روش پذیرش

تصویری: روش پذیرش

تصویری: روش پذیرش
تصویری: چجوری خودمون از آلمان پذیرش تحصیلی بگیریم | صفر تا صد 2024, آوریل
روش پذیرش
روش پذیرش
Anonim

پذیرفتن این است که در روح خود جایی برای چیز دیگری پیدا کنید.

اغلب در روانشناسی و روان درمانی موضوع "صداها" پذیرش - پذیرفته شدن.

این موضوع کلی در موضوعات خاصی تجسم یافته است که می تواند برای فرد مشکل ساز باشد. برای مثال:

  • پذیرش من به عنوان یک کل و پذیرش خصوصیات / بخشهای فردی من ؛
  • پذیرش جهان به عنوان یک کل و تجلیات فردی آن ؛
  • پذیرش دیگری و دیگری (والدین ، همسر ، فرزند …)
  • پذیرش توسط درمانگر مشتری و مراجعه کننده درمانگر …

این مبحث مهم و به دور از سادگی است. در این مقاله ، من در مورد اهمیت آن بحث نمی کنم. این قبلاً تقریباً بدیهی شده است. پذیرش یک شرط برای یافتن هماهنگی در روابط با جهان است ، با دیگری و با خود ، دیگری ، من را کامل و هماهنگ می کند.

در همان زمان ، موضوع پذیرش "به نظر می رسد" ، به عنوان یک قاعده ، بیش از حد رایج ، به معنای واقعی کلمه در قالب شعارها-ضروری است ، که پس از آن می تواند شخص را جامع تر ، هماهنگ و شادتر کند: "خودت را بپذیر" ، "خودت را بپذیر مادر "،" پدرت را بپذیر " - چنین پیامهایی اغلب در متون رایج روانشناسی و روان درمانی شنیده می شود.

این نکات به همان اندازه که بی فایده هستند نیز درست هستند. با وجود تمام صحت و اهمیت این پیام ها ، آنها همچنان شعارهای زیبایی باقی می مانند که استفاده از آنها امکان پذیر نیست. بیشتر اوقات ، فردی که با وظیفه روانشناختی پذیرش روبرو است ، واضح است که آنچه باید انجام شود ، اما در عین حال کاملاً غیرقابل درک است چگونه انجامش بدهیم ؟

من می خواهم در این متن بر مشکل دستیابی به این پذیرش در زندگی و درمان تمرکز کنم و مکانیسم آن را با جزئیات بیشتری در نظر بگیرم. من معتقدم که پذیرش به عنوان یک حقیقت تنها نتیجه نهایی یک فرایند نسبتاً پیچیده است که در آن می توان مراحل مختلفی را تشخیص داد. و دستیابی به چنین نتیجه نهایی حتی در درمان همیشه ممکن نیست. و گاهی اوقات این امکان پذیر نیست. و با این وجود ، حتی اگر بتوانید چند قدم در این مسیر قدم بزنید ، این در حال حاضر بد نیست.

چگونه می توان چیزی (صلح ، دیگری ، خود) را پذیرفت ، اگر چنین باشد چیزی با تصویری که قبلاً شکل گرفته است (از جهان ، دیگر ، خود) متناقض است؟ اگر آی تی متفاوت ، نه اینطور در غیر این صورت ?

خود پذیرش همیشه با تغییر هویت شخصی و تغییر در تصویر جهان و تصویر دیگری همراه است. تعجب آور نیست که فرایند پذیرش به عنوان یک قاعده باعث مقاومت شدید سیستم I می شود - ثبات نقض می شود و من به تلاش های بیشتری نیاز دارم "موزاییک را در یک تصویر جدید جمع کنید."

"تصویر" سابق ، به عنوان یک قاعده ، توسط تعدادی از احساسات قوی مانند ترس ، شرم ، نفرت ، کینه ، انزجار محافظت می شود … و نمی توان از آنها عبور کرد. در درمان ، شما باید مسیر را "روشن" کنید به دیگری ، کار کردن ، تجربه این احساسات.

در نتیجه، گام اول به سمت پذیرش دیگر مرحله ملاقات و زندگی احساسات منفی قوی نسبت به هدف پذیرش است.

پس از پاکسازی کانال ها از احساسات منفی (ترس ، کینه ، انزجار ، شرمندگی) ، علاقه به به دیگری … این اراده مرحله دوم در مسیر پذیرش به دلیل علاقه ، کنجکاوی ، فرصتی پیش می آید لمس كردن به دیگری ، برای ملاقات با او

مرحله سوم در طول راه ، به نظر من ، است توافق.

چیزی بردار در غیر این صورت (صلح ، دیگری ، خود دیگری) یعنی در غیر اینصورت با این موضوع موافق باشید خودش اعتراف کنه امکان متفاوت بودن … اعتراف کنید که متفاوت است شاید. همانی باش که هست

موافق - به معنی یافتن مکانی در این دنیا برای این دیگری است.

موافق با این احتمال که دیگری متفاوت باشد ، جهان متفاوت باشد ، خود او متفاوت باشد.

و فقط آخرین مرحله در واقع است فرزندخواندگی … پذیرش به این معناست که در روح خود جایی برای این کار پیدا کنید. دیگر … و از طریق این عمل ، چند وجهی ، یکپارچه ، ثروتمندتر شود.

این یک طرح کلی از مراحل فرایند فرزندخواندگی است. بیایید یک مثال خاص از نحوه عملکرد آن را بررسی کنیم.

فرض کنید مشتری دارد طرد پدر … این طرد می تواند به طرق مختلف خود را نشان دهد: از احساسات منفی شدید نسبت به او تا بی تفاوتی کامل. فقدان احساسات نسبت به چهره های مهم در زندگی فرد ، کار درمانی را بطور قابل توجهی پیچیده می کند. اگر احساسات در جایی که باید باشند (و چگونه ممکن است در غیر این صورت باشد؟) نیستند ، پس این نشان دهنده محافظت قوی از یک فرد است. این بدان معنی است که احساسات در واقع آنقدر قوی و دردناک هستند که ملاقات با آنها غیرممکن است. و بنابراین ، برای من ، در چنین شرایطی ، بیشتر دوستدار محیط زیست است بیهوشی حواس به این موضوع: از "او برای من غریبه است" تا "من او را از زندگی خود حذف کردم".

در چنین شرایطی ، متقاعد کردن مشتری در مورد اهمیت چنین روش درمانی مانند کار با پذیرش بسیار دشوار است. مشتری ممکن است صادقانه شگفت زده شود: "چرا من به این نیاز دارم؟" ، "چه چیزی به من می دهد؟" ، "من به نحوی بدون آن زندگی کردم …"

بله ، در واقع ، به نحوی زندگی می کرد … به نحوی. اما به نحوی آنطور که می خواستم نبود ، آنطور که می توانست باشد. چیزی گم شده بود ، چیزی اجازه ورود به من را نمی داد ، چیزی مانع از "نفس عمیق" ، "احساس حمایت زیر پایم" ، "پرواز ، تکیه بر هوا با دو بال" می شد.

به سختی می توان ارتباط بین مشکلات خاص و ملموس و برخی دلایل واهی را در آنجا تشخیص داد.

در واقع ، یک شخص می تواند چنین استدلال کند: "رد پدر من چه ربطی به این دارد که …":

نسخه زنانه

  • "برای من سخت است که به مردان اعتماد کنم …"
  • "من با همه مردان رقابت می کنم …"
  • "من به مردان احتیاج ندارم …"
  • "برای من سخت است که ضعیف باشم و کنترل خود را متوقف کنم …"

نسخه مردانه:

  • "رقابت با مردان برایم سخت است …"
  • "من نمی توانم هسته اصلی ، حمایت را در خودم احساس کنم …"
  • "تصمیم گیری ، انتخاب کردن برای من سخت است …"
  • "برای من سخت است که از مرزهای خود دفاع کنم …"

در اینجا تنها تعدادی از مشکلاتی که می تواند منجر به طرد پدر شود ، ذکر شده است. اگر مشتری می تواند امکان برقراری این نوع ارتباط را بپذیرد ، می توانید مسیری را که در بالا توضیح داده شد ، بپذیرید. اگر نه ، ما نمی توانیم او را مجبور کنیم. این یکی از اصول اصلی درمان است.

اما درک این نکته مهم است که بدون پذیرش پدر ، ما نمی توانیم میراث او (قلمرو او) را در "شامل" کنیم قلمرو روح شما و بنابراین ، ما نمی توانیم به آن تکیه کنیم. این قلمرو رد شده همچنان یک منبع بی فایده باقی می ماند و برای پنهان کردن آن از دیگران و از خود نیز به تلاش زیادی نیاز دارد. اگر قلمرو پدرم را نپذیرم ، تصویر او برای من منفی است ، نمی توانم در زندگی به او تکیه کنم.

وقتی به پدرم فکر می کنم ، مشتری می گوید ، اولین چیزی که من به آن دست می دهم شرم است. شرم بر ظاهر ، لباس پوشیدن ، صحبت کردن. او فردی باهوش ، هنرمند ، عاشقانه در قلب بود ، برت می پوشید. هوش و رمانتیسم او باعث انتقاد و کاهش ارزش مادرم ، زنی عملی و روی زمین شد. او در مورد موضوعات هوشمند به زیبایی صحبت می کرد ، اما اغلب کارهای مضحک (به گفته مادرش) انجام می داد. به عنوان مثال ، او می تواند در 8 مارس یک دسته گل زیبا و گران قیمت برای او بیاورد که با آخرین پول خریداری شده است. من نمی توانم زیبا ، واضح و واضح همه چیز را ساختار دهی کنم. نگاه کردن و رفتار هوشمندانه برای من دشوار است.

قلمرو پدر غیرقابل قبول است. شرم از او محافظت می کند.

اما فرض کنید مراجعه کننده هنوز مایل است این جنبه را با درمانگر بررسی کند. سپس دوباره به عقب باز می گردیم مرحله اول ، مرحله ملاقات و زندگی احساسات نسبت به پدر است.

اگر کودک والدین (پدر) را نپذیرد ، اغلب چنین احساساتی کینه ، خشم ، نفرت ، انزجار ، شرمساری است. مهم است که یک فرد نه تنها بتواند این احساسات را نامگذاری کند ، بلکه آنها را با انرژی پر کند - آنها را تجربه کند. برای این منظور ، در درمان ، از مشتری خواسته می شود موقعیتهای خاصی را که در آن چنین احساساتی بوجود آمده است ، به خاطر بیاورد. این بسیار مهم است ، زیرا در عمل اغلب مواردی وجود دارد که به خاطر سپردن چنین موقعیت هایی برای مشتری دشوار است ، یا او به سادگی نمی تواند آنها را به خاطر بسپارد. به عنوان مثال ، پدرش در این زمان از زندگی به سادگی غایب بود.

در اینجا می توانیم با پدیده روبرو شویم "آلوده کردن کودک به احساسات" مادر. رابطه کودک با پدر توسط مادر شکل می گیرد … و اگر او نسبت به پدر کودک نگرش منفی داشته باشد ، کودک به دلیل وفاداری به مادر ، با او ادغام عاطفی می شود. بنابراین ، در درمان ، مهم است که در رابطه با پدر آنچه را که شخص و مادر است را جدا کنیم. "اگر همه چیز را که برای پدرت مادر است بردارید ، پس مال شما چیست؟" اغلب یک مشتری ، پس از تلاش برای به خاطر سپردن چیزی منفی از تجربه تعامل خود با پدر ، مجبور می شود اعتراف کند: "من نمی توانم یک داستان واحد را به خاطر بیاورم که او به من توهین کرده باشد."

و لازم نیست مادر علناً منفی خود را نسبت به پدر کودک نشان دهد. فقط کافی است چیزی شبیه یک عبارت بی ضرر بگویید: "او هیچ اشتباهی نکرد ، مگر اینکه شما را ترک کرد." و بس است. اگر آن را ترجمه کنید ، چیزی شبیه به آن دریافت می کنید "پدر شما مرد خوبی است. اما او یک خائن است! " نه بیشتر و نه کمتر.

اگر مواردی از احساسات منفی شدید در واقعیت وجود دارد (مشتری آنها را به خاطر می آورد) ، مهم است که آنها را در موقعیت درمانی مورد استفاده قرار دهید ، تا جایی که ممکن است این موقعیت ها را به خاطر بسپارید ، در آنها غوطه ور شوید و تا آنجا که ممکن است احساسی زندگی کنید.. گاهی اوقات این موقعیت های منفی احساسی برای ساعت های زیادی از درمان ادامه می یابد. و گاهی اوقات مشتری صادقانه تعجب می کند که خودش نمی تواند چیزی را به یاد آورد که چنین احساساتی را در او برانگیزد ، در حالی که آنها سالها در روح او "زندگی می کنند".

با دقت طراحی شده است ، به عنوان مثال احساسات متمایز و زیسته مانع از راه رسیدن به هدف رد و سپس می شوند فرصتی برای ظهور علاقه به او ، کنجکاوی باز می شود.

در درمان ، ما به حرکت می کنیم مرحله دوم در پذیرش پدر

وجود علاقه به شما امکان می دهد به شی نزدیک شوید ، آن را لمس کنید ، آن را کشف کنید ، "لمس" کنید. در درمان در این مرحله ، اهمیت پیدا می کند 1. آشنایی با پدر "بدون واسطه" ، 2. فرصتی برای دیدن او از چشم دیگران.

در مورد اول ، مشتری سعی می کند اطلاعات بیوگرافی مختلفی در مورد پدرش جمع آوری کند. وظیفه اصلی در اینجا این است که دوباره ، و گاهی اوقات برای اولین بار ، "پدر" را بشناسید ، و دریابید "او چه نوع شخصی است؟"

او چه چیزی را دوست داشت؟

در دوران کودکی چگونه بود؟

چه خوابی دیدی؟

سرگرمی شما چه بود؟

میخواستی چی بشی؟

از چی ترسیدی؟

چگونه درس خواندی؟

اولین بار چطور عاشق شدی؟ و غیره.

نکته اصلی این است که در پشت حقایق بیوگرافی و رویدادهای زندگی ، تصویر یک فرد زنده با تجربیات خود: ترس ها ، خواسته ها ، امیدها ، رویاها ظاهر می شود …

وظیفه دوم این مرحله ، وظیفه صحبت درباره پدر با افراد دیگری است که او را به خوبی می شناسند تا تصویری پیچیده تر و چند وجهی ایجاد شود ، به پدر خود "از دید دیگران" و نه فقط از طریق آنها نگاه کند. چشم مادرت

در این مرحله از کار ، مشتریان چیزهای جالب و غالباً غیرمنتظره ای در مورد پدر خود می آموزند: معلوم می شود که پدرم: "شعر می گفت" ، "در یک گروه مدرسه بازی می کرد" ، "یک دوست قابل اعتماد بود" ، "شنا می کرد رودخانه ای که هیچ یک از همسالانش نمی توانست از آن عبور کند "،" کارگر فلز بود "و موارد دیگر. آشنایی با نسخه های افراد دیگر در مورد خروج وی از خانواده به ما امکان می دهد این رویداد را پیچیده تر و مبهم تر ببینیم ، و نه آنطور که قبلاً دیده شده بود.

همه اینها امکان حرکت از موقعیت قطبی برآورد شده را فراهم می کند ، که به طور واضح تعیین می کند "چه کسی درست می گوید و چه کسی اشتباه" در موقعیت درک زندگی و روابط به عنوان چیزی پیچیده تر ، مبهم ، چندوجهی ، چندعاملی ، جایی که سوال این است "چه کسی مقصر است؟" تبدیل به اصلی نمی شود در صورت بروز هرگونه س ،ال دیگر ، این س questionsالات از دسته زیر است: "چرا این دو نفر نمی توانند با هم زندگی کنند؟"

کارهای دقیق مرحله بالا به شما امکان می دهد به مرحله بعدی بروید - مرحله سوم در پذیرشمرحله رضایت

برای داستان ما با فرزندخواندگی پدر ، این به معنای واقعی کلمه به معنای ظهور فرصتی است که مشتری می تواند بدون قضاوت با پدر خود رفتار کند و اعتراف کند که چنین شخصی دارای / داشته است حق بودن آنچه که هست ، بودن با داستان زندگی اش به این شکل - عجیب ، مضحک ، "اشتباه" … نه محکوم کردن ، سرزنش نکردن ، بلکه موافقت کردن.

موافق - این است که با خود بگویید: "چیزی شبیه به این…"

موافقت به معنی پذیرش است. کنار بیایید - به معنی درمان است در آرامش در روح من به این مرد اینجا - پدرش. موافقت به این معناست که او را همانطور که هست بشناسیم. توهم را کنار بگذارید ، از تصویر زیبا اما غیر واقعی خود از یک پدر ناامید شوید تا با یک شخص واقعی ملاقات کنید: یه چیزی شبیه اون …

برای بسیاری از افراد ، رسیدن به این مرحله محدودیت توانایی آنها خواهد بود. همانطور که می گویند - نه در این زندگی … اما در واقع ، این در حال حاضر بسیار خوب است. موافقت با چیزی به معنای رهایی از آن ، خلاص شدن از تأثیر آن بر خود و زندگی است. این تأثیر غالباً به طور غیرمستقیم و به طور نامحسوس برای آگاهی خود را نشان می دهد: این هم رفتاری وابسته و هم سناریوهای متضادی است و ناخودآگاه به دنبال یک شیء غیرقابل قبول و مردود. به خوبی در این مورد توسط نمایندگان رویکرد پدیدارشناسی سیستم (برت هلینگر) نوشته شده است.

و فقط آخرین مرحله اینجا در واقع است فرزندخواندگی … پذیرش پدر به معنای یافتن جایی در روح شما برای این شخص است. این بدان معناست که هدیه ای را که او برای شما دارد بپذیرید ، آن "سرزمینی" را که به حق متعلق به شما است بپذیرید ، اما شما در تمام این مدت آن را رد کرده اید. سرزمینی که حضور آن را نمی توانید به خود یا دیگران بپذیرید ، و بنابراین به هر طریق ممکن آن را از خود و دیگران "پنهان" کرد. سرزمینی که شما رد کردید زیرا شرم داشتید ، ترسیدید ، نفرت داشتید … و از طریق این اقدام پذیرفتن آن ، ثروتمندتر ، چندوجهی تر و یکپارچه تر شوید.

به نظر من این دنباله از فرایند پذیرش مهم است: از زندگی احساسی (مرحله 1) از طریق کار ذهن (دوم) تا کار روح (مراحل سوم و چهارم). تلاش برای "رد شدن" از هر یک از مراحل برجسته و شرح داده شده در بالا ممکن است منجر به ظاهر شود "توهم پذیرش" و هیچ تغییری در زندگی افراد ایجاد نمی کند. بدون تفسیر احساسی عمیق ، پذیرش یک ساختار ذهنی ، یک جانشین فکری ، یک ارساتس ذهنی خواهد بود که منجر به رشد روح نشده است.

توصیه شده: