پرخوری عصبی و بی اشتهایی. دلایل و چکار باید کرد؟

فهرست مطالب:

تصویری: پرخوری عصبی و بی اشتهایی. دلایل و چکار باید کرد؟

تصویری: پرخوری عصبی و بی اشتهایی. دلایل و چکار باید کرد؟
تصویری: روشهای شگفت انگیز درمان قطعی پر خوری عصبی ( بولومیا)! 2024, مارس
پرخوری عصبی و بی اشتهایی. دلایل و چکار باید کرد؟
پرخوری عصبی و بی اشتهایی. دلایل و چکار باید کرد؟
Anonim

برنامه "بگذارید آنها صحبت کنند" داستان یک دختر را در مورد نحوه کاهش 54 کیلوگرم بیان کرد.

جالب است که قانون اساسی او تمایل به اضافه وزن ندارد: استخوان نازک و پوست پس از کاهش وزن ، شکل اولیه خود را گرفت. همه چنین چارچوبی ندارند و پوست کاملاً سفت نمی شود. گاهی اوقات از جراحی پلاستیک استفاده می شود. اما او هنوز عالی است من قدرت و اراده ای برای داشتن شکل جذاب پیدا کردم!

چه خبر است؟ به چه دلایلی فرد دچار افزایش وزن یا کاهش وزن می شود؟

اولین. در شرایط استرس زا ، فرد شروع به "جویدن" درد می کند. شروع به خوردن می کند. حساس تر ، با جویدن هر چیزی آرام می شود. و او دیگر نیازی به استرس ندارد ، هرگونه ناراحتی کافی است. و افکار مربوط به غذا به اصلی ترین آنها در زندگی تبدیل می شود. می توانید این علامت را صدا کنید: پرخوری عصبی.

می توان آن را با الکل و سیگار مقایسه کرد

یک فرد به سادگی نمی فهمد و به کاری که انجام می دهد فکر نمی کند. با نگاه کردن به یخچال ، می تواند هر چیزی را که می بیند بخورد و گرسنه بماند. در شب ، حمله گرسنگی نیز وجود دارد و پاها خود به آشپزخانه منتهی می شوند.

چنین موردی در مورد یک زن وجود داشت. او برای عمل از طرف زن فرستاده شد. و شوهرش به ملاقات او آمد و آنچه ممنوع بود برایش آورد: مرغ و سیب زمینی ، نان ، تخم مرغ. و در حالی که او نشسته بود و با او صحبت می کرد ، او همه را خفه کرد. هنگامی که روز بعد ، پزشک از او پرسید که چه می خورید ، او پاسخ داد که تنها آنچه در رژیم غذایی بخش جراحی وجود دارد. او حتی به یاد نمی آورد که در طول مکالمه چه خورده است. او به نوعی در حالت خلسه بود. استرس او مغز او را در موقعیت دفاعی قرار داد و او غذا خواست.

پس چه اتفاقی برای بدن می افتد و دلیل گرسنگی بی رویه چیست؟

من همیشه با روح یک فرد کار می کنم ، زیرا با درمان روح ، اطلاعات دیگری وارد مغز می شود و جهان را به گونه ای متفاوت درک می کند.

روح بسیار پذیراست و تمایل به ترسیدن دارد. او ، به هر حال ، از خود با یک لایه چربی از دنیای خارج محافظت می کند. در نتیجه ، فرد بدون کنترل غذا می خورد ، نمی فهمد و به خاطر نمی آورد که چه می کند. هنگامی که اولین بار با یک مشکل ، استرس ، ترس آشنا می شوید ، فرد شروع به غذا خوردن می کند ، روح اطلاعات را به مغز می فرستد. مغز این حالت را به خاطر می آورد و بدن شروع به آرامش می کند. و دفعه بعد ، تحت استرس ، مغز پاسخ می دهد که در یک موقعیت معین باید چه کار کرد.

همین امر در مورد بی اشتهایی اتفاق می افتد

مغز اطلاعاتی را دریافت می کند که یک دختر زیبا باید لاغر باشد (اطلاعات از تلویزیون ، رادیو ، روزنامه ها). و برنامه ای برای عدم درک غذا تنظیم می کند. روح با این روند مصنوعی مخالف است. درگیری در جایی بوجود می آید که بدن به "بز قربانی" تبدیل می شود. خودش را خراب می کند. روح می خواهد بدن را ترک کند.

به طور طبیعی ، برای پرخوری عصبی و بی اشتهایی ، فرد در حالت افسردگی است. این امر پس از یک شوک شدید شروع می شود (با این حال من با ایده آل مطابقت ندارم ، زیرا روی جلد یک مجله ، شوهرم دائماً سرزنش می کند که من چاق یا لاغر هستم)

روح ها برای مقابله با این مسئله دو راه را انتخاب می کنند. اول تجمع چربی در اطراف شما ، محافظت از خود در برابر دیگران ، دوم تخریب خود از درون است. هر دو روش منجر به نابودی و جستجوی مرگ می شوند.

کسی میتونه کمک کنه؟ روشهای درمانی زیادی وجود دارد: تناسب اندام ، رژیم غذایی. اما ، از روی عمل ، روشن است که حس کمی وجود دارد. البته ما به یک رویکرد سیستماتیک نیاز داریم. اول از همه ، این کار با علت وقوع است. این مشکل از چه زمانی به وجود آمد ، چه رویدادی در مرحله اولیه اتفاق افتاد؟ به درون خود ، به تجربیات گذشته خود نگاه کنید. روان درمانی ، هیپنوتیزم می تواند کمک کند. فرد باید این شرایط استرس زا را پشت سر بگذارد. همانطور که می گویند ، اگر می ترسید ، از ترس بروید. هنگامی که بدن برای اولین بار با مشکلی روبرو شد ، ترسید. راهی برای نابودی خودم انتخاب کردم. بنابراین لازم است دوباره وارد این وضعیت شویم. زندگی کنید ، احساس کنید ، همه چیز را متزلزل کنید ، درد ، خیانت ، ناامیدی و غیره را بپذیرید.بپذیرید ، ببخشید و رها کنید.

بعد از اینکه فرد تمایل به زندگی داشت و همه تخلفات از بین رفت ، می توانید رژیم غذایی را شروع کنید ، یک درس آمادگی جسمانی.

هرگونه رنجش ، رنجش ، اول از همه ، برای خود حیف است. با گذشت زمان ، فرد به این وضعیت عادت می کند. چنین چیزی برای او سودآور می شود. اکنون احساس می کنم اعتراضات زیادی از طرف شما صورت گرفته است. اما اینطور است. من برای خودم متاسفم ، ناراحت شدم و اکنون رنج می برم. من نمی توانم به ورزش بپردازم ، نمی توانم رژیم بگیرم و نمی خواهم از درد روحی خود جدا شوم!

از رختخواب بیرون بیایید ، خودتان به فروشگاه بروید (فرستادن عزیزان خود را متوقف کنید) ، خودتان تخت را مرتب کنید ، زباله ها را بیرون بیاورید. در یک کلام ، ما کمتر برای خود متاسفیم ، با اعمال خود ، بدن شروع به برنامه ریزی برای "زندگی" می کند. اقوام عزیز! دیگر متاسف برای این افراد خودخواه نباشید!

"لگد زدن" به آنها - ما آنها را نجات می دهیم!

من یک مثال در مورد یک قوز گوشت برای شما می گویم.

یک قوزچی به پزشک آمد و از او خواست که او را درمان کند. قوزش را برداشت.

از آنجا که قوزچی در بسیاری از پزشکان بود و می دانست که او درمان نمی شود. فکر می کردم حالا پزشک به بیمار فقیر و بدبخت رحم می کند و به او پول می دهد و شاید چیز دیگری. و دکتر می گوید: عالی! من تو را درمان خواهم کرد! لباسهایتان را در بیاورید! من روشهای خاصی دارم و می توانم شما را از این قوز وحشتناک در نیم ساعت محروم کنم. و فردا ، عزیز من ، سالم می دوید و می پرید!

قوز کن تنش کرد و به نوعی تبدیل به یک بازیگو شد. -حالا ، نیم ساعت دیگه؟ عقلت را از دست داده ای؟ من عادت دارم به این شیوه زندگی کنم! آنها به من پول می دهند ، رایگان به من غذا می دهند. متاسفند. هرجا که بخواهم می توانم بخوابم و رایگان! من به این قوز نیاز دارم! شما یک دکتر دیوانه و غیرطبیعی هستید! - گوژپشت گفت و مطب دکتر را ترک کرد.

توصیه شده: