2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2024-01-12 20:57
افرادی که افسرده ، مضطرب یا عصبانی هستند تمایل دارند به رویدادها طوری واکنش نشان دهند که گویی در یک فاجعه بوده اند. حتی ناراحتی موقتی نیز برای آنها غیرقابل تحمل به نظر می رسد. آنها معتقدند که نمی توانند از آنچه اتفاق افتاده جان سالم به در ببرند.
اینگونه است که تفکر سیاه و سفید خود را نشان می دهد ، که در آن مردم خود ، جهان و دیگران را از موضع همه یا هیچ چیز درک می کنند ، فقط جنبه های مثبت یا منفی را می بینند و به افراط می پردازند و رویدادها را به عنوان یک موفقیت مطلق ارزیابی می کنند. یک فاجعه کامل
برای تغییر باورهای ذاتی تفکر سیاه و سفید (دوگانه) ، از تکنیک "پیوستگی شناختی" استفاده می شود.
نحوه استفاده از تکنیک
این تکنیک زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مشتری وضعیت را منفی ارزیابی می کند ، به عنوان مثال: "این یک فاجعه است" ، یا ارزیابی منفی از خود می دهد ، به عنوان مثال: "من یک بازنده ام" … پیوستار شناختی می تواند به روش های مختلفی ایجاد شود. در گفتگوهای زیر ، من به روشنی نحوه انجام هر یک از دو روش اجرای تکنیک را نشان دادم. در مثال اول ، مشتری وضعیت را منفی ارزیابی می کند ، و در مثال دوم ، خودش.
مثال شماره 1 نگرش به موقعیت
ابتدا ، من مقیاسی را از 0 تا 100 draw ترسیم می کنم ، که در آن 0 absence عدم وجود منفی است و 100 is قوی ترین تجلی آن است. سپس از مشتری می خواهم به وضعیت منفی امتیاز دهد و این رتبه را در مقیاس قرار دهد. پس از آن ، به همراه مشتری ، مقیاس را با شرایط میانی در 10 درصد افزایش می دهیم و با توجه به درجه بندی جدیدی از رویدادها در مقیاس ، وضعیت را دوباره ارزیابی می کنیم. هنگامی که ارزیابی منفی تغییر می کند ، بحث می کنیم که چرا همه چیز در واقع بهتر از آنچه قبلاً به نظر می رسید است.
درمانگر: دیروز شما بسیار ناراحت شدید زیرا به تمام سالات در طول مصاحبه پاسخ داده نشد. شما اینطور فکر می کنید اگر برای این موقعیت پذیرفته نشوید ، وحشتناک خواهد بود … بیایید مقیاسی را با شاخص های 0 تا 100 draw ترسیم کنیم ، که در صورت تشخیص تشخیص کشنده 100 is ، و 0 is عدم وجود منفی منفی است. با فرض اینکه واقعاً استخدام نخواهید شد ، چقدر در این مقیاس وحشتناک خواهد بود؟"
مشتری: "من فکر می کنم 70 درصد. اخیراً ، من برای پیدا کردن کار مشکل داشته ام."
درمانگر: "حالا بیایید مقیاس را با رویدادهای مختلف پر کنیم تا نوعی پیوستگی به دست آید. بیایید شاخص ها را در مقیاس مشخص کنیم: 100 - - این خبر تشخیص مرگبار است و 70 - - شما به کار دعوت نخواهید شد. کدام رویداد می توانست به مرز 90 درصد برسد؟"
مشتری: "خوب … اگر من مبتلا به ذات الریه شدید شدم و در بخش مراقبت های ویژه به سر می بردم."
درمانگر: "و 80 درصد؟"
مشتری: "اگر آتش در خانه من بود".
درمانگر: "و 60 درصد؟"
مشتری: "سخت است بگویم … شاید طلاق از شوهرم."
درمانگر: "و 50 درصد؟"
مشتری: "نمی دانم … شاید با یکی از دوستان نزاع شده باشد."
درمانگر: "و 40 درصد؟"
مشتری: "شاید اگر موهایم بد بود. من فکر می کنم شرایط زیادی وجود دارد که می توان به این دلیل نسبت داد."
درمانگر: "بنابراین اگر برای کار جدید استخدام نمی شوید ، آیا به اندازه تشخیص کشنده ، احیا یا آتش سوزی وحشتناک است؟"
مشتری: "البته که نه"
درمانگر: "فکر کنید ، آیا واقعاً بدتر از این است که از استخدام با معشوق خود جدا نشوید؟"
مشتری: "حق با شماست. شوهرم برام خیلی مهمتره اگر من این شغل را پیدا نکنم ، به احتمال زیاد به اندازه دعوا با یک دوست ناخوشایند خواهد بود ، اما یک فاجعه نیست."
مثال شماره 2 نگرش به خود
در این مثال ، من دوباره مقیاس را از 0 تا 100 draw ترسیم می کنم و از مشتری می خواهم که باورهای خود را روی مقیاس قرار دهد. سپس مقیاس را با شرایط اضافی پر می کنیم و در مورد نتیجه به دست آمده بحث می کنیم.
درمانگر: « شما خود را احمق می دانید زیرا در مصاحبه دیروز به همه سوالات پاسخ داده نشد.… بیایید یک مقیاس رسم کنیم و مقادیر را روی 0 و 100 set تنظیم کنیم. تصور کنید که 100 the باهوش ترین جویندگان کار هستند که می توانند به همه سوالات پاسخ دهند. کجا می توانیم شما را در مقیاس قرار دهیم؟"
مشتری: "احتمالاً صفر."
درمانگر: "آیا کسی را می شناسید که 0٪ برای او برآورد عادلانه تری نسبت به شما داشته باشد؟"
مشتری: "بله ، یک دوست از بخش ما وجود دارد.او چندین مصاحبه را قبل از استخدام شکست داد."
درمانگر: "اجازه دهید آن را در 0 put قرار دهیم. آیا کسی می تواند در مصاحبه موفق تر از دوست شما باشد؟"
مشتری: "نمیدانم".
درمانگر: وی تصریح کرد: فردی را تصور کنید که هر بار به همه سوالات به اشتباه پاسخ می دهد و اغلب حتی نمی داند چه بگوید. اگر آن را در مقیاس 0 put قرار دهید ، پس دوست خود را کجا ببرید و شما را کجا قرار دهید؟"
مشتری: در این مورد ، یکی از آشنایان بخش ما 30 mine و من 50 است."
درمانگر: "در مورد شخصی که حتی به دنبال کار نیست و رزومه ای ارسال نمی کند چطور؟"
مشتری: "سپس باید در 0 placed قرار گیرد."
درمانگر: "و کسی را که تلاش می کند به کجا منتقل کند ، اما هیچ نتیجه ای ندارد؟"
مشتری: "سپس می توان آن را 20 moved منتقل کرد."
درمانگر: "و شما و آشنایان خود از بخش خود؟"
مشتری: "من 50 know را می شناسم ، اما من 70"."
درمانگر: "به نظر شما ، آیا صحیح است که فردی را که 70 درصد متخصص است احمق بدانیم؟"
مشتری: "اشتباه. به احتمال زیاد ، ما می توانیم در مورد چنین شخصی بگوییم که او 70 expert متخصص است ".
درمانگر: "حالا بیایید به ایده شما بازگردیم. اگر نتوانستید به تمام سوالات در مصاحبه پاسخ دهید ، چقدر مطمئن شده اید که احمق هستید؟"
نتیجه
تکنیک "پیوستار شناختی" به مشتری این امکان را می دهد که علاوه بر مرزهای شدید: "خوب یا بد" ، مقابله یا شکست "، درجه بندی های مختلفی از این مفاهیم وجود دارد. توانایی دیدن درجه بندی ها مهارتی است که به مراجعان کمک می کند تا به آنچه در آینده می گذرد نگاه کنند ، افراط نکنند ، در مورد شرایط مختلف زندگی منطقی تر عمل کرده و با آنها راحت تر برخورد کنند.
کتابشناسی - فهرست کتب:
- تکنیک های روان درمانی شناختی / R. Leahy - "Peter"، 2017 - (خودش یک روانشناس (پیتر))
- بک جودیت. درمان شناختی رفتاری. از اصول اولیه تا جهت ها. - SPb.: پیتر ، 2018.- 416 ثانیه: بیمار. - (مجموعه "کارشناسی ارشد روانشناسی")
توصیه شده:
تغییر باورها به عنوان یک روش مدرن برای ایجاد انگیزه در کارکنان
در مرحله کنونی ، توجه بیشتر و بیشتر به تعامل غیررسمی بین مدیر و زیردستان او می شود ، که الزامات مجموعه ای از شایستگی ها را که وی هنگام سازماندهی این تعامل نیاز دارد تعیین می کند. یکی از وظایف فوری یافتن راه هایی برای بهبود کارایی روش های ایجاد انگیزه در پرسنل است.
تیر در حال سقوط: تکنیکی برای آشکارسازی باورها
در مقاله ام "مدل شناختی" ، گفتم که اساس افکار خودکار باورهای عمیق و متوسط است. در این مقاله شما را با تکنیکی آشنا می کنم به نام "تیر در حال سقوط" … این تکنیک بخش مهمی از فرایند درمانی است و هدف آن شناسایی سریع و کارآمد باورهای متوسط و عمیق است.
مدل شناختی: توضیح برای مشتریان
نویسنده: زایکوفسکی پاول روانشناس ، درمانگر رفتاری شناختی شهر تاشکند (ازبکستان) مدل شناختی فرض می کند که این خود موقعیت نیست که بر احساسات ، واکنش ها و رفتارهای بدن ما تأثیر می گذارد ، بلکه نحوه درک ما از موقعیت است. بدون شک ، رویدادهایی وجود دارند که واقعاً می توانند همه را ناراحت کنند ، مانند تقلب یا طرد شدن.
چگونه باورها را تغییر دهیم
هر یک از ما دارای تعداد زیادی باورهای متفاوت هستیم. هوشیار و ناخودآگاه. اگر از ناخودآگاه در خانه همیشه نمی توان چیزی بدست آورد ، پس با آگاهی ما "بر شما" هستیم. بنابراین ، ما می توانیم همه باورهای ناخوشایند خود را "گرفتار"
در آن سوی اصل پرهیز. ابعاد متاپسیکولوژیک و تکنیکی موقعیت خنثی تجزیه و تحلیل
(گزارشی که در اکتبر 2014 در کنفرانس RPO در مورد تکنیک های روانکاوی خوانده شد) "برای سلامت هنر تلاش برای بازتولید زندگی باید کاملاً رایگان باشد به تلاش ادامه می دهد و اصل تلاش ، آزادی است. تنها تعهد که می توانیم رمان را مطیع کنیم ، بدون این که به اتهام خودسرانه متهم شویم ، یک تعهد برای جالب بودن است.