2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
بیش از یک بار ، متخصصان مختلف در مورد نوع آشفتگی و کاهش ارزش ، تحریف مفاهیم ، هنگامی که اصطلاحات خاصی به توده ها می رسد ، نوشته اند. وقتی یک کلمه رایج به یک اصطلاح باریک تبدیل می شود ، بدتر است. و وقتی چنین تعریفی در چندین نظریه منطبق باشد و متفاوت باشد بسیار مشکل است. گاهی برعکس.
پیشنهاد می کنم آن را بفهمید در حال حاضر در جامعه روانشناسی حرفه ای و در فضای رسانه های عمومی ، دو جهت به طور موازی در حال توسعه هستند و آنچه را که اتفاق می افتد توصیف و مطالعه می کنند - نظریه کارپمن و مشکل سوء استفاده. هر دو موضوع مفهوم فداکاری را دارند. فقط این از یک چیز دور است. بنابراین ، اشتباه در این مفاهیم می تواند به شخصی که این کلمه به آن اطلاق می شود ، در صورتی که به اشتباه انجام شود ، آسیب زیادی برساند.
کارپمن ، در نظریه خود ، مثلث خاصی از نقش ها را توصیف می کند که به طور متناوب در روابط دو نفر تغییر می کند - این قربانی ، تعقیب کننده و نجات دهنده است. مطالب زیادی در این مورد نوشته شده است ، بنابراین من عمیق تر نمی شوم. این نظریه روابط وابسته را توصیف می کند ، که به خودی خود موضوعی نسبتاً گسترده هستند و نسبتاً رایج هستند.
در حالت دوم - سوء استفاده - قربانی نیز وجود دارد. اما در اینجا فقط دو نفر وجود دارد - قربانی و متجاوز. و اینها دقیقاً نقشهایی نیستند که در نظریه کارپمن ذکر شده است.
تفاوت اساسی بین این دو قربانی چیست؟ در یک رابطه وابسته ، قربانی همیشه قربانی نیست. در شرایط مختلف ، او یا تعقیب کننده یا نجات دهنده می شود. در شرایط خشونت (سوء استفاده) ، نقشها بسیار سفت و سخت هستند و هرگز تغییر نمی کنند. قربانی همیشه قربانی است. متجاوز همیشه متجاوز است. و نجات غریق وجود ندارد. و اگر او در این وضعیت ظاهر شود ، آن شخص سوم از خارج خواهد بود و نه یکی از کسانی که در وضعیت اولیه شرکت می کنند.
برای قربانی در شرایط بدرفتاری ، این به هیچ وجه یک بازی نیست ، در آن او هیچ حقی ندارد ، بلکه فقط وظایف خود را دارد و گروگان اتفاقاتی است که در حال رخ دادن است. در این شرایط ، متجاوز تمام قدرت را دارد. در عین حال ، می خواهم تأکید کنم که این به هیچ وجه کاهش ارزش موقعیت و احساسات فردی نیست که در حال حاضر قربانی یک رابطه وابسته است. بلکه من در مورد اهمیت درک تفاوت بین این مفاهیم صحبت می کنم. قربانی در مثلث هنگامی که نقشش تغییر می کند ، قدرت خود را به طور کامل به دست می آورد. اما متجاوز هرگز به قربانی سوء استفاده قدرت نمی دهد. زیرا این روابط دارای ساختار کاملاً متفاوت و اهداف اصلی هستند.
نکته مهم دیگر. فردی که در مثلث کارپمن قربانی می شود دارای یک استعداد خاصی است ، که اول از همه با شیوه تربیت او در خانواده شکل گرفته است. هر کسی می تواند قربانی تجاوزگر شود. این دیگر به ویژگی های خود قربانی بستگی ندارد (آنها می توانند بسیار متفاوت باشند) ، بلکه به ترجیحات منحرف سوء استفاده کننده بستگی دارد. به عنوان مثال ، کسی می خواهد بر ضعیفان حکومت کند ، در حالی که کسی مهم است که افراد قوی را تحت تسلط و شکست قرار دهد.
تفاوت مشخصه دیگر این است که برای قربانی در مثلث ، این یک رابطه بسیار دردناک ، اما هنوز بسیار مهم است. و احساسات او کاملاً مبهم است - این بین تمایل به تغییر روابط و تمایل به خروج از آنها است. در مورد قربانی سوء استفاده ، طیف احساسات کاملاً متفاوت و یک طرفه است - ترس ، شرم ، گناه است. و فقط تمایلی برای خروج از این وضعیت وجود دارد.
اما در عین حال ، یک حاشیه فریبنده در همه اینها وجود دارد. اینها شرایطی است که روابط حسادت همزمان با خشونت واقعی همزمان وجود دارد. از راه دور ، وضعیت نسبتاً مختلط به نظر می رسد ، اما با این وجود ، با بررسی دقیق تر ، امکان جداسازی این بخشها (وابستگی متقابل و سوء استفاده واقعی) کاملاً وجود دارد. و من فکر می کنم انجام این کار بسیار مهم است. از آنجا که در درمان ، این امر متضمن جهت کار بسیار متفاوت و بر این اساس ، دیدگاه های بسیار متفاوتی برای مراجعه کننده است.
هرچه بیشتر می نویسم ، بیشتر می فهمم که این موضوع چقدر گسترده است و چند لایه دیگر وجود دارد. اما برای شروع ، من فکر می کنم می توانیم همین جا متوقف شویم.
توصیه شده:
با چنین شخصی رابطه برقرار نکنید
نویسنده: پاول زیگمانتوویچ افرادی هستند که نیازی به شروع رابطه با آنها ندارید. همه می دانند که چنین افرادی وجود دارند ، اما همه نمی دانند چگونه چنین شخصی را تعریف کنند. خوب ، من اعتراف می کنم ، و من - همچنین لیست صد درصدی را نمی دانم.
آسیب پذیری و مسئولیت قسمت 2 (ارتباط بین فداکاری ، وابستگی و عدم مسئولیت پذیری)
در قسمت قبل ، ما به طور مختصر بررسی کردیم که چگونه عدم مسئولیت پذیری و مهارت های تصمیم گیری با عقب ماندگی ذهنی ارتباط دارد. اینکه زنان ، به دلیل تربیت اجتماعی ، بیشتر از مردان با این مهارت ها مشکل دارند. بنابراین ، درمان در مردان اغلب سریعتر و آسان تر است.
فداکاری های رشد معنوی
آنها به عنوان متخصص انجام نشدند. شغل شکست خورد عزت نفس آنها مانند یک حصار قدیمی است: همه می توانند زیر آن ادرار کنند ، آن را لگد کنند یا شل کنند. به احتمال زیاد ، والدین آنها هنوز آنها را بچه های کوچک می دانند: نه خیلی باهوش ، نه خیلی مستقل.
در طول توسعه رابطه با معشوق ، مرد همچنان وظایف متفاوتی را نسبت به او ادامه می دهد - با او دروغ می گوید
در طول توسعه رابطه با یک عاشق ، مرد همچنان به انجام وظایف متفاوتی از قبل ادامه می دهد - با او در همان تخت دروغ می گوید ، در مورد فرزندان مشترک آینده خیال می کند - دیر یا زود ، باید برای وعده ها و کلمات داده شده پاسخ داد. پس از همه ، همانطور که می دانید:
چنین درمان متفاوتی: مشتری "من می خواهم" و مشتری "من باید"
درمانگری بسیار متفاوت: مشتری "می خواهم" و مشتری "NADO" در روان یک فرد بالغ من می خواهم و باید هماهنگ باشم ، خواسته ها و تعهدات من موضوع مطرح شده در مقالات "بین نیاز و خواسته و دام مضاعف روابط را ادامه می دهم من حامی نوع شناسی مراجعه کنندگان و درخواست های آنها نیستم و در درمان بر فردیت شخصیت مراجعه کننده و منحصر به فرد بودن درخواست وی تأکید می کنم.