2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
گاهی اوقات شرایط پیش می آید: بدیهی است که مشکلی وجود دارد ، و حتی می توانید آن را کم و بیش به وضوح بیان کنید (به عنوان مثال ، یک مشکل خاص در یک رابطه). و متخصصانی هستند که به حل این نوع مشکلات (به عنوان مثال ، روانشناسان خانواده و زوجین) کمک می کنند. به نظر می رسد همه چیز در کف دست شما است.
اما با آنچه برای یکی بدیهی است ، دومی ممکن است کاملاً مخالف باشد.
و اشکالی ندارد.
سوء تفاهم بوجود می آید در سطوح مختلف … هیچ توافقی در حقیقت یک مشکل وجود ندارد ، هیچ توافقی وجود ندارد که تغییرات مورد نیاز است و نحوه دستیابی به آنها و غیره.
برای دستیابی به درک متقابل چه باید کرد؟
1
اولا ، صحبت کردن … دلیل بی میلی شریک زندگی خود را بیابید. در عین حال ، بار دیگر دلیل تمایل خود را بیان کنید.
در اینجا چند نکته مهم وجود دارد.
گزینه ساده … شریک شما دلیل کاملاً موقت ارائه کرد. به عنوان مثال ، در ماه آینده هیچ چیز ، زیرا پیش نویس کار در آتش است. یا روان درمانگر ، که شما هر دو انتخاب کرده اید ، اکنون کاملاً دوست ندارد. یا باید مدتی نقل مکان کنید تا با اقوام بیمار در شهر دیگری بمانید. و غیره.
اگر این نوع دلیل واقعاً دلیل است و نه بهانه (به دلایل عمیق تر) ، پس به راحتی قابل حل است. می توانید زمان جلسه را تغییر دهید ، شروع درمان را برای چند هفته به تعویق بیندازید ، یک روان درمانگر دیگر پیدا کنید. شما حتی می توانید به یک جلسه آزمایشی بیایید و بلافاصله به شما هشدار دهید که می خواهید با یک متخصص ملاقات کنید ، اما به طور منظم نه زودتر از یک مدت زمان مشخص پیاده روی خواهید کرد. میل وجود خواهد داشت.
چگونه می توان فهمید ، دلیل یا بهانه؟ شما شریک زندگی خود را بهتر می شناسید ، بنابراین بر اساس میزان صداقت او هدایت شوید. آیا شریک شما صدایتان را شنید ، تمام گزینه های ممکن را بررسی کرد؟ همچنین منطقی است که به احساسات خود گوش دهید: در طول مکالمه ، آیا با هم در مورد مشکل صحبت کردید و راه حلی ارائه دادید یا یک طرف فعال بود و طرف دیگر "برای نمایش" حضور داشت؟
زیرا به روش های مختلف اتفاق می افتد. بگذارید پیش برویم:
گزینه پیچیده … شریک تو اساسا هیچ خانواده درمانی نمی خواهد ، زیرا دلیل آن را نمی بیند (آنچه را که شما آن را "مشکل" می نامید "مشکل" نمی نامد). یا در مورد وجود یک مشکل با شما موافقم ، اما فکر می کنم که در روان درمانی حل نمی شود. یا مطمئن هستم که "خود به خود می گذرد".
نکته رایج در این مورد موضع اصولی است ، یعنی خانواده درمانی به عنوان فرصتی برای حل مشکل ، بهبود روابط و سطح جدیدی از وضوح تلقی نمی شود. اصلا در نظر گرفته نشده است.
سپس در موقعیتی قرار می گیرید که شنیده نمی شوید. آنچه شما مشکل می دانید و راه حل ارائه می دهید رد می شود. احساس ناراحتی شما بی ارزش می شود. از آنجا که به نظر نمی رسد سوالی که شما را وادار به تفکر و کمک حرفه ای کرده است وجود داشته باشد.
مثل اینکه.
اما اگر کاری انجام نشود معمولاً مشکل حل نمی شود. اغلب اوقات نیز تشدید می شود.
نتیجه مورد 1
- با شریکت صحبت کن. زمان و مکانی را برای گفتگو اختصاص دهید تا "بین" نباشد.
- به حرف همسرتان گوش دهید. به خودتان گوش دهید.
- از اظهارات I به جای اتهامات You (به عنوان مثال ، "من احساس می کنم در گردابی از مشکلاتی که باید به تنهایی حل شوند ، پرت شده ام" ، به جای "شما هرگز به من کمک نمی کنید!").
- در مورد گزینه سازش به یاد داشته باشید: فقط یک جلسه ، اما با توافق و تمایل متقابل ، بدون تعهد برای رفتن در آینده.
2
اگر معلوم شد که بحث برای شریک زندگی شما مناسب نیست و هیچ راه حل مشترکی برای آن ایجاد نشده است. و برای شما ، در عین حال ، مشکل هنوز هم مربوط است. سپس شاید گزینه شما این باشد روان درمانی فردی.
البته نه لزوما. هنوز چه زمانی روان درمانی کمک می کند؟
شما وظیفه را در درجه اول می بینید تغییر در رابطه … از این گذشته ، بی دلیل نبود که درخواست اولیه برای مشاوره جفت بود.درک این نکته مهم است که وقتی یک نفر تغییر می کند ، کیفیت روابط او با عزیزان و اطرافیان نیز تغییر می کند.
بنابراین ، می توانید روی روابط فردی در درمان نیز کار کنید.
یک پاداش دلپذیر و مفید - در طول راه ، تصویر شما از جهان یا چشم انداز یک مشکل خاص ، یا نگرش شما نسبت به آن ممکن است تغییر کند. و این همچنین به درک شما از این زوج کمک می کند.
شاید به موضوعی دور و غیر مرتبط با درخواست اصلی مربوط شود. اما روان یک سیستم بسیار پیچیده سازمان یافته است که در آن روابط مهم اغلب بر روی سطح قرار نمی گیرند. روان درمانی به همین دلیل طولانی است. اینجوری کار میکند. اما کیفیت جدیدی از روابط ، درک جدیدی از مرزها و راحتی شما - همه اینها با شما باقی می ماند.
پس از مکالمه ، احتمالاً نه تنها ، از سوء تفاهم و نشنیدن صحبت های شریک زندگی خود آسیب می بینید … و حتی بعد از مدتی به آن فکر می کنید ، به یاد می آورید ، در مکالمه (ها) ورق می زنید.
شما می خواهید این اتفاق متفاوت رخ دهد ، به طوری که آنقدر روی شما تأثیر نگذارد. یا می خواهید روشهای جدید تعامل متفاوت از معمول را بیاموزید. می خواهید احساس آزادی بیشتر و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. و نه تنها در روابط.
شما چیزی را برای خود می خواهید ، اگرچه این یک تجربه مشترک و تلاش برای رفتن به درمان با هم بود که شما را برانگیخت. شما حق دارید چیزی را برای خود بخواهید.
همه اینها درخواست هایی برای حل تعارضات داخلی است ("من یک چیز می خواهم ، اما چیزی دیگر دریافت می کنم" ، "من یک چیز می گویم ، اما آنها به طور متفاوتی من را می شنوند" و غیره). و اگر تمایلی برای ملاقات با خود وجود داشته باشد ، روان درمانی راه را نشان می دهد.
زیرا ابتدا پوشش کل تصویر ، و تنها پس از آن انتخاب اینکه با آن ، چگونه و در چه زمانی انجام شود.
نتیجه مورد 2
- اگر برای شما در عبارت "تغییر در رابطه" کلمه "تغییر" بیشتر پاسخ می دهد ، اگر می خواهید درک کنید و تغییر دهید حتی اگر شریک زندگی شما آن را نمی خواهد ، احتمالاً از روان درمانی فردی سود خواهید برد.
- به احتمال زیاد بر روابط شما نیز تأثیر خواهد گذاشت. اما اول از همه ، این وضوح و اطمینان برای شما شخصاً است ، اینها مرزهای راحتی برای شما شخصاً است.
- البته با متخصصی که به او اعتماد دارید.
نتیجه گیری (پایان نامه)
اگر می خواهید به خانواده درمانی بروید و همسرتان نمی خواهد ، اولین کاری که باید انجام دهید صحبت کردن است. با احترام زمان و مکان را از قبل تنظیم کنید.
صحبت کنید و یک دیدگاه مشترک ایجاد کنید: آیا مشکلی وجود دارد و اگر وجود دارد ، این مشکل چیست و آیا می توان آن را در یک مشاوره جفت حل کرد. پس از طرح مجدد مشکل ، ممکن است شریک زندگی شما فرصتی برای رابطه شما در خانواده درمانی ببیند. شاید معلوم شود که او نخواهد دید - خوب ، او حق دارد.
با هم می توانید در جلسه آزمایشی شرکت کنید و سپس تصمیم بگیرید که آیا ارزشش را دارد یا خیر و آیا نیاز به بررسی بیشتر دارید.
اگر درخواست درمان مربوط است ، اما در قالب خانواده جواب نمی دهد ، می توانید درمان فردی را امتحان کنید. تو هم حق داری
درمان عمیق به احتمال زیاد بر روابط با عزیزان تأثیر می گذارد. اگرچه درخواست شروع کار با روان درمانگر می تواند هر چیزی باشد.
توصیه شده:
روابط وابسته به شریک و شریک یک خط خوب بین این دو است
هر دو مشارکت و روابط وابسته به هم می توانند در مرحله خاصی از زندگی شخص طبیعی باشند. یک رابطه وابسته بین مادر و کودک در طول زندگی داخل رحمی و یک دوره درماندگی نسبتاً طولانی پس از تولد ، یک نیاز طبیعی برای بقا و رشد طبیعی دومی است. در این دوره از زندگی ، آنها می توانند راحت و رضایت بخش باشند.
همه چیز درد می کند. هیچ چیز کمک نمی کند! یا چرا کار روی خود نتیجه ای نمی دهد
اغلب ، مشتریانی به من مراجعه می کنند که قبلاً تمام روشهای ممکن برای کار با خود را امتحان کرده اند ، کتابهای زیادی خوانده اند ، تمرینات زیادی انجام داده اند و تعداد زیادی از سمینارها شرکت کرده اند. آنها خیلی چیزها را می دانند ، خودشان می توانند به هر روانشناسی بگویند که مشکل آنها چیست و دلایل مشکلات آنها چیست.
وقتی تعیین هدف کار نمی کند ، یا چرا من کاری برای تغییر انجام نمی دهم
آیا با وضعیت آشنا هستید: به وضوح متوجه می شوید که در زندگی خود به تغییر نیاز دارید ، طبق همه قوانین هدفی تعیین می کنید ، اما نمی توانید برنامه را انجام دهید؟ یک جوان حرفه ای را تصور کنید ، اکاترینا ، که اخیراً ارتقا یافته است. موقعیت جدید رضایت مورد انتظار را به همراه نداشت.
زندگی می کند یک خانواده منظم. به عنوان همه سناریو خانواده
مادربزرگم طلاق گرفت و با یک فرزند ، مادرم ، تنها ماند طلاق گرفت و تنها با یک بچه ماند … این یک نفرین عمومی است! من نمی توانم از آن اجتناب کنم! " اغلب اوقات چنین تکراری می شنوم داستانهای خانوادگی در مورد مستی یا خیانت به شوهران (موارد منفی مختلف اقداماتی که نسل به نسل تکرار می شود) از زنان ، که برای کمک به من مراجعه می کنند لعنت ، آسیب ندارد ربطی به چنین شرایطی ندارد بیایید استدلال کنیم.
چگونه می توان خانواده را در کنار هم نگه داشت و وقتی انجام این کار غیرممکن است
آمارها ، با فراوانی منظم ، نشان می دهد که میزان طلاق به طور پیوسته در حال افزایش است. اگر افراد قبلاً حداقل مدت زیادی در ازدواج زندگی می کردند ، اکنون پس از شش ماه زندگی خانوادگی به معنای واقعی کلمه طلاق می گیرند. دلایل این پدیده خوشحال کننده چیست ، آیا راهی برای تغییر وضعیت فعلی وجود دارد.