سوء استفاده در روان درمانی

فهرست مطالب:

تصویری: سوء استفاده در روان درمانی

تصویری: سوء استفاده در روان درمانی
تصویری: روان درمانی - افسردگی خود را درمان کنید 2024, آوریل
سوء استفاده در روان درمانی
سوء استفاده در روان درمانی
Anonim

PsychCentral با پیوندی به وبلاگ زنی روبرو شد که درمانگر از موقعیت جدایی وی از یک مرد برای برقراری رابطه جنسی با مشتری استفاده کرده و او را به او وابسته می کرد. کم کم این واقعیت که او برای او به عنوان منشی ، ماساژور و دستیار شخصی شروع به کار کرد به جنسیت اضافه شد و پس از سه سال ناگهان درمان با او را به طور کامل متوقف کرد

وبلاگ او لیستی از علائم دارد که ممکن است نشان دهنده رابطه ناسالم بین یک مشتری و یک رواندرمانگر (و همچنین یک پزشک ، یک کشیش و غیره باشد) این لیست توسط سازمانی به نام BASTA تهیه شده است! همکاران بوستون سوء استفاده از درمان را متوقف می کنند.

این لیست شامل نمونه هایی از رفتار درمانگر است که ممکن است نشان دهد مشکلی در رابطه وجود ندارد و مرزهای شخصی مراجعه کننده نقض می شود. برخی از مثالها لزوما نشانه های واضح سوء استفاده نیستند. به عنوان مثال ، منطقی است اگر درمانگر پیشنهاد کند رابطه ای را که در آن با شما بدرفتاری شده است ترک کند ، اما اگر درمانگر از شما بخواهد که تمام روابط نزدیک خود را کنار بگذارید تا در نهایت درمانگر تنها نقطه حمایت شما شود ، این زنگ بسیار نگران کننده ای است در صورتی که درمانگر توصیه کند که تا جایی که می توانید از نظر مالی به او مراجعه کنید ، به همین ترتیب است. این می تواند به همان اندازه نشانه این باشد که او می خواهد به شما کمک کند و همچنین علامتی است که می خواهد حداکثر وابستگی را به شما در شما ایجاد کند. درمانگر همچنین ممکن است برخی اطلاعات شخصی یا داستان شخصی را برای حمایت از شما به اشتراک بگذارد ، اما اگر این کار را به قصد درخواست کمک از شما انجام دهد ، یا از شما به عنوان مخاطب داستانهای خود استفاده کند ، یا این کار را برای تغییر گفتگو انجام دهد ، هنگامی که شما یک موضوع مهم را مطرح کنید ، این می تواند نشانه نقض جدی مرز در روابط شما باشد.

من از طرف خودم می گویم که بهتر است کل لیست را به طور کلی بخوانید و سپس به احساسات خود گوش دهید. اگر بسیاری از نکات با هم منطبق هستند ، پس دلیلی برای فکر کردن وجود دارد (هرچند به نظر من در س sexالات مربوط به رابطه جنسی ، واضح و قابل درک است که از شما استفاده می شود ، مهم نیست که چگونه "از نظر روان درمانی" توضیح داده شود). دلایل سوء استفاده می تواند این باشد که درمانگر مشکلات خود را با هزینه شما حل می کند و همچنین این واقعیت که درمانگر تحصیلات و تجربه کافی ندارد ، به ویژه در مورد محدودیت های شخصی و اخلاق حرفه ای و سوء استفاده نه به دلیل نیت بدخواهانه بلکه به این دلیل که او یک متخصص بد است.

هر کس حق دارد با یک متخصص خوب کار کند

اگر یک یا دو نکته با هم منطبق بودند ، اما در غیر این صورت هیچ احساسی وجود ندارد که آنچه اتفاق می افتد اشتباه است ، این فرصتی است که با درمانگر خود صحبت کنید. هر بهانه ای بهانه ای است برای صحبت با روان درمانگر خود))

در ترجمه ، من از عبارت رواندرمانگر برای همه موارد (روانشناس ، روانپزشک ، کشیش ، مربی ، کارمند بهداشت ، رهبر معنوی ، مربی و غیره) استفاده می کنم. و اصطلاح (روان درمانی) برای همه موارد (آموزش ، درمان و غیره).

لحظات کاری

- درمانگر جلسات رایگان به من پیشنهاد داد یا هزینه جلسات را به عنوان لطفی به من کاهش داد

از آنجا که او هزینه را کاهش داده است ، از من انتظار دارد که برای جلسات غذا برای او بیاورم یا در ازای خدمات روان درمانی او خدمات دیگری ارائه دهم.

- جلسات اغلب نیم ساعت یا بیشتر از زمان تعیین شده به طول می انجامد.

من معمولا آخرین مشتری او در روز هستم.

- در جلسات ما ، معمولاً شخص دیگری (در ساختمان و غیره) وجود ندارد.

- روان درمانگر مرا مجبور می کند مدت زیادی منتظر بمانم.

من بیش از هزار دلار به او بدهکار هستم.

- من اغلب نمی دانم جلسه چقدر طول می کشد. گاهی اوقات 20 دقیقه طول می کشد ، گاهی یک ساعت و نیم.

- روان درمانگر اغلب در جلسات ما با تلفن صحبت می کند.

- اگر درمانگر گرسنه است ، در جلسات خود با هم به رستوران می رویم.

وابستگی ، انزوا و جایگزینی اهداف

- درمانگر به من گفت که روابط خود را با مهمترین افراد زندگی ام پایان دهم ، و من دلیل آن را نمی فهمم. افراد و روابط مهم می توانند شامل پدر ، مادر ، خواهران و برادران ، شریک یا همسر ، گروه اجتماعی ، فعالیت های مذهبی ، گروه های درمانی ، دوستان نزدیک ، گروه های سیاسی ، برنامه 12 مرحله ای (AA) و دیگران باشد.

- درمانگر اصرار دارد که من اغلب اوقات با او تماس بگیرم ، حتی زمانی که به آن احتیاج ندارم.

- روان درمانگر به من می گوید که برای رشد شخصی چه می کند و از من می خواهد که من نیز همین کار را انجام دهم.

- روان درمانگر به من توصیه می کند که مدرسه / دانشگاه / موسسه آموزشی را ترک کنم.

- روان درمانگر فکر می کند برنامه های من برای تغییر شغل یا رفتن به تحصیل ایده بدی است.

- اگر به طور ناگهانی پول ملاقات با او را ندارم ، حتی اگر در مورد درمان طولانی مدت باشد ، روان درمانگر به من جلسات رایگان ارائه می دهد.

- روان درمانگر لباس های دست دوم خود را به من داد.

- درمانگر به من می گوید که چه چیزی بپوشم و چگونه موهایم را حالت دهم.

- روان درمانگر از من می خواهد که در مورد درمان خود به کسی نگویم.

- من چندین بار گفتم که می خواهم برای مشاوره در مورد درمان خود به روان درمانگر دیگری مراجعه کنم ، اما روان درمانگر من من را دلسرد می کند.

- روان درمانگر از من حمایت های زیادی می کند ، مانند - وقتی در شرایط بحرانی قرار می گیرم به خانه من می آید ، اغلب با من تماس می گیرد تا از وضعیت من مطلع شود. در شرایط بحرانی ، این حمایت حتی بیشتر است.

- با این روان درمانگر ، احساس می کنم که حمایت و تفاهم را پیدا کرده ام که در تمام زندگی خود به دنبال آن بودم.

- یک روان درمانگر اغلب به من یادآوری می کند که او تنها فردی در زندگی من است که واقعاً مرا درک می کند و می داند چه چیزی برای من خوب است.

فرایند درمان

- درمانگر مشکلات خود را به من می گوید تا من بتوانم راهنمایی یا نصیحت کنم.

- درمانگر درباره خودش زیاد صحبت می کند و من نمی فهمم که این چگونه با درمان من ارتباط دارد.

- این تصور به وجود می آید که درمانگر در مورد آنچه من می گویم سطحی نگر است و از آن به عنوان بهانه ای برای صحبت درباره خود استفاده می کند.

- درمانگر طوری رفتار می کند که گویی می داند چه چیزی برای من بهتر است ، بدون اینکه نظر من را بپرسد.

- روان درمانگر رفتار سرد ، دور و محدودی دارد.

- درمانگر اغلب عصبانی می شود و سرم داد می زند.

- روان درمانگر هر اتفاقی که بین ما می افتد را به عنوان یک انتقال تفسیر می کند ، حتی اگر مطمئن باشم که اقدامات او مستقیماً با احساسی که من دارم ارتباط دارد.

- از زمان شروع درمان ، من احساس می کنم بدتر از بهتر هستم و درمانگر هیچ نگرانی در این مورد ابراز نمی کند و هیچ توضیحی در مورد اینکه چرا این اتفاق برای من می افتد ارائه نمی دهد.

- از آغاز درمان ، برای اولین بار در زندگی من ، افکار خودکشی و حالت خودکشی ظاهر شد ، به نظر نمی رسد که درمانگر به این موضوع اصلاً اهمیت دهد.

- درمانگر رفتار تهاجمی و مانند یک سادیست دارد.

- این تصور به وجود می آید که درمانگر از دیدن درد من خوشحال است.

- روان درمانگر به طور مستقیم یا با اشاره به من پیشنهاد می دهد که خودکشی کنم (به عنوان مثال ، می گوید برای من بهتر است بمیرم / می گوید که من را در خواب مرده دیده است / ثابت می کند که خودکشی یک جایگزین منطقی است).

- روان درمانگر به آنچه من نمی توانم تغییر دهم توهین می کند - پارامترها و توانایی های جسمی ، وزن ، ملیت ، جنسیت ، سن ، گرایش جنسی ، سابقه بیماری و غیره.

- روان درمانگر به جنبه های دیگر زندگی من نیز توهین می کند. شخص احساس می کند که می خواهد مرا نابود کند و به من در ساختن زندگی ام کمک نمی کند.

- درمانگر تهدید می کند که اگر آنطور که می گوید عمل نکنم ، هرگز درمان نمی شوم. گاهی اوقات به نظر می رسد که او درست می گوید ، گاهی اوقات نه.

- درمانگر اهمیت تجربه قبلی من را با سایر افرادی که از موقعیت خود در زندگی من سوء استفاده کرده اند ، کم اهمیت می داند.

- درمانگر از کار با نیازهای فعلی من خودداری می کند و همیشه اصرار دارد که مشکلات فعلی من باید با تجربیات گذشته ام حل شود.

- روان درمانگر اغلب سرم داد می زند.

- من اغلب می گویم که درمان به من کمک نمی کند ، اما درمانگر آن را نادیده می گیرد.

- هنگامی که من در مورد آنچه در درمان من اتفاق می افتد س askال می کنم ، درمانگر از بحث در مورد آنها ، بحث در مورد کار من و آنچه می توانم از درمان انتظار داشته باشم خودداری می کند.

- روان درمانگر از صحبت در مورد تحصیلات ، مجوزها و غیره خودداری می کند.

- روان درمانگر در مورد تحصیلات ، مجوز و غیره دروغ می گوید.

- روان درمانگر خدماتی را تبلیغ می کند که شرایط لازم برای آنها را ندارد.

- روان درمانگر با من از الکل و مواد مخدر استفاده می کند.

- به خاطر داشتن مشکل به من توهین می کند.

- درمان بدون فرایند تکمیل درمان به پایان رسید.

- درمان به پایان رسیده است ، من بسیار ناراحت هستم و روان درمانگر به من متخصص دیگری را توصیه نکرده است که بتوانم به او مراجعه کنم.

- درمانگر بدون اجازه من در مورد سایر افراد صحبت کرد.

- روان درمانگر مسائل محرمانه بودن را برای من توضیح نداد.

نقش دوگانه

- درمانگر من کارفرمای من است.

- من در ازای درمان برای درمانگر خود کار می کنم.

- روان درمانگر من معلم ، مشاور پایان نامه و غیره است.

- ما خارج از روان درمانی دوست هستیم.

- درمانگر من بستگان من است.

او دوست صمیمی خانواده ما است.

- ما همکار هستیم یا در یک سازمان کار می کنیم.

- ما یک تجارت مشترک داریم.

او از من پول قرض کرده است.

احساس خاص بودن

- روان درمانگر به من گفت که من مشتری مورد علاقه او هستم.

- درمانگر در حضور من در مورد سایر مراجعین بحث کرد.

- روان درمانگر در حضور من تلفنی با سایر مراجعه کنندگان صحبت کرد و به من گفت که آنها چه کسانی هستند.

- روان درمانگر به من گفت که هرگز با شخصی مثل من ملاقات نکرده است.

- روان درمانگر هدایای زیادی به من می دهد و می گوید این نشان می دهد که چقدر برای او مهم هستم.

- درمانگر به گونه ای با من درباره سایر مراجعین صحبت می کند که احساس می کنم مورد اعتماد من هستند ، من مهم و خاص هستم.

- روان درمانگر به من گفت که من شخص خاصی هستم.

تماس های اجتماعی

- من در مهمانی هایی حضور داشتم که درمانگر من در آن حضور داشت ، و او با من در مورد موقعیت های چرخشی در همان محافل اجتماعی بحث نکرد.

- روان درمانگر مرا به مهمانی ها دعوت کرد.

- من یک روان درمانگر را به مهمانی ها دعوت کردم و او به آنها آمد.

- من یک روان درمانگر را به مهمانی ها دعوت کردم ، اما او نیامد ، اما او آن را با این واقعیت توضیح داد که در آن زمان کارهای دیگری را تعیین کرده بود.

- من با این روان درمانگر در رویدادهای حرفه ای شرکت کردم ، که او مرا دعوت کرد.

- من و درمانگر معمولاً در برنامه های اعتیاد یکسان شرکت می کنیم (الکلی های گمنام و غیره)

- درمانگر اغلب بعد از جلسه به من ایستگاه اتوبوس می دهد.

- درمانگر اغلب بعد از جلسه من را به خانه می رساند.

- شب را در خانه روان درمانگر گذراندم.

- من زمانی را با اعضای خانواده درمانگر گذراندم.

- من با یکی از اعضای خانواده روان درمانگر رابطه صمیمی داشتم.

- ما دوستان مشترکی با روان درمانگر داریم.

- روان درمانگر اشاره می کند که پس از پایان درمان ، می توانیم با هم دوست باشیم.

- درمانگر با من دارو می خورد و الکل می نوشد.

- روان درمانگر به من دارو داد.

- روان درمانگر خود را برهنه در سالن بدنسازی ، سالن زیبایی و غیره دیدم.

- من درمانگر خود را در ورزشگاه (لباس پوشیده) دیدم.

- من و روان درمانگر در یک تیم ورزشی بازی می کنیم.

- من و روان درمانگر به طور مرتب در تیم های ورزشی بازی می کنیم که مقابل یکدیگر بازی می کنند.

- من از طریق دوستان یا همکاران مشترک به اطلاعات شخصی زیادی در مورد درمانگر دسترسی دارم.

- ما هرگز درباره چگونگی تأثیر تماسهای اجتماعی خارج از درمان بر روابط حرفه ای ما بحث نکرده ایم.

انگیزه های فرقه ای

- به نظر می رسد تعداد زیادی از مراجعین نزدیک به این روان درمانگر هستند. من آنها را ملاقات کردم و در مورد آنها شنیدم.

- درمانگر عاشق تحریک فضای خانواده و اجتماع در بین مراجعه کنندگان خود است و من بخشی از آن خانواده یا جامعه هستم. [سلام لیتوک!]

- درمانگر مهمانی ها و جلسات را در خانه برگزار می کند و من در آنها شرکت کردم.

- روان درمانگر اغلب از مراجعین سابق خود به عنوان مربی در سازمان آموزشی خود استفاده می کند.

- روان درمانگر برای مددجویان خود نقش یک گورو را ایفا می کند. او دیدگاه خود را از دستگاه های مناسب در جهان دارد و سعی می کند جامعه ای را ایجاد کند که در آن مشتریان به عنوان پیروان عمل کنند.

- من در برنامه ریزی ایجاد این نوع کمون برای درمانگر خود شرکت می کنم.

- روان درمانگر در مورد سایر مراجعین بدون نگرانی در مورد محرمانه بودن اطلاعات شخصی آنها به من می گوید.

- فعالیتهای گروهی تشریفاتی مانند مراسم بخشی از ارتباط من با درمانگر و جامعه مشتری اوست.

- رواندرمانگر گروهی است که در آن شرکت می کند.

- اقدامات سادیستی تشریفاتی در حضور دیگران.

کنترل ذهن

- روان درمانگر از هیپنوتیزم به عنوان بخشی از کار استفاده می کند و من اغلب نمی دانم چه اتفاقی می افتد. وقتی من در مورد آن س askال می کنم ، درمانگر از پاسخگویی به سالات خودداری می کند.

- احساس می کنم در حضور درمانگر خود هیپنوتیزم شده یا در حالت خلسه بودم ، اگرچه در نگاه اول به نظر نمی رسد که او از هیپنوتیزم استفاده می کند.

- من به یاد دارم که چگونه درمانگر پیشنهادات هیپنوتیزمی ارائه داد که با آنها احساس راحتی نمی کنم.

- پس از درمان ، برخی از مواردی را که درمانگر در حالت خلسه بیان می کرد یا انجام می داد ، یادآوری می کنم و در گذشته به من احساس ناراحتی و خشونت علیه خودم می دهد.

- روان درمانگر مرا دعوت می کند تا خود را بکشم.

- درمانگر احساس خودکشی من را جدی نمی گیرد. او گفت یا اشاره کرد که مردن برای من راحت تر است.

- درمانگر وابستگی شدیدی به خود ایجاد کرده است و سعی می کند مرا مجبور به انجام کارهایی کند که نمی خواهم انجام دهم.

- درمانگر به چیزهایی در زندگی من توهین می کند که فکر می کنم خوب هستند.

بلافاصله پس از شروع درمان ، زندگی من به هم ریخت. درمانگر هیچ نگرانی در مورد زندگی من ابراز نمی کند. او بیشتر علاقه مند است که من به او معتاد بمانم. گاهی اوقات بعد از جلسات احساس می کنم بعد از مصرف مواد مخدر هستم.

ارتباط جنسی

- درمانگر کارهای زیر را (با استفاده از نیروی فیزیکی یا نه) انجام داد: بوسیدن روی لب ، بوسیدن سینه ، دستگاه تناسلی. در آغوش گرفتن طبیعت جنسی آشکار (فشار طولانی مدت با تمام بدن ، فشارهای لگنی ، نعوظ قابل لمس) ؛ برهنه شدن جزئی یا کامل به منظور تماس جنسی ؛ لمس قفسه سینه یا اندام تناسلی (با یا بدون لباس) ؛ خودارضایی رابطه جنسی دهانی ؛ رابطه جنسی مقعدی یا واژینال ؛ استفاده از اسباب بازی های جنسی ؛ هنگام مصرف مواد مخدر ، فعالیت های جنسی انجام می دادم. درمانگر مرا مجبور به رابطه جنسی برخلاف میل من کرد.

- درمانگر مرا مجبور کرد با او رابطه جنسی برقرار کنم به شرطی که در این مورد به کسی نگویم ، در غیر این صورت به من یا خانواده ام آسیب می رساند.

- پس از پایان رابطه جنسی ، درمانگر به من گفت که اگر من آن را به کسی بگویم ، آسیب جبران ناپذیری به او و زندگی او وارد می کند (که باید باعث احساس گناه شما شود)

- پس از پایان رابطه جنسی ، درمانگر مرا تهدید می کند که اگر از شخصی در مورد او شکایت کنم اطلاعات شخصی من را فاش می کند.

- درمانگر تأکید می کند که اگر با رابطه جنسی سرکوب شده ام کار نکنم ، هرگز درمان نمی شوم.

- اقدامات کلامی و غیر کلامی:

- روان درمانگر می گوید "اگر آن زمان ملاقات می کردیم ، در گذشته یک زوج عالی می ساختیم"

- درمانگر از بدن من تعریف می کند.

- درمانگر از جذابیت جنسی خود به من می گوید.

- درمانگر چیزهایی مانند "آه ، اگر ما هر دو آزاد نبودیم!"

- درمانگر می گوید که دوست دارد بعد از پایان درمان با من رابطه داشته باشد.

- درمانگر علاقه زیادی به جنبه های جنسی من دارد.

- درمانگر برای من نامه های عاشقانه می فرستد.

- درمانگر اسباب بازی های جنسی را برای استفاده در خانه به من می دهد ، نحوه استفاده از آنها را به من می گوید و از کارهایی که با آنها انجام می دهم گزارش می خواهد.

- درمانگر اغلب از ظاهر من تعریف می کند تا از نظر جنسی تا حد ممکن جذاب به نظر برسد.

- درمانگر اشاره می کند که ما می توانیم پس از پایان درمان رابطه داشته باشیم.

- روان درمانگر با دیدگاه فضول گرایانه نسبت به من متمایز می شود.

- پس از اتمام درمان ، روان درمانگر با من تماس گرفت تا قرار ملاقات بگذارم.

مدت کوتاهی پس از اتمام درمان ، با یک درمانگر رابطه جنسی داشتم.

در زمینه کار با بدن ، تهیه عسل. کمک و سایر شرایطی که نیاز به تماس فیزیکی دارد

- درمانگر آن قسمت هایی از بدن را لمس می کند که مربوط به مشکلی نیست که من گفته ام ، و دلیل آن را نمی فهمم. وقتی می پرسم ، پاسخ معقولی به من نمی دهند.

- لمس درمانگر بیشتر شبیه محبت جنسی به نظر می رسد تا عمل پزشکی یا معاینه پزشکی.

- دستهای درمانگر بیش از زمان مورد نیاز در معاینه یا درمان روی بدن من می ماند.

- درمانگر بدون هشدار یا بحث در مورد درمان های جایگزین با من از نظر جسمی آسیب می زند.

به نظر می رسد درمانگر از درد اعمال خود لذت می برد.

- درمانگر مرا متهم به داشتن مشکلات سلامتی می کند و طوری رفتار می کند که من لیاقت آن را دارم. [سلام به متخصصین زنان ساوتسکی]

- درمانگر رفتار تهاجمی نسبت به بدن من دارد.

- درمانگر درباره بدن من در زمینه جنسی صحبت می کند.

- پس از معاینه یا درمان ، درمانگر قسمت هایی از بدن من را بدون پوشش (به عنوان مثال با ملافه) می گذارد ، اگرچه من درخواست کرده ام که تمام قسمت های بدنم پوشانده شود ، به جز مواردی که برای درمان یا معاینه مورد نیاز است.

- هنگامی که من یک دوست یا وکیل را با خود به ملاقات می برم ، درمانگر با آنها صحبت می کند ، نه با من.

این لیست به من یادآوری کرد که علاوه بر مشکلات جنسی و شخصیتی ، روان درمانگران می توانند از مراجعان برای تمایلات سادیستی خود استفاده کنند.

توصیه شده: