3 تفاوت بین استراحت درمانی و بحران درمانی؟

تصویری: 3 تفاوت بین استراحت درمانی و بحران درمانی؟

تصویری: 3 تفاوت بین استراحت درمانی و بحران درمانی؟
تصویری: Кварцевый ламинат на пол. Все этапы. ПЕРЕДЕЛКА ХРУЩЕВКИ от А до Я #34 2024, مارس
3 تفاوت بین استراحت درمانی و بحران درمانی؟
3 تفاوت بین استراحت درمانی و بحران درمانی؟
Anonim

بسیاری از مردم هنگامی که یک سقوط اجتناب ناپذیر رخ می دهد ، به درمان روی می آورند - آنها از شغل خود اخراج شدند ، از شوهران خود جدا شدند ، کودک را در حال مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی قوی گرفتار کردند ، خود را خسته یا افسرده کردند. روان درمانگران معتقدند که روان درمانی از جایی شروع می شود که مراجعه کننده با بحران ها ، اضطراب های اساسی ، احساسات قوی ، تأثیر می گذارد و برای تعمیق و تغییر کار می کند. هنگامی که یک فرد در یک بحران به درمانگر مراجعه می کند ، در یک وضعیت غیرعادی قرار دارد و انجام کارهای روان درمانی عمیق نسبتاً دشوار است.

تفاوت بین درمان در حالت آرام و حالت بحرانی چیست؟ چرا درمان از این لحظه شروع می شود؟ چرا بهتر است زودتر تماس بگیریم تا دیر؟

  1. در یک حالت آرام ، می توانید یک مطالعه عمیق درباره روان انجام دهید ، فرصتی برای رسیدن به آن احساسات ، تجربیات و خاطرات وجود دارد که در شرایط بحرانی قابل لمس نیستند (شما فقط به مشکل خود در اینجا و اکنون فکر می کنید و چگونه پاسخ به تجربه عمیق شما دشوار است).
  2. شما نه تنها می توانید به عمیق ترین جنبه های روان انسان برسید ، بلکه می توانید از طریق آسیب متوجه شوید ، احساس کنید ، زندگی کنید ، کار کنید. در یک بحران ، ما ترجیح می دهیم حالت عاطفی خود ، شدیدترین اضطراب ، پرخاشگری را کنار بگذاریم. در حالت آرام ، فرصتی برای تجزیه و تحلیل آنچه که با چه چیزی مرتبط است ، از کجا آمده است و غیره وجود دارد. علاوه بر این ، روان ما برای تجربیات عمیق آزاد است. به چه معنا؟ شما در اینجا و در حال حاضر نگران طلاق نیستید ، می فهمید که این اتفاق به خاطر اقدامات شما رخ داده است (مادر و پدر این را داشتند و شما مدل رفتاری آنها را تکرار کردید).

معمول است که افراد خطوط والدین خود را تکرار می کنند. روابط با مادر شما نیز نقش مهمی ایفا می کند - اگر او از نظر احساسی سرد ، غیرقابل دسترسی و ناپایدار بود ، رابطه شما با مردان می تواند بر اساس همین اصل ایجاد شود. چرا اینطور است؟ شما نمی دانید که چگونه "متفاوت" است. با این حال ، شریک زندگی شما می خواست این نزدیکی احساسی را بدست آورد و در نهایت ، نمی تواند تحمل کند - در اینجا طلاق برای شما آمده است.

بنابراین ، ما می توانیم عمیقاً نگاه کنیم ، تجربیات آسیب زای دوران کودکی خود را به خاطر بسپاریم ، روان ما آزاد است که در آن ناامیدی ، رنجش ، عصبانیت ، سرخوردگی عمیق دوران کودکی "کندوکاو" کرده و به عنوان یک فرد سالم تر ، بدون هیچ گونه مشوق احساسی ، وارد زندگی واقعی بیرونی شود. در یک بحران ، یک فرد به سادگی از طریق تجربیات سطحی خود کار می کند.

فرصتی برای کار با برخی از جنبه های ظریف برخی از تجربه ها وجود دارد که قبلاً متوجه آنها نشده اید. به عنوان مثال ، یک فرد از درآمد و هزینه های خود راضی است ، هر از گاهی در مورد م financialلفه مالی زندگی خود نگران است ("خدایا! من پول کافی ندارم!") ، اما او به سرعت آرام می شود. در حالت آرام ، می توانید متوجه این اضطراب شوید و درمانگر به شما کمک می کند تا از پس آن برآیید و زندگی شما را راحت تر کند.

ممکن است معلوم شود که در رابطه نوعی نارضایتی دارید ، اما همیشه چشم خود را بر روی آن می بندید و دیر یا زود این امر منجر به طلاق می شود. یک سال ، دو ، پنج - نارضایتی منفجر می شود و رابطه شما را خراب می کند. هرگونه تجاوز تجمع می یابد و روند عدم استنشاق آن شروع به خشم می کند ، که همه چیز را در اطراف نابود می کند. مثال دیگر - در رفتار کودک متوجه زنگ خطر می شوید ، اما فکر می کنید که به نظر شما می رسید. در جلسه بعدی درمان ، تصمیم می گیرید بحث کنید - و اکنون شما او را از اعتیاد به مواد مخدر نجات داده اید (به موقع متوجه شدید ، با درمانگر صحبت کردید و نحوه صحبت با کودک را فهمیدید ، صحبت کرد).در پایان ، همه اینها به شما کمک کرد تا خود را از فروپاشی زندگی خود ، از برخی نقاط عطف غم انگیز ، تجربیات خود در اینجا و اکنون آسان تر محافظت کنید.

به عنوان یک قاعده ، افرادی که از روان درمانی استفاده کرده اند کاملاً موفق و پایدار در محل کار و خانواده هستند - آنها اضطراب و پرخاشگری را جمع نمی کنند (این احساسات در تماس با درمانگر سرایت می کند و به فرد این فرصت را می دهد تا تجربه کند. احساسات دیگر - گرما ، لطافت ، مراقبت ، تشکر و غیره). اگر ظرف ما از قبل پر شده است ، چگونه می توانیم احساس بیشتری را در آنجا قرار دهیم؟ با تجربه اضطراب زیاد ، تجربه پرخاشگری ، ممکن است همیشه نتوانید چیزی گرم و حتی دلپذیر را احساس کنید ، به عنوان مثال ، شادی.

بسیاری از ما با احساسات مشابه - رویدادهای شاد آشنا هستیم ، اما نمی توانیم شادی را تجربه کنیم. چرا؟ ما نمی فهمیم. به درمان بیایید ، با سوالات مشابه کار کنید - این بسیار مهم است! به اعتقادات درونی خود پایبند نباشید - "اشکالی ندارد! خوب ، من احساس شادی نمی کردم! " در پشت چنین احساساتی ممکن است یک میدان عمیق و بی انتها ، اقیانوسی از احساسات و تجربیات ، درد وجود داشته باشد ، به همین دلیل شما نمی توانید زندگی با کیفیتی بالا را تجربه کنید ، طیف وسیعی از احساسات را تجربه کنید (ناامید ، ناامید ، آزرده نه 2 سال ، بلکه ماه - احساسات گذشت و به احساسات دلپذیر تبدیل شد).

درمان را به تعویق نیندازید! اگر فکر می کنید که آیا باید به درمان مراجعه کنید ، حتما بروید و کار کنید. بنابراین می توانید خود را در برابر درد ، اندوه و برخی از اتفاقات بد در زندگی هشدار دهید. بهتر است زودتر روان درمانی انجام دهید تا دیرتر میوه های پوسیده را درو کنید.

توصیه شده: