"عدم اطمینان" یا "کدام از اژدها بدتر است"؟

تصویری: "عدم اطمینان" یا "کدام از اژدها بدتر است"؟

تصویری:
تصویری: YEAT - SORRY BOUT THAT ( Official Music Video ) [ Created by @MOSHPXT & @speederrr ] 2024, آوریل
"عدم اطمینان" یا "کدام از اژدها بدتر است"؟
"عدم اطمینان" یا "کدام از اژدها بدتر است"؟
Anonim

هر روز ، وقتی با داستان جدید کسی روبرو می شوم ، می بینم که اغلب نارضایتی از زندگی من با ترس از تغییر چیزی در آن همراه است. پس از همه ، تغییر به معنای تصمیم گیری ، انتخاب چیزی از چیزی ، امید به چیزی و امتناع از چیزی است ، اما در هر صورت - مواجهه با ناشناخته ها. البته ، اکنون ممکن است در مورد هیجان و احساس آزادی صحبت کنید ، مسئولیت تصمیمات خود را بر عهده بگیرید ، اما … اما در این لحظه ، معمولاً هیچ احساس آزادی وجود ندارد ، در واقع ، برعکس ، و بازوها و پاها از ترس پایین نگه داشته می شوند. ترس از عدم قطعیت در مورد اینکه چگونه خواهد بود ، چه خواهد شد. از این گذشته ، چه چیزی می تواند بدتر از اژدها و ناشناخته باشد؟

تصویر
تصویر

نه ، هرچند! خوب ، چه اژدهایی؟! قطع سه سر و پیروزی! و ناشناخته … ناشناخته ، بدتر است! معلوم نیست سر چه کسانی را باید برید؟ آنها کجا هستند؟ چند نفر هستند؟ و آیا بیرون می آید؟ و اگر دارد ، چه زمانی؟

و در اینجا دستیار - پیرزن عدم قطعیت - معمولاً به ناشناخته خطرناک می پیوندد و بی سر و صدا زمزمه می کند:

- کجا میری؟ برای چی؟ بنابراین ، بعد چیست؟ بله ، هیچ نتیجه ای نخواهد گرفت ، کجا می روید؟

و بس! همه چیز سر جایش است ، نارضایتی همچنان زندگی را بلعیده ، احساس سالهای از دست رفته ، رویاهای تحقق نیافته و فروپاشی امیدها.

تصویر
تصویر

و من یک جوک را به یاد می آورم:

راه شوالیه در بیابان قرار داشت و راه او طولانی و خسته کننده بود. در راه ، زره و حتی اسب خود را از دست داد. فقط شمشیر او حفظ شد.

شوالیه از جمله گرسنگی و تشنگی خسته شده بود.

سپس حوضچه ای را در دوردست دید و با آخرین نیروی خود ، به سختی پاهایش را نگه داشت ، شروع به حرکت به سمت آب کرد.

با نزدیک شدن ، شوالیه دید که یک هیولا در ساحل نشسته است - یک اژدهای سه سر. تشنگی آنقدر قوی بود که شوالیه با آخرین قوت خود شمشیر را گرفت و به اژدها حمله کرد.

نه یک روز ، نه دو روز ، او دو سر جانور را خرد کرد. در روز سوم ، اژدهای مجروح روی زمین افتاد و در کنار او یک شوالیه در حال مرگ افتاد که قادر به مبارزه بیشتر با هیولا نبود.

و سپس اژدهای خسته و خون آلود پرسید:

- مرد ، چرا به من چسبیدی ، چه می خواستی؟

- داشتم از تشنگی می مردم ، جرعه ای آب می خواستم.

- پس مست بودی ، چه کسی جلوی تو را می گرفت …؟"

به نظر می رسد ، هدف از مبارزه با یک جانور ناشناس چه بوده است؟ و چه چیزی لازم بود تا ناشناخته ها دیگر از بین نروند یا بسیار خطرناک به نظر برسند؟

کاملاً کافی خواهد بود:

  • تا آنجا که ممکن است و با جزئیات بیشتر در مورد او بیاموزید ، بنابراین یک پرونده دقیق جمع آوری کنید.
  • در حال حاضر چیزهای زیادی درباره او می دانید: مشاهده چند سر ، جایی که آنها قرار دارند ، مشاهده او اضافی نخواهد بود. او چگونه است؟ چگونه و با چه چیزی می توانید ملاقات کنید؟ آیا زیستگاه او تهاجمی است؟
  • و اکنون ، با درک همه ویژگی های آنچه تا همین اواخر ناشناخته بود ، تقریباً ارزیابی می کنیم که چه نوع تماس می تواند باشد. آنچه برای او لازم است: اجتماعی بودن و انعطاف پذیری یا قاطعیت و پرخاشگری ، تحمل یا گام های سریع ، نزدیک شدن به آن کاملاً ایمن می شود ، زیرا ناشناخته ها دیگر وجود ندارند ، مانند ترس همراه با آن از بین رفته است.
تصویر
تصویر

همچنین در آن داستان های افرادی اتفاق می افتد که از تغییر چیزی در زندگی خود می ترسند. یا آنها اژدهایان خود را از هر طرف نگاه می کنند و آنها را مطالعه می کنند ، و گاهی اوقات این اژدها حیوانات بسیار دوستانه ای هستند که فقط منتظر رام شدن هستند ، یا مردم با چیزی نامفهوم تا انتها بدون تجربه طعم به مبارزه ادامه می دهند. احساس آزادی در زندگی شما

توصیه شده: