یک دختر تنها می خواهد با وانت ، اغوا و نفسانی در 30 سالگی ملاقات کند

تصویری: یک دختر تنها می خواهد با وانت ، اغوا و نفسانی در 30 سالگی ملاقات کند

تصویری: یک دختر تنها می خواهد با وانت ، اغوا و نفسانی در 30 سالگی ملاقات کند
تصویری: ХОЧУ ЖИТЬ! I WANT TO LIVE! 2024, آوریل
یک دختر تنها می خواهد با وانت ، اغوا و نفسانی در 30 سالگی ملاقات کند
یک دختر تنها می خواهد با وانت ، اغوا و نفسانی در 30 سالگی ملاقات کند
Anonim

از سوالات مشتریان:

"بعد از 30 سال کجا با مردان ملاقات کنم؟"

تنهایی در سن 30 سالگی اغلب یکی از دلایل افسردگی و مالیخولیاست - در این زمان است که بسیاری از ما اولین نتیجه جدی زندگی خود را خلاصه می کنیم و در خود میل به تشکیل خانواده و مادر شدن را در خود کشف می کنیم. گاهی اوقات در این سن یک دختر قبلاً طلاق یا حتی بیش از یک بار را تجربه کرده است و در فاصله بین روابط قرار دارد …

پیام انجمن زنان:

روز بخیر همه اصلا احساس می کنم دختر هستم. به نوعی. و من معتقدم که در حال حاضر 30 است.

دوست دارم با مردم ملاقات کنم و خوشحال باشم. من انتظار شاهزادگان ندارم

اما بعد انجمن را می خوانم و چیزی ترسناک می شود. و نمی توانم بگویم که آنها خیلی با من آشنا می شوند.

دخترا نظر شما چیه؟ آیا باید به دنبال دوست پسر خود باشید؟

یا قبلاً قبول کرده اید که تنها خواهید بود؟"

اخیراً ، من در یک جستجوی روانشناسی در قبرس شرکت کردم.

در آنجا ، یکی از وظایف نوشتن دو فهرست بود: در 30 سالگی از چه چیزی پشیمان هستم و از سرنوشت خود برای چه چیزی سپاسگزارم؟

در روند تجزیه و تحلیل این نکات کلیدی ، با تعجب و شفافیت متوجه شدم که بسیاری از چیزهایی که از آنها پشیمانم و برایم دردناک و آسیب زا بودند ، منبع بزرگی برای تغییرات و تحولات جدید زندگی با خود به همراه داشتند.

از آنچه پشیمانم ، و در عین حال سپاسگزارم.

به نظر من این وحدت اضداد از نظر تنهایی در 30 سالگی نیز صادق است.

چشم اندازهای بزرگی در پشت این واقعیت وجود دارد که منتظر استفاده از آنها هستند!)

اول ، من می خواهم داستان نحوه انجام این کار را توسط یکی از مشتریانم (البته با اجازه او) بگویم. بنابراین ، در مورد توانایی شاد بودن از دست اول:

چند سال پیش ، من در رابطه با یک شخص بسیار مهم برای من ، شوهر اولم ، که در آن زمان همه چیز برای من مهم بود ، یک فروپاشی بسیار دردناک را تجربه کردم. پس از طلاق و یک سری تلاشهای کند برای برقراری مجدد رابطه ، شوهر سابقم ازدواج کرد … اما این همه ماجرا نیست: او همچنین در مورد رویداد شاد خود به همه دوستان و بستگان نزدیک من گفت و تلاش زیادی کرد تا با والدین جدید و سانسور شده همسرش خوشحال باشد..

من نمی توانستم خوشحال باشم. بطور کلی. روح من شکسته شد ، من همه چیز ارزشمندی را که در زندگی من بود ، از دست دادم ، از دست دادم ، خودم را از دست دادم. برای من ، دومین ازدواج او ، چنین ازدواج ناگهانی "ضربه ای به شکم" بود ، خیانت.

زمین خوردم ، از مردن بدتر بودم. آنقدر درد داشت که توصیف آن با کلمات غیرممکن بود ، قلب من یک زخم باز بود ، هیچ محل زندگی در آن وجود نداشت.

من خودم را سرزنش می کردم ، از خودم برای این درد متنفر بودم ، زیرا از او جدا شدم ، که نمی توانم با او مطابقت داشته باشم …

زمان زیادی برده است. به تدریج ، من به روانشناسی ، روان درمانی علاقه مند شدم (و در واقع چه کار دیگری می توانم انجام دهم؟) در ابتدا همه چیز حول محور نحوه ایجاد روابط در ازدواج ، نحوه ارتباط "صحیح" با یک مرد ، شوهر و امثال آن بود..

در آن زمان ، چنین ادبیاتی به من بسیار کمک کرد ، من کمی برنامه ریزی کردم و لحظاتی را مشخص کردم که نیاز به رفتار متفاوت با یک مرد داشتم … کمی تغییر کردم …

مشکل بزرگ دیگر این بود که نمی دانستم چگونه با مردان ملاقات کنم ، زیرا چندین سال ازدواج کرده بودم. من بسیار شرمنده بودم که ابتکار عمل را به دست بگیرم ، بسیار شرم داشتم که در بازار ازدواج به عنوان یک کالا احساس می کردم ، برای رقابت با سایر رقبای شاید جذاب تر یا سازگارتر ، می ترسیدم که بخواهم رضایتم را رد کنند.

من جذاب بودم ، اما مردان به ندرت با من ملاقات می کردند ، بنابراین با وجود جوانی ، زیبایی و جذابیتم تنها بودم … سپس شروع به مطالعه کتابهای وانت کردم. اول نر ، بعد مونث. من بعد از تمام کاوشهای عمیق در خودم و روشهای بسیار پیچیده برای جلب توجه و شادی به زندگی (تقریباً با روش بخشش Luule Viilma و Diagnostics of Karma) از خواندن یک راهنمای ساده ، خنک و بی ادب برای عمل خوشحال شدم…

من کورکورانه از همه این توصیه ها پیروی نکردم ، اما وجود آنها به نوعی من را سرگرم کرد و از من حمایت کرد …

فکر کردم همه چیز ممکن است!) …

من شروع به آفتاب گرفتن در سولاریوم کردم ، رنگ موهایم را تغییر دادم ، در ورزشگاه و در جنگل شروع به دویدن کردم ، سعی کردم مردان را تشویق کنم تا با یکدیگر آشنا شوند ، ابتدا یکدیگر را بشناسند … و … …… آن آغاز شده …

این یک موفقیت واقعی بود!.. من طرفداران زیادی پیدا کردم ، مردان شروع به غلبه بر من کردند ، سرانجام آنها به من گل دادند و عصرها با من تماس گرفتند ، مرا در قرارها و فیلم ها دعوت کردند ، می خواستند من را اغوا کنند ، در نهایت من احساس جذاب و مورد نظر ، برای من رقابت کرد … پس از آن بیابان سوخته ، روح من به واحه تبدیل شد و من شکوفا شدم! … به طور کلی ، زندگی عجله کرد ، با رنگهای جدید ، روشن ، احساسی ، پر از محتوا و معنا بازی کرد ، و همچنین طعم ، رنگ و بو … من احساس کردم که یک زن روشن ، سکسی ، احساسی ، مطلوب هستم!

بال و سرزندگی را احساس می کردم. این احساس آزادی بزرگی است. و هر بار تعجب می کردم که توصیه هایی که می خوانم چقدر مثر است. درست در این دوره بود که به خودم اجازه دادم خودم باشم. اوج بگیرید و از زندگی لذت ببرید. البته من ترفندهای بازی و زنان را درج کردم ، زیرا همه اینها آنقدر مرا مجذوب خود کرد که می خواستم بیشتر با خودم و مردان آشنا شوم.

دخترم کوچک بود ، اما با من خوشحال بود ، لباس می پوشید ، مسخره می کرد ، تصور می کرد یک خانم واقعی …

از آنجا که من نتوانستم همه چیز را در بین این گروه متقاضی شوهر پیدا کنم (و هدف من این بود ، زیرا من خوب ازدواج کرده بودم و برای ازدواج آفریده شده بودم) ، آخرین مرحله را که در برخی از نامه های زنان خوانده بودم ، تصمیم گرفتم. لیست از اینترنت: من تصمیم گرفتم برای خودم یک کتیبه روی تی شرت "من می خواهم ازدواج کنم" ایجاد کنم و چنین قدم بزنم!))

به نظر می رسید که بسیار عالی خواهد بود ، علاوه بر این ، من از علاقه شکار تغذیه کردم ، حتی ، می گویم ، غریزه نوعی آمازون ، و همچنین اعتماد به نفس در مورد جذابیت من و داستانهای انگیزشی من پیشینیان)

متأسفانه یا خوشبختانه ، این پیراهن به واقعیت تبدیل نشده بود. دقیقاً در این روز ، همانطور که بعداً معلوم شد ، با شوهر آینده ام ملاقات کردم ، که من با او خوشحالم و چندین سال است که ازدواج کرده ایم … اما این یک داستان کاملاً متفاوت است!))

کل این "داستان" یا دقیقتر بخشی از زندگی من چگونه بر من تأثیر گذاشته است؟

خوب ، اول از همه ، من یک زن بسیار با اعتماد به نفس شدم.

با گذشت زمان ، متوجه شدم که در مورد توصیه ها و قوانین اغواگری نیست. و در حالت داخلی. فهمیدم که همه چیز به خود ما بستگی دارد. و در حقیقت ، ما مردان را انتخاب می کنیم ، و آنها ما را انتخاب نمی کنند. این تنها راهی است که به نظر آنها می رسد …

من دیگر از تنهایی نمی ترسم و می دانم که این کشنده نیست. من اغواگری ، جنسی و احساساتی را در خودم کشف کردم. من شروع به درک بهتر مردان کردم و یاد گرفتم که به آنها تکیه کنم."

داستان چنین است) شاید روش هایی که مشتری من استفاده می کند برای همه مناسب نباشد ، اما اصل داستان بسیار فاش کننده است. به نظر من ، س isال این است: "کجا می توانم با مردان ملاقات کنم؟" ثانویه است

عنصر اصلی در اینجا میل به ملاقات ، رانندگی ، میل به جلب رضایت و عمل است!

اگر این حالت در خود شما باز است ، مهم نیست کجا ملاقات می کنید - شما خود به خود در همه جا با هم تماس می گیرید و باعث ایجاد انگیزه پاسخ از جنس مخالف می شوید ، فقط خود را در حالت خاصی از جریان غوطه ور کنید.احساس خواهید کرد که مردان را دوست دارید ، می خواهید آنها را ملاقات کنید ، احساس جذابیت و سکسی ، مرموز و جالب دارید ، و چیزی برای اشتراک گذاری دارید. و مردان نیز به طور طبیعی آن را احساس خواهند کرد.

س isال این است که چگونه می توان وارد این حالت شد ، در حالی که مثلاً در داخل عدم قطعیت ، بی تفاوتی ، طغیان های افسردگی و مالیخولیا وجود دارد …

دو نوع افسردگی وجود دارد. راهی که بیرون آمدن از آن غیرممکن است و دیگری که می تواند بسیار مفید و دگرگون کننده باشد …

در حالت اول ، همیشه به کمک یک متخصص نیاز است.

و دومی را می توان با کارگاه یک جادوگر خوب مقایسه کرد.

این یک مکان بسیار خلاق ، گرم و مدبر برای خود است ، که در آن تولد دوباره اتفاق می افتد ، تبدیل از یک کرم به پروانه ، پر کردن نیروهای جدید …

من از شما دعوت می کنم تا یک بازی انجام دهید و آنچه را که من در مورد آن صحبت می کنم درک کنید! فقط بازی کنید و از خود فرآیند لذت ببرید!) …

بنابراین ، برای شروع ، مرد رویایی خود را تصور کنید: هم خصوصیات شخصی و هم ظاهر و برخی چیزهای کوچک که برای شما مهم هستند.

بریده های مجله را بردارید ، کلاژ مورد علاقه خود را بسازید.

می توانید لیستی از ویژگی های مورد نیاز خود و لیستی از چیزهایی که از تحمل آنها امتناع می کنید بنویسید.

فقط تصور کنید چگونه می توانید آنجا باشید.

سپس به این فکر کنید که چگونه می توان چنین مردی را شبیه شما کرد؟ شروع به تنظیم آهسته تصویر دلخواه کنید و ، همانطور که بود ، خود را برای ملاقات با او آماده کنید.

احساس کنید او چگونه بدن شما ، مدل موهای شما ، اندام شما ، لبخند شما ، و علایق مشترک شما را دوست دارد …

زندگی می تواند هر دقیقه با منتخب شما ملاقات کند (هرگز نمی دانید نیازهای شما کجا برآورده می شود). بنابراین ، برای این کار آماده باشید ، اما بیکار ننشینید ، بلکه عمل کنید ، طبیعتاً از کل فرایند لذت ببرید!)

به این فکر کنید که مردان مورد علاقه شما به طور کلی در کجا زندگی می کنند؟ شاید آنها به آهسته دویدن بپردازند ، نبرد یا نجوم انجام دهند ، سگ پرورش دهند ، کمیک جمع آوری کنند ، در بازنمایی های تاریخی شرکت کنند یا تیراندازی را تمرین کنند.

آیا آنها در مدارس تجاری درس می خوانند یا با پاراگلایدر پرواز می کنند ، با چتر نجات می پرند؟ … و فقط چیزی را بیابید که برای شما نیز جالب باشد!

علایق جدید خود را در جایی دنبال کنید که بتوانید با افراد همفکر خود از جنس مخالف ملاقات کنید.

این روش چندین مزیت را به طور همزمان ارائه می دهد: هم توسعه خود ، و نه فراتر رفتن از محدوده فضای زندگی ، و هجوم آشنایان جدید ، که در هر صورت زندگی شما را با انواع و اقسام غنی می کند.

سعی کنید احساس کنید ، بفهمید چه کسی را دوست دارید ، سعی کنید به تنهایی با این شخص آشنا شوید. از عقل سلیم استفاده کنید و سعی کنید!) چرا که نه؟ جالب است!)

همانطور که آلفونس کار گفت ، مردان اگر بدانند زنان به چه چیزی فکر می کنند جسورتر خواهند بود.

اگر زنان مردان را بهتر بشناسند ، معاشقه بیشتری خواهند داشت."

همه این چیزهای کوچک می توانند شما را در یک حالت بسیار فعال قرار دهند ، به شما الهام بخشند تا با علاقه و اولین پیروزی ها روشن شوید ، مرموز شوید و اولین طرفداران را به دست آورید.

اگر کسی که به آن نیاز دارید فوراً در بین آنها ظاهر نشد ، ناراحت نباشید ، خود را برای تمام مراحل کوچک و نتایج میانی تحسین کنید!

برای رد افرادی که مطابق برخی معیارها (به جز معیار "اشتغال") مناسب شما نبودند عجله نکنید ، فقط ارتباط برقرار کنید ، زیرا یک شخص جالب یک دستاورد بزرگ است!

این مسیر به شما امکان می دهد از مرزهای خود فراتر رفته و افق های جدیدی را ترسیم کنید! به تدریج ، در جایی از راه ، شما خود به خود ، شاید در عجیب ترین مکان ، با آن چیزی که نیاز دارید برخورد خواهید کرد!) اما حتی این مهمترین دستاورد با این شیوه زندگی نیست. مهمترین پیامد باید احساس فعالیت شخصی ، شادی ، انگیزه و تمایلات جنسی باشد ، وقتی احساس می کنید که "جذاب ترین و جذاب ترین" خالق سرنوشت خود هستید …

در نهایت ، من می خواهم مکانهایی را که مشتریان من معمولاً یکدیگر را می شناسند یا زمانی که خودم ملاقات کرده ام ، به اشتراک بگذارم. خوشحالم که می بینید آنها را تکمیل می کنید!)

بنابراین:

1) سایتهای دوستیابی. از این مکانیسم غافل نشوید. تعداد زیادی از افراد روابط جدید خود را در آنجا پیدا می کنند. و بیش از یک بار. تست شده کار می کند! به ویژه در شهرهای بزرگ ، جایی که زمان کمی برای اوقات فراغت و مسافت های طولانی بین یکدیگر وجود دارد. برای آشنایی با چنین سایت هایی ، به دنبال برقراری ارتباط طولانی مدت مجازی نباشید ، جلسات واقعی را آغاز کنید و بررسی کنید که آیا شخصی برای شما مناسب است یا خیر ، آیا بودن با او جالب است.

2) مکان هایی برای راه رفتن سگ) … عالی است ، اما حیوانات خانگی واقعاً وحشتناک دور هم جمع می شوند)

3) مغازه ها عصر ، بعد از یک روز کاری. اولا ، با مجموعه ای از محصولات اغلب می توان فهمید که آیا یک نفر زندگی می کند یا با شخص دیگری. ثانیاً ، مجلات موضوعی مختلف موضوعاتی را برای گفتگوی احتمالی ارائه می دهند. همین امر در مورد فروشگاه های پوشاک صادق است.

4) فعالیتهای ورزشی. رویدادهای پرطرفدار ورزشی (به عنوان مثال Ironman). بارهای ورزشی مناسب ، جایی که تماشای گسترده مسابقات یا المپیاد وجود دارد.

5) باشگاه های علاقمند: نجوم ، بوکس ، غواصی ، چتربازی ، چتربازی …

6) مکان هایی برای دویدن عصرانه.

7) پلاگین)

8) جشنواره ها ، کنفرانس ها ، مهمانی های موضوعی مختلف …

9) آموزش حرفه ای اضافی ، آموزش عالی دوم ، آموزش تجارت ، باشگاه های تجاری ، باشگاه های سخنرانی عمومی ، مناظره …

10) گروههای روانشناسی ، سمینارها و آموزشها. مردان همیشه کمتر از زنان هستند. اما فرصتی برای یافتن شخصی با علایق مشابه وجود دارد.

11) نمایشگاه اتومبیل.

12) دوستیابی سریع …

13) همه جاهای دیگر که می روید … فقط با شخصی که به او علاقه دارید تماس بگیرید. سعی نکنید آشنا شوید - فقط ارتباط برقرار کنید ، از این روند لذت ببرید!))

و آرزو می کنم که این کار را با اشتیاق یک فرد خلاق واقعی انجام دهید! که به قول A. Maslow ، "در حالت الهام گذشته و آینده را از دست می دهد ، فقط در زمان حال زندگی می کند. او کاملاً در موضوع غوطه ور است ، شیفته و جذب وضعیت فعلی و فعلی است که در اینجا اتفاق می افتد. و اکنون ، موضوع مطالعات او! "…

و به یاد داشته باشید ، "اگر از قلب خود پیروی کنید ، شانس خود مراقبت می کند."

موفق باشید و شرایط خوش!)

توصیه شده: