پیرامید DILTS: اجازه دادن به مشکل زیر قفسه ها

تصویری: پیرامید DILTS: اجازه دادن به مشکل زیر قفسه ها

تصویری: پیرامید DILTS: اجازه دادن به مشکل زیر قفسه ها
تصویری: چه دلایلی باعث درد قفسه سینه میشود و چه باید کرد! 2024, آوریل
پیرامید DILTS: اجازه دادن به مشکل زیر قفسه ها
پیرامید DILTS: اجازه دادن به مشکل زیر قفسه ها
Anonim

اگر مشکلات مداوم در محل کار وجود داشته باشد ، "خط سیاه" به درازا کشیده است ، رویدادهای منفی در زندگی حاکم است ، پیدا کردن یک زبان مشترک با دیگران دشوار است ، این بدان معناست که زمان فوری است که همه چیز را در درون خود مرتب کنید ، حمل کنید یک نظافت عمومی انجام دهید و همه چیز را در جای خود قرار دهید. مدل آزمایش شده از سطوح منطقی و به نحوی دیگر ، هرم دیلتز ، در این امر کمک زیادی می کند

این یک ابزار ساده و قابل اعتماد است که برای یافتن راه حل برای بسیاری از شرایط دشوار مناسب است ، می تواند مشکلات غیرقابل حل قدیمی را از بین ببرد ، به خلاص شدن از شر عادت های مخرب کمک می کند و به طور کلی خود را درک می کند ، همه چیز را در جهان داخلی مرتب می کند.

مدل سطح منطقی یک سیستم زنده را توصیف می کند که می تواند یک فرد واحد ، یک شرکت کامل یا یک جامعه باشد. مدل شامل شش سطح است. سطوح این سیستم (هرم) را می توان با قفسه هایی که در آن دنیای درونی ما "چیده شده است" مقایسه کرد.

بیایید روی هر سطح از هرم دیلتس متمرکز شویم و ببینیم چه مزایای عملی می توانیم از آن به دست آوریم.

اندکی نظریه …

هر "قفسه" بخشی از تجربه ذهنی خود را نشان می دهد. هر یک از سطوح هرم با سایر سطوح متصل است و بسته به سلسله مراتب و فاصله بین آنها ، درجات متفاوتی بر سطوح مجاور می گذارد. تغییرات در سطح بالاتر لزوماً باعث ایجاد تغییرات در سطح پایین تر می شود. در عین حال ، تغییرات در سطوح پایین تأثیر قابل ملاحظه ای کمتری روی مراحل بالا دارد ، یا اصلاً بر آنها تأثیر نمی گذارد.

بیایید سطوح را از پایین به بالا طی کنیم.

محیط. پایین ترین سطح ، پایه. اینها شرایط ، محیط ما ، جهان پیرامون ما ، اشیاء ، افراد ، مکانها ، تاریخها ، تاریخها و همه چیز ، همه چیز ، همه چیز است که ما را احاطه کرده است. این همان چیزی است که ما در فعالیت های روزانه خود با آن مواجه می شویم ، با آن تماس می گیریم و با آن ارتباط برقرار می کنیم.

رفتار - اخلاق. سطح دوم ، که شامل همه چیز مربوط به فعالیت های یک شخص (سازمان) می شود. این میزان فعالیت انسان است. از آنجا که اقدامات بر روی چیزی (با کسی ، چیزی ، جایی یا زمانی) انجام می شود ، این سطح منطقی ارتباط تنگاتنگی با سطح پایین تر - محیط دارد.

در دو سطح پایین - محیط و رفتار - زندگی ما صورت می گیرد. در این سطوح ، بیشتر اهداف ما در نهایت به دنبال آن است (لذت بردن ، تجربه احساسات ، توجه ، افزایش اهمیت خود ، ارتباطات ، پول ، رابطه جنسی ، یادگیری چیزهای جالب). درخواست ها و خواسته ها ، و همچنین تعداد زیادی از "دستکاری" های رسمی (دستورات مدیریت برای انجام کاری ، فرمان ، دستورالعمل و غیره) نیز در این دو سطح منطقی است.

توانایی ها. سطحی که رفتار ما را تعیین می کند ، منبع و جهت حرکت است. همچنین می توان گفت که سطح تجربه است که در پشت ادراک ما از محیط نهفته است.

باورها و ارزشها. این سطحی است که تمام تجربیات بشری را جذب کرده است. باورها و ارزشها تحت تأثیر عوامل متعددی شکل می گیرد: خانواده ، مدرسه ، دوستان ، محیط ، محیط ، فرهنگ و غیره. در این سطح ، جایی برای بهانه وجود ندارد که چرا من کاری انجام ندادم - فقط پاسخ هایی وجود دارد "چگونه به این مهم برسیم؟" این سطح پاسخ به س "ال "چرا شخصی این کار را کرد؟"

ما مشکل را به اجزای تشکیل دهنده آن تقسیم می کنیم و به سوالات ساده پاسخ می دهیم

هویت. سطح ماقبل آخر با نقش شخصی ما ارتباط برقرار می کند. این نقشی است که ما عمدتاً بازی می کنیم - شوخی ، مادر ، قهرمان ، تاجر ، دوست ، معشوق ، کودک ، ماچو ، معلم و غیره. در این سطح ، س mainال اصلی این است "من کیستم؟" ، یعنی چگونه خودم و جهان اطراف را تصور می کنم؟ چه باورها ، ارزشها ، تواناییها و رفتارهایی در هر یک از نقشها حاکم است؟

ماموریت این سطح معنویت است که به س questionsالات "چرا؟ برای چی؟ چه فایده ای دارد؟ ".این بر اساس دیدگاه ما در مورد سیستم های بزرگ خارج از خود است که نقشها ، ارزشها ، باورها ، افکار ، اعمال یا احساسات خاص را "احاطه" می کند. این سطح روحیه یک شخص یا سازمان است.

… و نمونه هایی برای دید

بنابراین ، ما با "قفسه های" سیستم سطح منطق برخورد کرده ایم. حالا بیایید نحوه کار با آنها را بررسی کنیم. اجازه دهید این کار را با استفاده از مثال مشکلات مختلف "دسته های وزنی" انجام دهیم:

هیچ کس من را دوست ندارد ، هیچ کس به من نیاز ندارد ؛

من نمی توانم با زنگ ساعت بلند شوم - افزایش را برای 5 دقیقه ، پنج ، شش بار به تعویق می اندازم.

من نمی توانم با N زبان مشترک پیدا کنم.

بیایید تجزیه و تحلیل اولین مشکل خود را شروع کنیم. ابتدا ، آن را از قسمت پایین به بالا به اجزای تشکیل دهنده آن تقسیم می کنیم و به س questionsالات ساده ای پاسخ می دهیم که باید به ما نشان دهد قطعات این مشکل در سطح هرم قرار دارند.

"هیچ کس من را دوست ندارد": طرح روی "قفسه ها"

محیط. کی باید منو دوست داشته باشه؟ چگونه باید با من رفتار شود؟

اولیا ، نستیا ، مادر ، برادر ، ایگور ، همکاران در بخش ، رئیس و البته کوستیا. بقیه هم خوب خواهند بود آنها باید به من احترام بگذارند ، با من خوب و مهربان رفتار کنند ، مرا برای خودشان بگیرند.

رفتار - اخلاق. چه رفتاری ، چه اقداماتی از دیگران می خواهم ببینم؟

آنها همه جور توجهی به من می کنند ، گوش می دهند ، نظر من را در نظر می گیرند ، با من مشورت می کنند ، برای من مثال می زنند ، وقت خود را صرف من می کنند ، از ارتباط با من لذت می برند ، و با آنها تماس می گیرند.

توانایی ها. مردم چگونه مرا دوست خواهند داشت؟ برای توسعه چه مهارتهایی نیاز دارید؟

توانایی گوش دادن ، افزایش دانش در مسائل اقتصادی ، شروع به پختن "تنقلات" ، راه اندازی وبلاگ و جمع آوری اطلاعات مورد علاقه ما ، خواندن 4 کتاب در مورد تخصص خود و اعمال آنچه در محل کار می خوانید. کم کم کمد لباس خود را در جهت کلاسیک ها به روز کنید ، راه رفتن با کفش پاشنه بلند را بیاموزید.

باورها و ارزشها. چرا من به عشق جهانی نیاز دارم؟ چرا می خواهم مورد نیاز همه باشم؟

کسانی که دوست ندارند بد هستند. نمی تونی بد باشی از کودکی ، آنها آموختند که شما باید از معلم ، همسایه ، عمو ، خاله راضی باشید. آنهایی که دوست ندارند از نوع اجتماعی و طرد شده اجتماعی هستند. علاوه بر این ، من واقعاً دوست دارم وقتی به من توجه می کنند. من نمی توانم بدون توجه زندگی کنم.

هویت. من کیستم ، شخصی که همه او را دوست دارند و مورد نیاز همه هستند؟ نقش من چیست که بازی می کنم؟

من مرکز توجه و جاذبه هستم.

ماموریت چرا من همه اینها را انجام می دهم؟

برای خوشحال کردن خودم

دو سطح بالاتر

انیشتین نوشت: هیچ مشکلی در سطحی که بوجود آمده قابل حل نیست. او این کار را بدون هیچ اشاره ای به هرم دیلتز انجام داد ، اما کلمات او بسیار دقیق رویکرد حل مشکلات داخلی او را مشخص می کند.

راه حل مشکل (یا چیزی که بتواند آن را به طور قابل توجهی از زمین خارج کند) باید در سطوح بالاتر سیستم سطوح منطقی جستجو شود. بیشتر اوقات ، م effectiveثرترین راه حل در دو سطح بالاتر از "قفسه" قرار دارد که مشکل در آن قرار دارد.

بیایید نگاهی به بقیه نمونه های خود بیاندازیم.

من نمی توانم با زنگ ساعت بلند شوم - افزایش را برای 5 دقیقه ، پنج ، شش بار به تعویق می اندازم. فرض کنید مشکل اصلی در سطح رفتار نهفته است. سپس ، به احتمال زیاد ، باید م effectiveثرترین دارو را در سطح باورها و ارزشها جستجو کرد. وقتی برای زنگ هشدار بلند نمی شوم ، متوجه چه ارزشی می شوم؟ وقتی با اولین سیگنال از خواب بلند می شوم ، متوجه چه ارزش هایی می شوم؟

من نمی توانم با N زبان مشترکی پیدا کنم. فرض کنید مشکل اصلی در سطح محیط تعریف شده است. برای یافتن راه حل ، ارزش بررسی دقیق سطح توانایی را دارد. چه توانایی هایی (تجربه ، مهارت ، توانایی) به من اجازه نمی دهد با N زبان مشترک پیدا کنم؟ چه مهارتهایی به شما در انجام این کار کمک می کند؟

با کشف مشکل اصلی در مورد "هیچ کس من را دوست ندارد" در سطح اعتقادات ، شما باید به مرحله ماموریت در جستجوی راه حل بروید. فرض کنید متوجه شدید که بزرگترین چالش تغییر باورهای شخصی شما در مورد این است که چرا دیگران باید من را دوست داشته باشند. متوجه شدید که به دو دلیل می خواهید دوست داشته شوید. اول لذت پیش پا افتاده است.دوم بدهی به برنامه ای است که از کودکی در شما وضع شده است. جلب رضایت دیگران مهم و ضروری است. به دلیل دومی ، نظر ارزشیابی در ما رشد می کند ، که ما آن را در سرلوحه همه فعالیت های خود قرار می دهیم. در نتیجه ، مهمترین انگیزه تبدیل به چیزی می شود که آنها درباره ما می گویند یا فکر می کنند.

تصمیم ماموریت می تواند بازتعریف ارزش عشق جهانی باشد.

درباره ضایعات و ناهنجاری ها

شکستن تصور ثابت در سطح ماموریت غیرممکن است ، ما به یاد داریم که در سطوح بالا ، تغییرات بسیار کند رخ می دهد. در این مورد ، لازم است روشهای جایگزین برای جلب رضایت خود در نظر گرفته شود و تأثیر نظر ارزشیابی را کنترل کرده و اهمیت آن را برای مدتی به طور مصنوعی کاهش دهیم. به دنبال راه های جدیدی باشید که به شما کمک می کند خودتان را دوست داشته باشید ، مانند انجام یک پروژه دشوار در محل کار در زندگی حرفه ای خود ، یا جستجوی چیزی که در زندگی شخصی خود از آن لذت می برید و آن را به یک سرگرمی تبدیل می کنید. یا شاید فقط این هدف را برای خود قرار دهید که خود را در مرکز توجه خود قرار دهید - مراقبت از خود را مانند خانواده سلطنتی شروع کنید ، خودتان را دوست داشته باشید ، خود را نوازش دهید ، تحسین کنید ، به موفقیت ها توجه کنید.

پس از مدتی از چنین کاری ، سطح اهمیت نظر ارزشیابی کاهش می یابد (اگرچه بعید است که بتوان به طور کامل از شر آن خلاص شد). اما توسعه روشهای جایگزین برای جلب رضایت خود به شما کمک می کند تا از تلاش برای جلب رضایت همه در حوزه دیگری که تحت کنترل شما است ، استفاده کنید.

هیچ مشکلی در سطحی که بوجود آمده قابل حل نیست. آلبرت انیشتین

پس از تصمیم گیری در مورد راه حل مناسب ، با آن از بالا به پایین در سراسر هرم "شروع" کنید ، با ماموریت شروع کنید تا بررسی کنید که آیا با سطوح شما مطابقت دارد یا خیر. شاید راه حلی که پیدا کرده اید با هویت شما تناقض داشته باشد. سپس به دنبال یکی دیگر باشید یا مورد انتخاب شده را اصلاح کنید.

بنابراین ، هرم سطوح منطقی یک ابزار کار است که یک مشکل را در اجزای تشکیل دهنده خود تجزیه می کند ، و هر یک از آنها را به دسته خاصی از "من" داخلی ما اختصاص می دهد ، و به شناسایی سطحی که در آن یافتن راه حلی م effectiveثر ساده ترین راه است ، کمک می کند. مشکل را حل کنید ، و سپس دوباره آن را از طریق هرم بررسی کنید.

سرگئی دوبوویک

توصیه شده: