دلایل فروپاشی زندگی شخصی

فهرست مطالب:

تصویری: دلایل فروپاشی زندگی شخصی

تصویری: دلایل فروپاشی زندگی شخصی
تصویری: صحبت های جالب اندی درباره زندگی خصوصی و هنریش 2024, آوریل
دلایل فروپاشی زندگی شخصی
دلایل فروپاشی زندگی شخصی
Anonim

چرا برخی از دختران بدون مشکل روابط شاد ایجاد می کنند ، در حالی که برخی دیگر دائماً "بدشانس" هستند؟ چرا برخی از بچه ها هیچ پایانی برای طرفداران خود ندارند ، در حالی که دیگران نمی توانند به هیچ وجه تنها به یک زن متقابل برسند؟ و حتی موضوع ظاهر هم نیست. یک زیبایی می تواند به تنهایی رویش کند ، در حالی که یک غیرزن شوهر دارد که هر هفته یک دسته گل می دهد. یکی یکبار ازدواج کرد - و مادام العمر ، دیگری - در طلاق دیگری. چرا اینطور است؟ تفاوت بین موفقیت و شکست در زندگی شخصی شما چیست و چه چیزی باعث شکست می شود؟

دلایل زیر وجود دارد که امکان ایجاد یک رابطه شاد و هماهنگ وجود ندارد:

1) اسکریپت عمومی / برنامه عمومی

کودک از بدو تولد رفتار والدین را کپی می کند. اگر والدین تجربه منفی در ایجاد روابط در خانواده داشتند ، کودک دارای لایه ای از برنامه های رفتاری منفی است. برنامه های منفی عمومی چه عواملی را می تواند به دنبال داشته باشد؟

این می تواند باشد: یک سری طلاق ها ، رسوایی های خانوادگی ، ضرب و شتم ، خیانت ، مشروبات الکلی ، قمار و غیره اینها چه نوع برنامه هایی هستند؟ به عنوان مثال ، برنامه "من یک زن قوی هستم ، خودم می توانم همه چیز را اداره کنم". خطر چنین برنامه ای برای یک زن چقدر است؟

این یا یک سری طلاق است ، یا یک زندگی مشترک با یک کودک شیرخوار ، ضعیف ، الکلی ، معتاد به قمار ، گیگولو است. این احتمال بسیار زیاد است که یک مادر مجرد نیز دارای فرزندانی باشد که نتوانند روابط سالم خانوادگی برقرار کنند. فرزندان خانواده های الکلی در بزرگسالی نیز ممکن است با مشروبات الکلی مشکل داشته باشند یا وابسته به یکدیگر باشند ، با یک فرد الکلی زندگی کنند و او را در تمام عمر از اعتیاد نجات دهند.

به این معنا که یک سناریوی کلی ، یک داستان داستانی پرحادثه از زندگی است. و برنامه عمومی مجموعه ای از اعتقادات و باورهای عمیق درونی است که سناریوی کلی را به واقعیت تبدیل می کند.

اولین کاری که می کنیم این است که ببینیم زندگی با والدینمان چگونه پیش می رفت. اگر والدین یکدیگر را دوست داشته باشند ، مورد احترام و قدردانی قرار گیرند ، با هم زندگی کرده و هنوز زندگی می کنند ، مشکلی وجود ندارد. اگر والدین با هم خوشحال نبودند ، ما به دنبال موازی هایی هستیم که چگونه زندگی شخصی شما توسعه می یابد و چگونه زندگی شخصی والدین شما توسعه می یابد.

2) داشتن تجربه منفی

حتی اگر از نظر خانواده خوش شانس باشید و از کودکی بشنوید و ببینید چگونه مادر و پدر یکدیگر را دوست دارند ، شما خودتان می توانید اولین تجربه بد را بدست آورید (به عنوان مثال ، اولین عشق بی نتیجه بود یا با جدایی سخت) ، و سپس این تجربه شروع به تکراری شدن کرد یعنی ، نکته در رابطه هایی است که ما سعی کردیم خودمان ایجاد کنیم. و این رابطه باعث درد و ناامیدی شد. این ممکن است یک رابطه بدون عارضه با مرد اول باشد. اولین تجربه آسیب زا از فعالیت جنسی (به ویژه تجاوز جنسی). یا یک خیانت یا یک سری خیانت در رابطه وجود داشت. و سپس ما ترس خود را از روابط با یک مرد ، که با او نتیجه ای نداشت ، به همه مردان دیگر منتقل می کنیم. هر تجربه ناموفق باید کار شود ، از شر آن خلاص شوید ، این یک بار اضافی در زندگی ما است که به ما اجازه نمی دهد در آینده روابط موفقی ایجاد کنیم.

3) باورهای غلط و محدود کننده: "آنها همه چیز را تغییر می دهند" ، "مردان بز هستند" ، "من تنها شخم می زنم ، اما آنها بر من سوار می شوند" ، "برای یکی راحت تر است" و غیره.

باورهای محدود کننده باورهایی هستند که با میل شما برای ایجاد رابطه ای که در آن بین تمایل به ایجاد یک زندگی شخصی شاد و یک باور داخلی در مورد آن تضاد درونی وجود دارد ، در تضاد است. به عنوان مثال ، این اعتقاد است "همه زوج ها دیر یا زود از هم جدا می شوند ، آمار طلاق زیاد است ، هیچ تضمینی وجود ندارد که ازدواج من مستثنی باشد." به طور خلاصه ، "همه طلاق می گیرند". این باور می تواند در نتیجه سابقه خانوادگی (در صورت طلاق مادر و پدر) ، یا مشاهده دوست دختر ، یا حتی تماشای تلویزیون ، برنامه های تلویزیونی ، فیلم ها ، سریال ها شکل بگیرد. اما به عنوان یک قاعده ، ریشه چنین باورهایی در دوران کودکی است.

4) ترس ها

ترس از دست دادن استقلال ، ترس از عدم موفقیت در همسر ، ترس از دست دادن خود در ازدواج ، حل شدن در رابطه ، ترس از بچه دار شدن ، ترس از رها شدن ، رها شدن ، ترس از خیانت ، ترس از فروپاشی یک رابطه ، و ترس های دیگر

ترس علت اصلی محدود کردن باورهاست و باورها از ترس پدید می آیند.

5) مزایای پنهان

مزایای پنهان ، اغلب ناخودآگاه ، مجرد بودن (مزیت ثانویه) وجود دارد:

- لازم نیست به کسی گزارش دهید ، برای خودتان زندگی کنید ؛

- جلسات نامحدود با دوست دختران ؛

- هرجا که بخواهم ، به آنجا می روم ، آنچه را که می خواهم ، انجام می دهم.

- بدون نیاز به آشپزی ، شستشو ، اتو کردن ، تمیز کردن (همه اینها فقط برای خودتان انجام می شود) ؛

- زمان آزاد زیادی برای سرگرمی ها ، سرگرمی های خود ؛

- برنامه روزانه خود را فقط برای خودتان برنامه ریزی کنید.

- می توانید به ملاقات بروید ، از مردان خواستگاری کنید ، معاشقه کنید ، معاشقه کنید ؛

- می توانید چیزها را دور بیاندازید ، یک آشفتگی کوچک "خلاق" ایجاد کنید.

سعی کنید خودتان تجزیه و تحلیل کنید ، اگر زندگی شخصی خود را ترتیب دهید چه چیزی را از دست خواهید داد؟ چه چیزی را از دست خواهید داد؟

6) انرژی کم

یک نگاه پوسیده ، یک راه رفتن خسته ، یک چهره مرده واقعاً به ظاهر علاقه و همدردی شما از جنس مخالف کمک نمی کند. فرسودگی احساسی ناشی از کار ، خستگی مزمن. هنگامی که بار داخلی به صفر نزدیک می شود ، می تواند به صورت اویتومینوز اولیه باشد ، ممکن است افسردگی باشد.

نگاه باید بسوزد ، راه رفتن باید پرواز کند ، لبخند باید افسون کننده باشد!

7) نداشتن هدف صحیح تدوین شده

چرا به مرد احتیاج دارید؟ برای کمک به حل مشکلات مالی خود؟ برای حل مسکن؟ برای کسی که دوست داشته باشد و از او مراقبت کند؟ بچه دار شدن؟ چنین نگرش هایی به ترتیب زندگی خانوادگی شاد کمک نمی کند. انگیزه اشتباه اولین شکاف در پایه و اساس یک رابطه است.

وقتی یک زن نمی داند چرا به مرد نیاز دارد ، پیدا کردن مرد مناسب برای او بسیار دشوار است. وقتی نمی داند که مرد باید در رابطه چه وظایف و وظایفی را انجام دهد. هنگامی که یک زن نمی داند چرا و برای چه چیزی یک مرد نیاز دارد ، چگونه می خواهد در رابطه احساس کند ، ناگزیر از هر شریک بعدی خود ناامید خواهد شد.

8) عدم تمایل به کنار گذاشتن روابط قدیمی و منسوخ شده

دقیقاً بی میلی ، نه محال! روابطی که به جایی نمی رسند باید پایان یابد. اگر مکان اشغال شده باشد ، ظهور چیز جدیدی در زندگی شما بسیار دشوار خواهد بود. این شامل عشق بی نتیجه ، وفاداری طولانی مدت به یک مرد متاهل نیز می شود.

برای اینکه عشق جدیدی وارد زندگی شما شود ، باید جایی برای آن مهیا کنید.

9) شک به خود ، عزت نفس پایین

عدم احترام به خود ، برای زندگی ، برای بدن ، برای خواسته های خود ، دوست نداشتن به خود. اغلب از مشتریان عبارتی مانند این را می شنوم: "ابتدا می خواهم با مردی ملاقات کنم که مرا دوست خواهد داشت ، سپس من از طریق عشق او یاد می گیرم که از خودم قدردانی کنم." اما این اتفاق نمی افتد ، افسوس ، کار نمی کند. یک زن ناامن مردی به همان اندازه ناامن را وارد زندگی خود می کند!

مثل جذب می کند مانند. و حتی اگر در ظاهر چنین مردی کاریزماتیک به نظر برسد ، اما در داخل او دقیقاً همان خالی را خواهد داشت. او عدم اعتماد به نفس خود را با هزینه شریک خود جبران می کند-تحقیر ، توهین ، زیر پا گذاشتن زن خود در گل ، کاهش عزت نفس او به سطح پایه. افراد ضعیف با تحقیر دیگران عزت نفس خود را به طور مصنوعی بالا می برند.

10) مجموعه گناه

قبل از والدین که آنها را ترک کرده اند احساس گناه می کنید ، شما مجبور خواهید بود کمتر آنها را ببینید. گناه قبل از کودک از ازدواج اول به دلیل "خیانت به پدر" ، به این دلیل که اکنون باید زمان و توجه کمتری را به کودک اختصاص دهید. یا احساس گناه برای هر چیزی ، برای هرگونه بدی ، اشتباهات گذشته. و نبود زندگی شخصی مانند تنبیه خود است. مجازات خود به خودی.

توصیه شده: