کودک داخلی - 2

فهرست مطالب:

تصویری: کودک داخلی - 2

تصویری: کودک داخلی - 2
تصویری: وبینار کاردیولوژی جنین (2)، از برنامه های علمی مرکز طبی کودکان قطب علمی طب کودکان ایران 2024, آوریل
کودک داخلی - 2
کودک داخلی - 2
Anonim

جایی که کودکی وجود ندارد

بلوغ نیز وجود ندارد

فرانسوا دولتو.

پنجاه سالگی به معنای توقف نیست

چهل ، بیست ، سه باشد

این بدان معناست که اگر پنجاه ساله هستید ، در همان زمان

شما چهل ، سی ، بیست ، ده ، پنج و دو ساله هستید.

J. M. رابین

این مقاله ادامه مقاله "کودک داخلی -1" است

نظریه های مدرن توسعه شامل این ایده است که این فرایند (توسعه) نه تنها قوام ، بلکه همزمان بودن را نیز فرض می کند. زندگی بزرگسالان در دوران کودکی به عنوان ادامه ساده آن اعمال نمی شود ، خطوط زمانی روی هم قرار می گیرند و همزمان عمل می کنند (J. M. Robin). در ساختار شخصیت یک فرد بالغ ، حالتهای خودگردان مختلف (E. Bern) ، اشیاء داخلی (نمایندگان نظریه روابط شیء) وجود دارد.

هر حالت داخلی عملکردها ، احساسات ، نگرش ها ، الگوهای عادی عمل خود را دارد. هر حالت به طور مداوم در "مرحله زندگی ذهنی" فرد در شرایط خاص ظاهر می شود.

اجازه دهید دو حالت از این قبیل را بررسی کنیم - حالات کودک درونی و بزرگسالان درونی ، که از این پس در متن به عنوان کودک و بزرگسال نامیده می شود.

کودک - حیاتی ، خلاق ، خودجوش ، احساسی.

عملکردهای کودک بازی ، خلاقیت است.

بزرگسال - مسئول ، آگاه ، متعادل ، منطقی … عملکردهای بزرگسالان - تصمیم گیری ، انتخاب ، مراقبت ، حمایت …

کودک - نیازمند ، نیازمند ، وابسته …

بزرگسال - بخشنده ، مطمئن ، حامی ، آرامش بخش …

نگرش کودکان به زندگی - "منتظر" و "دریافت". از بزرگسالان انتظار داشته باشید که نیازهای خود را برآورده کرده و آنچه را که به او می دهند دریافت کنند.

نصب بزرگسالان - "عمل" ، "گرفتن" و "دادن". نه اینکه از دیگران و از زندگی انتظار داشته باشید ، بلکه باید عمل کنید ، خود را بگیرید و به کسی که نیاز دارد بسپارید.

توانایی فرد در تماس با اشیاء داخلی خود شرط سلامت روانی او است. مشکلات روانی زمانی به وجود می آیند که بخشی از شخصیت خاموش و غیرفعال می شود. این می تواند هم برای وضعیت کودک و هم برای بزرگسالان صدق کند. کی این اتفاق می افتد؟ چگونه آشکار می شود؟ من معمولی ترین انواع چنین تظاهرات را شرح خواهم داد.

بچه شاد

خوشا به حال آنهایی که والدین بالغ روانی داشتند. در این مورد ، آنها کودکی شاد و بی دغدغه ای داشتند. "والدین خوب" (اصطلاح Winnicott) قادر به انجام تعدادی از وظایف مهم تربیتی هستند ، یعنی:

  • مهار شکست های کودک (والدین شکست ها را نرم می کند ، آنها را صاف می کند ، به آنها اجازه نمی دهد تا احساسات کودک را در حالت وحشت و وحشت قرار دهند).
  • پیش پرداخت (والدین به توانایی های کودک اعتقاد دارند ، شرایط لازم را برای دستیابی مستقل به اهداف فراهم می کنند) ؛
  • حفظ احساس شادی در نوزاد در لحظات شادی برای او (والدین صادقانه با نوزاد خود شادی می کنند ، در او احساس غرور می کنند).

ویژگیها و عملکردهای والدین (مراقبت ، حمایت ، پذیرش ، عشق) توسط کودک درونی می شوند (به دست می آیند ، جذب می شوند) و به مرور زمان به کارکردهای کودک تبدیل می شوند-حمایت از خود ، اتکا به خود ، پذیرش خود ، خود ارضایی … و بسیاری دیگر از "خود" در نتیجه ، یک فرد بالغ در شرایط استاندارد و آشنا برای او دیگر نیازی به حمایت والدین خود ندارد و قادر است به طور مستقل در "حالت خود" کار کند.

اگر چنین بزرگسالانی ارتباط خوبی با فرزند درونی خود دارند ، این فرصت نیز وجود دارد که از این حالت با انرژی مادام العمر تغذیه کنید. به عنوان یک بزرگسال ، یک کودک شاد می تواند با اطمینان در زندگی راه برود ، مشکلات را حل کند ، تصمیم گیری کند ، انتخاب کند.به نظر می رسد چنین افرادی هماهنگ ، کامل هستند ، شانس بیشتری برای سلامت روانی و شادی دارند.

فقط یک کودک شاد این توانایی را دارد که از نظر روانی به صورت طبیعی بزرگ شود.

کودک آسیب دیده

ممکن است کودک در نتیجه ناامیدی های مزمن با یک یا چند نیاز مهم آسیب ببیند. چنین سرخوردگی نتیجه عدم توانایی والدین به دلایل جسمی یا روانی در برآوردن نیازهای حیاتی دوران کودکی اوست. از آنجا که ارقام والدین منبع بسیاری از نیازهای حیاتی کودک (برای ایمنی ، پذیرش ، حمایت و غیره) هستند ، ماهیت آسیب ها می تواند متفاوت باشد. جزئیات بیشتر در این مورد را می توانید در کتاب ما (نوشته شده با ناتالیا اولیفیروویچ) "داستانهای پری از نگاه یک روان درمانگر" ، که امسال توسط انتشارات "Rech" (سن پترزبورگ) منتشر شده است ، بیابید.

کودک که از برخی نیازهای حیاتی او ناامید شده است ، با نیاز به مواجهه زودهنگام با واقعیت خشن زندگی روبرو می شود و مجبور می شود زود بزرگ شود. از نظر روانشناختی برای بزرگسالی به دلیل نابالغ بودن تعدادی از عملکردهای بزرگسالان آمادگی ندارد ، او اغلب به ایده آل سازی جهان به عنوان دفاع متوسل می شود. ایده آل سازی توهم وجود یک جهان خوب ، حمایتی و محافظ را در مقابل جهان واقعی و نامطلوب ایجاد می کند. تصویر روشن این پدیده قهرمان G. Kh. اندرسن - "دختری با کبریت". دختری یخ زده ، گرسنه و تنها ، دنیای روشن تعطیلات کریسمس را در پرتو کبریت های سوزان تصور می کند.

کودک آسیب دیده برای همیشه بین دو جهان - جهان کودک و جهان بزرگسالان - گیر کرده است. در ظاهر ، از نظر جسمی ، چنین افرادی شبیه بزرگسالان هستند ، از نظر داخلی ، از نظر روانی ، آنها کودک می مانند. چنین افرادی از نظر روانشناسی همیشه در موقعیت یک کودک هستند - دچار سوءتغذیه ، گرسنگی ابدی ، ناراضی ، نیازمند ، وابسته ، خواستار دیگران هستند. نارضایتی ، نارضایتی ، سرزنش ، ادعاهای چنین کودک بالغی در ابتدا برای والدین در نظر گرفته شده است ، اما سایر افراد ، اغلب شریک زندگی آنها ، می توانند تحت این پیش بینی ها قرار گیرند. در مقاله من "ازدواج های مکمل" و "ویژگی های روانی شریک در ازدواج های مکمل" که در این سایت منتشر شده است ، بیشتر در این باره ببینید.

در شرایط روان درمانی ، چنین مراجعه کنندگان شکایت می کنند ، از دیگران ، زندگی ، جهان ، سرنوشت ناراحت می شوند. دلیل روانشناختی این رفتار ترس از تنها ماندن ، عدم اعتماد به معشوق و به طور کلی به جهان است. آنها مانند كودكان كوچك ، مضطرب ، گرسنه و مزمن هستند و نمی توانند باور كنند كه طرف مقابل آنها را ترك نخواهد كرد ، نخواهد رفت ، همیشه در دسترس خواهد بود. چنین افرادی از ترس تنها و بی دفاع ، به شریک خود "می چسبند" و الگوهای وابسته به روابط را ایجاد می کنند.

وظیفه اصلی درمانی در کار با مشتری "کودک آسیب دیده" بزرگ شدن ، "بزرگ شدن" او خواهد بود. ماهیت روان درمانی در این مورد شامل ایجاد چنین رابطه روان درمانی است که در آن مراجعه کننده فضا برای شکل گیری اضافی فرایندهای توسعه مختل شده خود خواهد داشت. درمانگر در اینجا باید صبور باشد و در ابتدای درمان ، به طور مشروط برای چنین مشتریانی والدین او - قابل اعتماد ، حساس ، درک کننده و پذیرنده - باشد تا بتواند نیازهای سرخورده دوران کودکی خود را برآورده کند و زمینه ای برای رشد بیمار فراهم آورد. بالا روش چنین کاری ("درونی سازی دگرگون کننده") توسط هاینز کوهوت به طور کامل در کتابهای "تغییر خود" و "تجزیه و تحلیل خود" توصیف شده است.

علاوه بر مواردی از سرخوردگی مزمن از نیازهای اولیه کودکی که در بالا توضیح داده شد ، هر فردی که در موقعیت آسیب روانی قرار دارد نیز می تواند در چنین موقعیتی "کودکانه" از یک کودک بی دفاع و بی نظم قرار بگیرد ، در حالی که تأثیر منفی محیط بیرونی ممنوع است. برای منابع تطبیقی خود

با این حال ، چنین مواردی از پسروی اجباری به دلیل ارتباط آشکار آنها با عوامل آسیب زا که باعث ایجاد آنها می شود ، به راحتی قابل تشخیص است.اینها نمونه هایی از روان ترومای حاد هستند که بلافاصله شرایط آسیب زا را دنبال می کنند و به عنوان یک قاعده ، پس از غیرفعال شدن آنها ناپدید می شوند. اگر در چنین مواردی به کمک روانشناختی نیاز است ، این ماهیت آنچنان بلندمدتی ندارد و مشکلات دیگری را حل می کند تا در مورد صدمات ذکر شده در بالا که ناشی از ناامیدی نیازهای اولیه در روابط والدین و فرزندان است.

بچه فراموش شده

دسته خاصی از بزرگسالان وجود دارد که ارتباط خود را با فرزند شاد درونی خود از دست داده اند. این می تواند مشکلات بزرگسالان را ایجاد کند: از دست دادن معنای زندگی ، افسردگی ، تنهایی ، بیگانگی ، بی تفاوتی ، کسالت ، از دست دادن شادی در زندگی ، ماهیت کلیشه ای آن ، "طراوت" ، بی معنی.

آخرین نوع بیگانگی از فرزند درونی شما می تواند بحران هایی در زندگی یک فرد بزرگسال باشد.

بحران نوعی عقب گرد به شیوه های اولیه رفتار و درک جهان ، از دست دادن نگرش معمول است. در عین حال ، این تنها راه تغییر و حرکت به مرحله جدیدی از زندگی است. در شرایط بحرانی ، دو گزینه برای فرد وجود دارد: زنده ماندن یا مرگ. در اینجا ما لزوماً در مورد مرگ فیزیکی واقعی صحبت نمی کنیم. مرگ به عنوان توقف توسعه ، رکود ، پیروی از عادات ، الگوها و کلیشه ها تلقی می شود ، در حالی که زندگی به عنوان سازگاری خلاقانه ، توانایی دیدن و انتخاب ، باز بودن به دنیای خارج و دنیای تجربیات فرد تلقی می شود.

فرد بزرگسال با ورود به شرایط بحرانی ، هر بار با نیاز به ملاقات با فرزند درونی خود روبرو می شود و غلبه موفقیت آمیز بر این بحران مستلزم گفتگو بین کودک و بخش بزرگسال است ، در نتیجه "پاک سازی از پوسته " - همه چیز سطحی ، خارجی ، ثانویه و سطح جدیدی از صداقت را به دست می آورند. عمق ، حساسیت ، خرد داخلی.

سخت ترین وضعیت زمانی به وجود می آید که یک فرد بالغ با یک کودک آسیب دیده در شرایط بحرانی قرار گیرد. قسمت بالغ آن نمی تواند چیزی از قسمت کودکانه اش بگیرد - نه خودانگیختگی ، نه خودانگیختگی ، و نه شادی - چنین چیزی به سادگی وجود ندارد. یک فرد می تواند عمیقا افسرده باشد ، اغلب با افکار مرگ. در چنین مواردی به کمک روانشناس / روان درمانگر حرفه ای نیاز است. تمرکز توجه حرفه ای در اینجا به وضعیت کودک آسیب دیده تغییر می کند. خارج کردن چنین فردی از بحران بدون کارکردن در آسیب های اولیه کودکی غیرممکن است.

مختصری در مورد راهکارهای درمانی کار

در خاتمه ، می خواهم توجه شما را به عموم و افراد عالی در کار با مراجعان آسیب زا و مراجعه کنندگان در بحران جلب کنم.

نکته مشترک برای آنها ایجاد در فرایند درمان امکان ملاقات دو حالت داخلی - کودک و بزرگسال است.

برای مراجعه کنندگان - آسیب ها ، وظیفه اصلی روان درمانی "پرورش" کودک آسیب دیده داخلی است ، که برای ظهور عملکرد یک بزرگسال ضروری است که می تواند به خود تکیه کند و با چالش های زندگی کنار بیاید.

برای مراجعانی که در بحران هستند ، وظیفه درمانی این است که کودک فراموش شده را با احیای حساسیت به خواسته ها ، احساسات و تجربیات او "زنده کنند".

در درمان ، من از تعدادی تکنیک خاص برای حل این مشکلات استفاده می کنم ، از جمله موارد کپی رایت ، مانند صندلی خالی ، نامه به فرزندم ، نامه به بزرگسالم ، کار با کارت های پیش بینی کننده ، اسباب بازی شناسایی و سایر موارد.

برای افراد غیر مقیم امکان مشاوره و نظارت از طریق اسکایپ وجود دارد

توصیه شده: