چگونه خود را آغاز کنیم: ترفندهای عملی

فهرست مطالب:

تصویری: چگونه خود را آغاز کنیم: ترفندهای عملی

تصویری: چگونه خود را آغاز کنیم: ترفندهای عملی
تصویری: چگونه انرژی منفی‌ را از خانه خود دور کنیم؟ 💚 2024, آوریل
چگونه خود را آغاز کنیم: ترفندهای عملی
چگونه خود را آغاز کنیم: ترفندهای عملی
Anonim

خودتان باشید - بدون شک عالی به نظر می رسد. اگر به احتمال زیاد شما قبلاً بارها این موضوع را از متخصصان روانشناسی و مربیان برجسته شنیده اید.

خودتان باشید - این توصیه بدون شک خوب است ، اما اکثر ما ، پس از شنیدن آن ، خود را به یک سر تکان دادن محدود می کنیم - یا ، در بهترین حالت ، یک "میلیمم" کشیده را بیان می کنیم و شوخی در مورد میلیاردرهای کالیفرنیایی که به لوله کش ها توصیه می کنند را به خاطر می آوریم. از زادریپانسک منطقه راحتی خود را ترک کنند.

بنابراین ، در واقع ، برای اینکه خودتان باشید به چه چیزی نیاز دارید؟ در عمل چه کاری می توانیم انجام دهیم؟

خود بودن: پس چرا به آن نیاز دارید؟

اگر از مزایای فوری چیزی آگاه نباشیم ، ایجاد انگیزه در ذهن تنبل (و حتی بدن تنبل تر) برای انجام کاری دشوار است. "بودن خود" شاید اسرار آمیزترین توصیه ای باشد که تا کنون به فردی ارائه شده است که می خواهد سطح زندگی خود را در اینجا و اکنون ارتقا دهد.

مل رابینز ، کارشناس حرفه ای روابط و روابط آمریکایی می گوید: "اگر ظرف 5 ثانیه پس از ایده گیری اقدامی انجام ندهید ، در بیشتر موارد این احتمال وجود دارد که بعداً آن را به تعویق نیندازید و دیگر هرگز به آن بازنگردید."

امروز چند ایده عالی را زیر پا گذاشته اید؟

خود بودن: یعنی چه؟

خود بودن یعنی استفاده از نقاط قوت خود به گونه ای که زندگی شما را به سطح بالاتری برساند. این امر در مورد همه جنبه های وجودی ما صدق می کند: معنوی و مادی. شخصی و کارگری ؛ دوستانه و خانوادگی ؛ خلاق و مالی

خود بودن به این معناست که به اشتباه خود اعتراف می کنید ، بدون اینکه در نقاط ضعف خود اغراق کنید. به عبارت دیگر ، این توانایی است که بر شایستگی های خود به گونه ای تمرکز کنید که به اهداف مورد نظر برسید ، بدون آنکه به حق دیگران برای دستیابی به اهداف خود لطمه وارد کنید.

خود بودن این است که بتوانید خود را با تمام سوسک های خود بپذیرید و به آنها حق زندگی بدهید ، زیرا این آنها هستند که در لحظه مناسب می توانند در دستیابی به نتیجه مطلوب نقش اساسی داشته باشند.

بنابراین، خودت باش: چگونه می توان آن را در عمل انجام داد؟

در اینجا شما صبح بیدار می شوید و تصمیم می گیرید که زمان آن رسیده است که خودتان باشید.

تکنیک 1 … اولین و مهمترین وظیفه این است که بدانید: در چه کاری مهارت دارید؟

در نظر بگیرید که چه چیزی باعث غبغب شما می شود. مطمئناً رویدادها ، کلمات یا افرادی وجود دارد که با ذکر آنها قلب شما می تپد و به نظر می رسد هوای اطراف شما پر از سوسو زدن میل و لذت است. در این لحظات ، کل طبیعت معنوی شما سعی می کند با ذهن منطقی شما ارتباط برقرار کند. سعی کنید در طول روز به این حالات توجه کنید.

شاید شما آنقدر احساسات خود را به مدت طولانی و با جدیت وارد کمد کرده اید که به آسانی نمی توان آنها را به سطح رساند. با این حال ، این باید انجام شود. بگذارید به شما بگویم که شما به طور پیش فرض از بدو تولد منحصر به فرد هستید. این حق شخصی شماست. همیشه با شما بوده و خواهد بود. این قدرت را در خود بشناسید!

تکنیک 2 از خود بپرسید: به چه کسی حسادت می کنید؟

حسادت منزجر کننده ترین احساس است. اگر بلافاصله کنترل آن را در دست نگیرید ، می تواند به اختلال وسواس تبدیل شود - و سپس برای غلبه بر آن به بیش از یک سال زمان نیاز خواهید داشت.

با این حال ، اگر شجاعت این را داشته باشید که به خودتان اعتراف کنید که به چه کسی و چرا حسادت می کنید ، در آینده به خودتان خدمت بزرگی خواهید کرد. در نظر بگیرید که چرا به این شخص خاص حسادت می کنید. اگر به خودتان اعتراف کنید که حسادت می کنید ، رابطه شما با دیگران به هیچ وجه خراب نمی شود. اعتراف به خود به این معنا نیست که در ورودی خود اطلاعیه ای در مورد آن ارسال کنید یا تمام اطلاعات مربوط به اشراف خود را در فیس بوک منفجر کنید. حسادت اشکالی نداره تنها س isال این است که آیا اجازه می دهید تا بر شما مسلط شود یا آن را به موتور پیشرفت شخصی تبدیل کنید.

تصمیم بگیرید که کدام ویژگی های مورد حسادت شما باعث غش و ترس از ستایش و لذت می شود. اگر به شما بگویم هر ویژگی مطلوبی را در خود می توانید توسعه دهید ، چه اتفاقی می افتد؟

ما فقط باید تصمیم بگیریم که به طور خاص باید روی چه چیزی کار کنیم. حسادت می تواند خدمات خوبی را در جستجوی این ویژگی ها به ما ارائه دهد ، و من از شما می خواهم که به طور کامل از او سپاسگزار باشید زیرا او چنین نقش مثبتی را در پیشرفت خود انسان ایفا می کند!

تکنیک 3. جستجوی تأیید دیگران را متوقف کنید.

شما خودتان قادر به ارزیابی اقدامات خود هستید. اگر با نظر همکار معتبر شما مطابقت ندارد ، اصلاً مهم نیست. چه کسی گفته است که یکی از همکاران شما به شما حسادت نمی کند و از طریق اظهارنظرهای تحقیرآمیز ، به سادگی سعی نمی کند روح شاد شما را بیشتر به داخل گنجه بکشد؟

این را بدیهی فرض کنید که فقط شما حق دارید خودتان را ارزیابی کنید و بر اساس این ارزیابی ، درک خود را بسازید.

هر شخصی با ارزیابی عملکرد شما ، بخشی از شخصیت خود را به شما منتقل می کند. در روان درمانی ، این "ضد انتقال" نامیده می شود. وقتی در مورد جهان صحبت می کنیم ، مطمئناً بخشی از خود را به آن منتقل می کنیم. با استدلال درباره یک فرد واحد ، ما هیپوستازهای مختلف او را می بینیم که منشور ما دیدن جهان است. به همین دلیل است که نظرات دیگران ارتباط چندانی با شخصیت واقعی شما ندارد.

فقط شما می دانید کی هستید. فقط شما می دانید چه چیزی برای شما بهتر است. با مشاوره راهنمایی کنید ، اما تصمیم نهایی قطعاً با شما است.

خوب ، من فهمیدم که هستم. بنابراین ، بعد چیست؟

با درک نقش خود در این جهان ، با مشارکت خود در چرخه حوادث در طبیعت ، بشریت را به خدمات بزرگی تبدیل خواهید کرد. شجاع باش! از خودت برایمان بگو! اکتشافات شما می تواند در یک جریان طوفانی به واقعیت تبدیل شود فقط به این دلیل که در دوران مدرسه شما توسط یک معلم شیمی تحقیر شده اید و در مقابل کل کلاس به او گفته اید که شما به طرز وحشتناکی پشت میز خود می نشینید (چه کسی این مهم است؟ چگونه پشت میز خود می نشینید ، اگر نکته اصلی موقعیت شما نیست ، بلکه نتیجه شماست؟)

در حالی که شما اینجا هستید ، در حالی که زندگی در شما می درخشد ، به ما کمک کنید تا شخصیت شما را بشناسیم! با درک اینکه شما به طور پیشینی زیبا هستید ، از طریق کتاب ها و نقاشی های خود ، فیلم های فوق العاده ، اکتشافات علمی درباره خود به ما بگویید! فناوری خود را برای برداشت برگ پاییز ثبت کنید ، یا به ما نشان دهید که چگونه با یکدیگر در TED Talks مانند این شخص صحبت کنیم.

و در پایان ، در نهایت کلمه "اعتبار" را از افکار خود دور کنید. هیچ چیز غم انگیزتر از تماشای یک نویسنده بزرگ نیست که با تمام وجود به یک استاد ورزشی وارد می شود فقط به این دلیل که دوست دختر او را روشن می کند.

فردیت به نفع جامعه ، میوه های آبدار و پر از عطر به ارمغان می آورد و کانون آسایش ، عشق و آرامش را در روح انسان ایجاد می کند. و تلاش برای پذیرفته شدن ، سرنوشت را فلج می کند و شخص را به یک زندگی تلخ محکوم می کند ، هنگامی که می خواهد دستان خود را بچرخاند و به صورت تئاتر فریاد بزند: "هیچ کس من را درک نمی کند! چرا؟" (روشی که از طریق آن میل به پیوستن به ما این احساس را می دهد که تنهای تنها هستیم ، یک پارادوکس جالب ایجاد می کند که فکر کردن برای آن جذاب است - اما ما آن را در زمان دیگری انجام خواهیم داد). انتخاب باشماست.

توصیه شده: