روانشناسی مبارز برای عدالت؟

تصویری: روانشناسی مبارز برای عدالت؟

تصویری: روانشناسی مبارز برای عدالت؟
تصویری: بنیاد فرهنگی مهرگان-سمینار عدالت اجتماعی 2024, مارس
روانشناسی مبارز برای عدالت؟
روانشناسی مبارز برای عدالت؟
Anonim

احتمالاً همه در زندگی خود با افرادی مانند مبارزان آزادی ملاقات کرده اند. کسانی که در هر مرحله سعی در بازسازی همه چیز ، تغییر ، مبارزه با همه در یک ردیف دارند ، و حتی می توان گفت که آنها با کل جهان مبارزه می کنند … در این مقاله ، ما تصویر روانی چنین فردی را در نظر می گیریم ، ناشی از و در واقع ، با همه آن چه باید کرد.

در ملاقات با چنین افرادی ، مبارزان قوی برای عدالت ، قبل از هر چیز متوجه می شوید که فردی که بی عدالتی را تجربه می کند ، نارضایتی های خاصی دارد. زیرا وقتی بی عدالتی را تجربه می کنیم ، آسیب می بینیم. و وقتی چنین افرادی نزد من می آیند ، من همیشه این س askال را می پرسم: این شخص از چه چیزی آزرده شده است ، چه نوع دردی پشت این مبارزه با بی عدالتی پنهان شده است؟

البته ، در لحظه ای که شخصی برای عدالت در رابطه با خود ، مرزهای خود مبارزه می کند ، این قابل درک و روشن است. اما کسانی هستند که سعی می کنند جهان را کاملاً تغییر دهند ، و هر آنچه را که در اطراف می بینند تغییر دهند. به عنوان مثال ، وضعیت سلسله مراتب ، همه الیگارشی ها ، لطفاً حذف کنید ، همه فقرا را ثروتمند کنید ، همه ثروتمندان را فقیر کنید و غیره. و از یک سو ، می توانید در این مورد عدم آگاهی از نحوه کار جهان و جامعه را مشاهده کنید. از آنجا که جامعه به این ترتیب تنظیم شده است ، الیگارشی ها را کنار بگذارید ، الیگارشی دیگر خواهند آمد ، هنوز رهبران در زندگی هستند ، کسی قوی تر است ، کسی ضعیف تر است ، بردگان وجود دارد و بز قربانی هستند ، رهبران آشکاری وجود ندارند ، کاردینال های خاکستری. همه این افراد را حذف کنید ، همان افراد خواهند آمد و سلسله مراتب به جایی نمی رسد.

این وضعیت توسط فیلم "نابینایی" به خوبی توصیف شده است. این فیلم چندان معروفی نیست ، من آن را تصادفی پیدا کردم. تصویر پس از آخرالزمان است ، زمانی که همه مقامات گذشته حذف شدند ، اما به هر حال مقامات جدید به جای آنها آمدند. و علیرغم این واقعیت که یک فاجعه رخ داده است ، زندگی جامعه تغییر نکرده است ، زیرا بدون آن هیچ جایی وجود ندارد. و با نگاهی به افرادی که سعی در بازسازی جامعه و نحوه عملکرد جهان دارند ، تصویر یک دختر کوچک را به خاطر می آورید. چه کسی مادرش را ترغیب می کند تا آسمان را سبز کند.

این نگرش به جهان از کجا نشأت می گیرد؟ باز هم ، ما به دوران کودکی می رسیم ، جایی که می توانیم تجربیات بی عدالتی زیادی را ببینیم ، دردهایی که مادرم نمی تواند برای زنده ماندن آنها کمک کند ، به اندازه کافی همدل نبود. شاید چنین کودکی اغلب شنیده باشد: این امکان پذیر نیست ، و این نیز امکان پذیر نیست ، محدودیت های مداوم. چنین موارد محکمی وجود ندارد - این تمام است.

و این واقعیت که مادرم به برخی چیزها "نه" گفته است ، کاملاً طبیعی و حتی درست است. اما ، شنیدن "نه" از مادر ، برای کودک بسیار مهم است که بشنود و بفهمد چرا: "نه"؟ مامان باید به کودک توضیح دهد ، به عنوان مثال ، در مورد آسمان: "عزیزم ، من را ببخش ، اما من نمی توانم کاری انجام دهم: آسمان آبی است ، آبی خواهد شد ، من درک می کنم که برای شما توهین آمیز است و من می خواهم مانند این است که آسمان سبز شود ، اما در زندگی شاید آنطور که شما می خواهید نیست ، می دانید؟ " واضح است که وضعیت آسمان فقط یک مثال است. اما موقعیت های مشابه زیادی در تعامل کودک با جهان وجود دارد و برای مادر بسیار مهم است که به فرزند خود کمک کند بفهمد که همه چیز در زندگی ما آنطور که ما می خواهیم نیست. قوانین ، مسئولیت ها ، شرایطی وجود دارد که ما آنها را انتخاب نمی کنیم ، اما همه چیز از قبل تنظیم شده است ، و ما فقط باید بتوانیم در آنها زندگی کنیم. به عنوان مثال ، مامان برایم کیندر بخرد ، کاری برای من انجام بده ، سرکار نرو ، وقتی مادر خسته است با من بازی کن. تلفظ همه این نکات بسیار مهم است.

چرا والدین اغلب نمی توانند این موضوع را بیان کنند؟ زیرا ، در چنین لحظاتی ، مادر باید قبل از هر چیز به خودش اعتراف کند که قادر مطلق نیست ، نمی تواند همه چیز را به فرزندش بدهد. و اگر مادر این را به عنوان نقص خود ، نوعی حقارت بپذیرد ، در سکوت شروع به تظاهر به کامل بودن و همه کاره بودن می کند. اما مشکل این است که از چنین رفتار مادر ، کودک حتی بیشتر آزرده می شود ، این باعث ایجاد احساسات بیشتر می شود و او در تمام زندگی خود تلاش می کند تا با این وجود ، آنچه را که از مادرش به دست نیاورده است ، بدست آورد.از طریق حمایت بیش از حد از مرزهای خود ، از طریق تلاش برای اصلاح جهان ، "دزدان ربایی" و "نجات" همه یک چیز هستند.

به طور کلی ، می بینید که دعوا یک عمل تهاجمی است. فردی که برای چیزی مبارزه می کند ، خشم فوق العاده ای درونی دارد. از این گذشته ، کینه برای مدت طولانی ، بسیار دائمی در او زندگی می کند ، در بخش عظیمی از زندگی او در او جمع شده است ، و اکنون با خشم بر جهان و تلاش برای از بین بردن همه چیز ، یا شاید ، برای ساختن چیزی جدید ، اما مهمترین چیز این است که آن را نابود کنید ، آنچه اکنون است.

باز هم ، یک تجلی خودشیفته در ارتباط با یک مادر خودشیفته وجود دارد ، که نمی تواند "بی کفایتی" خود ، ناتوانی خود را در برخی نقاط اعتراف کند و فقط انسانی باشد ، از نظر احساسی ، این احساسات را با کودک تجربه کند ، به اندازه کافی این احساسات را در خود نگه دارد: مادر ، و کینه از مادر. "شما می توانید از من عصبانی شوید ، اما من با شما هستم ، هنوز شما را ترک نمی کنم."

و با مشاهده چنین "مبارزان" می فهمید که این پیام مادر ، این دخالت در زندگی و تجربیات کودک ، به اندازه کافی آشکار نشده است. بر این اساس ، کودک خشمگین است و سعی می کند هر چیزی را که در این جهان وجود دارد خنثی کند ، آنچه که تجاوز و خشم نابودی نامیده می شود. و البته ، درجه چنین مبارزه ای برای عدالت نقش مهمی ایفا می کند ، اما من اکنون در مورد اوج مبارزه برای عدالت در هر مرحله با هر فرد ، با هر پدیده ، با هر رویداد صحبت می کنم - این همه از ناحیه خودشیفتگی.

اگر در مورد چگونگی رفتار در مواجهه با چنین شخصی صحبت کنیم ، قبل از هر چیز من توصیه می کنم محافظت روانی را در برابر این خشم درونی قرار دهید. چرا؟ از آنجا که این عصبانیت توسط مادر کودک در دوران کودکی مهار نمی شد ، او می خواهد شما این خشم را مهار کنید. و یا می توانید این خشم را برای همیشه با او مهار کنید ، یا از این خشم پنهان شوید ، بگذارید خودش آن را تجربه کند. به طرق مختلف ، وقتی شخصی عصبانی می شود کمی حصارکشی می کند: به عنوان مثال ، برای متفرق شدن ، برای صحبت کردن: گوش دهید ، بگذارید بعداً صحبت کنیم ، یا بگذارید به اتاقم بروم ، و شما اینجا "اطراف خود را نگاه کنید" ، من نمی توانم به این گوش دهید ، مرا ببخشید ، لطفاً و غیره

شما فقط باید از خشم این شخص محافظت کنید. این عصبانیت به شما وارد نمی شود ، حتی اگر شخص متوجه آن نشود ، در انگیزه خود ، اما این عصبانیت متوجه مادر است ، که نمی تواند احساسات خود را کنترل کند و اکنون می خواهد شما به اشیاء آن مادر تبدیل شوید. چیدمان این افراد این گونه است.

در روان درمانی درمان می شود. اما فقط برای پول ، چنین شخصی آماده است که این مقدار تجاوز را مهار کند. و این یک کار بسیار عظیم و طاقت فرسا است ، در ابتدا یک کار بزرگ برای مهار این خشم ، سپس تفسیر ، بازگشت و بازتاب است. در نظر گرفتن موقعیت ها و تجزیه و تحلیل زمانی که همراه با یک شخص ، به علت انجام این کار و انجام آن و پیدا کردن ارتباط با گذشته او ، با برخی رویدادهای خاص ، توجه می کنید. این بستگی به نحوه رفتار مادر ، نحوه رفتار او در حال حاضر دارد … اغلب چنین افرادی مادر خشمگین و پرخاشگری داشتند و شخص به سادگی فرم های مادر را تکرار می کند ، شاید در نسخه دیگری ، به عنوان مثال ، مادر پرخاشگری را منفعلانه نشان داد ، اما او اکنون به طور فعال آنها را نشان می دهد شرایط مختلف وجود دارد.

اما به طور کلی ، این یک کار بسیار بزرگ است ، حداقل برای یک سال ، یک هفته در هفته یک فرد باید به روان درمانی مراجعه کند. و اگر شخصی دارای جبران خودشیفته قوی یا اصولاً شخصیت خودشیفته باشد ، این سه سال خوب است. اما این می تواند به لطف صبر روان درمانگر ، توانایی مشاهده کل تصویر و توانایی انتقال به مشتری در یک رابطه قابل اعتماد درمان شود ، در صورتی که فرد عصبانی می تواند از قبل به درمانگر اعتماد کند و درک کند که درمانگر نمی خواهد او را با این کار آزرده کند ، بلکه می خواهد به بهتر شدن زندگی کمک کند. انجام شده است ، اما درد است. زیرا شما باید درباره خود چیزهای نه چندان خوشایند ، لحظاتی را بشنوید.اما این درد ، برای بهتر شدن فرد ، در آینده با این شناخت از خود برای او بسیار آسان تر خواهد بود. در واقع ، مانند هر مورد ، در روان درمانی کار کنید.

توصیه شده: