روان درمانی ناتمام. عواقب احتمالی

تصویری: روان درمانی ناتمام. عواقب احتمالی

تصویری: روان درمانی ناتمام. عواقب احتمالی
تصویری: روان درمانی - افسردگی خود را درمان کنید 2024, آوریل
روان درمانی ناتمام. عواقب احتمالی
روان درمانی ناتمام. عواقب احتمالی
Anonim

اخیراً ، یک داستان جالب در تمرین من اتفاق افتاد. دختر ، پس از اولین جلسه روان درمانی به مدت دو هفته ، قرار بود برای مشاوره بیاید ، اما با یافتن دلایل دائمی ، جلسه را به تعویق انداخت. در اولین جلسه با او ، متوجه شدم که دیدار او اولین و آخرین دیدار او بود (شهود من باعث ناامیدی من نمی شود) ، بنابراین سعی کردم یک تز بسیار مهم را در یک ساعت و نیم منتقل کنم ، که به نظر من ، قرار است زندگی او را به طور اساسی تغییر دهد

ماهیت این گفتگو مربوط به مشکلاتی بود که با قدرت بیشتری برفی برفی می بارید. او در وضعیتی پاره و گیج بود ، واقعاً متاسفم که به ناتوانی او در مواجهه با شرایط نگاه کنم. بدون وارد شدن به جزئيات ، تنها يك جزئيات را كه تمام تلاش خود را براي جلب توجه او به كار برده ام ، شرح خواهم داد. دختر همیشه با نظر دیگران راهنمایی می شد ، نه تنها نظر پنج نفر را جمع آوری کرد ، به آنها گوش داد ، تجزیه و تحلیل کرد و تنها پس از آن تصمیم گرفت. این فرآیند پر انرژی بود ، زمان زیادی را صرف کرد و او را ویران کرد (جای تعجب نیست که پنج بار یک چیز را تجربه کنم) ، و در نهایت ، به سادگی او را در لحظه کنونی از زندگی منحرف کرد ، و او را مجبور کرد دائماً بجوشد. در این سوپ نظرات و تردیدهای دیگران. من دلایلی را که برای او اتفاق می افتد به وضوح دیدم: عدم تمایل به مسئولیت زندگی ، ناتوانی در ملاقات با خودم و در نتیجه سوء تفاهم از خواسته های واقعی من. فقط در طول مشاوره ، نه نکات من در مورد این موضوع و نه سوالات اصلی نتیجه مطلوب را به همراه نداشت. می دانید ، این اتفاق می افتد - مردم ناخودآگاه درک مهمترین اطلاعات را مسدود می کنند ، آنها به سادگی آنها را نمی شنوند!

با این حال ، من ناراحت نشدم ، زیرا می دانستم دیر یا زود دانه ای که من پرتاب می کنم جوانه می زند و دختر با خود دوست می شود. به همین دلیل من چندین هفته او را تماشا می کردم ، گاهی اوقات دو عبارت را در حال پرتاب می کردم. و اکنون ، سه هفته بعد ، او شروع به تغییر چشمگیر زندگی خود کرد: او شرایط سخت مربوط به روابط را رها کرد (نمی توان آنها را نجات داد ، اما در مشاوره ، دختر سرسختانه به دنبال فرصت هایی برای جنگ بود و مشتاق نبرد بود). او همچنین مدل موهای خود را به مدل کوتاه تری تغییر داد و در یک باشگاه ورزشی ثبت نام کرد. خوشحال بودم که او از جنگ با خانواده خود امتناع کرد و او به وضوح با این عبارت در حال و هوای خود گفت: "اکنون آن را دارم و این مهمترین چیز است" (این چیزی بود که من سعی می کردم به او منتقل کنم).

با این حال ، همه چیز خوب خواهد بود ، بعداً متوجه شدم که این دختر برای بوکس و دفاع شخصی ثبت نام کرده است ، به این معنی که او نبرد شکست خورده را به قدرت و ورزشهای تهاجمی تسلیم کرده است. خشم مستلزم تحقق است و دختر انسانی ترین و دوستدار محیط زیست را انتخاب کرد. سرگرمی آنقدر او را تحت تسلط خود درآورد که او ساعت ها در ورزشگاه به سر برد و حتی کیسه مشت را در خانه آویزان کرد. به سوال من: "برای چه؟" -او پاسخ داد که می خواهد "اعتماد به نفس" را افزایش دهد (شاید منظور او عزت نفس بود ، من نمی توانم به طور دقیق بدانم).

هنگامی که درمان (در این مورد ، منظور من روان درمانی مثبت است ، که مشاور آن هستم) شروع به فعالیت می کند ، سپس ذخایر پنهان فعال می شوند ، مکانیسم های خود درمانی فعال می شوند و دیدگاه معمول نسبت به همه چیز تغییر می کند. خطر قطع درمان چیست؟ بیمار به طور مستقل و سطحی خود را مورد بررسی قرار می دهد ، اما نمی داند به دلیل عدم وجود اعتماد به نفس و نیرویی که در دنیای خارج بدنبال آن است و نه در درون خود ، با آن چه کند. اکنون ، در پرواز رایگان با فراز و نشیب ، رابطه جدیدی با جهان با آزمون و خطا ایجاد می شود. مسیر دشوار ، سخت ، اما جالب است ، اعتراف می کنم.کارآیی و کارآیی به میزان سواد روانشناختی بستگی دارد ، که البته تسلط بر آن آسان تر و سریعتر در صورت جفت شدن با یک رواندرمانگر است ، اما هرکسی مختار است که هر طور که مناسب می داند عمل کند. این که آیا چنین مسیری پیچیده تر از نظر کارمی شرط بندی شده یا به دلایل دیگری انتخاب شده است ، مهم نیست ، مهمترین چیز این است که فرد تکامل یافته و رشد می کند.

توصیه شده: