2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
فکر کردن با صدای بلند…
من فقط می خواستم یکی از گزینه هایی را توضیح دهم که چرا مردم جهت گیری خود را تغییر می دهند … فرضیه های زیادی در ذهن من می چرخد ، اما به نظر من این امر تعیین کننده است.
و ریشه های این فرضیه از قرون گذشته سرچشمه می گیرد که در آن زن از بسیاری از حقوق محروم بود. به یاد داشته باشید که جای زن در آشپزخانه کنار اجاق گاز بود. او همچنین مراقب خانه ، همسر و فرزندان بود.
مرد در آن زندگی نقشی داشت. او نان آور خانواده بود. او باید در تصمیم گیری های خود قوی ، شجاع و محکم باشد. اغلب ، این سختگیری به ظلم و استبداد تبدیل می شود ، که منجر به شیوه فرزندپروری اقتدارگرا می شود.
زنی در اعماق روح خود از چنین رفتاری از مردش خشمگین بود ، اما اطاعت ، فروتنی و اطاعت در او (به هر حال ، یک زن واقعی باید چنین باشد) به او این فرصت را نداد که علیه او قیام کند. چنین رفتار محروم از حق علاوه بر این ، دسترسی به تمام مزایای جهان نیز از طریق کیف پول مردان است. قدرت و پول در آن زمان متعلق به مردان بود. اما آن به گذشته مربوط است …
دنیا تغییر کرده است. این زن ، که قرنها ناتوانی خود را تحمل کرد ، سرانجام شورش کرد و با جسارت شروع به دفاع از حق زندگی و نظر خود کرد. می پرسید این چگونه بر جهت گیری تأثیر گذاشت؟ از نظر من ، همه چیز بسیار منطقی و منطقی است. به اشتراک می گذارم …
انسان طبیعتاً دوجنسه است. ما می دانیم که هر یک از ما دارای اصول مردانه و زنانه هستیم. مردانه در مورد قدرت ، منطق ، تصمیم گیری و غیره است و زن در مورد احساسات ، عواطف ، صبر ، شفقت و غیره است. مردان از احساس و احساسات منع شده بودند ، و از زنان از تصمیم گیری و ریاست ممنوع بود. خوب ، به عنوان مثال. در زمان ما ، مردان حساس تر شده اند و زنان قدرتمندتر هستند. اما به نظر من زنان حتی قادر مطلق را احساس می کردند ، این درست نیست … اما تعداد کمی از مردم در مورد این موضوع فکر می کنند.
فروید می گوید: "زن بودن سرنوشت است." زنان در زمان ما آزادتر شده اند ، آنها فرصتهای بیشتری برای تبدیل شدن به فردی مستقل و خلاق دارند. در حال حاضر ، بیشتر اوقات می توانیم با مردانی ملاقات کنیم که خانه را تمیز می کنند ، آشپزی می کنند ، با فرزندان خود در مرخصی زایمان می نشینند یا اغلب از زندگی و ناتوانی در درک خود شکایت می کنند.
یک افراطی جایگزین دیگری شده است. اگرچه در تعادل است ، اما حق مراقبت از فرزندان و اداره زندگی خانوادگی و همچنین تکمیل بودجه خانواده ، به طور مساوی به شرکا تعلق دارد.
اما چه کسی در مورد آن فکر می کند؟ اعتقادات و چارچوب های دریافتی از زنان قبلی ، همراه با سناریوهای عمومی و خانوادگی ، احساس عدم امنیت اولیه را در زن در تجلی میل یا پاسخ به خواسته مرد تجویز می کند. این محدودیت های درونی باعث می شود زن از اضطراب رنج ببرد ، زیرا نیازهای واقعی او نفی شده و درک نمی شود. یک زن از سرنوشت زن خود نارضایتی می کند ، که مستلزم ناتوانی در لذت بردن از عشقی است که مردان به او می دهند.
در عوض ، اکثر زنان تمام عشق خود را به پسران خود اختصاص می دهند و به آنها اجازه می دهند ضعیف ، تنبل ، با اراده ضعیف باشند و فقط از او اطاعت کنند ، در حالی که دختران خود را نادیده می گیرند و به نوبه خود به آنها پیام می دهد که قوی ، هدفمند و با اراده قوی هستند. اغلب زنان از بدن و جنس خود برای دستکاری نیازهای خود استفاده می کنند ، سخت گیر و با اراده قوی می شوند و برای کسب قدرت در خانواده با مرد رقابت می کنند. از این رو ، سردرگمی نقش ها ، عدم درک متقابل و توافق های شفاف بین خود ، که در کودکان احساس ناامنی ، ناامیدی و تمایل به مقاومت در برابر آنچه والدین پخش می کنند ایجاد می کند.
در حالت ایده آل ، با توزیع توافقی نقش ها و مسئولیت ها در خانواده ، کودک در سن سه سالگی به وضوح می فهمد که پسر یا دختر است و نیازی نیست در نوجوانی به این موضوع فکر کند. اما ، ناتوانی والدین در برقراری ارتباط و ایجاد روابط با یکدیگر ، سردرگمی نقش ها ، اغلب نوجوانان را در دوران بلوغ وادار می کند تا در آغوش شرکای همجنس خود ، که مشکلات آنها را بیشتر درک کرده و با آنها همدردی بیشتری دارند ، آرامش پیدا کنند. ناتوانی مادر در جدا کردن پسر یا دخترش از خودش ، از نظر من ، بر تغییر جهت گیری نیز تأثیر می گذارد. همچنین جالب است که زندگی پسری پس از 21 سالگی با مادرش و نزدیکی بیش از حد با او ، ویژگی های زنانه تری در پسر ایجاد می کند ، و اگر دختری با او زندگی می کند ، پس ویژگی های مردانه تری دارد.
من فکر می کنم برای دستیابی به تعادل در این زمینه ، ما باید از قطب ، جایی که یک زن در آن سلطنت می کند ، دیدن کنیم و منتظر بمانیم تا از بازی در نقش خود و آن مرد خسته شود ، زیرا هم برای فرزندانش پدر و هم مادر است.. او به خاطر خواهد آورد که او همچنین خود یک دختر است ، یک زن ، یک شخص و بخشی از جهان است. امیدوارم خیلی زود اتفاق بیفتد. نظر شما در مورد دلایل تغییر گرایش جنسی چیست؟
توصیه شده:
گرایش به خودشیفتگی (کودک مورد استفاده قرار می گیرد)
افرادی با شخصیت خودشیفته به طور حیاتی نیاز به تحسین و تشخیص انحصار خود دارند. بنابراین ، برای آنها مهم است که در کانون توجه قرار بگیرند ، تا به موفقیت اجتماعی برسند. در عین حال ، آنها معمولاً متکبر ، دارای اعتماد به نفس هستند ، تمایلی به ابراز همدلی ندارند ، اما تمایل دارند از دیگران سوء استفاده کنند.
تخیلات جنسی ، بازی های جنسی ، انحرافات جنسی
بیشتر اوقات ، تخیلات جنسی به عنوان افکار جنسی با محتوای غیرواقعی درک می شوند. یا چیزی که هنوز در تجربه واقعی قرار نگرفته است ، اما افکار در مورد آن هیجان انگیز است و این احساس وجود دارد که در واقعیت ممکن است آن را دوست داشته باشید (که این یک واقعیت نیست).
تأملاتی در مورد مامان 9. بند ناف بریده نشده ، یا نحوه انتخاب مادر شوهر
روز دیگر کنفرانسی برگزار شد که در آن من تمام روز را "عمودی" هدایت می کردم - یک آزمایشگاه خلاق که به مشکلات خانوادگی اختصاص داده شده بود. افراد و قالب ها تغییر کردند - اینها بحث های گروهی ، جلسات نمایشی ، نظارت بود. روز در گفتگوی جالب ، سرزنده و باز گذشت.
بدون جدایی - شما ملاقات نخواهید کرد. تأملاتی در مورد اهمیت جدایی
اینها بازتابی در مورد جدایی جسمانی نیست ، بلکه احساسی است ، وقتی همه زنده و سالم هستند و چیز دیگری ناپدید شده است. احساسات و تجربیات من ، روابط ، ارزشها. آنها دیگر نیستند. و سپس من نه با مردم ، بلکه با احساساتی که در کنار آنها زندگی می کردم ، جدا می شوم … من با برخی از خودم ، با برخی از بخشهایم ، از تجربیاتم جدا شدم … و این بسیار دردناک است ، زیرا آنها برنگردد و این به خصوص دردناک بود زیرا آنها بسیار ارزشمند و مهم بودند.
تأملاتی در مورد پوچی
خالی بودن … تجربه آن در داخل به طور تصویری با یأس ، درد ، سردرگمی ، ناامیدی - طیف متفاوتی از تجربیات افسردگی همراه است. "خلاء را خلاص کنید" - هرچقدر هم متناقض به نظر برسد ، یکی از متداول ترین درخواست ها برای درمان است. این خلأ پر شده است و آن را نوعی شکاف ، حقارت ، نقص ، نقص احساس می کند.