زنانی که مغز را تحمل می کنند

فهرست مطالب:

تصویری: زنانی که مغز را تحمل می کنند

تصویری: زنانی که مغز را تحمل می کنند
تصویری: پنج ماده غذایی که مغز را مسموم می کند !!! 2024, آوریل
زنانی که مغز را تحمل می کنند
زنانی که مغز را تحمل می کنند
Anonim

بسیاری از مردان اصلی ترین ویژگی منفی زنان را تمایل به "حمل مغز" می نامند.

اغلب مردانی که ازدواج کرده اند و دیگر عجله ای برای رفتن به آنجا ندارند ، عدم تمایل خود را به این طریق توضیح می دهند: من نمی خواهم مغزم خارج شود

اگر مرد انتظار زن را برآورده نکند (او فراموش کرد تماس بگیرد ، بعداً از محل کار به خانه آمد ، زیاد نوشید ، در سالروز آشنایی اش به او تبریک نگفت ، زن دیگری را تحسین کرد و غیره) ، زن رسوایی بزرگی می کند ، طولانی و طاقت فرسا ، با آخرین کلمات به او توهین می کند و او را سرزنش می کند.

مردی که با بهانه گیری و عذرخواهی شروع می کند ، به زودی احساس گناه نمی کند زیرا گناه او با رگبار سوءاستفاده ای که بر او ریخته می شود مطابقت ندارد. و در مورد تکرار "سوء رفتار" (که همیشه اتفاق می افتد) ، مرد قبلاً ترس و حتی نفرت از زن را پیشاپیش تجربه می کند و انتظار دارد که او دوباره مغز را خارج کند. این امر زندگی خانوادگی را غیرقابل تحمل می کند و مهمتر از همه ، تأثیر عکس دارد: مردان را تشویق می کند که بیشتر و بیشتر به شیوه خود ، بدون در نظر گرفتن انتظارات زنان ، رفتار کنند.

بیشتر اوقات (طبق آمار) ، زوج ها به ابتکار زنان از هم جدا می شوند ، اما در ابتدا مرد از انجام تعهد خودداری می کند ، به عبارت دیگر ، او شروع به "فرستادن زن به جنگل" می کند ، حتی به توافقاتی که او انجام می داد ، عمل نمی کند. آماده انجام این همان چیزی است که خارج کردن مغز به آن منجر می شود.

و اگرچه بسیاری از زنان استدلال می کنند که برخی از مردان می توانند مغز را به خوبی تحمل کنند ، و در میان زنان کسانی هستند که نمی توانند مغز را تحمل کنند ، به طور کلی وضعیت به این شکل است: زنان در انتقال مغز به مردان تخصص دارند.

من علت چنین فاجعه ای را نام می برم ، که نشان می دهد چگونه می توان مقیاس آن را به میزان قابل توجهی کاهش داد.

اگر از خود زنان بپرسید چگونه مطمئن شوند که نمی توانند مغز خود را تحمل کنند ، زنان چیزی شبیه این را می گویند: شما باید آنچه را که من از شما می خواهم انجام دهید ، انجام دهید ، این کار چندان دشوار نیست.

در چنین جمله بندی ، دو اشکال اصلی بلافاصله قابل مشاهده است:

1. زن مطمئن است که برآورده ساختن خواسته برای مرد دشوار نیست و برای مرد مشکل است.

2. زن خود را مجازات مجازات مرد می داند ، اما مرد چنین حقی را برای او به رسمیت نمی شناسد.

هنگامی که یک زن آرام و راضی است ، به راحتی می پذیرد که آنچه برای یکی ساده به نظر می رسد برای دیگری دشوار است و یک فرد بالغ نمی تواند دیگری را مجازات کند ، به ویژه یک زن برای یک مرد ، اما وقتی سقف وی از کینه و عصبانیت پاره می شود ، همه تنظیمات صحیح از بین می رود و او فقط مغز را بیرون می آورد.

atkritka_1415197161_486
atkritka_1415197161_486

بیایید سعی کنیم ببینیم چرا این اتفاق می افتد؟ این شکست دائمی چیست؟

چرا یک زن مطمئن است که باید برای مرد راحت باشد که هنگام ماهیگیری یا در سفر کاری با او تماس بگیرد ، فوراً به پیامک های او پاسخ دهد ، تاریخ آشنایی را به خاطر بسپارد و به دیگران خیره نشود؟ چرا اظهارات یک مرد مبنی بر این که این برای او بسیار دشوار است ، بنابراین او همیشه این کار را نمی کند ، موجی از نفرت را در او ایجاد می کند و تمایل به محو کردن او از روی زمین دارد؟

تنها یک دلیل وجود دارد.

یک زن با توهم اهمیت بسیار بالای خود برای یک مرد زندگی می کند و هر بار که رفتار او عکس آن را نشان می دهد ، او هیستریک می کند ، که از آن منطق و تمام نگرش های اخلاقی خاموش می شود. او به موجودی دیوانه تبدیل می شود که به شدت از دنیای او محافظت می کند ، یا بهتر بگویم از توهماتش ، بدون آنها نمی تواند زندگی کند.

برای او دشوار است که او را به خاطر بسپارد = او کارهای مهمتری نسبت به او دارد.

زن نمی تواند با این واقعیت موافق باشد.

اهمیت واقعی او برای او بسیار متواضعتر از آن چیزی است که او فکر می کند. او در زندگی یک مرد یک مکان مشخص و حتی مهم را اشغال می کند ، و هرچه بیشتر از برقراری ارتباط با او لذت ببرند ، این مکان از اهمیت بیشتری برخوردار است. اما زندگی یک مرد فقط از او تشکیل نمی شود ، در اولویت های او اغلب در وهله اول و گاهی حتی در درجه دوم نیست. یک زن نمی تواند با وضعیت واقعی امور کنار بیاید ، او فقط در وهله اول یا بهتر است - با سه مورد اول موافقت کند.اما در این مورد ، مرد نمی تواند فراموش کند و یک روز کامل با او تماس بگیرد ، اگر غرق نشده باشد ، بنابراین وقتی مردی ناگهان ناپدید می شود ، زن از ترس بین مرگ احتمالی او و فروپاشی توهمات خود (که حتی بدتر است) از ترس می شتابد. از مرگ او) ، و هنگامی که معلوم می شود که او زنده است و خوب است ، فقط مشروب خوردن با دوستانش او را با خود برد ، او آن را نه تنها در روح بلکه در مقدس ترین مکان روح خود ، به معنای واقعی کلمه در محراب محراب اهمیت رابطه آنها با او است.

زنان حامل مغز تقریباً همیشه خدایی دارند. این عشق است (برای او). وقتی مردی نشان می دهد که با او بدون رعب و وحشت شدید رفتار می کند ، حتی تا حدودی منکر ، او نه بیشتر - نه کمتر سعی می کند معبود او را بکشد و زن با وسواس رفتار می کند مانند یک متعصب که حرم را از سوء استفاده محافظت می کند.

هتک حرمت تنها یک فرصت برای جلب اعتماد دارد: اعتراف به شدت کفر خود ، ابراز شوک از عمل پائین خود ، و توبه صادقانه. یک زن از مردی انتظار دارد که بگوید: "من نمی دانم چگونه می توانستم این کار را انجام دهم ، تو اصلی ترین چیز برای من هستی ، من هیچ بخششی ندارم ، و تمام کلمات بی ادبانه تو در مقایسه با اینکه چگونه می توانستم خود را صدا کنم یک چیز کوچک است! "، و در عوض ، او ادعا می کند که او هیچ کار وحشتناکی انجام نداده است ، و بنابراین عصبانیت زن حتی شدیدتر است.

معلوم می شود که نه ، این یک تصادف وحشی نیست: او نه تنها آن را فراموش کرده ، بلکه هیچ ایرادی در آن نمی بیند. بله ، او مستحق مجازات اعدام است!

atkritka_1363092569_1
atkritka_1363092569_1

هنگامی که یک زن آرام می شود ، اغلب اوقات توهمات خود را بازیابی می کند (مغز یک مجرد است). نه ، "تروما" البته باقی می ماند. یعنی حتی با توهم اهمیت او برای مرد ، زنی با درد و وحشت هریک از "جنایات" او را به یاد می آورد ، او می گوید که زخم هایی روی قلب او وجود دارد ، اما سعی می کند تا آنجا که ممکن است آنها را باز کند. با این حال ، هر بدی جدیدی از یک مرد ، درد قبلی را زنده می کند. بنابراین ، درد او بیشتر و بیشتر از بانک ها سرریز می کند. یک مرد امیدوار است که یک زن به نحوی عادت کند که گاهی او را فراموش می کند ، اما او نمی تواند به آن عادت کند ، زیرا هرگز صادقانه نمی پذیرد و نمی پذیرد ، هر بار که سعی می کند فقط جایگزین و فراموش شود.

چرا بسیاری از زنان هرگز به این واقعیت عادت نمی کنند که برای یک مرد معنای زندگی نیستند و عشق به او هدف اصلی زندگی او نیست ، آنها نمی توانند با این مسئله کنار بیایند ، طلاق برای آنها آسان تر است ، و تنها باشید ، منتظر مردی باشید که برای او الهه خواهند شد ، یا انتظار چیزی نداشته باشید؟ موقعیت همه یا هیچ از کجا نشأت می گیرد؟

چرا یک زن نباید مانند مرد با عشق رفتار کند ، عشق را در جای خاصی از زندگی برجسته می کند ، اما آن را به فرقه تبدیل نمی کند؟ در این مورد ، او می فهمد که یک مرد گاهی او را فراموش می کند ، زیرا او گاهی او را فراموش می کند. اما نه ، زنی که می تواند مغز را تحمل کند ، هرگز مردی را فراموش نمی کند ، او همیشه به او فکر می کند ، بنابراین نمی تواند او را ببخشد که او با او متفاوت رفتار می کند. برای او ، این یک خیانت است.

وقتی مردان به دنبال راهی برای پایان رسوایی ها و شستشوی مغزی هستند ، اغلب سعی می کنند کاری اشتباه انجام دهند. آنها سعی می کنند بجنگند ، به این امید که یک زن به سادگی حق آزادی خود را بپذیرد ، اما این کار نمی کند ، زیرا یک زن به معنای واقعی کلمه تا پای جان ایستاده است. کشتن او آسان تر از آشتی کردن اوست.

مردان نمی فهمند که دلیل این رفتار زنان این است که زنان بیش از حد در روابط جذب می شوند و نمی توانند با ایفای نقش دوم در زندگی یک مرد موافقت کنند. دو راه برای خروج وجود دارد:

1. کاهش اشتغال زنان

مردان همیشه آماده این کار نیستند. و می توان آنها را درک کرد. اغلب اوقات ، یک زن توجه خود را از یک مرد به کار ، ورزش و تحصیل ، بلکه به مردان دیگر معطوف می کند. یعنی ، یک زن نمی تواند جذب عمومی و وسواس عشق را کاهش دهد (!) ، بلکه به سادگی این مرد را از انحصار محروم می کند. البته ، مرد این را دوست ندارد ، او ترجیح می دهد تمام حوزه عشق زن فقط توسط او اشغال شود ، و این یک خواسته عادلانه است.

ما اغلب می شنویم که زنان از اینکه مردی با دوستان خود وقت می گذارد شکایت می کنند ، اما اجازه نمی دهد او در یک بار به پیش دوستانش برود.اما ارتباط در این مورد واقعاً چندان متقارن نیست. مکالمات در یک شرکت مرد فقط به "زنان" محدود نمی شود ، آنها بسته به شرکت از 0 تا 20 of مکالمات را در بر می گیرند. اما موضوع مردان در مکالمات دوست دختر - از 60 تا 100، ، و در قالب متفاوت است. علاوه بر این ، زنان به طور سنتی برای آشنایی به یک بار می روند ، در حالی که مردان همیشه این کار را نمی کنند. یعنی تفاوت جنسیتی هنوز اجازه نمی دهد چنین اقداماتی کاملاً متقارن در نظر گرفته شود و این باید در نظر گرفته شود. تغییرات به این سرعت نیست

دیوانگی زنانی که مغز را بیرون می آورند دقیقاً به این دلیل است که آنها نمی توانند توجه خود را به عشق کاهش دهند و کار دیگری انجام دهند ، عشق حوزه اصلی زندگی آنها است ، اصلی یا تنها منبع تغذیه عزت نفس است. آنها فقط می توانند دوست داشتن این مرد را متوقف کنند تا به دنبال دیگری باشند. بنابراین ، به هر دلیل بی اهمیت ، چنین رسوایی خشنی ایجاد می شود: یک زن به وضوح می گوید که سرنوشت رابطه آنها در حال تصمیم گیری است. برای یک مرد یک چیز کوچک به نظر می رسد ، اما برای او می تواند فروپاشی همه چیز باشد. و اگر مردی با اطمینان به عشق خود به زن باز نگردد ، او به دنبال دیگری می گردد. البته یک مرد با چنین نکاتی مورد توهین قرار می گیرد. انگار از او خواسته شده است: یا از من اطاعت می کنی ، یا من عاشق دیگری می شوم ، یعنی از اهمیت او محروم می شوم.

اما اگر زن بتواند حوزه هایی را برای تقویت عزت نفس خود پیدا کند که به هیچ وجه با عشق ارتباطی ندارد (نه با معاشقه ، نه با زیبایی ، و نه با مردان صحبت می کند) ، می تواند اشتغال خود را نسبت به روابط اندکی کاهش دهد و بلافاصله (!) وفادارتر به این واقعیت باشید که او تنها هدف زندگی یک مرد نیست و بله ، گاهی اوقات او می تواند مشغول کار دیگری باشد. او هم همینطور. اما ، به طور کلی ، این برای او بسیار مهم است و در برخی لحظات تمام توجه او را به خود جلب می کند. فقط همیشه اینطور نیست.

2. وفاداری مردان را افزایش دهید

از آنجایی که به سختی می توان میزان اشتغال زن به روابط را به شدت کاهش داد (اگرچه باید تلاش کنید) و زنان همچنان بیشتر از مردان در این زمینه جذب می شوند ، یک مرد باتجربه و عاقل (آن "واقعی") باید این تفاوت را در نظر بگیرد..

یک مرد باید صادقانه تخمین بزند که چقدر عشق در زندگی یک زن بیشتر از او جای می گیرد. شاید اگر او به اندازه او علاقه مند به حرفه ، سیاست ، ورزش و اتومبیل بود ، یک زن کاملاً نبود. و اگر مردی به زن بودن در زن ارزش می دهد ، مهم است که فاصله در مجموعه ارزش ها را در نظر بگیرد.

به عنوان مثال ، او بهتر است با برخی از تابوهای خود کنار بیاید. بله ، عدم تماس حتی یک بار در روز (اگر همه چیز با اتصال خوب است) یک ممنوعیت است. روز عروسی را نیز فراموش کنید. هشدار ندهید که در محل کار بسیار دیر شده اید - از همان سری. برخی موارد وجود دارد که یک مرد نمی تواند اهمیت آنها را احساس کند (دقیقاً به دلیل مشغله کمتر در روابط) ، اما فقط باید آنها را بپذیرد. درک آن ضروری نیست.

اگر علیرغم این واقعیت که مرد تابوهای اصلی را در نظر می گیرد و نقض نمی کند ، زن همچنان به هر دلیلی مشغول حذف مغز است ، پس جذب او در روابط بسیار زیاد است. اگر او به جز عشق هیچ حوزه مفید شغلی پیدا نکند ، همچنان مغز او را تحمل می کند ، یا در میان مردان به دنبال جایگزینی برای او می گردد. بنابراین ، مهم است که در مورد گسترش فضای زندگی او با هم فکر کنیم. اما دقیقاً نه از نظر سرگرمی بیکار ، بلکه چیزی بسیار مفید ، که به عشق مربوط نمی شود ، که یک زن می تواند از آن دل بکند و در نهایت افزایش عزت نفس را احساس کند. عزت نفس او افزایش می یابد ، مغز حذف نمی شود - این ضامن است.

با این حال ، اگر مردی نتواند تابوهای اصلی زنان را رعایت کند ، به معنای واقعی کلمه از این واقعیت عقب می افتد که باید از طرف مرد تماس بگیرد ، گزارش دهد ، در مورد عشق صحبت کند ، شاید یک جانبداری. ممکن است برای یک مرد ، روابط ارزش بسیار کمی داشته باشد (به طور کلی یا با یک زن معین) ، او به آزادی بیشتری نسبت به ازدواج امکان دارد. در این مورد ، تقریباً بی فایده است که منتظر بمانیم زن از تحمل مغز بدون جایگزینی آن با مرد دیگر جلوگیری کند. بیشتر زنان احساس تنهایی بهتری نسبت به مردی دارند که آنها را خیلی کم دوست دارد

منبع: evo-lutio.livejournal.com

توصیه شده: