من پول بیشتری نیاز دارم

تصویری: من پول بیشتری نیاز دارم

تصویری: من پول بیشتری نیاز دارم
تصویری: چند شنبه با سینا | فصل سوم | قسمت 10 | فرنوش حمیدیان 2024, مارس
من پول بیشتری نیاز دارم
من پول بیشتری نیاز دارم
Anonim

"من پول بیشتری نیاز دارم! آنها به اندازه لازم برای وجود من می آیند ، اما نه بیشتر. اگر باید شهریه ام را بپردازم یا چکمه هایم فرسوده شوند ، مبلغ مورد نیاز همیشه پیدا می شود. به محض اینکه تعداد آنها کمی بیشتر شود و مازاد کمی ظاهر شود ، بلافاصله اتفاقی می افتد ، سپس مایکروویو خراب می شود ، سپس مادربزرگ در بیمارستان بستری می شود ، یا اتفاقی برای بهترین دوست من می افتد و او برای پول کمی التماس می کند ، یا خرید بی معنی می کنم ، پس از آن بسیار متأسفم … این نوعی دور باطل است ، من نمی دانم چگونه از آن خارج شوم. " - این موضوع توسط مشتری در گروه صورت فلکی سیستمی بیان شد.

من دیدم که چگونه بسیاری از مردم به نشانه سر تکان دادند ، لبخند زدند و آه های غم انگیزی شنیدند. این مبحث برای بسیاری نزدیک و آشنا بود. کلمه به کلمه ، بحث در مورد این موضوع آغاز شد. مردم دگم های شناخته شده ای را در مورد این و آن بیان کردند ، ما خودمان سطح ثبات مالی خود را انتخاب می کنیم ، دیگران استدلال می کنند که همه بدبختی های ما به بی سوادی مالی در مدیریت منابع و همه مشکلات تفکر و ایدئولوژی شوروی ما خلاصه می شود ، و اکنون دوره ها و آموزش های زیادی با موضوع "فراوانی" وجود دارد ، - "بله ، که توسط همان رهبران" متکدیان "رهبری می شود …" - از گروه اعتراض شد. "اما من در مشورت با یک درمانگر بسیار موفق بودم ، ما فقط با ناتوانی خودم کار می کردیم تا به خودم اجازه دهم … همه چیز را یادداشت کردم و آموزش دادم ، هزینه ها را کنترل کردم و صادقانه 10 درصد را در قلک گذاشتم.

من رویای خود را با چنین چیزهای کوچکی تجسم کردم که زندگی دلخواه خود را از نظر رنگ ، بو و طعم احساس کردم و پس از چند سال ، هدفم محقق شد ، برنامه هایی برای توسعه و رفاه بیشتر برنامه ریزی کردم ، پس چه؟ یک بحران ، وامی که هیچ چیزی برای پرداختن ندارد ، یک بدهی ، و اخیراً آنها در سر ورودی به سرشان ضربه زدند و یک تلفن همراه گران قیمت بیرون آوردند ، حداقل خوب است که زنده بماند. اگر من مانند گذشته زندگی می کردم ، بهتر بود ، می دانستم که اگر شما در خانواده ای از یک دهقان و یک پرولتاریا متولد شده اید ، هیچ چیزی برای تظاهر به زندگی تزاری وجود ندارد … و حالا باید چکار کنم؟ … »با این استدلال ، بسیاری موافق بودند که وجود توسط آگاهی تعیین می شود و در واقع« هر جیرجیرک باید ضربات خود را بداند ».

قبل از اینکه در مورد درک سیستمیک "موضوع پول" صحبت کنم ، پیشنهاد کردم که یک صورت فلکی را برای مشتری خود انجام دهیم. بعد از این که او معاون خود را در مقابل معاون پول قرار داد ، دیدیم که آنها با چه علاقه و هوس به یکدیگر نگاه کردند ، به آرامی و با تردید چهره ها به سمت یکدیگر حرکت کردند. اما هرچه فاصله کمتر می شد ، معاون مشتری بیشتر دچار سردرد و ترس می شد ، در نهایت نمی تواند تحمل کند و می گوید: "بس کن! من نمی توانم ادامه دهم ، من یک خطر وحشتناک را احساس می کنم ، گویی مرگ می خواهد مرا در آغوش بگیرد "- مشتری بی سر و صدا گریه کرد ، او متوجه شد که این احساسی بود که او زمانی احساس می کرد که مقدار زیادی پول در دست داشت. و حملات میگرنی در دوازده سالگی شروع شد ، زیرا از آن زمان به بعد بخشی از زندگی او بوده است. "این همه مادر و مادربزرگ هستند با اعتقادات خود:" پول چیزی جز مشکل نیست ، ما به آن نیاز نداریم! "- او اظهار داشت.

ورود این باور به قرار دادن شکل نشان داد که ریشه این مشکل در سطح مادربزرگ و پدربزرگ مادر است. معلوم شد که آنها محروم شده اند. خانواده ثروتمندترین روستا بودند ، زمین و اقتصاد ، افراد استخدام شده و حتی آسیاب وجود داشت ، و هنگامی که آخرین گاو را از حیاط بیرون بردند ، مادربزرگ بزرگ ، نتوانست تحمل کند ، به سرعت به مجرمان خود شتافت. او در اثر ضربه به سرش درگذشت ، اما قبل از مرگ چند روز از درد شدید رنج می برد و التماس می کرد که او را از این رنج رها کند.

پدربزرگ بزرگ تنها ماند - یک نوزاد و پنج فرزند در آغوش داشت. او نمی تواند شوک ها و احساس گناه وحشتناک را تحمل کند ، کودکان را نوشید و به طور کامل رها کرد.مادربزرگ در سن 12 سالگی بزرگترین بود ، او به شهر همسایه رفت تا حداقل نوعی کار پیدا کند ، و چند ماه بعد که برگشت ، دید که تنها خرابه هایی از خانه پدر و مادرش باقی مانده است ، در حالت عصبانیت و ناامیدی. ، و به عنوان نشانه ای در اعتراض ، پدر بزرگ ، خانه را به همراه خود و بچه ها به آتش کشید. کوچکترین دختر زنده ماند ، که خواهر مادر بزرگ در آستانه پذیرفت که او را نزد خود ببرد.

پس از این فاجعه ، یک محکومیت در سیستم خانواده ظاهر شد ، یک راننده سیستم: "پول زندگی را تهدید می کند!" و معلوم شد که این یک ایدئولوژی یا یک تفکر جمعی نیست ، بلکه یک تجربه واقعی از یک خانواده واقعی است. پس از انجام آیینی با هدف تکمیل درهم تنیدگی سیستمی سرنوشت مشتری و سرنوشت اجدادش ، او گفت که همیشه از آتش سوزی می ترسد و برادر کوچکتر مادرش اکنون بیوه است ، او و همسرش تصادف رانندگی کردند ، در نتیجه همسرش پس از سه روز در بخش مراقبت های ویژه دراز کشید از ناحیه سر فوت کرد. دختری کوچک در آغوشش باقی مانده بود ، عمویش شروع به نوشیدن کرد ، و مادرم همین الان اسناد را برای فرزندخواندگی آماده می کند … و سپس ، او اضافه کرد که یک علامت بزرگ تولد روی بدن پسرش وجود دارد که شبیه یک سوخته است.

سکوت مرگبار در گروه حاکم بود ، مشخص بود که بسیاری از افراد آنچه را که دیده اند ارزیابی کرده و در داستانهای اجدادی خود تجدید نظر کرده اند. در صورت فلکی با درخواست پول ، ما اغلب به سلب مالکیت ، سرکوب ، قحطی ، از دست دادن ثروت توسط اشراف در سال 1917 ، توزیع ناعادلانه ارث ، سرقت ، غارت ، صرف نظر از اینکه در کدام طرف بودیم ، نیاکان ما قربانیان ، مانند در این مورد ، یا برعکس ، توسط متجاوز ، کسانی که تیراندازی کردند ، خود را غارت کردند یا به طور غیرقانونی خود را غنی کردند.

هر سیستم عمومی دارای زمینه مورفوژنتیک خود است ، این یک میدان اطلاعاتی است که در آن اطلاعات کل سیستم به طور کلی وجود دارد. در سطح ژنتیکی ناخودآگاه ، ما اطلاعاتی در مورد سرنوشت اجداد خود داریم ، هر آنچه که آنها نتوانستند با آن کنار بیایند ، هر آنچه که تکمیل نشده بود ، ما از طریق انتقال بین نسلی در قالب الگوهای رفتاری و سناریوهای ناتمام دریافت کردیم. صورتهای فلکی سیستمیک به دیدن ارتباطات پنهان و درهم تنیدگی سیستمیک ، پردازش تجربه به دست آمده در خانواده والدین ، خلاص شدن از شر تأثیرات منفی ، بازدارنده ، محدود کننده سابقه خانوادگی بر زندگی فعلی ، احیای منابع بالقوه و افزایش بهره وری از موجودیت کمک می کند. و رشد کامل شخصیت

توصیه شده: