2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک مقاله فوق العاده ، باعث تامل می شود. ارزش خوندن برای همه رو داره️
"به ایستگاه اتوبوس آسانسور می دهید؟" - از هایدی ، سالخورده سوئیسی ، دوست خانواده ما پرسید. من از داچا به شهر می رفتم ، تا ایستگاه 3-4 کیلومتری پیاده روی می کردم ، و سپس هنوز معلوم نیست مینی بوس چقدر باید منتظر بماند ، و از ایستگاه اتوبوس حمل و نقل زیادی به شهر وجود دارد ، و من واقعاً نمی خواستم راه بروم.
می خواستم بگویم ، "بله ، لطفاً به من سوار شوید" ، اما در این مورد ، هایدی مجبور می شود شلوار محلی خود را عوض کند ، دروازه را باز کند ، ماشین را از باغ بیرون بکشد ، زمان را هدر دهد و من را رانندگی کند. و این باعث می شود من به طرز وحشتناکی خجالت بکشم ، بنابراین شروع به زمزمه کردن می کنم: "نه ، نکن ، من احتمالاً راه می روم …" هایدی بین آنچه می گویم و آنچه می خواهم تناقض دارد و کمی اذیت می شود: دوباره: "بنابراین ، شاید ، بالاخره ، من را بلند کنید؟"
من دوباره آن را رد می کنم ، سعی می کنم مودب باشم ، آنها می گویند ، من نمی خواهم مزاحم شوم.
و سپس هایدی به من درسی می دهد که 10 سال است که به من کمک کرده است.
"می دانید ، اینجا در سوئیس می گویند:" بله "و" نه "وزن یکسانی دارند. اگر به شما پیشنهاد سوار شدن می دهم ، برایم مهم نیست که بله یا خیر بگویید. من آماده هرگونه پاسخ شما هستم ، سوار شدن با شما به ایستگاه اتوبوس برای من دشوار نیست ، همانطور که در خانه ماندن آسان است. اما شما به این ایده می رسیدید که یکی از گزینه ها برای من راحت تر از دیگری است و شما آن را انتخاب می کنید ، اگرچه این برای شما مناسب نیست. این اغلب در روسیه انجام می شود. اما من می خواهم شما بفهمید ، اگر من نمی خواستم شما را ببرم ، چیزی ارائه نمی دادم. اگر به شما حق انتخاب داده شود ، یکی از پاسخ های شما برابر پاسخ های دیگر است. پس سوار می شوی؟"
و من گفتم "بله!" ، ساده و ساده. زیرا برای من بسیار راحت تر و سریعتر بود که با ماشین به ایستگاه اتوبوس برسم. و من از هایدی تشکر می کنم که به من کمک کرد ، و حتی بیشتر از این که چنین قانون ساده ای را به من آموخت.
وزن "بله" و "نه" یکسان است - این همان چیزی است که من در درون خود تکرار می کنم ، هر بار که فکر می کنم پاسخ من از طرف مقابل خوشش نمی آید.
وزن "بله" و "نه" یکسان است - این در مورد این واقعیت است که همه ما برابر و آزاد هستیم.
وزن "بله" و "نه" یکسان است - نه یک قاعده آداب سطحی ، بلکه اساس یک رابطه صمیمانه دوستدار محیط زیست است.
وزن "بله" و "نه" یکسان است - و امیدوار نباشید که دیگری حدس بزند شما واقعاً چه می خواهید.
وقتی به خود اجازه می دهید مستقیم و باز باشد ، این آزادی را به دیگران می دهید.
به هر یک از سوالات یا پیشنهاداتم ، من آماده شنیدن پاسخ مثبت و منفی هستم. و اگر یکی از پاسخ ها برای من ترجیح داده شود ، من آن را به همکار خود اطلاع می دهم و آن را به گونه ای دیگر فرموله می کنم.
به عنوان مثال ، به جای مودب بی طرف "آیا برای ملاقات می آیی؟" (با فرض اینکه ممکن است خواسته های ما با هم منطبق نباشند) یا "من شما را به دیدار دعوت می کنم ، اما امروز خسته شده ام و می خواهم تنها باشم."
به یاد دارم که چگونه رابطه من با دوستم به سطح جدیدی از صمیمیت رسید. او پرسید:
- آیا در سازماندهی جشنواره ما شرکت خواهید کرد؟
- راستش ، نه ، من خودم را در این مورد نمی بینم. من نمی خواهم چیزی را سازماندهی کنم. - من پاسخ دادم ، که برای مقاومت بعدی در برابر اقناع آماده می شدم.
- اوه ، می دانید ، چقدر خوب - پرسید - جواب گرفت - ادامه داد.
میدانم. این قدرت یقین است.
وقتی فرد عادت نکند که وزن "بله" و "نه" یکسان باشد ، دشوارتر می شود. سپس به جای یک پاسخ ساده تک جمله ای به هر یک "آیا با ما می آیی؟" و "آیا می توانید کمک کنید؟" داستانها شروع می شوند ، چه روز سختی در آنجا برنامه ریزی شده است ، چقدر باید انجام شود و چگونه یک فرد سعی می کند همه را راضی کند ، در همه جا و همه چیز به موقع باشد ، و هیچ کس را ناامید نکند. من معمولاً از شنیدن آن ناراحت می شوم.
و از کودکی شروع می شود. ما یاد می گیریم به جای اینکه به خودمان گوش دهیم ، حدس بزنیم چه پاسخی می خواهند از ما بشنوند. ما زود می آموزیم که سوالات: "آیا شما از مهد کودک دوست دارید؟" و "سوپ می خواهی؟" - فقط یک پاسخ خوش آمدید برای مادربزرگ ما وجود دارد. ما می آموزیم که امتناع از هدیه ای خسته کننده یا سفر غیرمجاز به موزه ، بستگان دور ما را ناراحت می کند.ما یاد می گیریم که باید مودب باشیم و دیگران را در نیمه راه ملاقات کنیم. ما می آموزیم که آنها فقط از روی عادت و از روی ادب از ما سوال می پرسند و هیچ کس به پاسخ های واقعی ما اهمیت نمی دهد.
خوب است که ما بزرگ شدیم و دیگر نمی توانیم این گند را بازی کنیم. و این دروغ را به فرزندان خود آموزش ندهید.
هر یک از ما این حق را داریم که هدایا ، پیشنهادات ، کمک ها و محبت دیگران را بخواهیم و آنها را با شکرگزاری بپذیریم و همچنین حق رد ، مخالفت ، بستن و دفاع از مرزهای خود را بدون احساس گناه داشته باشیم.
بله و خیر وزن یکسانی دارند ، آیا موافق هستید؟ (و با طرح این س questionال به این شکل ، منظورم این است که هر یک از پاسخ های شما برای من به همان اندازه جالب است!)
توصیه شده:
چگونه غذا و احساسات با هم ارتباط دارند؟ شدت بدن بهایی است که باید برای سبکی در روح پرداخت. نمونه ای از کار با اضافه وزن
وقتی بدن ما به غذا نیاز دارد ، این را با احساس گرسنگی به ما نشان می دهد. اما ، اغلب ما وقتی گرسنگی واقعی وجود ندارد غذا می خوریم. و وزن خود را گاه به اندازه های باورنکردنی افزایش می دهیم. برای چی؟ شدت بدن بهایی است که باید برای سبکی در روح پرداخت.
استراتژی کاهش وزن نویسنده روانشناسی اضافه وزن
دوستان ، در مقاله امروز من می خواهم به یک موضوع مرتبط ، حاد و بسیار رایج - موضوع اضافه وزن اشاره کنم. من استراتژی مدون و اثبات شده خودم را در این زمینه دارم. در اینجا به طور مختصر آن را بیان می کنم. در ابتدا ، افراد چاق معمولاً افرادی هستند که دارای نقص پذیرش خود هستند.
فرصتی برای بله گفتن به خودتان یا دلیلی برای نه گفتن
من اغلب یکسری بهانه ها را می شنوم. بهانه در حوزه ای متفاوت. من موفق نخواهم شد زیرا تحصیلات مناسب را ندارم. " "همه اینها خوب است ، اما در واقعیت اصلا درست نیست." "من این کار را می کردم ، اما خانواده ام از من حمایت نمی کنند.
اضافه وزن ، چرا به آن نیاز دارید؟ روانشناسی کاهش وزن
بر هیچ کس پوشیده نیست که هر زنی می خواهد زیبا و مطلوب و واقعاً شاد باشد. و البته هماهنگی ، ظرافت و صداقت جزء ضروری در "پای خوشبختی زنانه" است. افسوس که دوران زنان روبنسونی به پایان رسیده است و دنیای تبلیغات براق اشکال ظریف را به ما دیکته می کند.
آزادی گفتن بله یا خیر
او از شما پرسید: "آزادی انجام چه کاری؟" و شما گفتید: "آزادی نه گفتن". خنده دار است ، اما من فکر می کردم بسیار مهمتر است که بتوانم بله بگویم. برگرفته از کتاب "شانترام" آیا این آزادی است؟ - آره. از نظر منتقد داخلی ، از جمله "