حسادت: دلایل واقعی و تخیلی آن ، در مورد آن چه باید کرد

فهرست مطالب:

تصویری: حسادت: دلایل واقعی و تخیلی آن ، در مورد آن چه باید کرد

تصویری: حسادت: دلایل واقعی و تخیلی آن ، در مورد آن چه باید کرد
تصویری: اگر به کسی حسادت می‌کنید بشنوید. 💚 2024, مارس
حسادت: دلایل واقعی و تخیلی آن ، در مورد آن چه باید کرد
حسادت: دلایل واقعی و تخیلی آن ، در مورد آن چه باید کرد
Anonim

JEALOUSY (توضیح دایره المعارف) - شک در مورد وفاداری ، عشق. این می تواند در طیف وسیعی از احساسات خود را نشان دهد - از طعنه های طنزآمیز سبک تا عصبانیت ، رفتار خصمانه ، نفرت تا انتقام ظالمانه ، مخرب و قتل مظنون به خیانت یا محرک واقعی آن (معشوق ، معشوقه و غیره). حسادت می تواند یک طرفه باشد - شوهر به همسر خود حسادت می کند ، یا برعکس ، و متقابل - دو طرفه. حسادت در همه افراد ذاتی است و می تواند به صورت مصالحه - خیرخواهانه نشان داده شود ، حتی به تقویت عشق ، جذب متقابل به یکدیگر کمک کند. حسادت خشمگین ، کینه توز ، بی رحمانه ناگزیر منجر به اختلال در روابط خانوادگی و زناشویی و روابط شرکای جنسی می شود. برای ظهور حسادت ، دلایل عینی (کاذب و واقعی) و ذهنی می تواند وجود داشته باشد.

هیچ چیز تحقیر آمیزتر از بهانه گیری برای خیانت ناموجود ، توبه از گناهانی که مرتکب نشده اید نیست. حسادت به عنوان رقابت ، به عنوان ترس از دست دادن یکدیگر هنوز قابل درک است ، اگرچه نامطلوب است. حسادت به عنوان یک بیماری ، به عنوان خودخواهی ، به عنوان تحقیر یک عزیز با بی اعتمادی شرم آور است ، غیرقابل قبول است. شما می توانید و باید از چنین احساسی خلاص شوید.

طبق آمار ، 28 درصد از مردان و 19 درصد از زنان حسادت را علت درگیری های خانوادگی عنوان کرده اند. اما بسیاری معتقدند که یک زن بیشتر از یک مرد حسادت می کند. آیا طبیعی نیست که یک زن از نگاه همسرش به زنان دیگر شکایت کند؟ آیا زنی به دفتر همسرش نگاه نمی کند تا او را دستگیر کند ، آیا فقط به خاطر زنی که به او زنگ زده است صحنه ای به او نمی دهد؟ به نظر می رسد همه چیز همینطور است. بله ، و حسادت زن بیشتر از مردان ظاهر می شود. با این وجود ، چنین اظهاراتی کاملاً مشروع نیستند.

مطالعات دانشمندان دانشگاه میشیگان آمریکا نشان می دهد که هر دو جنس به دلایل مختلف حسادت می کنند.

مردان بیشتر به جنبه های فیزیکی رابطه پاسخ می دهند تا جنبه های احساسی. آنها بیشتر نگران این هستند که زن یا دوست دخترش با چه کسی می خوابد تا اینکه با چه کسی دوست دارد. شوهر ، که همسرش به او خیانت می کند ، نه تنها در نظر دیگران احساس حقارت می کند ، رسوا می شود ، بلکه مضحک ، رقت انگیز است. از این گذشته ، تصویر رقت انگیز "فاخته" از زمانهای گذشته موضوع تمسخر بوده است. با این کلمه ، تقریباً هر مردی افتخار مرد خود را از دست می دهد. می توان گفت حسادت پاشنه آشیل مردانه است. یک مرد ، بر خلاف یک زن ، به معشوق خود نه تنها برای زمان حال (عمدتا تخیلی) ، بلکه برای گذشته نیز حسادت می ورزد. این احساس در بین زوج های جوان کاملاً رایج است.

زنان واکنشهای کاملاً متضادی نشان می دهند. آنها خیانت احساسی و شیفتگی جدی قلب را شدیدتر از "پرش به تخت شخص دیگری" تجربه می کنند. زنی که توسط شوهرش فریب خورده است احساس رنجش ، آزرده خاطر ، ناراضی می کند ، اما با همه اینها خود را حقیر نمی شمارد. چرا؟ زیرا خیانت به شوهر ، روان زن را به اندازه مردان آسیب نمی زند.

منطق زنان به شرح زیر است: شوهر توسط یک رقیب اغوا شد ، اما او پدر او است ، نه رقیب ، فرزندان ، و در نهایت ، او دوباره او را پیدا کرد. اکنون او پر از پشیمانی ، لطافت و قدردانی از سخاوت وی است ، و او هنوز هم به خاطر تمام آنچه او پشت سر گذاشته پاداش می دهد. زن چنین چیزی را به خود آرام می دهد: "از این گذشته ، شوهر من هنوز به من بازگشت ، با آن زن دیگر نماند. او شکست خورد ، بنابراین ، من بهترم …"

غالباً حسادت منجر به قتل شریک زندگی می شود. همانطور که D. A. Shestakov در تحقیقات جامعه شناسی خود "قتل همسر به عنوان یک مشکل عمومی" اشاره می کند ، مردان بیشتر از روی حسادت مرتکب جنایت می شوند. به عنوان مثال ، 34 درصد از قتلهای شوهران با خیانت زنان آنها توضیح داده شد. علاوه بر این ، 15 درصد از قاتلان دلیلی برای شک به رفتار همسر خود داشتند. بله ، آمار غم انگیز است.

دانشمندان ، روانشناسان و روانپزشکان مشکل حسادت را بسیار بسیار جدی می گیرند.

حسادت انواع مختلفی دارد:

1. حسادت سالم (خانگی). مهمترین ویژگی این نوع حسادت این است که باعث می شود شخص رنج بکشد ، اما به نفع او به او داده می شود. زیرا باعث می شود فرد بهتر باشد ، اقدامات خود را با اقدامات دیگران و غیره بررسی کند. حسادت سالم از نظر بیولوژیکی ، فرد را بهتر از یک رقیب می کند. یک فرد شروع به مراقبت از خود می کند ، برای بهبود بدن خود به باشگاه می رود ، بیشتر می خواند تا چیزی برای گفتگو با معشوقش وجود داشته باشد ، حتی به کالج یا تحصیلات تکمیلی می رود. این حسادت اغلب رنگی زنده تر به روابط صمیمی می بخشد و جایی برای روتین و یکنواختی در اتاق خواب باقی نمی گذارد.

2. حسادت فراتر از زندگی روزمره ، به اصطلاح دردناک ، هنوز هم می توان آن را از حسادت "معمولی" تشخیص داد: حسادت معمولی عشق را افزایش می دهد ، حسادت آسیب شناختی آن را پیچیده می کند. به نظر می رسد آن شخص با خودش می گوید: "من شانسی ندارم ، چرا کاری کنم؟ من او را به هر حال از دست خواهم داد ، بنابراین در پایان همه کارهایی را که در سال هایی که با هم زندگی می کردیم تمام نکرده ام ، می گویم یا انجام می دهم. و سپس این روی همسر می ریزد! … اغلب نیمه دوم صادقانه گیج می شود: اما من در مورد او یا درباره او کاملاً متفاوت بودم ، چگونه می توانستم این همه سال اشتباه کنم؟ با این نوع حسادت ، کمک روانشناس یا روان درمانگر در حال حاضر ضروری است ، زیرا هنوز شانس بازگشت جهان به خانه ای ترک خورده وجود دارد.

3. حسادت آسیب شناختی. وسواس در همه جا تأیید خود را می یابد. و حتی رفتار غریبه ها ، زنان یا مردان ناآشنا دائماً یک فکر را برانگیخته است: در اینجا من (یا من) در حال حاضر همان است …

حسادت شخص را از درون می خورد و به تدریج او را از بین می برد. این یک احساس پنهان است ، که اگر اجازه خروج از آن داده نشود ، می تواند باعث ایجاد تعدادی از بیماریهای روانی جدی شود ، مانند فشار خون بالا ، سردردهای تنشی ، اضافه وزن ، سندرم خستگی مزمن ، پوست ، بیماریهای غدد درون ریز و غیره. بعید است این مشکل بتواند تصمیم گیری کند به تنهایی - کمک متخصص و اغلب اصلاح دارو مورد نیاز است.

البته ، شما نمی توانید به افراد حسود نیز حسادت کنید. افرادی که نمی دانند چگونه بر این احساس غلبه کنند ، معمولاً ناراضی هستند. علاوه بر این ، آنها مضاعفاً ناراضی هستند ، زیرا همزمان شکنجه گر و شهید هستند ، و مستبد و برده ، در اضطراب ابدی زندگی می کنند. با ایجاد فضای بی اعتمادی ، سوء ظن مداوم به خیانت ، خود آنها در آن خفه می شوند. آنها همیشه آماده اند که برای همسر خود - در کوچکترین بهانه و حتی بدون دلیل ، در خلوت و در ملاء عام رسوایی کنند. همه اینها در روابط آنها با افراد دیگر در طول زندگی آنها منعکس شده و منجر به ضربه روحی دردناک می شود.

4. نوعی شیدایی آزار و شکنجه: سوءظن ها ذهن را کاملاً درگیر می کنند ، متقاعد کردن بیمار غیرممکن است. "همسر اساساً شرور است ، او قادر به هر گونه فسق و فسق است." چرا او چنین لباس زیرکی بیهوده خرید؟ وزن از دست داده؛ برنزه؛ آرایش کردن ؛ لباس جدید بپوشید و غیره؟ اغلب همسران ، بدون پاسخ به تماس با تلفن همراه خود ، دنباله ای دردناک از رویدادها را ایجاد می کنند: آنها تلفن را پاسخ نمی دهند ، زیرا با یک زن هستند. هر دو می بینند که من تماس می گیرم ، به من بخندید ، یک زن ساده لوح ؛ خائن ، و من برای او خیلی کار کردم! بد است اگر فردی حسود فعال باشد و حاضر نباشد تنها بنشیند و رنج بکشد. اگر او با هدایت یک توهین یا تحقیر بیهوده (آنها به من می خندند!) ، شروع به تخریب همه چیزهایی که در طول سالهای ازدواج ساخته شده بود ، تحت شعار "دیگر اهمیتی نمی دهم" ، کند. این اتفاق می افتد که زنی با عصبانیت ، دوستان شوهرش یا مافوق او را صدا می زند و با آراستن همسر ، او را در چنین شرایطی قرار می دهد که متأسفانه باید هم دوستان و هم کار خود را به روز کند.

5. حسادت شیدایی بدترین نوع حسادت است. شخص خوب است ، اما او کارآگاه می شود.شوهر مکالمات تلفنی همسرش را می شنود ، آزمایش های تحقیقی انجام می دهد ، مسیر همسر را به سمت بازار ، به مغازه با کرونومتر تکرار می کند … یا همسر ، با مدادی در دست ، مخفیانه قرائت های سرعت سنج ماشین را می نویسد ، و سپس متوجه می شود که اگر 5 زن دیگر نتوانستند 5 کیلومتر اضافی را صرف کنند.

شخص اهمیتی نمی دهد که به چه چیزی حسادت کند - گذشته ، حال یا آینده. او نمی تواند فراموش کند که هنگامی که همسرش به دیگری نگاه می کرد ، توسط شخص دیگری برده شد. او آماده است تا برای پیرمردی که 40 سال از او بزرگتر است یا برای جوانی که 20 سال از او کوچکتر است ، به همسرش حسادت کند ، برای برادر خود ، برای یکی از اقوام خود. علاوه بر این ، چنین شخص حسودی می تواند شواهد غیرقانونی زیادی را در مورد خیانت ارائه دهد و خود او نیز آنها را باور خواهد کرد. در ذهن او ، سوءظن ها به حقایق واقعی تبدیل می شوند. بهانه آوردن در مقابل چنین فرد حسودی بی فایده است. و در اینجا نکته اصلی این است که یک شخص حسود را تحت "دست داغ" قرار ندهید - عواقب چنین رویارویی هایی بسیار اسفناک است.

این نظر وجود دارد که حسادت نوعی "سایه" عشق است: آنها می گویند حسادت یعنی این که او دوست دارد. با این حال ، حسادت هیچ ربطی به عشق ندارد: عشق یک احساس مثبت است و حسادت یک احساس مخرب ، آسیب رسان است و نه تنها هدف حسادت ، بلکه گاهی اوقات خود شخص حسود است.

در آن لحظه ، وقتی یک شخص حسود به همسر مورد علاقه اش ضربه می زند ، هیچ عشقی را احساس نمی کند - فقط یک میل جنون آمیز برای مخفی کردن ترس خود از دست دادن قدرت در پشت پرخاشگری است. و در این تلاش می تواند به اندازه کافی پیش برود. بنابراین ، باید بیشتر مراقب زنانی باشید که دوست دارند به طور مصنوعی باعث ایجاد حسادت در همسر عزیز خود شوند - تا بتوانید تجربیات تازه ای از زندگی خانوادگی خود اضافه کنید و به همه نشان دهید که شوهرش چقدر او را دوست دارد.

به طور کلی ، ایجاد حسادت "از ابتدا" نیز خطرناک است زیرا برخی از همسران ، با دیدن "احساس" نصف خود نسبت به دیگری (دیگری) ، نه چاقو یا تبر ، بلکه قلم فواره می گیرند: آنها بیانیه ای می نویسند طلاق مانند ، "سومی باید برود" … و او می رود ، و برنمی گردد. زیرا یک شخص واقعاً مطمئن که واقعاً به شریک خود احترام می گذارد ، به حق انتخاب او نیز احترام می گذارد. بنابراین ، بهتر است عزیزان خود را "برای قدرت" آزمایش نکنید ، به ویژه در چنین روشی غیر انسانی.

روانشناسان بین دو نوع حسادت تمایز قائل می شوند: حسادت مستبدانه و حسادت "از عقده ها". اولین مورد معمولاً در افرادی که خودخواه ، مستبد ، خودخواه ، دارای احساسات سرد و ناتوان از عشق بی علاقه هستند ، ذاتی است. برای آنها ، یک همسر ، به طور کلی یک شریک جنسی ، فقط یک موضوع لذت است. آنها نمی دانند چگونه به شخصیت او احترام بگذارند ، آنها به دنبال سرکوب ، تسخیر کامل او هستند. در اینجا به سختی می توان از عشق صحبت کرد. شریک با نیمه دیگر خود به عنوان چیزی که در اختیار دارد رفتار می کند. و اگر قرار است از چنین فرد حسودی جدا شوید ، انتظار مشکلات زیادی داشته باشید. برای این واقعیت آماده باشید که "سابق" شما شروع به انتقام گیری از پیچیده ترین روش ها می کند.

حسادت "از عقده ها" معمولاً مشخصه افرادی است که دارای شخصیت مضطرب و مشکوک هستند ، شک به خود دارند ، مستعد بزرگنمایی خطرات و مشکلات هستند و از مجموعه ای از حقارت خود رنج می برند. حسادت آنها شاید در اشکال ملایم تری ظاهر می شود ، اما تظاهرات دائمی آن همان سم غیرقابل تحمل برای عشق ، شادی خانوادگی هر دو همسر است. اغلب چنین افرادی ، حتی در دوران کودکی ، توسط مادرشان "دوست نداشتند" - او اصلاً بچه نمی خواست ، او فرزند جنس مخالف را می خواست ، او او را از تنظیم زندگی شخصی خود باز می داشت و غیره. همیشه با چنین شرکایی ، آنها هرگز به اندازه کافی از عشق و ابراز احساسات شما برخوردار نیستند. آنها از شما چیزی می گیرند که نمی توانید به آنها بدهید - عشق به مادر. با این توهم که خود را جایگزین مادر شریک خود می کنید ، او را با عشق مادری دوست دارید ، مانند یک مادر از او مراقبت می کنید ، خود را تحریک نکنید ، هیچ چیز رابطه شما را تهدید نمی کند. پس از دریافت "جایگزین" برای مادر ، شوهر به دنبال یک زن برای خود می رود. شما مادر نیستید و هر چقدر هم که تلاش کنید ، هرگز برای شوهر خود او نخواهید شد.چون مادر یکی است ، زایمان می کند و او بهترین است! و شما فقط همسر و مادر فرزندان خود هستید و برای آنها نیز تنها و بهترین مادر جهان هستید.

اگر حسود هستید ، سعی کنید بفهمید که این چه نوع حسدتی است - تحت کنترل استدلال های عقل ، یا کاملاً تحت تأثیر قرار نمی گیرد ، خواه با منطق ، توضیح غریبه ها یا خویشاوندان امکان پذیر باشد.

اگر سوءظن های همسر به هذیان حسادت تبدیل شده است - هنگامی که او به هیچ مدرکی احتیاج ندارد و متقاعد کردن او غیرممکن است - این بدان معناست که شما باید فوراً از خود محافظت کنید ، قبل از هر چیز ، از نظر جسمی! و کودکان را فراموش نکنید - آنها همچنین می توانند از همسر ناراحت در خطر باشند.

برای مدتی ترک کنید یا برای همیشه؟

افسوس ، بیشتر اوقات رفتن به طور کلی امن تر است ، زیرا غیبت موقت شما فقط خشم همسر حسود را دامن می زند (حتی اگر او بداند که شما تمام این مدت با مادر یا دوست خود بیرون نشسته اید). اول از همه - دریابید چه چیزی شما را با این شخص مرتبط می کند؟ شاید از اینکه او به شما حسادت می کند راضی هستید؟

البته این حق شماست ، اما به سختی می توانید برای مدت طولانی آن را تحمل کنید! حسادت همیشه یک احساس مخرب و خطرناک است. بنابراین ، به یاد داشته باشید که زندگی با همسر حسود آسیب شناس ، شما روی یک بمب با فیوز روشن نشسته اید. و اینکه این "بمب" چه زمانی منفجر می شود و به چه دلیل - پیش بینی آن بسیار دشوار است ، و گاهی حتی غیرممکن است.

اما این به شما بستگی دارد که تصمیم بگیرید آیا با چنین شوهری بیشتر زندگی می كنید یا می روید ، از توصیه های عجولانه یك دوست یا مقاله ای در مجله پیروی نمی كنید. هر مورد کاملاً فردی است و تصمیم گیری در این شرایط نمی تواند بر اساس توصیه های کلی باشد. هیچ قاعده و دستورالعملی کلی برای اینکه با چه کسی و چگونه زندگی کنیم وجود ندارد. برای تصمیم گیری جدی و مسئولانه خود وقت بگذارید - به هر حال ، زندگی گروهی از افراد در خطر است - شما ، همسر ، فرزندان ، عزیزان خود. اگر شریک پوچ بودن رفتار او را درک می کند ، اگر او برای شما و خانواده اش آنقدر ارزش قائل است که او آماده است تا از یک متخصص کمک بخواهد ، به او فرصت دهید - بالاخره ، هنگامی که او را به عنوان شوهر خود انتخاب کردید ، زایمان کردید به کودکان با او آیا او به تنهایی اینقدر تغییر کرده است؟ شاید شما بخشی از مسئولیت خود را بر عهده خودتان نمی گیرید؟ به هر حال ، شرکا شرکایی هستند که مسئولیت را به نصف تقسیم می کنند. سعی کنید مانند گذشته دست به دست هم دهید و این مشکل را با هم ، به عنوان یک زوج حل کنید.

و به طوری که معشوق شما بار دیگر در وفاداری شما شک نداشته باشد ، سعی کنید اطمینان حاصل کنید که او دائماً از امور شما مطلع است و تا آنجا که ممکن است اوقات فراغت خود را با او بگذرانید. مراقب عشق خود باشید و به یاد داشته باشید: "حسادت خواهر عشق است ، همانطور که شیطان برادر یک فرشته است." (S. Buffler).

ایجاد روابط خانوادگی هماهنگ آسان نیست و نیاز به سرمایه گذاری عاطفی زیادی دارد. همسر بودن ، یک دوست به هیچ وجه با دختر یا مادر بودن یکسان نیست. و این باید متمایز شود.

شوهر پدری نیست ، در پشت او می توانید پنهان شوید ، او شریک است ، از نظر حقوق برابر است ، اما شاید کمی مهمتر باشد ، زیرا او امنیت خانواده را تضمین می کند ، و اجزای مادی لازم برای زندگی را برای آن فراهم می کند. و شوهر به هیچ وجه کودکی نیست که نیاز به نظارت داشته باشد ، دستورالعمل داده شود و هر عملی را با توضیحات و ارزیابی بررسی کند.

شوهر یک فرد کاملاً بالغ و مستقل است ، فردی مسئول است که می تواند از خود مراقبت کند و در عین حال در مورد شما و فرزندان شما نیز مراقبت کند. و او عادات خاص خود را دارد ، ویژگی هایی که باید به آنها احترام گذاشت (مگر اینکه ، البته ، شما می خواهید ازدواج خود را نجات دهید). و شما فرزند شوهرتان نیستید ، حتی اگر او بزرگتر باشد. اجازه ندهید او مدام شما را آموزش دهد و کنترل کند. شما نیز اگر همسر شوید بزرگ شده اید. هرچقدر هم که بخواهید به یک دختر کوچک و درمانده تبدیل نشوید! اگر نیاز به بچه بودن بسیار زیاد است ، آن را در جهت مناسب و مناسب - به سمت پدر هدایت کنید. روی سینه اوست که می توانید ناله کنید ، بی دفاع باشید ، کوچک باشید. و او قطعا پشیمان خواهد شد و کمک خواهد کرد. و وقتی دوباره به یک زن بالغ ، مستقل و مسئول تبدیل می شوید - با خیال راحت به عنوان همسر ، به عنوان یک شریک ، به عنوان یک دوست به همسر مورد علاقه خود بازگردید.

اگر از روی حسادت نمی توانید با خود کنار بیایید ، اگر تماس یکی از همکاران ضربان قلب و درد را در روح شما ایجاد می کند ، فکر کنید در شوهر خود چه کسانی را می بینید؟ مگه پدر نیست؟ او تنها کسی در جهان است که نمی خواهد با کسی در میان بگذارد ، آنها می خواهند به طور کامل و جداگانه مالکیت داشته باشند. اگر فکر زندگی بدون این شوهر برای شما غیرممکن است ، سپس ، به احتمال زیاد ، این عشق به همسرش نیست ، بلکه انتقال احساسات است.

با کمک یک روان درمانگر حرفه ای با دیدگاه سیستمیک ، شما باید مردان مهم خود - پدر و شوهر را از هم جدا کنید. و سپس می توانید پشتی قابل اعتماد در پشت خود داشته باشید - تنها ، بهترین پدر جهان و فقط شوهر خود را به عنوان یک مرد ، شریک ، پدر فرزندان خود دوست داشته باشید. و این عشق فوق العاده خواهد بود ، فقط لحظات مثبت را به زندگی خانوادگی شاد شما وارد می کند. و اگر ناگهان عشق بگذرد ، آتشی که او را در آن سالهایی که با هم زندگی می کردید تغذیه می کرد ، خاموش می شود ، شما می توانید با آرامش و بدون درد از هم جدا شوید تا بتوانید برای ملاقات جدید ، روابط جدید ، خانواده جدید باز باشید.

به هر حال ، ازدواج یک اتحادیه آزادانه انتخاب شده است ، که متأسفانه ممکن است همیشه غیرقابل تخریب و منحصر به فرد نباشد. و تنها با حفظ احترام به رابطه قبلی ، احترام گذاشتن به درد شریک زندگی خود ، اگر او رنج می برد ، بابت سالهایی که زندگی کرده است ، با وجود آنچه در این رابطه وجود داشت ، از او قدردانی کنید (به هر حال ، به دلایلی قبلاً هرگز جدا نشده اید؟) ، می توانید یک اتحاد هماهنگ بر اساس عشق ، احترام ، اعتماد به یکدیگر ایجاد کنید.

اگر هنوز با هم هستید ، با وجود مشکلات دوره ای ، اختلاف نظرها ، ناسازگاری ها ، باید به شما تبریک گفت! شما آن احساس را حفظ کرده اید ، آن رابطه ای که زندگی جدید شما ، خانواده شما ، با آن آغاز شده بود. و ، به احتمال زیاد ، شما هر دو بر روی این رابطه کار می کنید ، آن را عمیق تر و توسعه می دهید. و شاید کمی حسادت سالم در اینجا نقش مهمی داشته باشد. شاید دقیقاً به دلیل حسادت دوست دختر سابق شوهرش یا همکارش ، که نگاه تحسین برانگیز خود را در یک مهمانی شرکتی از بین نمی برد ، شما هنوز همانی هستید که وقتی کنار معشوق خود در راهرو ایستاده اید ، باریک و باریک. آراسته ، شاداب و شاد. و همسرتان ، که هنوز آن پسر بلند قد را با یک دسته گل بزرگ در ورودی شما به خاطر دارد ، هنوز هم با شما ملایم ، درست و محتاط است. فقط در حال حاضر سه نفر از شما ، یا حتی چهار نفر هستید ، و دو پسر شیطنت ، مانند دو نخود در یک غلاف شبیه به پدر خوشبخت خود ، نشان می دهند که راهی که با هم طی کرده اید ، دست در دست هم بیهوده نبوده است. و هنوز یک زندگی کامل در پیش است ، و اینکه در آینده چه خواهد شد نیز کاملاً به شما بستگی دارد. از هر دوی شما یکدیگر را دوست داشته باشید و به آنها احترام بگذارید ، روابط خود را توسعه دهید ، برای آنها ارزش قائل شوید ، از اتحادیه خود محافظت ، محافظت و حفظ کنید و خوشحال باشید!

توصیه شده: