جاز حرفه ای

تصویری: جاز حرفه ای

تصویری: جاز حرفه ای
تصویری: نواختن جاز بوسیله یک کودک در ارکستر 2024, آوریل
جاز حرفه ای
جاز حرفه ای
Anonim

اولین مشتری هایم را به یاد دارم.

دختر 12 ساله. تنها کودکی که مدتها منتظرش بود. باهوش ، زیبا ، مورد علاقه در خانواده و در میان همسالان. او از شب ادراری رنج می برد. و این فاجعه خانواده کوچک او بود. همانطور که فهمیدم ، سالها بعد ، تنها چیزی که خانواده را متحد کرد شب ادراری بود. اما پس از آن ، من نمی توانستم آنقدر گسترده ببینم. نمی دانستم چگونه.

زن بالای پنجاه تقریباً دو برابر سن من. من آمدم تا درباره ترس خود از دست دادن دخترم صحبت کنم. پسر بزرگتر خودکشی کرد … یادم می آید که چقدر از شنیدن داستانش ترسیده بودم. احساس درماندگی می کردم. در نتیجه جلسه ، من توانستم به او کمک کنم تا آرامش را در قلب خود بیابد. حتی اگر نه برای مدت طولانی.

پسر 11 ساله است. معلم کلاسش او را نزد من آورد. رفتار تحقیرآمیز داشت. او در زمستان با یک ژاکت برای پیاده روی بیرون رفت ، اما در زیر هیچ چیزی نداشت. و این یکی از "شوخی های" متعدد بود. ما حدود یک سال با او کار کردیم. به طور دوره ای جلساتی با مادرش برگزار می کرد. به یاد دارم که چگونه در یکی از جلسات ، او همکلاسی خود را به هفت روش مختلف ، که توسط پلاستین مجسمه شده بود ، کشته بود (با تانک خرد شده ، از روی میز برداشته شده ، با چاقو بریده شده ، به دیوار پرتاب شده بود …) او فقط او را اذیت کرد زیرا او با لهجه قفقازی صحبت می کرد. من از تخیلات تهاجمی او ترسیدم. نگران بود ، بین جلسات ما به او فکر می کردم. اما ، معجزه ای رخ داد. بلافاصله پس از آن جلسه ، پسر شروع به رفتار خوب با دختر قفقازی کرد و از او در برابر سایر کودکان محافظت کرد. رهبر رسمی کلاس شد و از یادگیری لذت برد. من نفهمیدم چه اتفاقی افتاده بود.

در آغاز تمرینات روان درمانی ، من بصری بیشتر کار کردم. بله ، در سال 2002 کتابهای زیادی در مورد درمان گشتالت وجود نداشت. من به دنبال آزمایش بودم ، خودم چیزهای زیادی اختراع کردم. زیاد می خواندم و تمرین می کردم. من هم قبل از جلسات با مشتریان و هم قبل از آموزش بسیار نگران بودم (با این حال ، من هنوز نگران هستم). به خاطر می آورم که این جمله را شنیدم: "حداقل 7-10 سال مطالعه و تمرین طول می کشد تا یک روانشناس حرفه ای شوم." من همه چیز را به یکباره می خواستم! اما تجربه شخصی من این آمار را تأیید می کند. من فکر می کنم که تعداد مشابهی در حرفه آشپز ، پزشک ، ناخدای کشتی های بین سیاره ای و بسیاری از مشاغل دیگر وجود دارد.

چرا اینطور است؟ به هر حال ، قوانین پخت و پز و دستور پخت در موسسات آموزشی آموزش داده می شود. اما فقط سرآشپز می داند که چگونه و چگونه این قوانین و تناسب را اعمال کند و چه موقع اصلاح یا حتی نقض کند.

در یک دانشگاه آموزشی ، آنها نحوه و آنچه را که باید به کودکان بگویند را آموزش می دهند ، اینکه در پایان تحصیل دانش آموزان چه نتایجی باید داشته باشند. اما ، فقط یک معلم حرفه ای می تواند به طور کیفی توجه کلاس را جلب کرده و مطالب را به گونه ای منتقل کند که توسط دانش آموزان جذب شود.

برخورداری از خرد همان چیزی است که حرفه ای را از مبتدی جدا می کند. متیس (یونان باستان) - خرد ؛ savoir faire (fr.) - به معنای واقعی کلمه - "دانش فعال" ، عقل عملی ، درایت ، توانایی یافتن راهی برای خروج از موقعیت. این حکمتی بود که من در آن دو هزارم دور فاقد آن بودم. حکمت ، ناشی از تمرین حرفه ای و تجربه شخصی ، اشتباهات و کشفیات من.

من مثل مكانیك خردمند را به خاطر آوردم: در یكی از بنادر كشتی عظیمی در حال آماده شدن برای قایقرانی بود. همه مسافران در حال حاضر در کشتی هستند ، زمان حرکت است ، اما به دلیل خرابی مرموز ، کشتی را نمی توان راه اندازی کرد. صنعتگران محلی عذاب می کشند ، عذاب می کشند و تصمیم می گیرند از یک مکانیک مشهور کمک بخواهند. همانطور که گفتند ، بسیار با استعداد و گران است. او آمد. چند دقیقه در میان مکانیزم های بزرگ کشتی قدم زدم. من برخی از قسمت ها را لمس کردم ، و سپس چکش را برداشتم و یکی از لوله های موتور را چند بار ضربه زدم. کشتی شروع شد!

- 1000 دلار - مکانیک گفت.

- برای چی؟ ناخدا پرسید. - شما فقط دو دقیقه راه رفتید و دوبار به این لوله ضربه زدید.

"1 دلار برای دو دقیقه ای که اینجا بودم و 999 دلار برای این واقعیت که می دانم کجا باید ضربه بزنم."

عقل ویژگی است که نمی توان آن را آموزش داد.فقط قابل انتقال و درک است. هر دو مورد اول و دوم به کیفیت و کمیت دانش عملی و اطلاعات مستقل از یک محیط در حال تغییر بستگی دارد. عقل زمانی است که نه تنها آنچه را که اتفاق می افتد ببینید ، بلکه با جزئیات درک کنید. یعنی ، شما از داخل می فهمید که این یا آن فرایند چگونه کار می کند و چگونه اتفاق می افتد.

خرد عملی ، مانند ماهی ، اگر "اول تازه باشد" ارزشمند است. این فقط در لحظه استفاده متولد می شود و وجود دارد: در حال حاضر ، در یک مکان خاص و در یک موقعیت خاص. برگرفته از زمینه و به کار گرفته شده ، حتی در شرایط بسیار مشابه ، ممکن است نتیجه ای نداشته باشد.

اغلب شفاهی کردن دانش یا مشخصات فنی خود دشوار است. زیرا همه اینها نه تنها در قشر نیمکره های مغز ساخته شده است ، بلکه به کل طبیعت گسترش می یابد. با گذشت سالها ، درک پویایی این فرآیند باز می شود ، دانش آنچه سازگار است و چه چیزی نیست ، نحوه رفتار با یک مکانیسم حفاظتی دیگر ، نحوه واکنش در شرایط پیش بینی نشده. با گذشت زمان ، احساس می کنید که چگونه چیزی را که واقعاً مهم است از شاه ماهی قرمز تشخیص دهید.

هر بار ، با انتظار ملاقات با مشتری ، نمی دانم با چه موضوعی و در چه حال و هوایی خواهد آمد. هر جلسه ، حتی اگر یک صدم باشد ، غیرقابل پیش بینی است. غیرممکن است که برای یک جلسه به صورت نقطه ای آماده شوید ، به عنوان مثال ، برای یک آزمون در یک موضوع مشخص. و معلوم می شود که تمام زندگی قبلی من آمادگی برای ملاقات است. هرچه تجربه شخصی و حرفه ای من غنی تر باشد ، دانش من در زمینه روانشناسی گسترده تر و عمیق تر باشد ، کار من آسان تر و بهتر است. در حالی که از نظر فنی می توانم همان کار را انجام دهم ، تقریباً همان س questionsالات ده سال پیش را می پرسم.

آموزش مشابه است. هر گروه دارای انرژی منحصر به فرد و مجموعه ای از ویژگی ها است - سرعت ، ریتم ، تجربه زندگی ، خواسته ها ، وسعت دانش و غیره. و علاوه بر این ، گروه به زندگی خود در خارج از آموزش ادامه می دهد. و هر بار که به آموزش می آیم ، نمی دانم با چه چیزی کار خواهیم کرد. کدام گروه "شکل" حکومت خواهد کرد. بنابراین ، من تقریباً برای همه موضوعات و واکنشهای شرکت کنندگان به من ، نسبت به یکدیگر آماده هستم.

به طور مرسوم ، سه سبک گروه های رهبری وجود دارد: "پاپ" ، "شانسون" و "جاز". من فکر می کنم این طبقه بندی را می توان به فعالیت های دیگر نیز تعمیم داد.

"پاپ" - محتوای آموزش و ساختار آن به نیازهای گروه یا تغییرات در وضعیت گروه بستگی ندارد. مربی برنامه خود را می خواند و تمرینات تجویز شده توسط خود یا مربی اش را یکبار برای همیشه انجام می دهد. شاید فقط با تغییر مواردی که قابل تغییر نیستند. بنابراین ، اگر این آموزش فروش است ، محصولی که باید فروخته شود و مخاطبی که برای آن تغییر می کند. اگر پوشک بچه برای والدین جوان است ، اگر "Validol" ، پس به احتمال زیاد برای افراد مسن است.

"Chanson" - موسیقی عملا یکسان است ، اما کلمات متفاوت است. اگرچه موضوع کاملاً قابل پیش بینی است. چنین آهنگ مهیج. در مربیگری ، کمی زنده تر از موسیقی پاپ به نظر می رسد. لحظاتی از تماس با شرکت کنندگان وجود دارد ، اما گروه همچنان به جایی می رود که مربی آموزش دیده آن را هدایت می کند. اغلب ، به سوی آینده ای موفق و غنی)

"جاز" اینجا و اکنون با آنچه در این زمینه خاص بوجود می آید کار می کند. "جاز" چیزی فراتر از انجام آموزش است ، پیروی از ریتم ها و ارزش های زندگی ارگانیسم گروه ، زندگی است که در طی این فرآیند متولد می شود. این بداهه نوازی مداوم مبتنی بر دانش عملی است. این در حال کار با اشکال است که از پس زمینه بیرون زده و سپس ، پس از تغییر در روند ، به زمینه تغییر یافته باز می گردیم. این کار خارج از راه حل های یکپارچه است. این شغلی است که از رویکردهای مختلف در همه تنوع استقبال می کند. این امر به لطف خرد عملی امکان پذیر است.

فیلسوف انگلیسی سر ایسایا برلین OM در مقاله خود "خارپشت و روباه" درباره حکمت به شرح زیر نوشت: "این حساسیت خاصی به تغییر خطوط شرایطی است که ما در آن قرار داریم. این توانایی زندگی بدون نقض وضعیت یا عوامل تعیین شده است که نه تنها قابل تغییر نیستند ، بلکه حتی چگونه باید محاسبه یا توصیف شوند"

توصیه شده: