت و یا این واقعیت که "کسی از چیزی ترسید و شروع به پس دادن کرد" آغاز می شود.

- عاشقان با مثال های دیگر زوج ها هدایت می شوند و فراموش می کنند که روش قیاس در عشق تقریباً کار نمی کند. اختلافات بین زوج های مختلف آنقدر زیاد است که همسویی با تجربه دیگران معمولاً با غم و اندوه به پایان می رسد.

- عاشقان به اشتباه معتقدند که عشق می تواند به آنها کمک کند تا به راحتی با تغییر شخصیت شخص دیگر کنار بیایند و به "مناسب خود" برای او کمک کند. (البته این در واقع چنین است ، اما فقط در ماه های اول دوستی. اگر در این مدت موفق به "بازسازی" شریک خود نشده اید ، خودتان را سرزنش کنید).

- عاشقان سعی نمی کنند در ارزیابی رفتار شریک زندگی خود هوشیار باشند. نتیجه گیری آنها معمولاً عینی و بسیار دسته بندی نشده است: یک شریک یا "یک شخص فوق العاده شگفت انگیز" ، "بسیار خاص" ، یا بلافاصله "یک حیوان وحشی نادر" و "یک حیوان ناسپاس …".

- عاشقان تصور روشنی از اینکه چه نوع ویژگی ها و رفتارهایی را دوست دارند در شریک زندگی خود ببینند ندارند. آنها هیچ تصویری از "شریک ایده آل" ندارند. همه چیز محدود به عمومی ترین افکار است که "اگر فقط یک نفر خوب بود …".

- عاشقان اهداف زندگی شریک زندگی خود را نمی دانند ، اهداف خود را نمی دانند ، نمی دانند چگونه آنها را با یکدیگر ارتباط دهند.

- عاشقان به ندرت سعی می کنند در ماه های اول ارتباطات نظرات خود را در مورد زندگی به هم نزدیک کنند. "هماهنگی" بسیار دیرتر شروع می شود ، زمانی که برنامه بهینه سازی عشق دیگر کار نمی کند و توانایی "تنظیم متقابل" بسیار کاهش می یابد. در نتیجه ، پیدا کردن موقعیت شریک در مورد برخی مسائل به سادگی اثبات دیگری است که نشان می دهد همه افراد چقدر اشتباه کرده اند: مردم واقعاً در راه نیستند …

این لیست تنها اساسی ترین اشتباهات معمولی برای شروع یک رابطه عاشقانه را شامل می شود. شاید قبلاً خود را شناخته اید …

متأسفانه ، بسیاری از عاشقان جوهر و معنای عشق را درک نمی کنند. آنها فکر می کنند که این برای همیشه خواهد بود و بنابراین نمی توانند زمان در اختیار خود را به درستی مدیریت کنند. آنها به جای واریز اسکناس عشقی که در اسرع وقت به دست آنها رسید ، آن را در مکان خلوت قرار دادند و پس از دو یا سه سال ، وحشت زده می شوند که می فهمند بانک آمور که در آن ذکر شده اخیراً از آن محروم شده است. مجوز و اجرای تعهدات خود را متوقف کرده است … و مورد بعدی که اتفاق می افتد با معشوق خود درگیر شوید

هنگامی که زمان بحران فرا می رسد ، شرکا روابط خود را "ناامید کننده" می دانند. آنها شروع به متهم کردن کسی می کنند که دیروز او را دوست داشتند به این دلیل که این شخص آشکارا آنها را ناامید کرد و انتظارات خود را برآورده نکرد. اما ، به خاطر عینیت ، باید اعتراف کنیم: "او (الف) و نباید (الف) آنها را توجیه کند! نباید (روشن) باشد ، فقط به این دلیل که در ابتدای رابطه ، هیچ کس از او چیزی نپرسید یا درخواست نکرد! همه انتظارات در اصل فقط "به طور پیش فرض" بود! آنها منحصراً در آگاهی کسی زندگی می کردند که چیزی می خواست. و حتی در آن زمان ، تا یک مرحله مشخص ، همه این انتظارات از یکدیگر جدا نبودند ، اما در حالت پیوند خورده و خواب آلود در یک پیله بزرگ به نام "امید عشق" باقی ماندند …

دلیل اصلی بحران در روابط عاشقانه ، تعارض انتظارات برآورده نشده عشق از طرف شرکا است.

تعارض انتظارات برآورده نشده در این واقعیت است که یکی از شرکا (یا هر دو به طور همزمان) نتوانسته درخواست های خاص طرف مقابل را برآورده کند ، نمی تواند انتظارات عاشقانه ای را که به او نسبت داده شده است توجیه کند ، حضور حضور را تأیید نکند. در آن زمان ویژگی های مورد نیاز ، که شریک زندگی صبر کافی داشت ، که منجر به جدایی از یکی از عزیزان شد

موارد زیر را باید انتظارات معمول عشق در نظر گرفت: یکی از شرکا باید شرایط زندگی راحت تری (مادی و اجتماعی) را برای شریک دیگر ایجاد کند ، با او ازدواج رسمی کند ، سلامتی ، رفاه مادی و روحی او را بیشتر کند (و همچنین زندگی و سلامت کودکان مشترک) بالاتر از خود آن است.

این واقعیت که شخصی مطابق انتظارات عاشقانه کسی عمل نکرد به این معنا نیست که این شخص واقعاً نمی تواند یا نمی خواهد این کار را انجام دهد.اغلب او (الف) یا نمی دانست چه انتظاری از او می رود ، یا تصور روشنی از زمانی که (الف) برای این کار داشت نداشت.

رابطه با یکی از عزیزان - پنج عامل تعارض متداول انتظارات برآورده نشده:

or فاکتور 1. شرکا برای خود چنین اهدافی و مهلت هایی را تعیین می کنند که بسیار خودسرانه توجیه می شوند ، یا اصلاً اینطور نیست.

2. عامل 2. عاشقان با چنین اهداف و اصطلاحاتی هدایت می شوند که به صورت قیاس گرفته شده اند: از مجموعه های تلویزیونی ، برنامه های تلویزیونی ، مقالات مجلات محبوب ، داستانهای والدین ، نمونه هایی از زندگی دوست دختران و دوستان. با این حال ، مشروعیت اعمال قیاس در این روابط نیز با هیچ چیزی اثبات نمی شود.

3. عامل 3. عاشقان تقریباً هیچ وقت عزیزان خود را از اهداف خود در رابطه مطلع نمی کنند و زمانی که از نظر ذهنی برای توجیه انتظارات خود به آنها می دهند (به ویژه انتظار ازدواج یا ازدواج). دوست یا دوست دخترتان تنها زمانی متوجه این موضوع می شود که با احساسات ناامید کننده فریاد بزنید: "من یک احمق بودم (احمق) به این امید که بعد از داشتن یک آپارتمان (استراحت مشترک ، ملاقات با والدین ، بازگشت از سربازی ، فارغ التحصیلی از دانشگاه و غیره).) هیچ چیز مانع از تشکیل خانواده و شروع به زندگی مانند بقیه نمی شود! و همه شما تقلب می کنید و سفت می کنید … خوب ، خوب! خوب ، همانطور که می دانید زندگی کنید و من می روم !!! ".

4. عامل 4. عاشقان سعی نمی کنند در یک بازه زمانی (چارچوب زمانی) توافق کنند تا انتظارات متقابل را از طریق یک "فرایند مذاکره" عادی توجیه کنند. در ابتدا آنها بسیار شرمنده هستند ، سپس بلافاصله برای زمان از دست رفته بسیار ناراحت می شوند … هر دو حالت افراطی به همان اندازه برای یک رابطه مخرب هستند.

5. عامل 5. عاشقان تمایل دارند برای شریک زندگی خود به چیزی فکر کنند. آنها معنایی پنهان در آن اقدامات و اظهارات قرار دادند که در واقع "چنین چیزی را معنی نمی کرد".

اگر این لیست را "گسترش" دهیم ، به "ده شرایط تشدید کننده شروع بحران در روابط عاشقانه" می رسیم ، که احتمالاً تأثیر آن را قبلاً در روابط گذشته خود تجربه کرده اید …

رابطه با یکی از عزیزان - بیست و پنج انتظار اصلی از عشق برآورده نشده:

💡آیا در رویای دیدار با کسی هستید که واقعاً به شما احتیاج دارد …

در عوض ، شریک زندگی شما با شما بسیار بی ادبانه رفتار می کند ، دائما بر استقلال خود تأکید می کند ، اشاره می کند که "فقط شما به این رابطه نیاز دارید" ، و بی توجهی به چشم اندازهای توسعه آنها را نشان می دهد. در طول نزاع های خود ، این شما هستید که اغلب شروع کننده آشتی هستید. همه پیشنهادات برای رفتن به سینما ، قدم زدن در خاکریز ، رقص در دیسکو ، بازدید از دوستان منحصراً از شما می آید. پس از مدتی به یک نتیجه قطعی می رسید: این شخص به وضوح گزینه شما نیست! در نتیجه ، شما با معشوق خود جدا شدید

💡 شما دوست داشتید عزیزتان زمان بیشتری را با شما بگذراند

این تضاد انتظارات برآورده نشده دو گزینه دارد.

گزینه شماره 1 جهانی.

شریک زندگی شما همیشه دارای برخی مشکلات است (کار در تجارت ، بیماری ، بحران مالی ، تعقیب کیفری ، نیاز به سفرهای کاری طولانی ، تحصیل یا خدمت در شهر دیگر ، تنها کمبود شدید زمان به دلیل این که مشغول است) الف) با نوعی خلاقیت ، فعالیتهای علمی یا سیاسی اجتماعی ، ارتباط با دوستان یا دوست دختران و غیره) ، به همین دلیل شما بسیار کمتر از آنچه می خواهید می بینید … اما او (او) از همه چیز راضی است … به جز ، شاید ، تمایل شما برای دیدن یکدیگر تقریباً روزانه! در نتیجه ، شما با معشوق خود جدا شدید

گزینه شماره 2 داخلی.

به تازگی ، هنگام خرید یا بیرون رفتن برای ملاقات با کسی کمتر با خود همراه می شوید. شما عصرها کمتر راه می روید ، تقریباً رفتن به سینما و بستنی فروشی را متوقف کرده اید. آنها فقط کمی با شما ارتباط برقرار کردند. به نظر می رسد نزدیک هستید ، اما با هم نیستید. تماشای یک برنامه تلویزیونی یا چت کردن با کسی از طریق تلفن به وضوح برای شریک زندگی شما جالب تر از یک گفتگوی زنده با شما شده است.همه س questionsالات در مورد موارد جدید در زندگی با کلیشه ای "عادی" یا "بیایید آن را کشف کنیم" پاسخ داده می شود. این یک واقعیت بسیار وحشتناک بود که در پاسخ به تماس تلفنی و پیام ناگهانی احساس ناخوشی ، به شما توصیه شد که آسپرین بخورید و بخوابید. و فقط شش ماه پیش ، شخصی آماده بود همه چیز را رها کرده و بلافاصله بیاید … این ، به نظر شما ، نباید باشد. آیا می توان با کسی که حتی در حال حاضر نمی تواند از شما مراقبت کند ، فرزندان مشترکی داشته باشید؟

were شما امیدوار بودید که آزادی شخصی خود را حفظ کنید

در عوض ، شریک زندگی شما بیش از پیش دچار حسادت غیرمعقول می شود و کاملاً خشمگین می شود. شما در هیچ چیزی گناهکار نیستید ، اما پس از مدتی پس از ملاقات ، بدیهی است که شروع به "قطع اکسیژن" کرده اید. لازم است تا آنجا که ممکن است در خانه بنشینید ، با شرکت معمول خود به سینما یا کافه نروید ، در هیچ موردی بعد از کار نمانید ، با تلفن خوش برخورد نباشید ، پیام کوتاه ننویسید ، به جلسات دانش آموختگان نروید ، لباس نپوشید. لباسهای روشن ، رفتن به باشگاه بدنسازی ، استخر و غیره شما سعی می کنید بفهمید موضوع چیست ، ثابت کنید که شبهات بی اساس است و در پاسخ آنها به شما فریاد می زنند که "همه زنان (مردان) یکسان هستند" ، "هرچقدر هم که به گرگ غذا بدهید ، او همچنان به نظر می رسد به جنگل "و غیره یا آنها به سادگی از صحبت کردن خودداری می کنند و با افتخار سکوت می کنند. شما شروع به درک می کنید که شما دوست ندارید ، بلکه به سادگی چیز خود را در نظر می گیرید. به تو نمی خورد.

💡 شما فقط می خواستید رابطه ای برابر با معشوق خود داشته باشید

در عوض ، پس از مدتی ، احساس کردید که یکبار با صدای بلند "مشارکت های برابر ، بر اساس احترام متقابل" ایجاد شده بود ، به وضوح در گذشته بود. شریک زندگی شما همیشه سعی می کند نشان دهد که رئیس است. ممکن است بی رحمانه مورد سرزنش قرار بگیرید یا حتی ضربه بخورید. شما مطلقا نمی توانید کاری را انجام دهید که شریک زندگی شما می تواند انجام دهد. هیچ کس به نظر شما اهمیت نمی دهد. به طور کلی ، شما فردی "درجه دوم" هستید ، آشکارا تحت فشار قرار می گیرید ، به خدمتکار تبدیل می شوید. این وضعیت برای شما مناسب نیست. همه چیز باید متفاوت باشد. به عنوان مثال ، همانطور که در خانواده والدین شما بود … در نتیجه ، شما با معشوق خود جدا شدید

💡 شما برنامه ریزی کرده اید که با شریک زندگی خود دوست باشید نه با مادرش (او)

در عوض ، با تأسف ، احساس می کنید که رابطه شما توسط والدین همسرتان "اداره می شود". البته ، شما می دانستید که دوست پسر یا دوست دختر شما همیشه تحت تأثیر والدین شما بوده است ، اما نمی دانستید که چقدر قابل توجه خواهد بود. برای مدتی ، ساده لوحانه امیدوار بودید که به مرور زمان بگذرد. با این حال ، با گذشت زمان ، وضعیت شروع به بدتر شدن و بدتر شدن کرد. دخالت مستقیم اعضای خانواده او در امور داخلی شما یکبار در نتیجه قطع رابطه با یکی از عزیزان به یک "درگیری مسلحانه" واقعی تبدیل می شود.

💡 شما می خواهید شریک زندگی شما با خانواده و دوستان شما دوست شود

در عوض ، شریک زندگی هرگز نتوانست با والدین یا خواهر و برادر ، عمو و عمه های شما روابط عادی برقرار کند. و از دوستان شما او (او) فقط بیمار است (و همچنین شما از خود او).

شما امیدوار بودید که شریک زندگی شما والدین خوبی باشد

دو گزینه می تواند وجود داشته باشد:

گزینه 1. انتظار داشتید که او (الف) می خواهد بچه دار شود.

در عوض ، شریک زندگی شما بیان می کند که زن و شوهر شما برای این کار یا خیلی کوچک هستند یا خیلی بزرگ هستند ، یا مسائل مادی هنوز حل نشده است (بدون آپارتمان ، ماشین و غیره). بدترین وضعیت زمانی است که یک دختر به پسر اطلاع می دهد که در نتیجه او با معشوق خود قطع رابطه کرد ، او باردار شد و او او را برای سقط جنین می فرستد. یا وقتی یک پسر از دوست دخترش می پرسد اگر او "پرواز می کند" چه کار می کند ، و دختر صراحتا اعلام می کند که او را از شر بچه خلاص می کند.

گزینه 2. شما فکر می کردید که شریک زندگی شما با فرزندان شما از ازدواج قبلی (رابطه دیگر) کنار می آید.

در عوض ، شما تمایلی آشکار از شریک زندگی خود برای تعامل با فرزندان خود را مشاهده می کنید. او (الف) عموماً از برقراری ارتباط با آنها امتناع می ورزد ، یا با خشکی سلام می کند.او (الف) هرگز به مراقبت کمک نمی کند ، به ذهنش نمی رسد که هرگز با اسباب بازی ، شکلات یا سیب به شما مراجعه کند …

این یک مشکل جدی است که باعث درگیری و نارضایتی مداوم می شود. بدیهی است که فرزندان شما به یک پدر کاملا متفاوت یا یک مادر متفاوت نیاز دارند … با معشوق خود رابطه برقرار کنید

for مدتهاست از وعده های طلاق تغذیه شده اید …

بیش از یک سال است که با هم دوست هستید (دو ، سه و غیره) ، اما به جای طلاق از همسر یا ترک شوهر ، همچنان با وعده های طلاق تغذیه می شوید. دوست متاهل یا دوست دختر متاهل شما مدام از وضعیت بد او در خانواده فعلی و نحوه "کافی بودن" شکایت می کند ، اما هر شب دقیقا ساعت 10 با عجله به خانه می رود. شما توجه و مراقبت خود را بدون هیچ اثری انجام می دهید ، زمان می گذرد ، اما وضعیت به هیچ وجه تغییر نمی کند. برای او (او) مناسب است ، شما - نه. شما این را یکی دو سال دیگر می فهمید و دیگر مورد نیاز هیچکس نخواهید بود. راستش از انتظار خسته شدم. وقت آن است که یک تصمیم اساسی بگیرید … با معشوق خود رابطه برقرار کنید

partner شریک زندگی شما به دلایلی به شما پیشنهاد ازدواج نمی دهد

شما انتظار داشتید بعد از دو یا سه سال دوستی ازدواج کنید (ازدواج کنید). از همه بهتر ، بلافاصله پس از فارغ التحصیلی از سال پنجم دانشگاه. (گزینه ها: پس از فارغ التحصیلی از تحصیلات تکمیلی ، پس از خرید آپارتمان شخصی خود ، پس از دریافت موقعیت کم و بیش مناسب ، پس از رسیدن حقوق یکی از شرکا به اندازه مشخص و غیره). تعطیلات مشترک در اقامتگاه رویاهای گرامی شما را تأیید کرده است. شما از تغییر مسیر درست بسیار خوشحال شدید ، اما زمان می گذرد و هیچ اتفاقی نمی افتد …

به جای از بین بردن همه شک و تردیدها و ارائه پیشنهاد به شما ، شریک کاملاً مجرد شما به دلایلی عجله ای برای رسمی شدن رابطه در دفتر ثبت ندارد. شما به یک گفتگوی تحقیرآمیز برای شما آمدید که "سالها می گذرد ، دیگر چیزی برای انتظار وجود ندارد ، کافی است گربه را از دم بکشید و غیره". آنها به حرف شما گوش دادند و پیشنهاد کردند که یک یا دو سال در یک ازدواج مدنی زندگی کنند. اگرچه شما به شدت نمی خواهید همه چیز را از نو شروع کنید و همان کار را با شخص دیگری انجام دهید ، اما احتمال چنین تصمیم دردناکی هر ماه بیشتر و بیشتر می شود …

به خاطر داشته باشید: انتظار بیهوده برای پیشنهاد ازدواج مهمترین شکست دختران است!

امیدوار بودید وضعیت مالی خود را بهبود بخشید

شما انتظار داشتید که شناختن این شخص منجر به تغییرات چشمگیری در زندگی شما شود. با این حال ، به جای کمک به تغییر کمد لباس ، اهداء یک تلفن همراه گران قیمت ، "بستن" شما در یک دانشگاه معتبر ، ایجاد مشاغل برای شما ، پیشنهاد نقل مکان برای زندگی با او (آپارتمان) ، شریک زندگی خود ، ثروتمندتر از شما ، از شما فقط به عنوان یک مانکن زیبا در اتومبیل گران قیمت خود استفاده می کند. آنها شما را با خود به باشگاه ها و رستوران ها می برند ، اما پول جیبی به شما نمی دهند. به جای کمک به شما در اجاره آپارتمان یا شروع گفتگو در مورد وام مسکن مشترک ، فقط به محل اقامت خود ، شریک زندگی خود را محدود به دادن مجموعه ای از ظروف ، تلویزیون و پرداخت هزینه تلفن می کند. به طور کلی ، پول او همیشه وجود دارد ، اما آنها هیچ ارتباطی با شما ندارند …

expected شما انتظار داشتید که وارد قشر اجتماعی بالاتری شوید

با شروع رابطه ، انتظار داشتید که شریک زندگی شما بتواند شما را به "مردم" ، یعنی قشرهای اجتماعی بالاتر جامعه برساند و به شما در رشد نردبان شغلی کمک کند. اما به دلایلی این اتفاق نیفتاد. شخصی با شما ملاقات می کند ، به خواسته خود می رسد ، اما ، در نهایت ، او زندگی خود را انجام می دهد ، و شما فقط در "مرداب اجتماعی" خود بنشینید … همه اینها ناعادلانه و بسیار توهین آمیز است! به نظر می رسد که او از اصل اصیل شما شرمنده است … در نتیجه ، شما با معشوق خود جدا شدید

partner شریک زندگی شما باید یک فرد موفق باشد نه یک شکست خورده

در عوض ، شما اظهار می کنید که شریک زندگی خود را یک شکست (و) کامل در زندگی نشان می دهد. او (الف) به هیچ وجه نمی تواند از دانشگاه فارغ التحصیل شود ، شغلی با حقوق خوب پیدا نمی کند ، دائماً با رهبری درگیر است.او (او) همیشه دارای برخی مشکلات و مشکلات است ، "دستها از جای اشتباه در حال رشد هستند." شما به شدت از کمبود مداوم پول اذیت می شوید. آیا می توان با چنین شخصی آینده مشترکی ساخت؟

partner شریک زندگی شما شخصیتی بسیار متفاوت از آنچه تصور می کردید دارد

این انتظار از دست رفته گزینه های زیادی دارد. بیایید سه مورد رایج را نام ببریم.

گزینه شماره 1 شریک معلوم شد یک نیمکت سیب زمینی است ، اما شما حرکت می خواهید.

یکبار فکر کردید شریک زندگی شما فردی با شخصیت ، یک مرد واقعی "سخت" یا یک زن پر انرژی و پرانرژی است. با این حال ، شرایط روزمره نشان دهنده ناجوانمردی و بی حالی کامل فردی است که شما انتخاب کرده اید. شریک زندگی به جای فعال بودن ترجیح می دهد روی مبل بنشیند و برنامه های تلویزیونی را تماشا کند. شما باید صبح به بیمارستان بروید و شریک زندگی شما حتی به این فکر نمی کند که شما را با ماشین به آنجا ببرد یا حتی فقط در این اطراف باشد. پس از مطالعه یا کار ، می توانید به سینما بروید یا حداقل قدم بزنید ، و او (a) با عجله به آپارتمان خود می رود. شما می خواهید عمل ، حرکت کنید ، شما رویای سفر به سراسر جهان را دارید ، و او (الف) فقط می خوابد … خوب ، بعد از چنین شخصی چه اتفاقی می افتد؟

گزینه شماره 2 شما آرامش می خواهید ، اما مدام به جایی رانده می شوید.

این همان کمی بالاتر است ، اما دقیقاً برعکس است. به جای نشستن در خانه و خوردن غذای خوشمزه ، شریک زندگی شما را مجبور می کند که به باشگاه ها و موزه ها بروید ، از تئاترها و کلوپ ها دیدن کنید ، در امتداد گردشگاه و پارک قدم بزنید ، به کوه بروید و اسکی کنید. چقدر خسته از همه اینها!

گزینه شماره 3 ارزشهای اخلاقی شما ناسازگار شد.

بعد از اینکه برنامه عشق قطع شده ، عینک های گل رز را از چشمان شما برداشت ، به وضوح متوجه شدید: تقریباً غیرممکن است که دستورالعمل های زندگی خود را هماهنگ کرده و ارزش های اخلاقی را که قبلاً با آنها مشترک نبوده اید ، اما مورد علاقه شما قرار دارد ، به دست آورید! او یک راهزن ، معتاد به مواد مخدر ، رشوه گیر است و دیر یا زود این کار بد تمام می شود. و شما فقط فردی هستید که رویای خوشبختی و زندگی پایدار را دارید. هیچکدام از شما نمی خواهید "غرور خود را بر روی زانوی خود بشکنید" ، از پشیمانی رنج ببرید و با آرامش به چیزی نگاه کنید که همیشه باعث تحریک صادقانه شده است … به طور کلی ، شما بدیهی است که یکدیگر را درک نمی کنید و نمی خواهید بفهمید!

این شامل تمایلات بد به تدریج (مستی ، مواد مخدر ، عادات جنایتکارانه و سادیستی ، تمایل به زنا دائمی ، ناتوانی کامل در انجام کارهای خانه ، کسب درآمد ، مراقبت از کودکان و غیره) می شود.

شما دوست داشتید عزیزتان عادت های بد نداشته باشد

در عوض ، پس از مدتی ، با وحشت خواهید فهمید که شریک زندگی شما کاملاً مست است ، از مواد مخدر استفاده می کند ، معتاد به قمار (با کارت بازی می کند ، رولت) ، زیرا خطر ایدز یا هپاتیت وجود دارد). متأسفانه این امر در روزهای سخت ما بیشتر و بیشتر رایج است …

مدتی با این آفت دست و پنجه نرم می کنید ، اما سپس به این درک می رسید که آن شخص اصلاح ناپذیر است. درام وضعیت در این واقعیت نهفته است که عزیز شما از فاجعه آنچه اتفاق افتاده آگاه نیست. به عنوان یک قاعده ، یک مست هرگز خود را مست نمی داند ، اما فقط "گاهی اوقات مشروب خور" ، یک معتاد به مواد مخدر یا معتاد به قمار معمولاً متوجه تنزل آنها نمی شود.

life قرار نیست عمرتان را روی تخت بیمارستان او بگذرانید

یک روز متوجه می شوید که همسرتان به شدت (به طور نهایی) مریض است ، یا تصادف جدی می کند و فلج می شود. این غم انگیز و بسیار دردناک است ، اما شریک زندگی شما یک معلول واقعی است. رمانتیسم اولین ملاقاتها مدتها پشت سر شما است ، شما فرزندان مشترک و تعهدات مادی ندارید. شما قصد ندارید زندگی خود را روی تخت بیمارستان او بگذرانید و کمتر و کمتر شروع به ورود می کنید. شریک همه اینها را درک می کند و فقط به شما متأسفانه لبخند می زند …

when وقتی به شما دروغ می گویند دوست ندارید

به جای ایجاد رابطه شما بر اساس اعتماد متقابل ، آنها دائماً به شما دروغ می گویند ، یا حداقل چیزی نمی گویند. شما مدت زیادی است که در حال ارتباط هستید و هنوز یاد نگرفته اید که بفهمید حقیقت کجاست و فریب بعدی کجاست.شما هنوز نمی دانید که شریک زندگی شما چه کار می کند یا مسیر زندگی قبلی او چگونه بوده است. شما این احساس ناخوشایند را دارید که در حال گذر از زندگی با چشم بسته هستید …

شما نمی خواهید با جنایت برخورد کنید

در عوض ، متوجه می شوید که همه چیز را در مورد شخص مورد علاقه خود نمی دانید. او (الف) یکبار برای این یا آن جنایت "زندانی" شد ، یا حتی در لیست تحت تعقیب فدرال قرار دارد. او (الف) به طور دوره ای با دوستان جنایتکار خود از گذشته ارتباط برقرار می کند ، به سمت تیراندازان می رود. شاید او (او) بتواند به چیزی کشیده شود … این احتمال وجود دارد که تمام عمر گیربکس را بپوشید یا هنگام ضربه زدن به در خانه به لرزیدن بپردازید ، به هیچ وجه مناسب شما نیست.

💡 شما مایل هستید تنها مالک این شخص باشید

در عوض ، شما به تدریج چیزهای زیادی در مورد شریک زندگی خود خواهید آموخت که کاملاً خوشایند نیست. شریک زندگی شما گذشته شخصی گیج کننده ای داشته است. به نظر می رسد که او (الف) یک بار ازدواج کرده (ازدواج کرده است) ، و سپس گذرنامه قدیمی خود را با مهر "اضافی" به سادگی "از دست داده است". او یکبار سالها با زن دیگری زندگی کرد ، او دارای فرزندی عمیقاً توطئه گر است که با او رابطه برقرار می کند. او (الف) همچنان به طور مخفیانه با دوست دختر یا دوست پسر قبلی خود ملاقات می کند ، هنوز او را دوست دارد ، در خواب شما را با نام دیگری صدا می زند … می فهمید که انجام این کار تقریباً غیرممکن است. در نتیجه ، شما با معشوق خود قطع رابطه کردید

of از حسادت طرف مقابل به همه خسته شده اید

دوست پسر شما به جای اینکه شما را دوست بدارد ، دائماً با اعضای جنس مخالف معاشقه می کند ، یا دوست دخترتان با هرکسی که ملاقات می کند معاشقه می کند و به راحتی با فردی برای نوشیدن یا رقص موافقت می کند. شما هر دلیلی دارید که گمان کنید گاهی این همه به رقصیدن و رد و بدل کردن تلفن ها محدود نمی شود. تمام گفتگوها در این زمینه با نذرهایی به پایان می رسد که "همه اینها برای آخرین بار اتفاق افتاده و دیگر تکرار نخواهد شد". اما آنها هنوز به انجام نمی رسند. خوب ، و چقدر منتظر اصلاح او (او) باشید؟

به طور کلی ، شما از تصویر فاخته (itza) خسته شده اید. وقت آن رسیده است که شاخهای بسیار سنگین را کنار بگذارید. و در کنار این رابطه … در نتیجه ، آنها از محبوب خود جدا شدند

💡 زندگی جنسی با شریک زندگی به هیچ وجه رضایت بخش نیست

شما هرگز نتوانسته اید زندگی جنسی خود را آنطور که می خواهید تنظیم کنید. شریک زندگی شما یا بلافاصله پس از یک بار به خواب می رود یا از شما می خواهد چنان فانتزی جنسی خشنی را به نمایش بگذارید که حتی در فیلم های هیجان انگیز شهوانی نیز پیدا نمی کنید. شما از تحمل گرسنگی یا سیری جنسی خسته شده اید. شما از کنترل اشتهای جنسی خود خسته شده اید. شما درک می کنید: شما فقط به کسی نیاز دارید که شما را به بهترین شکل در رختخواب قرار دهد! و بس!

💡 در طول رابطه ، ارزشها و آرزوهای زندگی شما اساساً تغییر کرده است ، بنابراین با ارزشها و آرزوهای شریک زندگی شما در تضاد قرار گرفت

به عنوان مثال ، او تصمیم گرفت حرفه ای بسازد و برای این کار مجبور شد پنج سال در شهر دیگری تحصیل کند ، اما او نمی تواند تحمل کند. یا او شغل خود را در مدرسه رها کرد و وارد تجارت شد و دایره اجتماعی و شیوه رفتار خود را به شدت تغییر داد ، و او ، به عنوان یک "زن بودجه" معمولی ، موفق نشد با این شرایط سازگار شود. و این هم یکی دیگر: در طول سالها ، او بیشتر و بیشتر به سراغ علم یا دنیای کوچک خلاق خود در زمینه تبلیغات و هنر رفت و او یک زن زمینی بود و می خواست دوست (شوهر) او فقط هر شب با او باشد. یا در کنار مرد ثروتمندی که برای ازدواج عجله ای نداشت ، از دانشگاه فارغ التحصیل شد ، به کار رفت ، درآمد خوبی کسب کرد و فقط می خواست استاد زندگی خود شود ، و نه همیشه یک "بچه" و دختری وظیفه شناس برای مردی مسن که من در همان لحظه بزرگ شدن غیر منتظره "دلتنگ" بودم.

یکی از شرکا نمی تواند دیگری را در گذشته ببخشد و او را با ناراحتی و نارضایتی بی پایان شکنجه کرد

این اتفاق زمانی می افتد که شخص و شرکای خود بیش از حد صریح می گویند و در حد اعتماد ، داستان زیادی در مورد شما وجود دارد (از جمله در مورد روابط عاشقانه گذشته ، سقط جنین ، جنایت و غیره).و دیگری تدبیر نداشت که در هر فرصتی (معمولاً در هنگام نزاع) آن را یادآوری نکند.

در روند رابطه ، شخصی بیش از حد به دنیای درونی خود رفته است

معمولاً - این یک "خروج" صریح بر اساس وابستگی به سن ، استرس زا (پس از جنگ ، مرگ عزیزان و غیره) یا اختلالات روانی ناشی از بیماری ها است (یک کنه انسفالیتی نیش زده است ، عزیز شما مننژیت داشته است ، مشخص شد که او اسکیزوفرنی ، روان پریش و غیره است.

در طول یک رابطه عاشقانه ، شریک زندگی شما خیلی زود پیر شد

این امر در مورد زوج هایی که تفاوت سنی آنها بسیار زیاد است صادق است و همسر بزرگتر تلاش زیادی نمی کند تا با وضعیت مطلوب به اداره ثبت مراجعه کند.

در روند یک رابطه عاشقانه ، ظاهر شریک زندگی شما بسیار بدتر شده است

در این مورد ، ما در مورد شرایطی صحبت می کنیم که یکی از شرکا "به دلیل سن و بیماری" "ارائه" خود را از دست نداد ، اما بیش از حد چاق شد ، سبک لباس را به یک لباس کمتر قابل تغییر تغییر داد (به عنوان مثال ، باطل شد توسط برخی از خرده فرهنگ های نوجوان) ، متوقف شد (الف) مراقب خود و مد باشید. در ابتدا از اینکه با او (در جامعه) ظاهر شوید خجالت می کشید ، سپس کشیدن جنسی را متوقف می کنید ، سپس چیزی برای صحبت وجود نداشت …

در میان همه تنوع درگیری هایی که به حقیقت نپیوست ، این تنها گسترده ترین است. علاوه بر این ، از شما می خواهم یک "چیز کوچک" دیگر را فراموش نکنید: نه تنها شما حق دارید چیزی را از محبوب خود مطالبه کنید! از نظر شریک زندگی خود ، شما منبع و "حامل" برخی از انتظارات برآورده نشده هستید. بنابراین ، هنگام خواندن لیستی که من داده ام ، فراموش نکنید که چیزی را برای خودتان امتحان کنید …

اگر هنوز دلیل خود را در این لیست پیدا نکرده اید ، سعی کنید خودتان آن را بیابید. حداقل چند روز روانکاو شوید یا "آسیب شناس عشق خود" بازی کنید. آیا می دانید در سردخانه ها چه نوشته شده است؟ "اینجا مرگ به زندگی کمک می کند!" و درست است. زیرا بدون تجزیه و تحلیل اشتباهات گذشته ، شما با احتمال بسیار زیاد ، مرتباً آنها را مرتکب خواهید شد. عشق شما یک شروع ، یک دوره خوش زندگی و یک مرگ غم انگیز داشت. خاطره شما از روابط گذشته چیزی بیشتر از "جسد" عشق شما نیست. و این "جسد عشق" اکنون باید کالبد شکافی شود. و اگر برای خود آرزوی "خوشبختی در زندگی شخصی خود" دارید ، نیازی نیست بینی خود را به هم فشار دهید. شما باید علت بیماری را پیدا کنید که رابطه عشقی شما را خراب کرده است. و با پیدا کردن او ، - برای ادامه زندگی هوشمندانه و پیچیده تر.

چند نکته خاص ، برای اینکه به چنین نتیجه ای نرسید ، با معشوق خود قطع رابطه کرد:

ابتدا هرگز "درست مثل آن" دوست نباشید!

به خاطر داشته باشید: عدم درک واضح از این که چرا به این رابطه نیاز دارید همیشه منجر به تضاد انتظارات برآورده نشده ، بحران و جدایی می شود. بنابراین ، دیگر سعی نکنید به کوپید قدیمی اعتماد کنید: با شلیک به سمت شما ، او پشت به شما می کند و شخص دیگری را هدف قرار می دهد …

به این واقعیت تکیه نکنید که شریک بزرگ شما دقیقاً می داند که چه کار می کند: هم کسانی که بالای سی سال دارند و هم کسانی که بالای چهل سال دارند و کسانی که بالای پنجاه سال دارند می توانند با توهم زندگی کنند و اشتباه کنند …

تصور نکنید که سن کمتر شریک زندگی شما شما را در موقعیت این روابط تسلط می دهد: افراد در چارچوب روابط طولانی مدت عاشقانه با شرکای مسن تر رشد می کنند. پس از یک سال ملاقات ، برتری ذهنی و ارادی شما در گذشته تضمین می شود … به یاد داشته باشید:

با شروع ملاقات "درست مثل آن" ، می توانید

پاک کردن چند سال دیگر از زندگی بسیار آسان است.

وقت خود را گرامی بدارید ، در عشق خود هدفمندتر باشید.

➡ دوم. امیدهای عشقی خود را دقیق تر کنید.

وظیفه اصلی شروع یک رابطه باید این باشد که امیدهای عشقی خود را مشخص کنید ، و یک "امید عشق" بی شکل را به معیارها و الزامات مشخص برای یک شریک تبدیل کنید. بنابراین ، سعی کنید تصویری کامل از افرادی که انتظار دارید عاشقشان شوید و چه کسانی باید عاشق شما شوند ایجاد کنید.انتظارات عشقی خود را شکل دهید ، آنها را به الزامات واضح تبدیل کنید ، تصویری از شریک مورد نظر خود ترسیم کنید. معیارهایی را که دوست پسر یا دوست دختر ایده آل ، شوهر ، همسر ، پدر یا مادر فرزند شما باید برآورده کند ، تعیین کنید. سپس شبکه ای از الزامات ایجاد شده را بر روی شخص واقعی قرار دهید که سرنوشت شما را با هم همراه کرده است.

➡ سوم. موقعیت های عاشقانه یکدیگر را مشخص کنید.

پس از تصمیم گیری در مورد آنچه که می خواهید از رابطه خود بیرون بیاورید ، مطمئن شوید که موقعیت مورد علاقه خود را پیدا کنید. این کار را با صدای بلند انجام دهید! به یاد داشته باشید: در یک رابطه عاشقانه هیچ چیز نباید "به طور پیش فرض" اتفاق بیفتد! شریک زندگی شما روانی نیست! او (او) ، به احتمال زیاد ، ملوفون هم ندارد. بنابراین ، او (الف) موظف نیست (الف) حدس بزند که در ذهن شما چیست. و شما هنوز نخواهید توانست به درستی برای او (فکر کنید) …

بنابراین ، بلافاصله پس از اینکه یک برنامه مشخص برای توسعه روابط در ذهن شما ظاهر شد و تصمیم گرفتید که چه ویژگی هایی را در شخصی که در کنار شماست ببینید ، مطمئن باشید که همه اینها را با شریک خود به اشتراک بگذارید. خواسته ها و ادعاهای خود را در یک نوع گفتگوی چارچوبی مرحله ای در مورد اهداف بیان کنید! آنها را با زوج خود به اشتراک بگذارید. این تنها راه جلوگیری از سه مشکل زیر است:

- شما راه حل های خود را با راه حل های شریک خود مرتبط نمی کنید. در نتیجه ، شما از او ناراحت نخواهید شد زیرا نمی توانید افکار خود را بخوانید و نکات را درک کنید.

- شریک قادر خواهد بود اقدامات و رفتار آنها را با چارچوبی که برای او تعیین کرده اید بسنجد. تعداد نزاع ها بلافاصله کاهش می یابد.

- به رابطه شما چشم انداز خاصی داده می شود. شما و شریک زندگی خود همیشه می توانید آنچه دارید را با آنچه می خواهید مطابقت دهید. به این ترتیب ، شما می توانید انحرافات دوره را به موقع تشخیص داده و اقدامات لازم را انجام دهید. حداقل می توانید این رابطه را بدون اتلاف یک یا دو سال دیگر به پایان برسانید. موافقم ، این نیز مهم است … به او داده شده است)). بر او (او) به دلیل این واقعیت که او (با تصمیم شریک خود. پس از حقوق یکی از شرکا

با بیان انتظارات خود برای اولین بار ، این کار را به صورت دوره ای در زمان بعدی انجام دهید! در غیر این صورت ، "ناسازگاری" جدیدی که منجر به بحران های بعدی می شود ، ممکن است دوباره شروع شود.

پنجم عینی و خود انتقادی باشید!

به خاطر داشته باشید: تضاد انتظارات برآورده نشده همیشه دو طرفه و متقابل است. شما نباید همیشه فقط شریک زندگی خود را "افراطی" کنید! بیاموزید که عینی (اوه) و خود انتقادی (اوه) باشید! مطمئن شوید که رفتار خود را بر اساس لیست بیست و پنج مورد از دست رفته اصلی که در فصل ذکر شده است ، آزمایش کنید. در آینه انتقاد و انتقاد از خود بنگرید. آن را به تأخیر نیندازید! شن و ماسه زمان رابطه شما در حال حاضر از بالای ساعت شنی عشق به پایین سرازیر می شود. چرخاندن این ساعت تقریبا غیرممکن است …

ششم توقعات یکدیگر را بر اساس اصل "bash for bash" توجیه کنید.

اگر موفق شدید انتظارات متقابل را به درستی درک کنید ، و مکالمه شما با شریک زندگی شما فقط این را تأیید کرد ، فقط یک کار دارید - توجیه آنها. پس بهانه بیاورید! رفتار خود را تغییر دهید ، اهداف زندگی خود را تنظیم کنید ، برنامه های خود را با برنامه همسرتان تنظیم کنید ، یاد بگیرید که انعطاف پذیرتر و عملگرا تر باشید. از یک قانون ساده پیروی کنید:

بهتر است عشق و انتظارات خانواده را بر اساس اصل "bash for bash" توجیه کنید.

شما یک چیز را حل می کنید - شریک شما چیز دیگری است. همه اینها همزمان انجام می شود. او بیشتر با شما تماس می گیرد و شما رژیم می گیرید. او موافقت می کند که بیشتر راه برود ، و شما مدام نوشیدن آبجو را متوقف کنید. او به شما کمک می کند تا خرید کنید ، و شما سگ او را با او راه می برید. او (الف) سال نو را با شما جشن می گیرد و شما ارتباط عادی خود را با والدینش آغاز می کنید. و غیره…

هفتم اگر رابطه عاشقانه جدید شما بلافاصله ایجاد نشد ، به موقع قطع کنید.تمرین نشان می دهد که اگر شرکا نتوانند در ماه های اول دوستی با یکدیگر هماهنگ شوند ، معجزه ای رخ نخواهد داد: مهم نیست که این روابط چقدر طول بکشد ، به یک زندگی خانوادگی شاد منجر نمی شود.

اگر تجزیه و تحلیل شما از انتظارات خود و دیگران شما را به این ایده می رساند که افراد کاملاً متفاوتی هستید و هیچ یک از شما "اصولاً" نمی خواهید با شریک زندگی خود "سازگار" شوید ، شاید باید ترک کنید …

بهتر است آن را به موقع انجام دهید! در غیر این صورت ، یکی دو سال دوباره از دست می رود …

در عشق ، مانند مدرسه ، احمق ها و نادان ها مجبور می شوند

"تکرار کننده" می شود و بارها و بارها وقت خود را تلف می کند

زندگی در یک رابطه عاشقانه ناامید کننده دیگر

پس از خواندن این بسته ، عاشقانه باهوش تر شوید ، به کلاس زندگی بعدی بروید و تمام برنامه عشق و خانواده را در زمان مناسب انجام دهید. در غیر این صورت ، شما به یک نمایشگاه "نحوه زندگی" تبدیل خواهید شد ، کسانی که از اشتباهات شما درس می گیرند ، انگشتان خود را به سمت شما نشان می دهند. آیا شما به این نیاز دارید؟

نکته:

انتظارات عشق غذای عشق است. عشق روی آنها زندگی می کند ، از آنها تغذیه می کند و با امتناع از آنها ، می میرد. به محض از بین رفتن امید با هم بودن ، رابطه بین شرکا به طرز رادیکال تری تغییر می کند. تمام تحمل متقابل و خویشتن داری در ارتباط با سایر اعضای جنس مخالف فوراً از بین می رود. عاشقان سابق به طور فزاینده ای مشغول کار خود هستند و هنگام ملاقات خسته می شوند. شرکا آشکارا شروع به "دوستی" می کنند و منتظر آشنایان "امیدوار کننده تر" جدید هستند. آتش عشق در چشمانشان خاموش می شود … کمی مقصر و یا برعکس ، پرخاشگرانه به یکدیگر نگاه می کنند. یکی دو ماه دیگر و همه چیز می میرد … احتمالاً ، شما قبلاً این را پشت سر گذاشته اید …

انتظارات عشق هوای عشق است. مانند هوای واقعی ، وقتی احساس می شوند احساس نمی شوند و در حال اجرا هستند. اما به محض ناپدید شدن ، بحران روابط عاشقانه بلافاصله آغاز می شود …

تنها یک راه برای خروج وجود دارد: لازم است همیشه برنامه های مشترک ایجاد کرده و مطمئن شوید که حداقل اکثر آنها برآورده شده اند. فقط این به شما کمک می کند از تعارض انتظارات برآورده نشده اجتناب کنید ، به شما اجازه نمی دهد قطار سریع روابط خود را به بن بست یک بحران عشق سوق دهید. راه دیگری نیست!

توصیه شده: