زندانی قلعه اگر. بستن گشتالت از گذشته

فهرست مطالب:

تصویری: زندانی قلعه اگر. بستن گشتالت از گذشته

تصویری: زندانی قلعه اگر. بستن گشتالت از گذشته
تصویری: حرکت بدن و اغراق 2024, آوریل
زندانی قلعه اگر. بستن گشتالت از گذشته
زندانی قلعه اگر. بستن گشتالت از گذشته
Anonim

مورد با اجازه مشتری ارائه می شود

موقعیتی که مشتری با آن به جلسه آمد مربوط به اولین عشق جوانانه بود ، که به طور غیر منتظره در دوره فعلی زندگی او خود را نشان داد و اندوهش را کمی اندوهگین کرد …

زمینه …

عروس و داماد یکدیگر را بسیار دوست داشتند ، همانطور که دوست دارند ، احتمالاً فقط یک بار. رابطه قبل از ازدواج شگفت انگیز بود ، فوق العاده. اما ازدواج زودهنگام به نتیجه نرسید و جوانان جدا شدند … و سپس مسیرهای آنها از هم جدا شد …

زمان گذشت و روزی راه های آنها برای لحظه ای نزدیک شد ، اما گفتگو نتیجه ای نداشت. مرد غیرقابل دسترس بود ، بسته بود … گویی تعویض شده بود. اما یک بار او فردی باز و دوستانه بود ، به خصوص با این دختر …

و از آنجا که هیچ توضیحی وجود نداشت ، و سوالات مربوط به گذشته وجود داشت ، زن به درمان آمد.

درخواست جلسه

تقریباً با چهره ای از گذشته توضیح دهید ، گشتالت غم انگیز را ببندید.

کار روانشناسی

این مطالعه در قالب یک گفتگوی مجازی بر اساس تکنیک صندلی خالی (مشتری و جایگزین) انجام شد.

صندلی شماره 1 موقعیت مشتری است. صندلی شماره 2 موقعیت یک شخص مهم است.

وظیفه روانشناسی

برای پاسخ به احساسات انباشته - صحبت کردن ، تلاش برای توضیح.

فرایند کار

صندلی 1. موقعیت 1. پیام مشتری: "بازگشت ذهنی به وضعیت گذشته ، من موارد زیر را درک می کنم: ما هر دو - یکی پس از دیگری (ابتدا من ، زمانی که روابطم را قطع کردم) ، سپس شما (هنگامی که با ازدواج بعدی عجله کردید) یکدیگر را" سقط "کردید مرکز فضای شخصی در حاشیه زندگی شما. این نمی تواند اثر معنوی-کارمی خود را بر قلب و سرنوشت ما باقی نگذارد. به همین دلیل است که توضیح دادن حداقل یکبار ، درخواست بخشش برای درد ایجاد شده ، تشکر از خوبی ها ، آشتی دادن بسیار مهم است. و از آنجا که یک مکالمه واقعی به نتیجه نرسید ، من پیامهای خود را در تنها قالب موجود ، در تمرین روانشناسی ، مستقیماً به روح شما ارسال می کنم. خوشحال باش! ممنون از خوبی ها! ببخش و رها کن! خداحافظی کنیم؟"

(مشتری روی صندلی خالی روبه رو می نشیند. خود را با فردی از گذشته شناسایی می کند. به خود واقعی خود نگاه می کند و به پیام ارسال شده پاسخ می دهد.)

صندلی 2. موقعیت 2. پاسخ توسط نفر دوم: "چقدر بسته ام - شگفت انگیز … بین من و عروس دیواری وجود دارد. یک رعیت … به اندازه ارتفاع یک مرد … اینگونه بود که دژهای باستانی ساخته شد … بها-آه ، اما من یک زندانی هستم … درست است ، اگر از قلعه. عروسم را از پنجره باریک برج می بینم. من در اسارت ، در زنجیر و غل و زنجیر هستم - برای همیشه در اینجا زندانی هستم. وضعیت وخیم ، تیره و تار است. جهان زیبا نیست - من می دانم که فریب می خورم … در روح من - نه شادی و نه عشق … من از مجازات به خاطر افترا ، برای تهمت شوم و کفرآمیز خسته شده ام … و از دست متخلفانم عصبانی هستم…"

Image
Image

مراجعه کننده به محل اصلی خود (محل خود) باز می گردد و به اعترافی که شنیده پاسخ می دهد.

صندلی 1. موقعیت 1. پاسخ مشتری: "بیچاره ، دانتس بیچاره من! و من از این طرف ماجرا خبر نداشتم. چقدر چیزهای جدید کشف می شود … و این شکاف را به گونه ای دیگر توضیح می دهد … ما از هم جدا شده ایم - به دلیل شرایط ، یا شاید به دلیل دخالت کسی. اما من آزاد هستم و شما در مشکل هستید. برای بزرگداشت آن عشق چه کنم؟ برای نجات از خدا - نه برای خود - برای شما! باشد که دیواری را که شما را در اسارت نگه داشته است خراب کند ، شما را آزاد کند. شما راه خود را می روید ، من راه خود را ادامه می دهم. اما شما آزاد خواهید بود و می توانید دوباره نفس بکشید …"

مشتری از طریق پنجره باز دفتر به آسمان نگاه می کند و به شدت دعا می کند ، به نظر می رسد که خدا او را می شنود و دیوار قلعه برج شوم به آرامی در حال فروپاشی است و زندانی را از اسارت آزاد می کند … او برکت می دهد و به فضای او می رود … جاده های آنها متفاوت است … خداحافظی انجام شد …

(همه اینها بر اساس میل و هوس انجام می شود. اما تأثیر آن شدید است ، تا اشک. مشتری مشتری محبوب خود را می بخشد و او را آزاد می گذارد ، به یک زندگی خوب و جدید … احساس آرامش …)

Image
Image

جالب است که یک روز بعد ، مشتری موارد زیر را به خاطر می آورد: در پوشه بایگانی خانواده اش ، سند ازدواج آنها (او و شخص گذشته) هنوز ذخیره می شود - به مدت 25 سال. چگونه در بایگانی ماند؟ چرا این مدت طولانی نگهداری شد؟ او نمی تواند پاسخ دهد … این واقعیت اکنون او را به شدت شگفت زده می کند! در اینجا پیوندی نمادین به گذشته است. زن مشروطاً با شوهر اول خود در ارتباط بود. گواهی پاره شد - گشتالت بسته شد.

… زمان گذشت و این وضعیت دیگر زن را اذیت نمی کند …

گاهی اوقات لازم است چنین آزمایشی توطئه ای-استعاری را برای روشن شدن مسائل مورد توجه ما انجام دهیم ، عملاً خود را با قهرمانان سالهای گذشته توضیح دهیم و کار را با یک مراسم نمادین خداحافظی تکمیل کنیم. و بندهای چشمی قدیمی در حال فروپاشی هستند … در اینجا چنین جادویی است …

توصیه شده: