2024 نویسنده: Harry Day | [email protected]. آخرین اصلاح شده: 2023-12-17 15:44
یک دختر زیبا ، لاغر ، لاغر و تقریباً شفاف رقص بی نظیری را رقص می کند. سپس او به وسط سالن می دوید ، سپس در گوشه ای پنهان می شود ، در حالی که می ترسد چشم خود را به سایر شرکت کنندگان در آموزش بالا ببرد. "اگر می توانید رقص خود را نام ببرید ، نام آن چگونه خواهد بود؟" - از او می پرسم. "من هستم" - دختر تقریباً با نجوا و با دشواری جلوی اشکهای خود را می گیرد … به نظر می رسد ، کمی بیشتر ، و او از وحشت ناشی از این واقعیت که حتی جرات کرده بود در هوا حل می شود. در موردش بگو
این گروه یک تمرین هنری درمانی انجام می دهند. شرکت کنندگان ماسک های خود را کشیده و سپس به نوبت در مورد آنها صحبت می کنند. "این ماسک در مورد این واقعیت است که من زندگی نمی کنم. و من خیلی دوست دارم باشم! " - یکی دیگر از شرکت کنندگان می گوید و اشک می ریزد ، سپس شروع به عذرخواهی برای اشک های خود می کند و ، به نظر می رسد ، آماده است که از شرمندگی که اصلاً صحبت کرده است بسوزد … در عین حال ، شرکت کننده بیش از یک فرد موفق در آنجا است ، در خارج از سالن تمرین ، و احتمالاً بسیاری از اطرافیان و افرادی که به او حسادت می کنند تعجب خواهند کرد اگر بدانند که او ، با همه ویژگی های یک فرد موفق ، هنوز حق وجود خود را احساس نمی کند …
همه ما مهمترین ، مهمترین ، به اصطلاح ، نیاز اساسی - نیاز را داریم. نیاز به تأیید اینکه ما فقط هستیم. و ما می توانیم این تأیید را فقط از طریق دیگری دریافت کنیم ، این نحوه کار است. کودکی که به سختی خزیدن را آموخته است به مادر خود نگاه می کند و از او انتظار دارد - نه ، نه تحسین ، نه تأیید یا عدم تایید اعمال او. او انتظار دارد که به سادگی شناخته شود - حق وجود خود را به رسمیت بشناسد. "به من نگاه کن ، یک سیگنال برای من بفرست تا من بفهمم که من هستم ، من وجود دارم" - اینها مهمترین کلماتی هستند که او می تواند بگوید اگر می تواند … خود و حق وجود شما.
کودک در همان سالهای اول زندگی نیازی به قضاوت ندارد. او در حال حاضر از کاری که انجام می دهد خوشحال است - بلند شد ، راه رفت ، یاد گرفت که مکعب ها را روی هم قرار دهد ، دوید ، دوچرخه سواری ، هرچند سه چرخه را یاد گرفت. "به من نگاه کن!" - او سیگنالی را به محبوب ترین افراد خود ارسال می کند. در عوض ، او یک نگاه ارزیابی کننده دریافت می کند: "بسیار خوب ، بالاخره او حداقل کاری انجام داد" یا "من می توانستم بهتر انجام دهم" … و اکنون ، با گذشت زمان ، کودک دیگر به دنبال تأیید آنچه هست نیست ، اما برای تأیید: "من این کار را خوب انجام دادم؟ دوست داری؟" و همراه با اینها حس خودمان را از دست می دهیم … وقتی به جای شناخت وجودمان ، در اولین کودکی ارزیابی می کنیم ، با گذشت زمان باور می کنیم که این ارزیابی است که حق ما را برای بودن تأیید می کند. چه توهم بی رحمی … اغلب چنین کودکانی بزرگ می شوند و کمال گرا هستند که دائماً از کاری که انجام می دهند ناراضی هستند ، زیرا آنها عادت کرده اند به جای پیام "من هستم ، و من حق دارم بنابراین." و اگر یک فرد بالغ بیشتر و اغلب نگران این است که دیگران در مورد او چه فکری می کنند ، به احتمال زیاد این به رسمیت شناختن حق وجود برای او کافی نبوده است.
اما این چندان بد نیست. والدین با محبت کافی ، حتی اگر تأیید و تشخیص را با هم مخلوط کنند ، باز هم این احساس را به وجود می آورند که کودک حق دارد زندگی کند ، وجود داشته باشد و دوست داشته شود.
ترسناک ترین پیامی که کودک می تواند "بدهد" پیام "زندگی نکن" است. "اگر شما آنجا نبودید بهتر است!" ، "اگر من سقط می کردم بهتر بود" ، "همه بچه ها مثل بچه ها هستند و شما …" بی پایان باشید) "، خشونت جسمی و جنسی چیزی است که به تقویت احساس "من حق ندارم" کمک می کند. اما بدون برآوردن این نیاز - نیاز به بودن - همه چیز دیگر معنی ندارد.کار موفق ، معتبر ، خانواده ، لحظات شادی - غالباً فردی که نیاز او به آن برآورده نمی شود ، معتقد است که او همه اینها را به طور تصادفی دریافت کرده است ، نه به لطف تلاش های او ، بلکه به دلیل تصادف غیرقابل درک شرایط ، زیرا پس از همه به نظر می رسد و نه ، و بنابراین او حق انجام چنین کاری را ندارد. و بر این اساس ، او نمی داند چگونه از آن لذت ببرد …
آنها به دختری که می رقصید و گریه می کرد و رقص او را "من هستم" می گفتند: "من از شیوه رقص شما خوشم آمد." چهره دختر روشن می شود. "آیا این چیزی است که دوست دارید بشنوید؟" من می پرسم. بعد از کمی فکر کردن ، او پاسخ می دهد: "می دانید ، من فقط دوست دارم به من بگویند: تو وجود داری …".
شما هستید. زنده ای. شما سزاوار بودن هستید. وقتی این پیام ها را در کودکی دریافت نمی کردیم ، بعداً در بزرگسالی می تواند بسیار دشوار باشد. و غالباً این پیامها - نه صریح ، غیر کلامی ، گریزان - هستند که در رابطه بین مراجعه کننده و روان درمانگر شفابخش ترین هستند.
توصیه شده:
والدین ، کودکان به درد شما نیاز ندارند ، آنها به دوران کودکی نیاز دارند
والدین عزیز فرزندان بسیار بزرگ یا هنوز کوچک. من می خواهم از شما درخواست کنم تا نگاه بهتری به فرزندان خود داشته باشید. شاید آنها متفاوت باشند ، نه آنطور که شما می خواستید ، نه از نظر عقاید و اعتقادات شما ، یا اصلا. مهمتر از همه ، آنها به خودی خود خاص هستند ، مخصوص شما برای والدین ، ویژه هر یک از شما ، به صورت جداگانه.
نیاز به تأیید و 9 نیاز عصبی دیگر برای یک فرد
آیا تا به حال با کسی ملاقات کرده اید که به نظر می رسد برای جلب رضایت دیگران نیاز آسیب شناختی دارد؟ به گفته کارن هورنی ، این رفتار با نیاز عصبی به عشق و تأیید همراه است. در کتاب خود درون نگری (1942) هورنی نظریه ای را توصیف کرد که انواع مختلف رفتارهای عصبی ناشی از استفاده بیش از حد از استراتژی های حل مسئله را که ناشی از اضطراب اساسی است و با هدف ارضای نیازهای ناکافی توصیف می کند ، توصیف کرد.
چرا ما به کسانی نیاز داریم که نیاز نداریم؟
روابط با افراد خاصی در مجموعه اساسی زندگی ما گنجانده شده است: والدین ، فرزندان ، شوهران ، زنان. اما ، علاوه بر آنها ، ما روزانه با بسیاری از شخصیت های اختیاری - همکاران ، همسایگان در راه پله ، همکلاسی های سابق ، "دوستان" دوران کودکی و غیره ارتباط برقرار می کنیم و اگر حل مشکلات در روابط با برنامه قبلی یک برنامه اجباری است ، پس مشکلات دومی "
تعادل بین "نیاز" و "نیاز"
کجاست میانگین طلایی که بین "خواسته" و "نیاز" من تعادل دارد؟ من خودم مدتها این سوال را از خودم می پرسیدم. کمک در قالب نظریه تحلیل معاملات اریک برن ارائه شد. تجزیه و تحلیل معاملاتی بر اساس این نظریه است که شخصیت هر شخص دارای سه جنبه متمایز - والدین ، بزرگسالان ، کودکان (کودکان) است.
رابطه مجازی: وقتی آن چیزی است که شما به آن نیاز دارید ، و هنگامی که بیهوده است
تلفن از جریان پیام های جدید در پیام رسان خارج می شود ، جریان ایموجی در مورد عشق وارد می شود - و روح گرم و شاد می شود ، "پروانه ها تکان می خورند". و عصر یک مکالمه صادقانه طولانی در مکاتبات یا تماس تلفنی وجود دارد ، و این باعث می شود که کار را در اسرع وقت به پایان برسانید و به خانه به رایانه بروید.