در مورد جدایی زنان از چهره های والدین

تصویری: در مورد جدایی زنان از چهره های والدین

تصویری: در مورد جدایی زنان از چهره های والدین
تصویری: با این افراد ازدواج نکنید #روانشناسی #ازدواج 2024, آوریل
در مورد جدایی زنان از چهره های والدین
در مورد جدایی زنان از چهره های والدین
Anonim

در واقع جدایی زن به اندازه جدایی نر از مادر ، پیش شرط یک ازدواج خوشبخت نیست ، اما البته شرط مطلوبی است. پیش نیازهای ازدواج موفق عبارتند از:

  1. مردی از مادرش جدا شد. به هر حال ، دستکاری و کنترل چنین مردی دشوار است و چنین مردی خود این کار را نخواهد کرد.
  2. یک زن ، فارغ از این موضوع (نگرش ها ، باورها ، ارزش ها) که بدون مرد ناتمام است. یعنی این زنی است که هم در یک جفت با یک مرد و هم بدون او احساس خوبی دارد. به هر حال ، دستکاری و کنترل چنین زنی دشوار است. و چنین زنی خودش این کار را نمی کند.

و با این وجود ، اجازه دهید به موضوع جدایی زنان بازگردیم ، زیرا بسیاری از خوانندگان من می خواهند در مورد این روند صحبت کنند.

در واقع ، فرایند جدایی برای دختران بسیار دشوارتر است. چرا؟

! پسر قبل از نوجوانی با مادرش شناخته می شود و در نوجوانی باید از پیکره مادر جدا شده و با شخصیت پدر همذات پنداری کند. اینجا همه چیز خیلی ساده است

! این دختر در کودکی با مادرش شناخته می شود. او باید از او جدا شود ، به پدرش نزدیک شود ، عاشق او شود ، از پدرش جدا شود و در نوجوانی ، هنگامی که مادر دوست او می شود ، خود را دوباره به عنوان یک زن معرفی کند. فرض بر این است که پدر قبلاً دختر را برای روابط با پسران آزاد کرده و برکت داده است. اما افسوس که هر دختری با موفقیت چنین مسیر سختی را پشت سر نمی گذارد.

باز هم ، مانند جدایی پسر از مادر ، دختر می تواند بر احساس گناه ، شرمندگی از جنسیت خود و ترس از دست دادن عشق والدین غرق شود.

بیایید ابتدا ببینیم اگر یک زن از پدر جدا نشود ، چه اتفاقی می افتد. یکی از گزینه های سرنوشت او: او به دنبال شوهر از نوع پدرش خواهد بود. این نوع رئیس مرد ، دیکتاتور ، برده دار است. او استبداد ، کاهش ارزش و قدرت خود را بر او تحمل می کند ، زیرا او برای او یک پدر بزرگ ، یک مرد با ارزش است. یا او خود را مردی ضعیف تر می بیند و دائماً او را با پدرش مقایسه می کند و از او می خواهد تا وظایف پدری خود را در رابطه با او انجام دهد و او را در عدم کفایت پدری نسبت به او بی ارزش کند ، تا زمانی که او کاملاً به او تبدیل شود. پسر بسیار مسن سن روانی چنین زنی 5-7 سال است. این دختری است که توسط پدر فریب خورده است ، نه لزوما از نظر جسمی ، بلکه شاید از نظر احساسی.

پدرش ممکن است از همه برگزیدگانش کاملاً ناراضی باشد. او در دوران نوجوانی از او ناراضی می شود ، زمانی که او توجه پسرها را شروع می کند ، نه پدر ، و پدر اصلاً نمی فهمد که او برای هر پسری که ملاقات می کند به دخترش حسادت می کند. او زمان بازگشت او از خانه را از تاریخ کنترل می کند و اگر او 5 دقیقه تاخیر داشته باشد ، او را با تحقیر و سرزنش مجازات می کند. او او را متقاعد خواهد کرد ، هنوز بی گناه است که او یک فاحشه است. همانطور که پدرم به دختر کوچکی که از پنجره به بیرون نگاه می کرد به من گفت ، در حالی که یک زن و شوهر در خیابان بوسیدند: "من نمی گذارم نام من در بوته ها بکشد."

افسوس ، این یک پدر نوجوان نابالغ است که از جذابیت جنسی خود به دخترش کاملاً بی خبر است. دختری در سنین نوجوانی شکوفا می شود ، سینه هایش رشد می کند ، اندامش شکل می گیرد و او بسیار جذاب و سکسی می شود ، به ویژه در پس زمینه مادرش که قبلاً در مسیر پژمردگی قدم گذاشته است.

و در اینجا جالب ترین چیز شروع می شود: مادر به طور ناخودآگاه به دخترش حسادت می کند و اگر حسادت او سمی باشد ، تقریباً در منطقه صمیمی شروع به کاهش ارزش ، انتقاد یا صعود به او می کند تا بتواند آن شیرینی آن زمان را دوباره زنده کند. هیجان بدن جوان را به طور کامل جذب می کند و زمانی که نمی خواهید به هیچ چیز به جز عاشقانه و عشق فکر کنید. و اگر مادر این راه را انتخاب کرد ، پس او کنترل را تقویت می کند ، جزئیات رابطه خود با پسر را از دخترش می خواهد.به طور اجباری درگیر مشکلات دختر می شود ، دفتر خاطراتش را می خواند ، تلفن را چک می کند.

در همین حال ، پدر ، با دیدن نحوه شکوفایی بدن زن جوان در برابر چشمانش ، نمی تواند با تحریک جنسی خود کنار بیاید ، اما متوجه نمی شود ، و سپس شروع به دور شدن از دخترش و نشان دادن سردی و بی تفاوتی نسبت به او می کند ، یا او را می زند. دختر ، هرگز به او دست نزنید در این حالت ، دختر در لحظه ای که زمان جدایی از والدینش فرا می رسد ، مورد حمله دوگانه قرار می گیرد. به این ترتیب والدین نابالغ و ناخودآگاه دختر خود را به دلیل جنسیت و زیبایی او مجازات می کنند. در این لحظه ، او احساس بدی و تنهایی می کند. و این اولین مانعی است که یک دختر در مسیر جدایی از والدین خود با آن روبرو می شود.

علاوه بر این ، او نمی تواند مردان را فریب دهد و تقریباً بلافاصله آنها را ترک می کند ، به محض اینکه اثبات جذابیت و جنسیت خود را دریافت می کند. دومین نوع توسعه رویدادها - دختر به جوراب ساق بلند آبی تبدیل می شود ، در مورد جنسیت خود به یک موجود کاملاً فشرده و بدنام تبدیل می شود. او همیشه در هنگام رابطه جنسی شرمنده خواهد شد ، زیرا در واقع در تماس صمیمی نیست ، اما خارج از آن فیلمی را تماشا می کند که در آن تنها تمرکز توجه این است که "حال من چگونه است ، وضعیت بدن و بدن من به اندازه کافی زیبا.. نه خنده دار آیا من الان به نظر می رسم "- او در طول رابطه جنسی فکر می کند.. و البته چه نوع ارگاسمی وجود دارد؟.. او بیشتر آن را تقلید می کند ، به طوری که مرد به جنسیت او ایمان دارد و از آن ناامید نمی شود و او را به خاطر ناتوانی در تسلیم شدن به او رها نمی کند. او بدن خود را دوست ندارد و نمی تواند به اندازه کافی از آن استفاده کند ، زیرا مادر و پدرش او را متوجه کرده اند که جنسیت او برای هر دوی آنها خطرناک است.

برای جدا شدن از پدرش ، یک دختر باید دیگر از اتکا به او دست بردارد ، خود را از این توهم رهایی دهد که مردی در جهان وجود دارد که او را خوشحال خواهد کرد ، و دیگر باور نکند که مرد باید پشتیبان او باشد ، ضامن ثبات ، منبع منابع مالی زیرا برای این کار مجبور خواهید بود آزادی خود را گران بپردازید و راه بزرگ شدن را برای همیشه برای خود ببندید. این موقعیت یک زن او را به رابطه ای وابسته سوق می دهد. بنابراین ، هیچ زنی هرگز نباید با نگهداری مرد موافقت کند ، حتی اگر او به او قول دهد. او همیشه باید پول خود را داشته باشد ، منابع خود را که در صورت "نه" گفتن مرد به او تکیه می کند. او باید معنای عشق را از معنای پول جدا کند. درک اینکه پول یک مرد منابع اوست و او به او بدهی ندارد و همیشه منابع خود را آنطور که می خواهد در اختیار خواهد داشت. و پول او قدرت او بر یک زن است. بنابراین ، اولین چیزی که برای بلوغ یک زن مهم است منبع درآمد او است. همیشه!

یک زن باید با احتیاط به پدرش به عنوان یک مرد نابالغ نگاه کند که نمی تواند با جذابیت جنسی خود به او کنار بیاید و شروع به کنترل او کرد ، حسادت کرد ، یا حتی او را در لحظه ای که بیشترین نیاز را به او داشت از او دور کرد. او: "شما زیبا هستید و پسرها شما را بسیار دوست دارند ، و من بسیار خوشحال خواهم شد اگر کسی را پیدا کنید که صادقانه او را دوست خواهید داشت. من شما را برای بزرگسالی برکت می دهم..".

او باید مسئولیت زندگی خود را بر عهده خودش بگیرد و اجازه ندهد هیچ مردی او را به اطراف بکشد و خود را به بردگی بگیرد ، بلکه باید به یک مرد برابر نگاه کند - کسی که در برهه ای می تواند هم قوی و هم ضعیف باشد ، که هر دو را بله بگوید. "و" نه "به او ، و به کسی که در اصل هیچ چیز را مدیون او نیست و مدیون او نیست. و او حق دارد به یک مرد "بله" و "نه" بگوید.

در رابطه با مرد ، زن جدا شده از پدر همه کارها را نه از روی احساس گناه و ترس از دست دادن ، بلکه از روی عشق و فقط از روی عشق انجام می دهد. او با مردی به رختخواب نمی رود ، با ترس از دست دادن و احساس گناه به خود تجاوز می کند ، سوپ نمی پزد و از خستگی روی پای خود می افتد. او به سادگی با آرامش به مرد می گوید: "من امروز نمی توانم از تو مراقبت کنم."

در اینجا مثالی از نحوه رد شدن در یک زوج بالغ وجود دارد:

روز اول: شوهر: "عزیزم ، امروز شام چی داریم؟" همسر: "هیچی ، امروز تمام روز کار کردم.. خیلی خسته ام عزیزم." شوهر: "خوب. سپس من گندم سیاه می پزم ، آیا شما با من غذا می خورید؟ من هم به تو غذا می دهم."

روز دوم: همسر: "خورشید من ، به من ماساژ بده ، گردنم چیزی را درد می کند." شوهر: "اوه ، نه. امروز روز سختی داشتم. دوست دارم کمی تنها باشم. " همسر: "باشه. فهمیدن. فردا در سالن برای ماساژ ثبت نام می کنم."

زندگی زن و مرد جدا شده به این شکل است. آنها همه کارها را فقط به خاطر عشق انجام می دهند و هیچ کاری را از روی خشونت انجام نمی دهند.

اکنون یک مرحله دیگر در جدایی زن وجود دارد. از طرف مادر.

اگر یک پسر باید از مادرش جدا شود - از والدین جنس مخالف (و این بسیار منطقی تر و آسان تر است) ، پس دختر نیز باید خود را از والدین هم جنس خود جدا کند (این یک مشکل بزرگ است) او باید یک فرد بالغ شود ، خود را از مادرش جدا کرده و به اندازه خودش وارد حلقه زنان شود.

اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ به عنوان یک قاعده ، یک دختر حتی در نوجوانی تلاش می کند ، مادر خود را بی ارزش می کند ، سعی می کند او را در رقابت برای هوش ، زیبایی ، جذابیت و غیره شکست دهد (دختر) باهوش تر ، زیبا تر ، با استعدادتر ، موفق تر است ، اما در برعکس در رقابت با دخترش شرکت می کند ، پس احتمال جدایی دختر حداقل است. چنین مادری کاملاً مستبدانه به دخترش نشان می دهد که در مقایسه با او هیچ نیست ، هیچ چیز نمی داند ، نمی تواند کاری انجام دهد و بدترین چیز این است که مادر ظاهر دختر خود را نیز بی ارزش می کند تا در نهایت او را شکست دهد. او به دخترش ثابت می کند که بدون توصیه و انتقاد مادر ، دختر با هیچ چیزی در زندگی کنار نمی آید ، که بدون مادرش انجام نمی شود. مادر خود را از نظر دخترش فوق العاده مهم می کند و لحظه ای فرا می رسد که دختر شروع به باور به درماندگی خود می کند. و این وحشتناک ترین لحظه در سرنوشت یک زن است.. اگر او تصمیم به فرار از چنین مادری بگیرد ، پس او با مردی ازدواج می کند که همچنان اعتقاد زن به خود را تضعیف می کند ، و او را در جهان بی ارزش و "کاهش می دهد". به همان شیوه ای که مادر ، یا خود زن ، خواسته های یک کودک کوچک را به مرد ارائه می دهد ، که مورد بی مهری مادر است.

چنین زنی علاقه چندانی به روابط جنسی با یک مرد نخواهد داشت و احتمالاً فعلاً بی علاقگی خود را پنهان می کند - او فقط با حساسیت و محبت جسمی تنظیم شده است.. او تشنه عشق مادرانه است و از اینکه مرد شکایت می کند نسبت به او بی توجه است ، او را به اندازه کافی دوست ندارد ، از او تعریف نمی کند.. او به سادگی نمی تواند رابطه ای بالغ با یک مرد برقرار کند ، به این دلیل که او برای نقش مادر در فیلمنامه او مقدر شده است. اما دیر یا زود ، مرد عصیان می کند و نقش مادر را برای همسرش کنار می گذارد. و اگر خود مردی از مادرش جدا نشود (90 of موارد) ، او همچنین می خواهد که او مادرش شود و جنگ دو نوزاد آغاز می شود ، که در آن هر یک سعی می کند با یک گرسنه نوک سینه مادر را بگیرد. از طرف دیگر دهان بگیرید و به اندازه کافی شیر عشق بخورید. اما افسوس. این منجر به رقابت خواهر و برادر می شود که در آن فقدان عشق تبدیل به تلاشی از سوی هر یک از طرفین برای وصله سوراخ ، گودال ، قیف ضربه های دوران کودکی می شود.

مانور موذیانه دیگری از مادران ، از جدا شدن دختر از مادر جلوگیری می کند. مادر به تدریج دخترش را به دخترش "ثبت نام" می کند. چنین مادری فرزندی را در دخترش نمی بیند ، اما بلافاصله او را با مسئولیت بزرگسالان ، از جمله برای زندگی و سلامتی خود ، تحمیل می کند. به نظر می رسد او دوست دخترش است ، اما تحت این عنوان یک دوست بچه کوچک ، آسیب دیده و دوست نداشتنی از مادرش ، که دختری به دنیا آورد و او را مادر خود کرد ، پنهان می کند. و چنین زنی که مادر خود را به فرزندی پذیرفته است ، بند ناف گناه و ترس از دست دادن او را به مادرش می بندد ، و این یک دام بزرگ برای دختری است که از آن فقط افزایش پرخاشگری سالم و ساختن همان بدنام بدنبال آن است. مرزهای مادرش به شما کمک می کند تا از آن خارج شوید. چنین دختری باید یک چیز مهم به مادرش بگوید: "من دختر شما هستم و شما مادر من هستید و نه برعکس."

چگونه می توان زن را از مادرش جدا کرد؟ تقریباً شبیه یک مرد. نیازی نیست تسلیم دستکاری و گناهی شوید که مادرتان به شما القا می کند. با مادر خود مرزبندی کنید ، نه بگویید و بس کنید. اجازه ندهید او به زندگی خانوادگی شما حمله کند و بر انتخاب ها و تصمیمات شما تأثیر بگذارد. از رابطه رقابتی با مادر خود خارج شوید. درک کنید که مادر شما ، با ایجاد ناامنی و درماندگی ، واقعاً می خواهد احساس کند که مورد نیاز شما است. اما اگر این برای شما زیاد است ، مادر را متوقف کنید و فریب دستکاری های او را نخورید. اگر موفق شدید ، مرزها را تعیین کنید و وظایف مختلفی را برای مادر خود انجام دهید تا او برای شما مهم و ارزشمند احساس شود. به عنوان مثال: جوراب های مادرم را برای زمستان ببندید ، مادرم را با بابونه و نعناع خشک کنید … و غیره. و او را به خاطر كمكي كه به شما كرده است تحسين كنيد. اما به هیچ وجه اجازه ندهید به زندگی بزرگسالان شما حمله کنیم.

هم مردان و هم زنان باید به خاطر داشته باشند که فرزندان هیچ چیزی به والدین خود بدهکار نیستند. انرژی عشقی که از پدر و مادر دریافت می کنند باید به فرزندانشان منتقل شود. والدین چطور؟ اگر عشق به آنها وجود دارد.. به آنها بدهید.. اما اگر آن را احساس نمی کنید مجبور نیستید آن را به زور از خودتان بیرون کنید. جدایی از والدین شما زمانی موفقیت آمیز تلقی می شود که دیگر از والدین خود عصبانی نباشید ، اگرچه آنها همان کار را در دوران کودکی انجام می دهند ، هنگامی که شما دست از تجاوز به خود بر می دارید ، تا ارتباط خود را با آنها و شرکای ازدواج خود و به خاطر روابط خود قطع نکنید. به خاطر احساس گناه نکردن

همانطور که می بینید ، فرایند جدایی در زنان بسیار پیچیده تر و چشمگیرتر از مردان است.

توصیه شده: