وقتی بزرگ شدم

تصویری: وقتی بزرگ شدم

تصویری: وقتی بزرگ شدم
تصویری: آهنگ بزرگ شدم بزرگ شدم|ترانه کودکانه جملات مثبت برای کودک 2024, آوریل
وقتی بزرگ شدم
وقتی بزرگ شدم
Anonim

وقتی بزرگ شدم که سکوت به توصیه های ناخواسته گوش ندادم.

به عنوان یک قاعده ، توصیه های ناخواسته با سس "به نفع خود شما" ارائه می شود ، اما ارزش یک سکه را ندارد ، زیرا ارزان ترین تراشه چانه زنی در جهان است. به خصوص اگر آنها از گرمای قلب و میل صادقانه برای کمک به دیگری برخوردار نباشند.

وقتی بزرگ شدم که دیگر با آنچه در داخل طوفان خشم و اختلاف برانگیخت موافق نبودم. این امر به ویژه در روابط با افراد نزدیک که در چشمان من به دنبال تأیید چیزی بودند که خود از آن مطمئن نبودند ، دشوار بود.

من وقتی بزرگ شدم که دیگر به مقامات شناخته شده از پایین نگاه نمی کردم و در انتظار ارزیابی آنها از ترس می مردم. وقتی به خودم اجازه می دادم که آشکارا از دست افرادی عصبانی شوم که نسبت به من موضع والدینی داشتند.

وقتی یک نفر در برابر اشتباهات بینی خود را تکان می دهد و با غرور می گوید: "خوب ، چگونه موفق به انجام این کار شدی؟" از موج احساسات غرق می شوم. این یک سوال بلاغی است و در اینجا پاسخ من هیچ معنی ندارد. این فقط یک راه هوشمندانه برای شرمساری است.

البته ، این راحت تر است. به راحتی می توانید در برابر کاستی های دیگران قیام کنید و در نتیجه عزت نفس خود را افزایش دهید. خوب بودن بسیار آسان و دلپذیر است و خود را در پس زمینه سوراخ های دیگران ادعا می کنید. وقتی احساس می کنید "اینطور نیست" بسیار خوب است وقتی همه کسانی را که ملاقات می کنید با شرمندگی و تحقیر نشان می دهند. راحت است که برای دیگران قضاوت کرد و درباره اخلاق صحبت کرد. و چقدر خوب است که "خوب" باشی وقتی جهان سیاه و سفید رنگ شده است.

وقتی بزرگ شدم که دیگر سرزنش خود را متوقف کردم: "خوب ، چرا این کار را کردی؟ شما چه فکر کردید؟ " پشیمانی از فرصت ها یا اقدامات از دست رفته احمقانه است. کاری که انجام شده انجام می شود. علاوه بر این ، آنچه در یک دوره معین از زندگی ممکن است با منابع موجود در این مرحله انجام شده است.

من فردی ناقص هستم که در دنیایی ناقص زندگی می کنم. و بنابراین گاهی اوقات کارهای احمقانه انجام می دهم ، صادقانه احساساتم را زندگی می کنم ، از آنها شرم دارم. علاوه بر این ، من کاستی ها و وابستگی هایی دارم که با نگرش های اجتماعی موجود در مورد هنجار مغایرت دارد.

من بزرگ شدم ، وقتی که دیگر تلاش نکردم آن چیزی باشم که باید باشم و به خودم اجازه دادم خودم باشم. در یک دوره زمانی خاص ، با افراد خاص ، صادقانه مسئول عواقب چنین مجوزی باشید.

وقتی بزرگتر شدم که از تفکر جادویی فراتر رفتم و علت وقایع سخت زندگی را در خودم جستجو نکردم. گاهی اوقات برخی رویدادها فقط باید اتفاق بیفتند ، و من نمی توانم همه قوانین زندگی را بدانم تا بدون صراحت بیان کنم که دلیل آنچه در حال رخ دادن است در من است.

من فقط یک زن ، دختر ، خواهر ، مادر ، همسر ناقص هستم. من فقط می توانم مسئول خودم باشم ، اما نمی توانم مسئولیت شخص دیگری را بر دوش بکشم. بیشتر اوقات ، رفتار دیگران بیشتر از خود من صحبت می کند تا درباره من ، و چیز کمی به من بستگی دارد.

من زمانی بزرگ شدم که با این ایده موافق بودم که احساسات ، نگرش ها ، رفتارهایی که هنوز به بلوغ نرسیده اند و به معنای معنوی نامیده می شوند ، باید در پرتو فرصت های رشد و توسعه ارزیابی شوند.

یک فرد در صورتی بزرگ نمی شود که نمی خواهد وضعیت فعلی زندگی خود را آنطور که هست بپذیرد. وقتی چانه می زند ، بحث می کند و سعی می کند به اطرافیان خود ثابت کند که آنها اشتباه می کنند ، در دوران کودکی گیر می افتد. زندگی او یک سوال ابدی است: "من کیستم؟ موجودی لرزان و آفریده خداوند؟"

یک فرد بالغ می آموزد که درباره نقص ها و شکست های خود سازنده باشد ، در حالی که از ایده آل شخصی و تحمیلی چشم پوشی نمی کند.

من در لحظه ای بزرگ شدم که فهمیدم بازسازی خود یا سازگاری با معیار کمال غیرممکن است. در بزرگسالی متوجه شدم که هیچ وقت برای شروع مطالعه و ایجاد دستورالعمل هایی برای استفاده شخصی خودم دیر نیست ، که نوشتن آن قبل از سالها جستجوی خود در چشم دیگران است.

توصیه شده: