وقتی از خودم متنفرم

تصویری: وقتی از خودم متنفرم

تصویری: وقتی از خودم متنفرم
تصویری: از اینکه از خودم متنفرم چه کنم؟ 2024, آوریل
وقتی از خودم متنفرم
وقتی از خودم متنفرم
Anonim

"به طور مبهم ، در اعماق قلب ، ما می دانیم که واقعاً چه کسی هستیم. این باعث ناراحتی روح ما می شود: ما آن چیزی نیستیم که دوست داریم باشیم."

آلدوس هاکسلی

برای بسیاری از مردم ، نفرت از خود بسیار بیشتر از عشق آشنا است. او می تواند آشکارا روی سطح ناخودآگاه پاشیده و بی سر و صدا در عمق دراز بکشد … گهگاه حباب های گاز سمی را آزاد می کند.

نفرت از خود یکی از مخرب ترین رفتارهاست و همراه با شرم سمی ، زمینه ساز بسیاری از اختلالات شخصیتی و روان رنجوری است. با داشتن چنین جذابیت هایی در سر خود ، یک فرد در تمام زندگی خود بی رحمانه به خود تجاوز می کند.

نفرت از خود یک نگرش احساسی نسبت به خود است که در پشت آن بسیاری از احساسات ، احساسات ، افکار ، ایده ها و تأثیرات مختلف وجود دارد. این یک خصومت مکرر یا حتی مداوم با خود است. از نظر قدرت و مدت زمان بیشتر با عصبانیت یا تحریک متفاوت است. هنگامی ظاهر می شود که شخصی نوعی ناسازگاری با الزامات اجتماعی را مشاهده می کند ، که برای او بسیار مهم است ، در نتیجه فرد نمی تواند برخی ویژگیها یا ویژگیهای بیرونی را بپذیرد. خود را به خاطر اشتباهات سرزنش می کند ؛ نمی تواند خود را برای برخی بدی ها نسبت به خود یا دیگران و غیره ببخشد.

به عنوان یک قاعده ، چنین فردی بیش از حد برای کمال تلاش می کند ، اما نمی تواند در همه چیز کامل باشد. از این رو ، او رنج می برد و شروع به تجربه احساسات منفی در رابطه با خود می کند ، که بدن و زندگی او را مسموم می کند.

نفرت می تواند برای: شخصیت شما ، بدن شما ، توانایی های شما ، اعمال شما ، جنسیت شما ، بیماری شما ، تعلق به یک گروه خاص (خانواده ، ملیت ، طبقه اجتماعی) ، فرهنگ و اجتماعی ایجاد شود. کلیشه ها

این می تواند خود را به شکل تجاوز به خود (تجاوز خودکار) نشان دهد ، که در سوء مصرف الکل ، سیگار کشیدن ، رژیم گرفتن یا پرخوری بیان می شود. اشتیاق به فعالیتهای شدید که موقعیتهای بالقوه خطرناکی را ایجاد می کند ؛ صدمات دائمی "تصادفی" ، بریدگی ، سوختگی و غیره. بی نظمی (لباس های کهنه ، دوش نامنظم و غیره) ؛ تحریک دیگران به رفتار تهاجمی نسبت به خود و غیره

نفرت خود را به عنوان نفی خود (آنچه واقعاً یک فرد است) ، به عنوان احساس عصبی گناه ، به عنوان یک مبارزه مداوم در درون خود ، رد خود ، فرار از خود و غیره نشان می دهد. این راهی برای مقابله با مشکلات زندگی است..

وقتی فرد به دنبال پنهان کردن احساسات و درد در درون خود است ، ظاهر می شود ، اما در عین حال واقعیتی را ایجاد می کند که نظر او را نسبت به خود به عنوان یک بی اهمیتی شرم آور تأیید می کند.

دو بازیکن در ایجاد این الگو مشارکت دارند: قسمت کودکان ، که به دلیل ضربه روحی دریافت شده ، "محافظت شده" بود و رشد بیشتری نداشت (هنگامی که کودک همانطور که دیگران در مورد او می گویند احساس می کند ، هنوز نداشت توانایی مقایسه خود با دیگران و تجزیه و تحلیل) و قسمت والدین (متهم کردن) - تصویر درونی بزرگسالان مهم ، که منبع ارزیابی منفی بود. او ، برخلاف قسمت کودکانه حساس گنگ ، در صحبت کردن و اظهار نظر درباره زندگی یک فرد با ظلم شدید بسیار خوب است.

به عنوان مثال ، وقتی مشکلی پیش می آید ، صدای تهدید آمیز قسمت والدین با صدای تحقیرآمیز اتهامی را در مورد این موضوع بیان می کند: "شما هیچ چیز نیستید." بخش بچه ها شروع به احساس شرمساری شدید می کند و بدون قید و شرط این را باور می کند (حتی بدون اینکه بخواهم اعتراف کنم که این ممکن است درست نباشد). و از آنجا که کودک به والدینی وابسته است ، که تنها تعامل آنها از طریق سوء استفاده عاطفی است ، او بارها و بارها برای او تلاش می کند و اقداماتی را انجام می دهد که به موجب آن قسمت والدین به او توجه می کنند (حداقل او را ناچیز می نامند).

علاوه بر این ، کودک ، به عنوان یک قاعده ، به دلیل بی اهمیتی خود از فرصتی برای نشان دادن پرخاشگری ، دفاع از خود یا ابراز خواسته ها محروم می شود (به هر حال ، هیچ چیز حق چنین کاری را ندارد). در نتیجه ، احساسات سرکوب شده در اطراف خود پیچیده می شوند یا بر افراد تصادفی سرازیر می شوند (برای نشان دادن قسمت متهم کننده که افراد بدتری وجود دارد).

چنین ترفندی می تواند برای مدتی از شدت احساسات بی ارزشی خود بکاهد. اما هیچ توجهی به شناسایی "گاوهای بی استعداد" ، "گاوهای چاق" و "گوسفندان احمق" به رضایت متهم داخلی کمک نمی کند ، زیرا او فقط صدایی است که در سر او ثبت شده است. و برایش اصلا مهم نیست که شخص با او چه نوع رقصی می کند. بخش بچه ها هنوز با شرم و خود خرابکاری به او واکنش نشان می دهند.

فردی که از خود بیزار است ممکن است شرایطی را برای خود جستجو کند که از او متنفر شوند. به هر حال ، کسانی که "بدتر" از او هستند می توانند در معرض درجه های مختلف پرخاشگری از طرف او قرار بگیرند ، که نمی تواند احساسات مثبت را در دیگران برانگیزد.

برای اینکه از نفرت از خود دست بردارید ، ابتدا باید بدانید و بپذیرید که این احساس در درون شما زندگی می کند. با آسیب های دوران کودکی خود کنار بیایید. در درون خود یک بزرگسال مهربان و حامی پرورش دهید. علیرغم اینکه مغز عقب می رود ، فعالیتی را انجام دهید که مناطق ضعیف را آموزش دهد ، زیرا پاداش های قدیمی تضمین شده است (هر چند دست و پا چلفتی ، اما بسیار آشنا).

یکی از این شیوه ها تکنیک بخشیدن خود است که به شما کمک می کند روح خود را از گناه پاک کنید و زندگی با قلبی سبک را آغاز کنید. برای تحقق این نیت می توان از هرگونه مدیتیشن استفاده کرد. نکته اصلی منظم بودن است (هر روز حداقل به مدت یک ماه).

به عنوان مثال ، تکنیک بخشش "من خودم را به خاطر …"

برای انجام این تکنیک ، شما باید یک موقعیت راحت دراز کشیدن داشته باشید و از نظر ذهنی شروع به شمارش تمام آن لحظات و اقدامات زندگی خود کنید که خود را برای آنها می بخشید ، با عبارت "من خودم را به خاطر … می بخشم". سر خود را زیاد فشار ندهید ، فقط تسلیم اراده انجمن آزاد شوید.

مهم این است که این عبارت را به طور مختصر و بدون ریختن فکر در طول درخت - هر آنچه به ذهن می آید ، تلفظ کنید. وظیفه اصلی شما: منتظر بینش باشید (وقتی ضمیر ناخودآگاه به چیز مهمی دست می زند ، مطمئناً در یک گروه عضلانی خاص - که قبلاً تجربه نشده است ، آرامش فوق العاده دلپذیری را احساس خواهید کرد).

سپس باید جلوی آینه بایستید و شروع به گفتن همه چیزهایی کنید که در آن لحظه به ذهنتان می رسد. حتی آنچه در نگاه اول به نظر می رسد مزخرف کامل است (برای مثال ، "من خودم را به خاطر این که مدل موی احمقانه ای دارم ، ظاهری خسته دارم ، مضحک به نظر می رسم و غیره می بخشم"). و دوباره باید منتظر بینش باشید (لحظه ای که شخص مهربان و دلپذیر از آینه به شما نگاه می کند ، که چهره او کاملاً بی خیال ، نرم و شاد است و ظاهر او کاملاً مناسب شما خواهد بود).

توصیه شده: