نحوه رفتار با افراد بی ارزش

فهرست مطالب:

تصویری: نحوه رفتار با افراد بی ارزش

تصویری: نحوه رفتار با افراد بی ارزش
تصویری: نحوه رفتار با همسر پرخاشگر. محسن محمدی نیا (معین) 2024, آوریل
نحوه رفتار با افراد بی ارزش
نحوه رفتار با افراد بی ارزش
Anonim

"من مرد بودم ، مدتها پیش قفسه ای را میخکوب کرده بودم"

"آیا این دستمزد شما است یا جزوه ای از رئیس شما؟"

"آیا واقعاً فکر می کنید این به شما می آید؟"

وقتی شما به اندازه من درآمد کسب کنید ، ما با هم صحبت می کنیم."

"پرده های جدید؟ آیا آنها از یک ورق قدیمی ساخته شده اند؟"

"سینه های سوتا خیلی سینه هستند ، اما شما چه دارید؟"

"منظور شما از تغییر شغل چیست؟ من کاری نمی توانم بکنم. چه کسی به من نیاز دارد؟"

مطمئناً صد خط بی ارزش کننده دیگر را که تا به حال در زندگی شما به صدا در آمده است به اینجا می ریزید.

هر از گاهی با همه اینها گناه می کنیم - شایستگی های کسی (یا حتی خودمان) را کوچک می شماریم یا نادیده می گیریم ، کاستی ها را اغراق می کنیم ، کسی را در جایی "حذف" می کنیم ، کسی را کوچک می کنیم.

و افرادی هستند که استهلاک برای آنها عملاً تنها مدل ارتباطی است. این راهی برای اندیشیدن و راهی برای زندگی است. علاوه بر این ، آنها متوجه این نمی شوند ، متوجه نیستند و حتی تصور نمی کنند که کاری می تواند متفاوت انجام شود.

کاهش ارزش پول یک مکانیسم دفاعی در برابر تجربیات منفی است. شل ، در یک کلام. ضخیم ، سنگین ، خیلی راحت نیست ، اما قابل اعتماد است. زره پوش

او چرا؟

کاهش ارزش پول راهی است برای حفظ عزت نفس مثبت خود. عزت نفس افرادی که ارزش خود را کاهش می دهند بی ثبات و آسیب پذیر است. به حمایت خارجی نیاز دارد.

افراد بی ارزش ، به عنوان یک قاعده ، زبان عشق را نمی فهمند ، آنها فقط زبان قدرت و احترام را درک می کنند.

اول از همه ، شما باید به خودتان احترام بگذارید. برای چی؟ شما می توانید به خودتان احترام بگذارید یا از هر نظر پیشرفت کنید و به موفقیت های چشمگیر (یک مسیر سازنده) دست پیدا کنید ، یا با "پایین آوردن" ، تحقیر کردن ، بی ارزش کردن دیگران (و در پس زمینه این "عدم وجود" برای احساس قدرت ، شایستگی ، درست و در قدرت). کدوم راحت تره؟ البته دومی.

کاهش ارزش پول (حتی ممکن است عجیب به نظر برسد) راهی برای حفظ عزت نفس پایین است. در این مورد ، مردم نه دیگران ، بلکه خودشان - ارزش دانش ، مهارت ها ، اهداف ، دستاوردها را بی ارزش می کنند.

به طور طبیعی ، نه فقط به این دلیل ، برای چیزی: به طوری که بار دیگر در صورت شکست از خودم ناامید نشوم (خوب ، من قادر نیستم ، چه چیزی می توانم از خودم بگیرم؟ بازنده ها چه دستاوردهایی می توانند داشته باشند؟).

یا نسبت به انتقاد از دیگران آنقدر دردناک واکنش نشان ندهید ، و شاید حتی به طور کلی از آن اجتناب کنید - وقتی خودتان به همه در مورد شکست خود هشدار می دهید ، هیچ انتظاری از شما نمی رود.

کاهش ارزش دفاع از احساسات است. "همه زنان احمق هستند ، همه مردان بز هستند."

آنها معمولاً کسانی را که به شدت نیاز دارند و مورد اعتماد زیادی نیستند ، بی ارزش می کنند. آنها ارزش خود را از دست می دهند تا نزدیکتر نشوند ، دلبسته نشوند و باز نشوند. و به این ترتیب بعداً ، وقتی آنها ضربه می زنند (و مطمئناً ضربه خواهند زد - تمام تجربیات گذشته در این مورد صحبت می کند) ، ضرری نخواهد داشت.

کاهش ارزش جنبه اجتناب ناپذیر ایده آل سازی است. همانطور که نانسی مک ویلیامز روانکاو گفت: "همه ما به ایده آل شدن تمایل داریم. ما بقایای نیاز به اعطای کرامت و قدرت ویژه به افرادی که از نظر احساسی به آنها وابسته هستیم را حمل می کنیم."

همانطور که در دوران کودکی ، وقتی والدین خود را ساکنان بهشت می دانستیم که قادر به انجام هرگونه معجزه هستند.

به طور کلی ، هرچه فرد بالغ و مستقل کمتر باشد ، بیشتر مستعد ایده آلی شدن است. و از آنجا که هیچ چیز کامل در جهان ما وجود ندارد ، جستجو یا انتظار چیزی کاملاً مناسب ، رضایت بخش و بی عیب و نقص همیشه به ناامیدی تبدیل می شود.

"هرچه بیشتر یک شیء ایده آل شود ، کاهش شدیدتری در انتظار آن است. هرچه توهم بیشتر باشد ، تجربه فروپاشی آنها سخت تر می شود."

قبلاً نوشتم: انواع خاصی از افراد (به شدت آسیب دیده ، کاملاً رشد نکرده ، از عشق و پذیرش از دوران کودکی محروم هستند) ، که در زندگی آنها جفت ایده آل سازی و استهلاک در یک بسته ثابت و بدون وقفه قرار می گیرند. نوعی از ترن هوایی - بالا و پایین.

چنین افرادی با هدایت کسی ، موقعیت منحصر به فرد مورد ستایش قرار می دهند.

در مرحله خواستگاری ، او (اگر مرد باشد) ذرات گرد و غبار را از شما دور می کند ، آن را در آغوش خود حمل می کند ، در مراقبت خود حمام می کند و آرام می گیرد ، به همه می گوید که چقدر فوق العاده و شگفت انگیز هستید.

اما به محض اینکه لرزش ستایش فروکش کند ، به محض اینکه او در شما یک شخص واقعی (و در چیزی بسیار معمولی) را مشاهده کرد ، ناگهان شگفت زده خواهید شد که متوجه خواهید شد که استهلاک بی رحمانه و کلی آغاز شده است - آنها به اشکالات اشاره خواهند کرد ، ادعا کنید ، توهین کنید و از یک شاهزاده خانم به سیندرلا تبدیل کنید.

بنابراین: مراقبت نکنید ، قبل از اینکه شخص را به خوبی بشناسید ، وارد رابطه نشوید.

نه تنها به نحوه برخورد شخص فعلی با شما توجه کنید.

ببینید چگونه با دیگران (والدین ، دوستان ، سابق ، همکاران) رفتار می کند. آنچه در مورد آنها می گوید ، چگونه با آنها ارتباط برقرار می کند.

و معلوم می شود - او پرستش می کرد ، می پرستید و به محض اینکه آنها زندگی مشترک را شروع کردند (ازدواج کردند ، بچه ای متولد شد) - او ناگهان به یک گاو تبدیل شد. او برنگشت ، همیشه بود.

استهلاک از کجا ناشی می شود؟

به طور طبیعی ، از دوران کودکی.

والدین نیز افرادی هستند که زخم ها و آسیب های خاص خود را دارند. یکبار شخصی به آنها گفت که یک کودک باید همیشه در کمبودها صحبت کند ، بگوید می تواند بهتر و سردتر باشد ، و سپس باله های خود را تکان می دهد ، تلاش می کند و تبدیل به یک انسان می شود. آنها خودشان چنین تربیت شده اند.

اغلب والدین خود ارتباط و تعامل خود را بر اساس کاهش ارزش قرار می دهند. و کودک این مدل ، به عنوان یک بومی و تنها کسی که می داند چگونه وجود دارد ، با خود به بزرگسالی می برد.

والدین نیز مردم هستند. با اعتماد به نفس پایین ، شک به خود و این احساس که همه چیز در زندگی آنها چندان خوب پیش نمی رود.

آنها می توانند با یک اکراه غیرقابل پاسخ ، اما سوزان برای خوردن شخصی بهتر (زیبا تر ، باهوش تر ، بهتر چیده شده) بلعیده شوند.

حتی (و حتی بیشتر) اگر این کسی باشد که به او جان داده است.

بعلاوه ، اگر به هزینه سایر بزرگسالان امکان ارتقاء کیفی از نظر خود وجود نداشته باشد ، کودک به تخلیه منفی کمک می کند و احساس وزن بیشتری می کند. او بی دفاع است و همیشه در دست است.

نیاز به تأیید اهمیت خود ، تمایل به مقام غیرقابل انکار ، "استاد خانه" ، "ناف زمین" - درباره ما چه می گوید؟ درباره تجربه تحقیر در دوران کودکی. در اینجا چه چیزی را می توانید تعمیر کنید؟ هیچی در حال حاضر

چه چیزی به دست می آوریم؟

"همه بچه ها مثل بچه ها هستند و شما!.."

- ببین مادر ، من چه قلعه ای ساخته ام!

- و چه چیزی اینقدر کج است؟ خراب می شود!

"من دوباره تمام روز مدل های خود را جمع آوری کرده ام. اگر تکالیفم را انجام دهم بهتر است!"

"احمق ها! مورون! هیچ چیز خوبی از دست شما برنمی آید!"

و سپس یک "کودک" تلخ از همه جهان به جای یک بزرگسال بزرگ می شود که به خودش اطمینان دارد و می داند چه می خواهد.

دوستانش خائن می شوند ، دوست دخترانش جوجه های بی مغز می شوند ، همکارانش در محل کار بی خرد و احمق می شوند ، رئیس یک احمق می شود.

و تنها در آن صورت است که یک فرد متوجه می شود که مردم در اطراف خوشبخت هستند و فقط او یک احمق است ، فقط او مغز ندارد ، فقط او ناموفق است ، فقط او تنها است و کاملاً ناراضی است.

چگونه با کاهش ارزش پول مردم برخورد کنیم؟

کاهش ارزش پول نوعی سوءاستفاده روانی است. بنابراین ، اگر فرصتی وجود دارد - درگیر نشوید ، فرار کنید ، آنها را از زندگی خود حذف کنید.

اگر این شخص نزدیک است و نمی توان از آن عبور کرد ، می توانید در مورد احساسات خود ، واکنش ها نسبت به سخنان و اعمال او صحبت کنید - این برای شما ناخوشایند ، توهین آمیز ، دردناک است.

درخواست کنید دیگر این کار را نکنید ، بگویید چه نوع نگرشی را انتظار دارید و خواهان آن خواهید بود.

اگر این کار نمی کند ، اما می خواهید رابطه خود را با این شخص ادامه دهید (فکر کنید ، چرا به آن احتیاج دارید؟) ، به طور واضح لحظه استهلاک را بگیرید ، آن را بشناسید و در هیچ موردی "تحت هدایت" قرار نگیرید ، آن را شخصی نگیرید ، اما عمیق تر نگاه کنید - چه چیزی پشت آن است.

و به طور معمول ، یک ناخودآگاه ، وحشت ، در یک پوسته سنگی ضخیم ترس (صمیمیت ، جذب ، طرد شدن ، درد) و نیاز عصبی (یعنی اشباع نشده) به عشق پنهان شده است. منتشر شده توسط econet.ru. اگر سوالی در این زمینه دارید ، از متخصصان و خوانندگان پروژه ما در اینجا بپرسید.

توصیه شده: