درباره آسیب های خودشیفته

تصویری: درباره آسیب های خودشیفته

تصویری: درباره آسیب های خودشیفته
تصویری: اختلال خودشیفتگی 2(چگونه بر رنج جدایی از فردخود شیفته غلبه کنیم) 2024, آوریل
درباره آسیب های خودشیفته
درباره آسیب های خودشیفته
Anonim

خودشیفته دو خود دارد ، یک خود بزرگوار و یک خود بی اهمیت ، دو قطب از یک فرآیند یکسان. وقتی در MIGIP تحصیل می کردم ، ما به شوخی گروه مطالعاتی خود را "سفارش سطل و تاج" نامیدیم ، زیرا گل نرگس به طور متناوب سطل شیب دار یا تاج می گذارد.

این قطبها نیز به طور متناوب درک نمی شوند. هر دوی آنها راههای برآوردن برخی نیازها هستند. اساساً این نیاز به کنترل دیگران دارد ، به طوری که این دیگران نیازهای من را برآورده می کنند ، یعنی در "من" عظیمی - آنها حمله نمی کنند ، از من هیچ انتظاری ندارند ، مرا کنترل نمی کنند ، مرا تحسین می کنند. "من" آنها برای من متاسف هستند ، برای من تصمیم گرفتند ، به من کمک کردند. اگر این کار نمی کند ، خودشیفته قطب را معکوس می کند.

Crown1
Crown1

بنابراین ، افسردگی زمانی اتفاق می افتد که همه اینها کار نمی کند ، هیچ کس هدایت نمی شود ، هیچ تحسین و پشیمانی وجود ندارد ، همه فرار کردند. و به طریقی دیگر ، خودشیفته نمی داند چگونه نیازهای خود را برآورده کند ، نمی داند چگونه بپرسد ، نمی داند چگونه دوست داشته باشد ، یعنی مبادله "بگیر و بده" ایجاد کند. نیازهای درون و باقی می ماند ، و بیشتر و بیشتر نارضایتی خود را اعلام می کند ، و برای حمایت از خود ، خودشیفته یا سعی می کند به دستاوردهایی برسد تا به خود بزرگوار برسد ، یا شروع به متهم کردن دیگران به دوست نداشتن او می کند ، "من" ناچیز و دویدن به صورت دایره ای ادامه می یابد.

درخواست از کسی یا دوست داشتن او برای یک خودشیفته خطرناک است ، خطر معتاد شدن ، آسیب پذیری در برابر قدرت شخص دیگر وجود دارد. باید بگویم ، یک قدرت واهی ، زیرا تجربه اعتیاد ناایمن از دوران کودکی ، علیرغم سن ، پدیدار می شود و به زمان حال منتقل می شود. بنابراین ، خودشیفته ، برای کنترل نشدن ، شروع به کنترل دیگران می کند ، شرایطی را تعیین می کند که تحت آن می توان او را دوست داشت. اثبات تقاضا و غیره اما مشکل این است که او دقیقاً همان شرکا را برای خود انتخاب می کند ، فقط به این دلیل که به چنین مدل روابطی عادت کرده است ، و اگر با خودشیفته ای برخورد نکند ، شروع به تحریک او به نقش مناسب می کند ، یعنی ، او شروع به پرسیدن از خود می کند ، به طوری که با پرخاشگری پاسخ داده می شود و در نتیجه تصویر خود را از جهان تأیید می کند. در نتیجه ، وقتی شریک از انجام این بازی خسته می شود ، او دوباره تنها می ماند.

پدیده دیگر انتخاب شریک ، فرافکنی است. فرد خودشیفته معمولاً هنگامی که شانس قرمز دارد شریک زندگی خود را انتخاب می کند ، او به او احتیاج دارد تا بتواند امتیاز مثبت خود را بسازد. هنگامی که خود بزرگوار خود را درک نمی کند و بر روی شریکی که راحت است به دلیل زیبا یا موفق بودن احساس راحتی می کند ، شریک انتخاب می شود. ابتدا ، خودشیفته با چنین شریکی سازگار می شود ، سپس بیشتر از بی اهمیتی خود رنج می برد و شروع به جنگ می کند و شریک را تحقیر می کند. اگر شریک نیز خودشیفته است ، مکان خود را عوض می کنند. داشتن یک شریک "ناچیز" در یک "من" عظیم بسیار راحت است ، شما می توانید قطب منفی خود را بدون ملاقات با شخص خود به آن نشان دهید. و بنابراین آنها می توانند برای مدت طولانی زندگی کنند و مکان خود را تغییر دهند. اگر شریک خودشیفته نباشد ، او آزرده می شود و می رود. یا اگر شریک خودشیفته با درمان بهبود یابد ، او نیز ترک می کند.

اول از همه ، ما می توانیم در مورد شفا صحبت کنیم وقتی که فرد تنها نباشد ، از آن رنج نبرد ، در افسردگی "بی اهمیتی" نیفتد و در روابط با افراد دیگر خود به خود ، غیرقابل کنترل باشد و همچنین از آن رنج نبرد. ترس از وابستگی به شخص دیگر …

توصیه شده: